#مکتب_سردار_سلیمانی
حاجی وقتی روحانی می دید به او انگشتر می داد و به شوخی می گفت: خودت شاید ارزش نداشته باشی؛ اما عمامه ات با ارزشه!
می گفت: روحانی باید مرتب باشه.
حاجی از من پرسید: برای شهادت که سوریه نیومدی؟
می دانستم اگر بگویم آمده ام شهید بشوم از همانجا برم می گرداند.
در جواب گفتم: من برای جهاد و ادای تکلیف اومده ام و هر چی صلاح و اراده ی خدا باشه همون میشه.
خبر داشتم که به روحانی ها انگشتر هدیه می دهد. گفتم: حاج آقا! آخوند که مفتی خوشگل نمیشه. به من هم انگشتر بده.
دورو برش شلوغ بود...گفت: به پورجعفری می گم بهت انگشتر بده...
یک بار حاجی برای سرکشی به خط مقدم رفته بود و بعد از برگشت در خواست جلسه کرد و برای فردای همان روز، عملیات طراحی شد.
حاج قاسم در پایان صحبت هایش گفت: ان شاالله فردا پیروزی با شماست. همین اتفاق هم افتاد و یکی از عوامل پیروزی ما، ترس داعشی ها از شنیدن اسم سردار در منطقه بود.
📚: ابر قدرت خداست
#حاج_قاسم🌷
🌷 لینک مکتب سردار سلیمانی در پیام رسان ایتا👇
https://eitaa.com/maktabesardarsoleimani
پیک و رسانه شهدا باشید و مبلغ آنها
لطفا جهت زنده نگه داشتن یاد و خاطره شهدای عزیز و ترویج فرهنگ شهید و شهادت لینک کانال سردار سلیمانی عزیز را به همه معرفی کنید و در گروه هایی که هستید نشر بدهید
اجرکم عندالله و عندالشهدا
#مکتب_سردار_سلیمانی
در این فکر بودم که حاج قاسم با ابهت خاص نظامی و تیم حفاظتی مجهزی وارد حسینیه می شود که صدای صلوات مردم از بيرون حسینیه بلند شد و او با یک سمند بدون تشریفات خاصی از ماشین پیاده شد و جلوی در ورودی حسینیه ایستاد تا قاری مراسم، قرآن خواندن را تمام کند و بعد داخل حسینیه شد.
مردم به سمت سردار هجوم آوردند تا رو بوسی کنند. هر کسی از هر طرف که می شد سردار را می بوسید....
به سمت خانواده ی شهدا رفت و بچه های شهدا رو بوسید و گفت: جای بچه های شهدا رو بگذارین جلو، درست که ما مسئولیم، اما مسئولین اصلی فرزندان شهدا هستند...
بعد از این که با مسئولین خوش و بش کرد و روبروی جایگاه پشت به مردم نشست؛ بلافاصله گفت: اینجا نمی تونم بنشینم. باید روبروی مردم باشم. از آنجا بلند شد و رفت روبه روی مردم نشست.
📚: ابر قدرت خداست
#حاج_قاسم🌷
🌷🌷🌷🕊🌷🌷🌷
درمکتب سردار سلیمانی
در محضر مردانی از جنس نور
شهید سید حمید طباطبایی🌷
به هر شکلي متوسل مي شد تا شهادت قسمتش شود. در نيمه هاي شب خيلي زود براي نماز شب بيدار مي شد.
من ساعت را کوک مي کردم. قبل از آن يکي دو ساعت زودتر بيدار مي شد. مي گفتم چه خبر است بخواب که فردا مي خواهي بروي سرکار، خسته اي!
مي گفت: خدا گدا می خواهد و من باید گیرهایم را برطرف کنم. تا خداوند توفیق خدمت خالصانه و رزق شهادت را نصیب من کند. گاهی اوقات با صداي گريه ايشان بيدار مي شدم.
🎤راوی: همسر شهید
#نماز_شب
🌷🌷🌷🕊🌷🌷🌷
*﷽*
#سخن_عشق💌
#حدیث_روز 📝
🌻امام حسین (علیه السلام):
🌱ای مردم ! در تحصیل ارزشهای انسانی ، رقابت کنید و در راه بدست آوردن گنجینه های پر ارزش معنوی از همدیگر پیشی بگیرید.🖇
📚: بحارالانوار،ج ۷۸، ص ۱۲۱
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#مکتب_سردار_سلیمانی
در دیداری که با خانواده ی شهدای مدافع حرم همدان داشت، فرزندان شهدا را به آغوش می کشید و می گفت: ما شرمنده شما هستیم. ان شاالله عاقبت بخیر بشین. ان شاالله شهدای شما دست ما را بگیرن. اون ها در مسیر حق و پیروی از ولايت گام برداشتن و در این مسیر پیروز و سربلند شدن. و این باعث افتخار شماست و بعد از شهدا، شما هستین که باید رهرو اون ها باشین.
برایم مشکلی پیش آمده بود. در این دیدار به سردار گفتم. از آقای پورجعفری خواست که شماره ام را یادداشت کند. چند روز نگذشته بود که آقای پور جعفر تماس گرفت و پیگیر کارم شد.
🎤راوی: لیلا ابراهیم خانی
📚: ابر قدرت خداست
🌷🌷🌷🕊🌷🌷🌷
🔰ایران والعراق لایمکن الفراق
💢به کوری چشـم سـعـودی و صهیونیست پاسدار مـیـراثتـان خـواهـیـم بـود ...
#اربعین
#امام_حسین
#حاج_قاسم
#صبحتون_شهدایی
🌷🌷🌷🕊🌷🌷🌷
درمکتب سردار سلیمانی
در محضر مردانی از جنس نور
شهید داریوش درستی🌷
همسرم همیشه دنبال این بود که سرباز خوبی برای حضرت آقا باشد. او هیچ وقت از درجه نظامی خود حرفی نمیزد و اگر کسی از او درباره درجه و پست نظامیاش میپرسید، میگفت: من سرباز صفر حضرت آقا هستم.
ایشان حساسیت خاصی به بیتالمال داشت؛ با اینکه در محل کار مسؤولیت خرید با او نبود و میتوانست این کار را به دیگران بسپارد، ولی از وقت خود میگذاشت تا هزینهها درست و به اندازه خرج شود. او وسایل مورد نیاز کارش را خودش تهیه میکرد و به این شکل اگر مبالغی اضافه میماند، برای استفاده در موارد دیگر ذخیره میشد.
🎤راوی: همسر شهید
#بیت_المال
#سالروز_شهادت
🌷🌷🌷🕊🌷🌷🌷
5.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#استوری📱
💢من یھ کربلا میخوام...
#حاج_امیر_کرمانشاھۍ🎧
#اربعین_حسینۍ🏴
🌷🌷🌷🕊🌷🌷🌷
🔰عشق و ارادت شهید حیدر بیدخام به امام رضا (ع)🌷
💢 آخرین باری که آمد مرخصی، قصد داشت برود زیارت امام رضا (ع). آماده رفتن شده بود که از پایگاه خبر دادند که زودتر باید برگردد منطقه. در همان عملیات هم شهید شد. خیلی دلم برایش سوخت که نتوانسته بود زیارت امام رضا (ع) برود.
بعد از شهادت آمد به خوابم. خیلی سرحال و خوشحال بود. گفت: مادر جان! ناراحت نباش. من به یک چشم بر هم زدن رفتم مشهد؛ زیارت امام رضا (ع).
📚:کتاب خط عاشقی ۳
#چهارشنبه_های_امام_رضایی
🌷🌷🌷🕊🌷🌷🌷
درمکتب سردار سلیمانی
درمحضر مردانی از جنس نور
شهیدمحمد علی رجائی🌷
وقتی که نخست وزیر بود صبح روزی جهت دیدار و رساندن پیامی وارد همان خانه تاریخی (کلنگی ) وی شدم.از مشاهده صحنه ای قلبم به درد آمد. هوا کمی گرم بود. او خیلی ساده با یک زیر پیراهن که چند جای آن سوراخ بود و در گوشه حیاط خانه اش نشسته بود و داشت با دو ـ سه دانه خرما و یک لیوان شیر صبحانه می خورد! بعد از سلام و احوالپرسی و تعارف به صبحانه گفتم :
ای عزیز! این چه وضعی است که شما دارید چرا به خود نمی رسید و این قدر زندگی را به خود سخت گرفته اید از شما توقع نداریم مانند نخست وزیران دوره ستم شاهی باشید لااقل یک زیر پیراهن درست و حسابی به تن کنید! مثل این که شما نخست وزیرید!
آهی کشید و نکته ای گفت که سوز دل و نفوذ کلام از دل بر آمده اش همواره در خاطرم جاودان مانده است.
او گفت: جانم ! از این حالم نگران نباش ! نگران آن روزم باش که میز و مسئولیت مرا بگیرد و من گذشته خویش را فراموش کنم. خدا نکند روزی بر من بیاید که یادم برود چه وظیفه سنگینی در قبال خدا و خلق دارم . از شما می خواهم در حق من دعا کنید.
من تحت تاثیر این سخن از دل بر آمده اش بی اختیار از جایم برخاستم و پیشانی اش را بوسه دادم .
🎤راوی : پسر خواهرشهید
🌷🌷🌷🕊🌷🌷🌷
در مکتب سردار سلیمانی
در کلاس درس شهید
شهید مرتضی عطایی 🌷
قبل از سال۸۳ و ۸۴ به حج عمره مشرف شده بودم اما توفیق حج تمتع نصیبم نشده بود. خیلی دلم می خواست حج تمتع بروم اما به سختی نوبت حج تمتع به افراد می رسید.
یک روز یکی از همسفرهای مکه به من گفت: اگر گذرنامه افغانی داشته باشی، می توانی به راحتی ویزای حج تمتع بگیری....
چون در تاسیسات ساختمان کار می کردم، تعدادی از بچه های افغانستانی را می شناختم.
به یکی از آنها به نام سید محمد گفتم: می توانی برایم یک گذرنامه افغانی جور کنی؟...
گفت: ۱۰۰تومان پول و یک عکس بده تا برایت بیاورم.
من پول و عکس دادم، اما اصلا فکر نمی کردم کارم درست می شود. دیگر از آن پول دل کندم اما دو روز بعد گذرنامه را برای من آورد...
دودوتا چهارتا کردم و بعد به حرم امام رضا(ع) رفتم و گفتم: آقاجان اگر قرار است که حواله کنید و ما به حج برویم، بالاخره این شما و گذرنامه ی ما.
به دلم بد افتاد و با خودم گفتم: اولا با حق حساب این گذرنامه را گرفتم و بعد هم با هویت دیگر و به نام یک افغانستانی قرار است به حج بروم و سهمیه چند نفر پایمال می شود...این چه حج واجبی است که با این همه تضییع حق همراه باشد؟!
خلاصه منصرف شدم.
📚: ابوعلی کجاست
زندگی نامه ی خود گفته ی شهید مرتضی عطایی
🌷🌷🌷🕊🌷🌷🌷
*﷽*
#سخن_عشق💌
#حدیث_روز 📝
✅صلواتی عالی برای اهل قبور
🌻 از امام رضا علیه السلام روایت شده:
🌱هر کس داخل قبرستان مسلمین شود و این صلوات را بخواند، خداوند متعال تا ده سال عذاب از اهل آن بردارد.
و اگر دو بار بخواند تا چهل سال
واگر سه بار بخواند هرگز خداوند آن قبرستان را عذاب نکند و هر کس بر سر قبر پدر و مادر بخواند چنان باشد که حقوق ایشان را ادا کرده باشد.
🌿 اَللّهَّم َصَّل عَلی مُحمَّدٍ وَ آلِ مُحمَّدٍ ما دامَتِ الصَلَواتِ وَ َصَّل عَلی مُحمَّدٍ وَ آلِ مُحمَّدٍ ما دامَتِ البَرَکاتِ وَ َصَّل عَلی مُحمَّدٍ وَ آلِ مُحمَّدٍ ما دامَتِ الرَّحَمهِ ، اَللّهَّم َصَّل عَلی رُوحِ مُحمَّدٍ وَ آلِ مُحمَّدٍ فِی الاَرواحِ وَ َصَّل عَلی جَسَدِ مُحمَّدٍ وَ آلِ مُحمَّدٍ فِی الاَجسادِ وَ َصَّل عَلی قَبرِ مُحمَّدٍ وَ آلِ مُحمَّدٍ فِی القُبُورِ وَ َصَّل عَلی صُورَۃِ مُحمَّدٍ وَ آلِ مُحمَّدٍ فِی الصُّوَرِ وَ َصَّل عَلی تُربَهِ مُحمَّدٍ وَ آلِ مُحمَّدٍ فِی التُّرابِ وَ َصَّل عَلی نُورِ مُحمَّدٍ وَ آلِ مُحمَّدٍ فِی الاَنوارِ بِرَحمَتِکَ یا اَرَحمَ الرّاحِمینْ.
📚: مصباح الهدی ص 279
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج