#یاران_مکتب_سردار_سلیمانی
راه شهید،عمل شهید
تو مسیر 3 تا نانوایی را رد کرد
نانوایی چهارم ایستاد و نون خرید
تعجب منو که دید گفت:
من پاسدار ولایتم
این نانوایی عکس امام را نصب کرده
جایی میرم که امام باشه
سردارشهیدعبدالمهدی_مغفوری
باب الحوائج گلزار شهدای کرمان
یاد عزیزش با صلوات
🌷🌷🌷🕊🕊🕊🕊
🌷🌷🕊🕊🕊
🌷🕊🕊
در مکتب شهادت
در محضر شهدا
مسئولین بی ادعا
#سردارشهیدمهدی_باکری
راه شهید ، عمل شهید
یکی از کارمندان شهرداری اورمیه می گفت: تازه ازدواج کرده بودم و با مدرک دیپلم دنبال کار می گشتم.
از پله های #شهرداری می رفتم بالا که یکی از کارکنان شهرداری را دیدم و ازش پرسیدم آیا اینجا برای من کار هست؟ تازه ازدواج کردم و دیپلم دارم.
#کاغذی از جیبش درآورد و امضاء کرد و داد دستم گفت بده فلانی، اتاق فلان.
رفتم و کاغذ را دادم دستش و امضاء را که دید گفت چی می خوای؟
گفتم: کار
گفت: فردا بیا سرکار
باورم نمی شد
فردا رفتم مشغول شدم .
بعد از چند روز فهمیدم اون آقایی که امضاء داد #شهردار بود.
چند ماه کارآموز بودم بعد یکی از کارمندان که بازنشسته شده بود من جای اون مشغول شدم.
شش ماه بعد جناب شهردار استعفاء کرد و رفت #جبهه...
بعد از اینکه در جبهه #شهید شد یکی از همکاران گفت: توی اون مدتی که کارآموز بودی و منتظر بودیم که یک نفر بازنشسته بشه تا شما را جایگزین کنیم، #حقوقت از #حقوقجنابشهردار کسر و پرداخت می شد.
این درخواست خود #شهید بود.
#هدیهبهروحوالایشهیدمهدیباکری #صلوات
کجایند مسئولین بی ادعا
دریغ از فراموشی لاله ها
کاش ما هم بشویم رهرو راه شهدا
🕊🕊🌷
🕊🕊🕊🌷🌷
🕊🕊🕊🌷🌷🌷🌷
👆👆👆
تا لباسی را پاره و نخ نما نمی کرد، دست از سرش بر نمی داشت. حتی در آن عکس یادگاری که با حاج قاسم انداخت مشخص است عکسی که محمّد آن را خیلی دوست داشت و به آن افتخار می کرد. در آن عکس دکمه های پیراهنش لنگه به لنگه اند و با هم فرق می کنند. از آن لباس چند سال کار کشیده بود ولی رهایش نمی کرد.
#سردارشهیدمحمدنصراللهی
🕊🕊🕊🌷🕊🕊🕊
🕊🕊🕊🌷🕊
🕊🕊🕊🌷
در مکتب شهادت
در محضر شهدا
#سردارشهید_محمدنصراللهی
جانشین ستاد لشکر ثارالله کرمان
راه شهدا ، عمل شهدا
قرار بود یکی از نمایندگان مجلس از تهران بیاید و در یک جلسهی مهم سخنرانی کند. محمد باید ماشین و محافظ میفرستاد تا او را از فرودگاه به محل سخنرانی ببرد. شخصی که ازطرف آن نماینده آمده بود، اصرار داشت که ماشین حتماً باید پاترول باشد. محمد هم بهشدت با این خواسته مخالفت میکرد. آن شخص وقتی مخالفت محمد را دید، رفت و از ستاد یک دستگاه پاترول گرفت. شب، وقتی محمد را دیدم، ناراحت بود. میگفت: «اینها با این کارها و تجملپرستیها مسیر انقلاب را عوض میکنند و به بیراهه میروند.»
کجایند مسئولین بی ادعا
دریغ از فراموشی راه لاله ها
کاش ما هم بشویم رهرو راه شهدا
🌷
🌷🌷🕊
🌷🌷🌷🌷🕊
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🕊
#یاران_مکتب_سردار_سلیمانی
راه شهدا ، عمل شهدا
شوق به جبهه و حضور در این دانشگاه انسان سازی، آن قدر در وجودش جای گرفته بود که حتی حاضر نشد به دنیا آمدن تنها فرزندش را ببیند و تنها یادگار این شهید والامقام که دختر بود 7 ماه بعد از مفقود شدن پدر متولد شد.
#سردارشهید_ابوالفضل_روشنک
یاد عزیزش با صلوات
#وصیت_نامه_شهید
انا لله وانا اليه راجعون
من اصغر وصالي تهراني سرباز الله بسوي محارب ، دشمن خدا عازم غرب ميشوم و به همه مسلمين وصيت ميكنم كه حتي يك لحظه از راه اسلام غافل نشويد .
و امام امت خميني كبير را تنها نگذاريد و آنچه كه من از مال دنيا دارم يك سوم آن را صرف نماز و روزه اينجانب كه قضا شده است بپردازيد .
#سردار_شهید_اصغر_وصالی
#یاران_مکتب_سردار_سلیمانی
کنار جامهری ایستاده بود و دونه دونه مهرهای نماز را جابجا میکرد
گفتم چیه؟ مگه مهرها با هم فرق دارند
گفت مهرکربلایی یه چیز دیگه هست
خدا به خاطر امام حسین(ع)
نمازت را قبول میکنه
#سردارشهیدحمیدرضاجعفرزاده
یاد عزیزش با صلوات
#یاران_مکتب_سردار_سلیمانی
یه مهره تسبیح گذاشته بود تو دهانش گفتم چرا ؟ ؟
گفت یادم بمونه که هیچ وقت غیبت نکنم
اینجوری شهدا از گناه دوری می کردن
#سردارشهیدحمیدرضاجعفرزاده
یاد عزیزش با صلوات
با سید فامیل بودیم از مشهد
اومده بود روستا ماموریت
وقت برگشتن یه پلاستیک یه کیلویی بهش دادم گفتم بده به دخترم که تو کوچه تون همسایه شماست
گفت شرمنده با ماشین بیت المال
وسیله شخصی نمی برم
و نبرد😳
اون روز خیلی ناراحت شدم😠
بعد از شهادتش فهمیدم که حکمت کارهای او چه بوده و تازه او را شناختم
#شهیدعبدالحسین_برونسی
#یاران_مکتب_سردار_سلیمانی
رانندگی میکرد
ظرفها را میشست
لباس رزمنده ها را میشست
سنگر را جارو میکرد
معلوم نبود فرمانده هست
یا خادم گردان
چون معتقد بود کار اگر برای خداست هیچ فرقی نمیکنه
که چه کس انجام دهد
سردارشهیدحمیدرضاجعفرزاده
یاد عزیزش با صلوات