#مکتب_سردار_سلیمانی
وقتی سردار به همدان آمدند بعد از زیارت قبور شهدا در باغ هشت بهشت به سپاه آمد. با همه ی ما مصافحه و روبوسی کرد و رفت توی اتاق تا با مجموعه ی فرماندهی و سایر دوستان صحبت کند.
بیست دقیقه گذشت تا سردار از اتاق بیرون آمد و برای تجدید وضو به وضو خانه رفت.
یکی از دوستان بچه ها را به خط کرد و منتظر شدیم تا با حاجی عکس یادگاری بگیریم. می خواستیم سردار را در عمل انجام شده قرار بگیرد.
یکی از بچه ها بلافاصله گفت: ممد ممد، زود باش!
به سمت حاجی رفتم و گفتم: سردار بچه ها منتظرن با شما عکس یادگاری بگیرن، اجازه می دین؟
باخنده گفت: عکس مکس نداریم. ممد ممد هم نداریم! باید کمی مطالعه کنم برای سخنرانی و سریع رفت توی اتاق...
سردار قبل از آمدن به مراسم، سین برنامه ها را پرسید...
زماني که می خواست لباس عوض کند، آقای پورجعفری جلوی در اتاق ایستاد و سردار مَشغول پوشيدن لباس شد.
بیش از حد معمول طول کشید به آقای پورجعفری گفتم: حاج قاسم دیر نکرده؟
گفت: کار دیگه ای هم داره؛ برای همین یه کم طول کشید.
آقای پورجعفری در اتاق را باز کرد. حاج قاسم نماز می خواند. برای من سوال بود نُه صبح چه نمازی می خواند. شهید پورجعفری گفت: حاج قاسم قبل از انجام کارهای مهم دو رکعت نماز می خواند.
📚:ابر قدرت خداست
#حاج_قاسم🌷
#درمحضربزرگان
‼️ماجرای چشم درد آیت الله خویی
⤵️ آیت الله شبیری زنجانی نقل نموده اند که آیت الله خویی گفته بود:
ما در نجف اشرف در خانه بسیار کوچکی زندگی می کردیم. خانواده ما روضه می گرفت و مزاحم مطالعه من بود.
من به ایشان گفتم: روضه خوانی در منزل مزاحم مطالعه من است، روضه ترک شد، ولی من مبتلا به چشم دردی شدم که هر چه به دکتر مراجعه کردم، خوب نشد و دکترها از معالجه آن مأیوس شدند.
متوسّل شدیم، در عالم خواب به من گفتند: بنا بود شما کور شوید، ولی حالا که متوسّل شدید، با تربت استشفا کنید، با تریت استشفا کردم، چشمم خوب شد.
📚: جرعه ای از دریا ج ۲ ص۶۸۱
راه شهید، کلام شهید🕊
آقاسیدمرتضےآوینے🌷
💢دشمندرپنـاهآهنوآتشاست
غافلازاینڪه...
مادرپنـاهِحیـدروحسینـیم.
🌷🌷🌷🕊🌷🌷🌷
#مکتب_سردار_سلیمانی
سال ۱۳۶۹ به همراه پانزده نفراز بچه های دانشکده فرماندهی و ستاد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در سفر به چین، قصد داشتیم از دیوار بزرگ چین بازدید کنیم.
من روی صندلی پشت سر سردار سلیمانی نشسته بودم. در مسیر، دوستان با هم شوخی می کردند و سر به سر هم میگذاشتند؛ اما سردار سلیمانی درطول مسیر مشغول خواندن قرآن و نهج البلاغه جیبی اش بود.
دوستان با مترجم به راننده گفتند: یه کم تندتر برون تا زودتر به مقصد برسیم.
راننده کنار زد و پیاده شد و گفت:اگر شما می خواین من رو به تخلفات قانون وادار کنین، نمی رم!
در این گیرودار، سردار مشغول تلاوت قرآن بود و اصلا متوجه وقایع نشد. یادم است در دفترچه ی یادداشتم این خاطره را نوشتم گفتم اگر کسی از آقای سلیمانی سوال کند که کجا رفتی شاید یادش نباشد!
🎤راوی: سردار مهدی ظفری
📚: ابر قدرت خداست
#حاج_قاسم🌷
درمکتب سردار سلیمانی
در محضر مردانی از جنس نور
شهید قاسم پورقدیری🌷
قاسم خیلی به بیتالمال حساس بود. یک موتور و یک ماشین زیرپایش بود. ما عروسی یکی از اقوام در کرج دعوت شده بودیم. وسیله هم نداشتیم. قاسم گفت من حاضرم خودم یک ماشین از دوست و آشنا برایتان جور کنم؛ اما با این ماشین نرویم؛ چون برای بیتالمال است. با اینکه حقوق ومزایای آنچنانی نداشت، به دوستانش سفارش کرده بود که من حدود ۷۰۰ تومان خمس دارم.
#بیت_المال
🌷🌷🌷🕊🌷🌷🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#مکتب_سردار_سلیمانی
حاج قاسم سلیمانی:
💢اگر در مدیریت جامعه نیتهای حزبی، شخصی، فربهشدنهای خانوادگی وارد بشود؛ اینا نیتهای ناسالمی است. اینها نیتهایی است که ملت ما را؛ در آن انشقاق ایجاد میکند. اینها نیتهایی است که مانع خدمتگزاری به این ملت میشود.
#حاج_قاسم🌷
🌷🌷🌷🕊🌷🌷🌷
راه شهید، کلام شهید🕊
شهید مرتضی مطهری🌷
بعضى از مقدّس مآبان و مدّعيان تبليغ دين، به نام دين با همه چيز به جنگ بر مى خيزند؛ شعارشان اين است: اگر مى خواهى دين داشته باشى پشت پا بزن به همه چيز، گرد مال و ثروت نگرد، ترک حيثيّت و مقام كن، زن و فرزند را رها كن، از علم بگريز كه حجاب اكبر است و مايه گمراهى است، شاد مباش و شادى نكن، از خلق بگريز و به انزوا پناه ببر، و امثال اينها.
📚: امدادهای غیبی، ص49
🌷🌷🌷🕊🌷🌷🌷
*﷽*
#سخن_عشق💌
#حدیث_روز 📝
🌻امام علی علیه السلام:
🌱يكى از رنجها اين است كه انسان چيزى را فراهم آورد كه نمىخورد و بنايى بسازد كه در آن سكونت نمىكند و سپس به جانب خداوند متعال مىرود در حالى كه نه مالى با خود مىبرد و نه ساختمانى منتقل مىكند!
📚: نهج البلاغة،الخطبة ۱۱۴
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#مکتب_سردار_سلیمانی
در مراسم تودیع و معارفه ی سردار سلامي برای فرماندهی کل سپاه، یکی از بچه ها با گوشی به مراسم آمد..من به سردار سلیمانی گفتم اجازه هست که عکس بگیریم؟
گفت: مگر آوردن گوشی ممنوع نیست؟
گفتم: ما زیر چتر امنیتی شما هستیم.
سردار تبسمی کرد و عکسی با هم انداختیم.
وقتی از جلسه بیرون می امدیم، گفتم: سردار، به همه انگشتر دادین. فقط من موندم.
گفت: جعبه انگشترهای خالی شد. اگر دوباره دیدمت بهت انگشتر می دهم.
بی اختیار گفتم: اگه دیگه هم رو ندیدیم چی؟
گفت: خُب اگه رفتم اون طرف و دستم باز بود، شفاعتت رو می کنم.
📚: ابر قدرت خداست
#حاج_قاسم🌷
#سردار_گاهی_نگاهی
🌷 لینک مکتب سردار سلیمانی در پیام رسان ایتا👇
https://eitaa.com/maktabesardarsoleimani
پیک و رسانه شهدا باشید و مبلغ آنها
لطفا جهت زنده نگه داشتن یاد و خاطره شهدای عزیز و ترویج فرهنگ شهید و شهادت لینک کانال سردار سلیمانی عزیز را به همه معرفی کنید و در گروه هایی که هستید نشر بدهید
اجرکم عندالله و عندالشهدا