ستارخان در خاطراتش می گوید:
من هیچوقت گریه نکردم،
چون اگر گریه می کردم آذربایجان شکست می خورد و اگر آذربایجان شکست می خورد ایران شکست می خورد...!
اما در زمان مشروطه یک بار گریستم؛ و آن زمانی بود که 9 ماه در محاصره بودیم بدون آب و بدون غذا؛ از قرارگاه آمدم بیرون، مادری را دیدم با کودکی در بغل، کودک از فرط گرسنگی به سمت بوته علفی رفت و بدلیل ضعف شدید بوته را با خاک ریشه می خورد، با خودم گفتم الان مادر کودک مرا فحش می دهد و می گوید لعنت به ستارخان.!!
اما مادر، فرزند را در آغوش گرفت و گفت:
"اشکالی ندارد فرزندم، خاک می خوریم، اما خاک نمی دهیم."
آنجا بود که اشک از چشمانم سرازیر شد ..
🌿 از وقتی این ظرف های تفلون را خریده بودیم، چند بار گفته بود یادت نره! فقط قاشق چوبی بهش بزنی.
دیگر داشت بهم بر می خورد. با دل خوری گفتم: ابراهیم! تو که این قدر خسیس نبودی.
برای این که سوء تفاهم نشود، زود گفت: نه! آدم تا اون جا که می تونه، باید همه چیز رو حفظ کنه. باید طوری زندگی کنه که کوچکترین گناهی نکنه.
روایت همسر شهید ابراهیم همت 🌷
خدایا من لایق نبودم که کنار عزیزان سنگرنشین باشم که زاهدان شب و شیران روزند و شب ها آنچنان خالصانه و خاشعانه به درگاه خداوند راز و نیاز می کنند که دل سنگ را آب می کنند و آنچنان دلیرانه می جنگند که هیچکس را یارای مقاومت در برابر آنها نیست ولی خدایا تو به لطف و کرمت این لیاقت را به من دادی
وصیت_نامه_شهید_مسلم_جمشیدیان🌷
سحرخیزی رزمندگان در جبههها
یکی از رفقای عزیز گفت: من وقتی برای ارشاد آقایان رزمنده به جبهه رفتم، دیدم آنها سه ساعت بعد از نیمه شب بلند میشوند و من چه بسا دیرتر از آنها بیدار میشوم! به جای اینکه من به آنها نیرو بدهم، آنها به من نیرو میدهند!
آیت الله حق شناس (ره)🎤
درنیمه های یک شب،حول و حوش ساعت 2صبح بودکه به خاطر نیامدن خلیل به خانه، مضطرب شدم. چرا که او با مهربانی هایش برای اینکه مزاحم اهل خانه نباشدودرس خود را هم بتواند راحت بخواند، در زیر تیربرق،از طریق چراغ روشن آن،مشغول درس خواندن می شد. منتظرماندم تا او بیاید. هنگامی که آمد، در کنار راه پله خانه مشغول نماز شد. منتظر ماندم تا نمازش تمام شود.
از او پرسیدم، پسرم چه وقت نماز خواندن است. او هم برای این که ریا نشودگفت:نماز قضای ظهر است و من هم حسابی او را سرزنش کردم. بعد از شنیدن سر و صدای من، خواهرش ازخواب بیدار شد و گفت، مادرجان او دارد نماز شب می خواند. با خودم گفتم، چه اشتباهی کردم. با این سن و سال کم، من درحیرتم که چگونه نماز شب را یاد گرفت.
روایت مادر شهید خلیل قربانیان🌷
سر جامهری ایستاد
داشت مهرهای نماز را جابجا میکرد
گفتم دنبال چی میگردی حمید
این همه مهر تو جامهری هست
گفت دنبال مهر کربلا هستم
رو مهر کربلا که نماز بخونی
خدا به احترام امام حسین علیه السلام
نمازت را قبول میکنه
روایت سردار سلیمانی از شهید حمیدرضا جعفرزاده 🌷
🌺 اهل نماز_شب بود و با اینکه سنش از همه ما بیشتر بود ولی در تمام کارها پیش قدم میشد، شب آخر گفت هرکی به گردنش حقی داشتم رو حلال کردم دوستان هم منو حلال کنن
شبها خواب نداشت میرفت توی روستا و کنسرو نان و غذا رو به در خونه اهالی پخش میکرد
گاهی میدیدیم خودش شام نمیخورد و میبرد در خونه بچه_یتیم های روستا میداد به اونها میگفت از گلوم پایین نمیزه به بچه یتیم گشنه باشه
شهید_اسدالله_ابراهیمی🌷
🌹از منطقه که آمد، پدرش را روزه دار دید و فهمید روزهی نذری است که پدر برای سلامتی و بازگشت او گرفته است
🌹التماس کرد، بابا! دیگه روزه نگیرین. تا وقتی شما روزه دار باشین، گلوله ی دشمن از بغل گوشم رد میشه و به من نمی خوره
شهید جواد سلاطینی اسلامی🌷
پاسدارِ آقا نمے ماند
تا ظهـور را ببینـد ...
#شهـید مے شود
تا ظهـور نزدیڪ شود ...
" اللّٰھُـم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْــ "
💠پدر و عمویش در #دفاع_مقدس شهید شدند. خودش نیز جانباز #تفحص_شهدا بود. در فیلم #اخراجیها هم بازی کرد. متخصص #تخریب بود و با کمک نیروهای خود در #سوریه بیش از 10 هزار #مین را خنثی کند. مزد جهاد خود را در چنین روزی در شرق حلب گرفت و مثل پدر آسمانی شد
شهید ابراهیم خلیلی 🌷
*﷽*
#سخن_عشق💌
#حدیث_روز 📝
🌻پيامبر اکرم (ص)می فرمایند:
🌱زهد در دنيا عبارت است از كوتاه كردن آرزو، به جاي آوردن شكر هر نعمتي و خودداري از هر آنچه خداوند حرام كرده است.
📚: تحف العقول، ج ۱
🌷🌷🌷🕊🌷🌷🌷
🌱در طلب دنیا معتدل باشید و حرص نزنید، زیرا به هر کس هر چه قسمت اوست میرسد.
📚: سنن ابن ماجه، کتاب التجارات
#شنبه_های_نبوی
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#مکتب_سردار_سلیمانی
🎥صفات شخصیتی شهید سلیمانی به روایت شیخ احمد بدرالدین حسون،مفتی اعظم سوریه:
💢شهید سلیمانی در مکتبِ اهلبیت رسول خدا(ص) تربیت شد..
#حاج_قاسم🌷
🌷🌷🌷🕊🌷🌷🌷
امیر خیلییی بامعـــــرفت بود..
جلوی درب مسجد ایستاده بودیم، یه چرخی هم که بارش میوه ی طالبی بود جلو مسجد داشت میفروخت، یه آقایی که داشت سوا میکرد یه طالبی از دستش افتاد و له شد.
بدون اینکه فروشنده ببینه گذاشت رو چرخ و بقیه رو خرید و رفت، امیر که این صحنه رو دید رفت جلو همون طالبی له شده رو خرید، اون طالبی رو خرید بدون اینکه فروشنده متوجه بشه.
🌷شهیدیکه هر روز صبح
پای مادرش را میبوسید...
🌷شهید مدافع حرم امیر لطفی
در نجف تصمیم گرفت که سه روز آب و غذا کمتر بخوره یا اصلاً نخوره تا حال آقا اباعبدالله الحسین علیه السلام رو در روز عاشورا درک کنه....
روز سوم وقتی خواست از خونه بیرون بیاد که چشماش سیاهی رفت....
می گفت: "مثل ارباب همه جا رو مثل دود می دیدم اینقدر حال من بد شد که نمی تونستم روی پای خودم بایستم...."
🖤از اون روز بیشتر از قبل مفهوم کربلا و تشنگی و امام حسین علیه السلام رو فهمید.
#شهید_محمدهادی_ذوالفقاری🕊🌷🕊
اکثرا همسرم بعد از نماز صبح زیارت عاشورا میخواند و من هم به این کار تشویق میکرد
روایت همسر شهید اکبر شهریاری🌷
حال به دوستان و بستگان می گوییم جای شما خالی، در شب عملیات چه حالی دارد، وقتی نزدیک می شوی به دیار دوست و پروردگار خود چه لذتی دارد و چه عشق و حالی هست آن شب که هر لحظه خود را آماده پرواز می بینی.
خدای من، چطور از تو تشکر کنم که زبانم از گفتن آن عاجز است. چطور بتوانم این لطف تورا جواب دهم. خدای من، فقط می خواهم خود را فنای تو کنم تا خدایی شوم.
فرازی از وصیتنامه
#شهید_محمد_شالیکار🕊🌷🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ایستگاه داعش 😈👹😈
⚪حمله دردناک به مامور ناجا در ایلام
🔹مامور را در ایلام دنبال میکنند، یک نفر از سمت مقابل از کنار ۲۰۶ صندوقدار سفید به مامور نزدیک میشود و کارد را محکم در کمر مامور فرو میکند و دور میشود.
🔹تیم سنگ پرتاب کن هم حمله میکند. صحنه انقدر خشن است که جمعی از افرادی که دنبال مامور بودند به کمکش میآیند.
حاج یونس گفته
مواظب منافقین داخلی باشید ،نگذارید آنها پا روی خون شهدای ما بگذارند و ثمره خون شهدایمان را پایمال کنند.
سردار_شهید_حاج_یونس_زنگی_آبادی 🌷
👈 چرا اصرار دارید که در کنکور شرکت کنید؟
او جواب داد: درست می گویید ولی چون پدرم امر کرد که در کنکور شرکت نمایم، برای این که اطاعت امر کرده باشم می خواهم در کنکور شرکت کنم.
اطاعت امر پدر واجب است
سردار شهید حاج علی محمدی پور🌷
حاج قاسم خیلی خاکی و بیغرور بود ،یک شب که دیر وقت برای استراحت به مکانی رسیدیم ،رختخواب همه ی ما راپهن کردوخودش رفت گوشه ای خوابیید.
صبح زود که برای نماز بلندشده بود،گفت:لااقل دیشب موبایل هاتون روخاموش می کردین،بعد می خوابیدین ،تاصبح یه سره صدای زنگ می اومد ،اگر کس دیگری جای ایشان بود ،همان شب سرما داد می کشید که موبایل هایتان راخاموش کنید.
حاج قاسم سلیمانی 🌷
از خیابان ایران تا میدان شهدا پیاده میرفت تا از دکّهی یک پیرمرد میوه بخرد. دور از چشم پیرمرد، میوههای له شده را در پاکتش میریخت.
بعدها گفت: دکهدار، پدر شهید و نیازمند بود، این میوهها را میخریدم که کمکی به او شده باشد...
شهید محمد علی رجایی♥️🕊
"خون من از خون این بچه ها بالاتر نیست، بگذارید شاید من هم در جبهه ها شهادت نصیبم گردد."
این را به بچه های بسیجی می گفت که می گفتند شما جلوتر نروید.
او به آرزویش رسید...
در محراب...🕌
شهید آیت الله اشرفی اصفهانی🌷
مادر بزرگوار سردار حاج قاسم سلیمانی که از دنیا رفتند، پس از چند روز با جمعی از خبرنگاران تصمیم گرفتیم برای عرض تسلیت به روستای قنات ملک برویم. با هماهنگی قبلی، روزی که سردار هم در روستا حضور داشتند، عازم شدیم. وقتی رسیدیم ایشان را دیدیم که کنار قبر مادرشان نشسته و فاتحه میخوانند. بعد از سلام و احوالپرسی به ما گفت من به منزل میروم شما هم فاتحه بخوانید و بیایید. بعد از قرائت فاتحه به منزل پدری ایشان رفتیم. برایمان از جایگاه و حرمت مادر صحبت کرد و گفت: این مطلبی را که میگویم جایی #منتشر_نکنید. گفت: همیشه دلم میخواست کف پای مادرم را ببوسم ولی نمیدانم چرا این توفیق نصیبم نمیشد. آخرین بار قبل از مرگ مادرم که اینجا آمدم، بالاخره سعادت پیدا کردم و کف پای مادرم را بوسیدم. با خودم فکر میکردم حتماً رفتنیام که خدا توفیق داد و این حاجتم برآورده شد.
سردار در حالی که اشک جاری شده بر گونههایش را پاک میکرد، گفت: نمیدانستم دیگر این پاهای خسته را نخواهم دید تا فرصت بوسیدن داشته باشم.
🎙خبرگزاری دانشجویان ایران