هر شب قبل از خواب سوره واقعه را می خواند و ما را نیز به این کار توصیه می کرد و می گفت: سعی کنید هر شب، قبل از خواب، سوره واقعه را بخوانید؛ چرا که به گفته امام صادق(ع) کسی که مداومت به تلاوت این سوره قبل از خواب داشته باشد، با چهره ای که مثل ماه تابان می درخشد، خدا را ملاقات خواهد کرد.
🎤راوی: خواهر شهید
📚: ره یافتگان کوی یار
شهید رسول عربپور 🌷
لینک کانال مکتب سردار سلیمانی
👇👇👇👇👇
❤️ مکتب سردار سلیمانی🌷
@maktabesardarsoleimani
┄┅══❁🕊🌷❁══┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👈توصیه مهم شهید ابراهیم هادی:
به فکرِ مثلِ شهدا مردن نباشید
به فکرِ مثل شهدا زندگیگردن باشید.
🕊شبتون شهدایی🌷
لطفا تا آخر بخوانید👇
کاش مسئولین هم بخوانند
👈 نحوه شهادت دردناک شهید محمد رضایی در اردوگاه اسرا در عراق😭😭😭
🌷"شهید محمد رضایی بعد از قریب بیش از پنج روز بعد از عملیات کربلای چهار به اسارت دشمن درآمد و بعثیها با انواع و اقسام فشارها و شکنجهها که معمولاً به صورت عمومی و دسته جمعی و گاهی هم انفرادی بود از اسرا میزبانی میکردند. بر اثر سهلانگاری، نداشتن تدبیر لازم برای بیان مسائل و موارد پیش آمده در جبهه در هنگام عملیات و خصوصاً شب و روز عملیات به یکدیگر؛ عدم رعایت حفاظت گفتار؛ عدم شناخت از یکدیگر و نداشتن تجربه؛ پس از انتقال اسرا به اردوگاه؛ عراقیها و خصوصاً «علی آمریکایی» و «عدنان» (دو نگهبان دژخیم و وحشی به تمام معنای اردوگاه تکریت ۱۱) متوجه شدند که محمد رضایی یکی از مسئولین دسته غواصها بوده و شب عملیات رشادتهایی از خود نشان داده است.
«محمد رضایی» در اردوگاه مخوف تکریت ۱۱ لو رفت و توسط عراقیها شناسایی شد و در چندین مرحله به شدت مورد ضرب و شتم و شکنجه با انواع و اقسام وسایل قرار گرفت.
هدف دشمن از انجام این رفتارها در بدو امر، تضعیف روحیه اسرای اردوگاه بود چراکه اسرای این اردوگاه جزو مفقوالاثرها بودند و بعثیها در دوران اسارت و تاقبل از آزادی بارها گفته بودند که هیچ کس از شما خبری ندارد و اطلاعات شما در هیچ کجا ثبت نشده لذا ما هر بلایی که بخواهیم سرشماها میآوریم!!"
مهمترین هدفشان نیز درهم شکستن مقاومت سرسختانه محمد و کسب اطلاعاتی که در آن زمان یعنی بعد از گذشت حدود ۷ ماه از اسارت دیگر برای آنها هیچگونه ارزش نظامی نداشت زیرا معادلات جنگ بهم ریخته بود و فقط از روی حقد و کینهتوزی این اعمال وحشیانه را انجام میدادند و در تمامی اهدافشان حتی با شهادت محمد رضایی ناکام ماندند.
محمد رضایی، توسط دو نفر از نگهبانان عراقی به نامهای «علی آمریکایی» و «عدنان» مورد ضرب و شتم و شکنجه قرار گرفت.
در توصیف این دو نفر شکنجهگر و وحشی اردوگاه با آن هیکلهای بزرگ و تنومند باید گفت که شکنجهگرهای ساواک و ددمنشترین افراد روزگار در درنده خویی به این دو نفر نمیرسند
"برای نمونه بستههای بزرگ سیم خاردار حلقوی که هنوز باز نشده را تصور کنید که وسط آن، مانند حلقه خالی است و دارای ارتفاعی حداقل یک متراست!! این دو نفر اسرای بند یک و دو اردوگاه را داخل این توپ سیمخاردار میانداختند و با کابل وحشیانه شروع به زدن میکردند!! نه راه پس داشتی و نه راه پیش!! میایستادی ضربات کابل را میخوردی!! مینشستی سیمهای خاردار به تنت فرو میرفت. سرو صورت بود که آماج ضربات انواع و اقسام کابلها قرار میگرفت!! با دستها که صورتت را میگرفتی دستها متورم، کبود و خون آلود میشد و میشکست!! چه چشمهایی که بر اثر این ضربات از بین نرفت!!!
یکبار عدنان مثل گرگ گرسنه در صبح دم و هنگامی که با پاهایی برهنه و بر روی زمینی خیس و نمناک به سمت دستشویی میرفتیم؛ همه آسایشگاه را روی دو پا به حالت چمباتمه نشاند و شروع به زدن کردن!! هرکس پشت کمر خودش را آماده کرده بود که هر آن ضربهی کابل بر تخت پشتش فرود آید!! ناگهان زمین و زمان شروع به چرخیدن کردن و پس از دستور بلند شدن و رفتن به داخل دستشویی مشخص شد که این نامرد و ناچیز روزگار با کابل چنان به سر همه ضربه وارده کرده که حتی زمان و قدرت تفکر و درد کشیدن را از بچهها گرفته بود و تازه مشخص شد که ضربهها به سروصورتمان خورده که چشم چند نفر آسیب دیده بود.
این دو دژخیم وحشی با کابلهای سه فاز به جان محمد افتادند. این زدنها چندین بار ادامه داشت و او میرفت و کتک میخورد و دوباره میآمد داخل آسایشگاه. بنا بر دستور بعثیها، محمد رضایی بایکوت شده بود و هیچکس حق حرف زدن با وی را نداشت، به تنهایی قدم میزد و به تنهایی غذا میخورد"
"یک روز در حین قدم زدن، به محمد نزدیک شدم و جویای احوالش شدم!! گفت محسن برو!! که اگر ببینند تو را هم میزنند!! گفتم: تو که از تنهایی دق کردی. به جنهم، بگذار بزنند. برای آخرین بار محمد را دیدیم که بردند.
ما داخل بند سه بودیم که محمد رضایی را بردند داخل حمام بند یک و «علی آمریکایی» و «عدنان» شروع به زدنش کردند. با هر ضربه کابلی که فرود میآمد شیشه حمام میشکست! با شکستن شیشهها و افتادن محمد بر روی آنها، او را با بدنی عریان با کابل مورد ضربوشتم قرار میدادند.
عدنان که هیکلی بسیار بزرگ و تنومندی داشت چنان بدن نحیف و رنجور شهید رضایی را میزد که از نفس افتاده بود و درخواست آب کرد و برای دقایقی استراحت. اما محمد با مقاومت جانانه و سرسختانه خود، در راه هدفش ایستادگی میکرد!!
بچههای بند یک خصوصاً سید جلال میگفت که وقتی ما رفتیم خونهای داخل حمام رو تمیز کنیم! گوشت و خون بدن مطهر شهید رضایی بود که به در و دیوار حمام چسبیده بود!!
بگذارید جور دیگری شرایط را برایتان توصیف کنم. شما وقتی که میخواهید گوشت را برای کباب کردن آماده کنید، آن را روی تخته میگذارید و با پشت و یا لبه چاقو شروع به زدن میکنید تا گوشت نرم شود!! وقتی که زیادی به آن ضربه بزنید گوشت خیلی نرم میشود و تکههایی از گوشت به لبه چاقو میچسبد و اگر شدت ضربات زیاد باشد حتی تکههایی از گوشت به اطراف پرت میشود!! حال تصور کنید وقتی که محمد را با بدن عریان میزدند چه شده بود!!!
پس از ضربههای زیادی که بر بدنش وارده شده بود، با فرود هر ضربهای و جدا شدن کابل سه فاز از بدنش، همراه با کابل تکههای گوشت بدنش کنده و به در و دیوار حمام پرتاب میشد. سید جلال میگفت ما همه را پاک کردیم و شستیم و فقط یک تکه را برای روز حساب که در نزد پروردگار متعال شهادت دهد باقی گذاشتیم"
"بنا بر گفتهی بچههای آشپزخانه اردوگاه؛ «علی آمریکایی» و «عدنان»، محمد را بردند در حمامی که خود عراقیها از آن استفاده میکردند. عدنان برای آخرین بار قسم خورد که اگر حرف نزند او را خواهد کشت!! اما محمد با صدایی ضعیف و نالهای دردآور ذکر یا زهرا میگفت!! باید نسلهای آینده بدانند که بچههای این مرز و بوم؛ در راه اعتقادات خود و اعتلای اسلام و انقلاب و دفاع از شرف و ناموس و کشور خود، چه رنجها و سختیهایی را تحمل کردند!!
تا حالا شده که روی گوشت سرد یا گوشت نرم و له شده، آب جوش ریخته باشید؟؟ گوشت چه حالتی پیدا میکند؟؟
از هم پاشیده میشود؟ محمد را داخل حمام عراقیها، بر روی صندلی قرار دادند. شیر آب داغ را بر پیکر نحیف وی باز کردند. حتی پا را از این فراتر گذاشته و سیم برق را در حالی که دستهای وی به صندلی بسته شده بود متصل کردند. در حالی که وی از درد به خود میپچید نمک بر روی زخمها و پیکر نحیفش ریختند، قبلاً با اتو بدن وی را نیز سوزانده بودند.
عدنان همچون گرگی گرسنه شده بود که خون از لب و دهانش میچکید و علی آمریکایی هم مثل کفتاری گرسنه که مرداری را پیدا کرده لَهلَه میزد.
فریادهای محمد فضای حمام را پرکرده بود. در حالی که در برابر دشمن بعثی و علی آمریکایی و عدنان سر فرو نیاورده و از ائمه یاری و کمک میطلبید؛ برای اینکه استغاثههای وی به درگاه خداوند و فریادهای یا زهرایش را خفه کنند و کسی آنها را نشنود، عدنان صابون در دهان وی کرد و با فرو رفتن صابون به حلق و بسته شدن راه تنفسش، صدای محمد را برای همیشه خاموش کردند و بعد بدن عریان و له شده
و از هم پاشیده او را روی سیم های خاردار
وسط اردوگاه انداختند
محمد رضایی به ندای خداوند خویش لبیک گفت و در یکی از روزهای خرداد ۱۳۶۶ مظلومانه در غربت در اردوگاه مفقودین تکریت ۱۱ شربت شهادت را نوشید"
روحش شاد و یادش تا ابد در دلها
جاودان باد
.رمضانعلی رضایی پدر شهید گرانقدر محمد رضایی نقل میکرد: «هنگامی که پیکر مطهر این شهید در تبادلی که توسط طرف عراقی صورت گرفت و جهت تشییع به مشهد منتقل شد؛ علیرغم تمامی زخمهایی که بر پیکر نحیفش وارد شده بود؛ پیکر مطهر این شهید عزیز هنوز تازه و معطر بوده و این در حالی بود که بیش از ۱۵ سال از زمان شهادتش میگذشت!! و هنگامی که پیکر مطهرش را در شهرستان فاروج تشییع کردند بر روی لباس کسانیکه زیر تابوت محمد را گرفته بودند خونابه چکیده بود»."
👆👆👆👆👆
تصویر شهید کربلای پنج
قابل توجه برای بعضی از مسئولین
مسئولین با دقت این تصویر را نگاه کنید.
حداقل اگر توانائی حل مشکلات مردم را ندارید توانائی نوشتن استعفا را که دارید. این شهدا شرمنده نمیخواهند مدیر توانا و انقلابی و خدمتگزار و مخلص مثل حاج قاسم سلیمانی بدون رانت و پارتی و حزب و جناح و بدور از اختلاس میخواهند.
🌻 امام صادق علیهالسلام:
🌱زمانی که حضرت قیام میکند سرزمینی باقی نمیماند مگر اینکه ندای شهادتین "لا اله الاالله محمد رسول الله(صلی الله علیه و آله)" از آن برخواهد خواست.
📚: بحار الأنوار، ج ۶۵، ص ۲۳۱
#اللهم_بحق_زینب_عجل_لولیک_الفرج
#جمعه_های_امام_زمانی
وقتی حاج قاسم خواستند از منزل ما بروند از من برای تبرک مهر نماز شهید خوشلفظ را خواستند و من هم سجاده شهید را که با آن نماز شب میخواند به همراه یک تسبیح به ایشان دادم، وقتی تسبیح را گرفتند بر آن بوسه زدند.
ایشان با وجود خستگی راه و سخنرانی حتی وقتی باخبر شدند در همسایگی ما خانواده شهیدان خدری هست، خواستند دیداری هم با این خانواده داشته باشند که بعد از خداحافظی از منزل ما کاملا سرزده به منزل آنها رفتند و برای دقایقی دیداری با آنها داشتند و جویای احوال آنها شدند.
روبروی منزل ما یک پارک است، وقتی افراد داخل پارک دیدند سردار از منزل ما خارج شد خودشان را به او رساندند و وقتی محافظان مانع شدند سردار اجازه داد که این نوجوانان و جوانان نزدیک بیایند و حتی به درخواست آنها با آن افراد عکس سلفی گرفتند بسیار گرم و صمیمی، خدا میداند ذرهای در این مرد منیت وجود نداشت. در کجای دنیا سراغ دارید که یک ژنرال جنگی با آن هم درجه و امتیاز بیاید با مردم عکس بگیرد آن هم بدون تشریفات و آن قدر صمیمی!؟
🎤راوی: همسر شهید علی خوش لفظ
🦋من به عنوان یک برادر کوچکتر به شما می گویم تا می توانید به سوی نماز جمعه و جماعت بروید...
شعار همیشگی شما مرگ بر آمریکا باشد.
شهید جواد عربپور🌷
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️
↩️ کمترین اعمال روز جمعه
✅ خواندن سوره جمعه
✅ صد(۱۰۰) صلوات
✅ غسل روز جمعه
✅نماز جمعه
⬆️⬆️⬆️⬆️⬆️
در هفته دفاع مقدس باید فریاد زد
آهای بعضی از مسئولین که بر صندلی های
ریاست تکیه زده اید
صندلی تان بر سرامیک و موزاییک و سنگ فرش اداره و نهادها و وزارت خانه ها نیست
صندلی ریاست تان بر خون شهدا گذاشته شده
جوانانی از همین کشور شهید شدند
خون ها ریخته شد ؛
مادرانی داغدار ؛
زنانی بی همسر ؛
کودکانی یتیم ؛
قلبهائی شکسته شد ؛!
تا ! تو ، آسوده به مردم خدمت کنی
نه خیانت...!
این خون شهدا فردای قیامت دامن تان را
خواهد گرفت البته اگر به قیامت اعتقاد
داشته باشید که اگر داشتید خیانت نمی کردید
سردار شهید مسعود زکی زاده در وصیت نامه اش نوشته👇
روز قیامت در قبال پیامبر و ائمه معصومین مسئولید . در قبال امام امت و ملت شهید پرور مسئولید و شهدا هم از شما نخواهند گذشت. شهیدانی که خون خود را در راه این انقلاب داده اند.
یعنی با این حساب شهدا یقه تان را
خواهند گرفت
👈 قابل توجه برای بعضی از مسئولین راحت طلب و دنیا پرست و پارتی باز و بی عدالت و اختلاسگر و خیانتکار و........
صدها دروغ ثابت شده
کیا دروغ گفتن، کیا راست گفتن
شاه رفت گفت: میرم استراحت، دوباره بر میگردم، دروغ گفت و برنگشت، بختیار گفت: میرم چندماه دیگه برمیگردم، دروغ گفت، برنگشت، بنی صدر رفت گفت: ۶ ماه نشده برمیگردم، دروغ گفت، برنگشت. منافقین رفتند که چندماهه برگردند دروغ گفتند، برنگشتند. صدام گفت: چند روزه تهران رو فتح میکنم، دروغ گفت، برنگشت، طالبان گفت: ایران رو هم میگیرم، دروغ گفت، منافقین در مرصاد با کمک صدام گفتند: ۳ روزه تهرانیم، دروغ گفتند، داعش گفت: تمام حرمها رو ویران و ایران رو هم میگیرم، دروغ گفت. اغتشاشگرا چندین بار گفتند: کار نظام در مهر و آبان و بهمن و عید و ... تمومه، دیگه اثری از انقلاب و جمهوری اسلامی نیست! همه دروغ بود، ۴۴ سال با تکیه بر امریکا و اروپا و عرب مرتجع منطقه دروغ اندر دروغ بود. اسرائیل صدبار گفت: به ایران حمله میکنیم،،، همه دروغ بود. امریکا صدبار گفت: حمله نظامی روی میزه! همه دروغ بود تا بلکه سد مستحکم وحدت ملت ایران را بشکنند، نتوانستند. ببینید افراد ساده لوح چطور اینهمه دروغ ها را ۴۴ سال باور میکنند اما ۴۴ سال صداقت جمهوری اسلامی را باور نمیکنند که میگه: امریکا و دشمنا هیچ غلطی نمیتونند بکنند و نکردند. صد بار ما گفتیم: موشک و پهباد و ناو و تانک و هواپیما و کشتی و ... میسازیم، همش گفتند فتوشاپ هست و دروغه!!! بعدش در رسانه های جهان اعلام و التماس کردند که همین سلاح ها را به روسیه علیه اوکراین ندید!!!!!
حالا فهمیدید کیا دروغ میگند؟ و کیا راست میگند؟؟؟
ارادتمند سرباز ولایت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ســـلام بـر آنـان کـه اول
از ســیم خاردار نـفـــس گــذشـتـنـد
و بَـعْد از سیم خار دار دشــمـن...
✨شهید_حسن_باقری...🕊💐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امروز یه جایی روایتگری داشتم گفتم به خدا اگر جوان ها با شهدا آشنا بشند تغییر میکنند / گفتم اگه جوان ها خودشون را
از گناه حفظ کنند اجر و ثواب شون از
شهدا هم بیشتر هست
چقدر این کلیپ به این جمله ای که گفتم میخوره
لطفا کلیپ را تا آخر ببینید
خیلی خیلی جالبه
حتما ببینید
یاد آخوند های واقعی گرامی
👈آخوند واقعی
خبر رسید که ضد انقلاب با حمله به روستایی نزدیک سنندج، دکتر جهاد سازندگی را به اسارت برده است.
صبح اول وقت راه افتادیم. مصطفی، عمامه به سر، اما با بند حمایل و یک نوار فشنگ تیر بار دور کمر، قوت قلب همه بود.
پیشمرگهای کرد که در کنار ما با دشمن میجنگیدند، چپچپ به مصطفی نگاه میکردند، باور نمیکردند او اهل رزم و درگیری باشد.
وقت برگشتن، پیشمرگها تحت تأثیر شجاعت مصطفی، ول کن او نبودند.
یکی از آنها بلند، طوری که همه بشنوند گفت:
- اینو میگن آخوند، اینو میگن آخوند!
مصطفی میخندید. دستی کشید به سبیلهای تا بناگوش آن کاک مسلح و گفت: اینو میگن سبیل. اینو میگن سبیل.
سردار شهید حجت الاسلام والمسلمین مصطفی ردانی پور🌷
📙مصطفای خدا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍ خاطره زیبا و واقعی از
فرمانده نیروی هوایی
سرلشکر خلبان سردار شهید عباس بابایی🌷
🎙حجت الاسلام عالی
در مکتب شهادت
در محضر شهدا
شهید شناسی و مسئول شناسی
رییس قوه قضائیه شهید مظلوم دکتر بهشتی 🌷
هرچی که درآمدش بود متعلق به ما بود. یعنی ایشان هیچ وقت بگیر و ببند در زندگی نداشت و می گفت همه درآمدم متعلق به شماست. التبه ایشان یک دفعه هم حتی از دادگستری حقوقی نگرفت و یک ریال هم به خانه نیاورد. می گفت جایز نیست در حالی که این همه مستضعف است حقوق دادگستری و گفتم آقا از فروشگاه دادگستری یک لامپ بیاورید، همان جا گفتند نه هرگز، خدا نکند من چنین کاری بکنم. شما شمع روشن کنید، بنشینید، بهتر از این است که من مال دادگستری را بیاورم. این قدر پرهیز می کرد ایشان از حلال و حرام، از دروغ و غیبت و غیره. اصلا یک سمبلی بود چه در جامعه، چه در خانه، کوچکترین چیزی ما از ایشان نتوانستیم ببینیم که باعث ناراحتی ما بشود./
🎤 راوی: همسر شهید
👆👆👆👆👆
مقایسه کنید با کسانی که الان در قوه قضاییه هستند و بودند
مصدق ها و طبری ها
بهشتی ها کجا و طبری و مصدق ها کجا
کجایند مسئولین بی ادعا
کجایند مردان خوب خدا
دریغ از فراموشی راه شهدا
🔰چگونه خدا و مردم ما را دوست بدارند؟
مردى نزد پيامبراكرم صلى الله عليه وآله وسلم آمد و گفت:
اى رسول خدا مرا به كارى راهنمائى كن كه اگر آن را انجام بدهم، خدا مرا دوست بدارد و مردم (هم) مرا دوست بدارند.
🌻رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم فرمودند:
🌱به دنيا بى رغبت باش تا خدا تو را دوست بدارد و به آنچه در دست مردم است بى رغبت باش تا مردم تو را دوست بدارند.
📚: احادیث الطلاب ص 79
#هفته_وحدت_گرامی
#اللهم_بحق_زینب_عجل_لولیک_الفرج
#شنبه_های_نبوی
🔰 دست نوشته حاج قاسم بر روی کتاب وقتی مهتاب گم شد قبل از شهادت علی خوش لفظ🌷
بسمهتعالی
عزیزبرادرم علی عزیز
همه شهدا و حقایق آن دوران را در چهرهی تو دیدم.
یک بار همه خاطراتم را به رخم کشیدی. چه زیبا از کسانی حرف زدهای که صدها نفر از آنها را همینگونه از دست دادم و هنوز هر ماه یکی از آنها را تشییع میکنم و رویم نمیشود در تشییع آنها شرکت کنم. ده روز قبل بهترین آنها را -مراد و حیدر را- از دست دادم، اما خودم نمیروم و نمیمیرم، در حالی که در آرزوی وصل یکی از آن صدها شیر دیروز لهله میزنم و به درد «چه کنم» دچار شدهام.
خدا رحمت کند مادرم را همیشه میگفت: ننه خدا کند به درد چه کنم دچار نشوی، اما دچار شدهام. امروز این درد همه وجودم را فراگرفته و تو نمکدانی از نمک را به زخمهایم پاشاندی. تنهای تنهایم. خسته شدهام.
در مرغزار دنیا، در محاصره گرگانم کمکم کنید کمک
غریبم با روح و جان خسته
غروبه وقت پرواز با بال شکسته
کبوترها رفتهاند من در دام صیاد
خدایا کی شود از دام خود گردم آزاد
عکست را بر روی جلد بوسیدم ای شهید آماده رفتن و دوست ندیدهام که بهترین دوستت را در کنارم از دست دادی. امیدوارم سربلند و زنده باشی تا مردم ایران در زمین همانند دب اکبر در آسمان نشانی خدا را از تو بگیرند و به تماشایت بنشینند.
✍ برادر جامانده ات قاسم سلیمانی
#حاج_قاسم🌷
لینک کانال مکتب سردار سلیمانی
👇👇👇👇👇
❤️ مکتب سردار سلیمانی🌷
@maktabesardarsoleimani
┄┅══❁🕊🌷❁══┅┄
زیر دست نواز بود. بعد از شهادتش فهمیدیم که سرپرستی ۵، ۶ خانواده را بر عهده داشت. در پایگاه شیراز معماری به نام قبادی بود که برای نجات یک مقنی از چاه، خفه شد.
جواد از آشپز رستوران خواسته بود از همان غذایی که تیمسار و افسران میخورند به خانواده قبادی هم بدهند و خودش پول آن را حساب میکرد. البته هیچ وقت به من نمیگفت.
یک روز خانم قبادی به منزل ما آمد و موضوع را به من گفت و تأکید کرد: میخواهم شما هم راضی باشید، گفتم: آنچه سرهنگ فکوری میکند مورد قبول و رضایت من است.
🎤راوی: همسر شهید
شهید سرتیپ جواد فکوری🌷