مکتبخانه
👆 عنوان دوره را که دیدم، گفتم اگر قرار باشد دورهی جدّی و مفیدی باشد، حتماً باید "دکتر علیرضا شفاه" یکی از ارائهدهندگانش باشد!
نام اساتید را که دیدم، خیالم راحت شد!
@Maktabkhaaneh
کاربرد فلسفه - علیرضا شفاه ۰۱ .mp3
24.37M
🔰 کاربرد فلسفه
🎙 دکتر علیرضا شفاه
📍جلسهی اوّل
🔖 ارائه شده در گروه فلسفهعلم دانشگاه صنعتی شریف
🧿 نشستن پای صحبت دکتر علیرضا شفاه، خود نوعی فلسفهورزی و آموزشِ تفکّر فلسفی است! او حرفهای عجیبی میزند و همین، فهم مخاطب را به چالش میکشد. برای فهمیدنِ سخنانش باید حواست باشد مدلولِ مطابقیِ کلامش را نادیده بگیری و سعی کنی آنچه در پسِ این کلمات و جملات قصد کرده را بفهمی. کمی سخت است، ولی شیرین!
@Maktabkhaaneh
کاربرد فلسفه - علیرضا شفاه ۰۲.mp3
18.63M
🔰 کاربرد فلسفه
🎙 دکتر علیرضا شفاه
📍جلسهی دوّم
🔖 ارائه شده در گروه فلسفهعلم دانشگاه صنعتی شریف
🧿 مباحث این جلسه در ادامهی جلسهی اول مطرح شده است.
@Maktabkhaaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📍وقتی میگوییم این مرد به معنای دقیقِ کلمه «حکیم» است، یکچنین چیزی منظورمان است (و البته فقط این هم نیست)...
@Maktabkhaaneh
مکتبخانه
♨️ مسئلهی نامسئلهگیِ علوم پایه
🔸 یکی از راهبردهای اساسی کشورهای استعمارگر این است که کشورهای توسعه نیافته یا در حال توسعه را مصرف کننده علم بار بیاورند و از دستیابی به مرزهای علم برای پیشروی یا تغییر مسیرعلم باز دارند، لذا فرهنگ و سیاستهایی را نهادینه کرده اند که دانشهای پایه در این کشورها بصورت تاریخی از درجه اهمیت و اولویت پایین تری برخوردار باشد.
🔻 در این کشورها مهندسان عملی و تکنسینها قلههای علمی و پیشران حرکت اجتماعی به شمار رفته و اندیشمندان علوم انسانی و علوم پایه، به نحو ساختاری از موقعیت و جایگاه علمی و اجتماعی پایینتری برخوردارند. این درحالی است که علوم پایه مثل ریاضی، فیزیک، شیمی و بیولوژی همچنان به عنوان بستری برای پیشرفت و توسعه فناوری و اقتصاد جهانی شناخته شدهاند و دانشمندان و محققان در سطح جهانی به طور مداوم در این زمینهها مشغول به تحقیقات علمی هستند.
▪️ این چالش تاریخی در اهتمام به علوم پایه در ایران از بیماری دیگری هم رنج میبرد و آن غلبهی نگاههای ابزاری و معطوف به کسب شغل، درآمد و پول به علم است. لذا جایگاه علوم پایه در ایران دستخوش تغییراتی گردیده است، بهطوری که امروز انتخاب علوم پایه بهخصوص فیزیک و ریاضی از طرف دانشآموزان و دانشجویان اولویت بالایی ندارد. به تعبیر رهبر معظم انقلاب امروز بعضی از رشتهها در غربت قرار گرفتهاند و شاهد این هستیم که حدود پنجاه درصد داوطلبان کنکور رشتهی ریاضی که رشتهی بسیار مهمّی است، کاهش پیدا کرده و این برای آیندهی کشور خطرناک است.
🔹 با این وصف در صورتی که ایران به عنوان کشوری ریشهدار و داعیهدار نظام تمدّنی جدید، بخواهد در نظم جهانی جدید بصورت جدی نقشآفرینی کند، ضرورت دارد مسألهی علوم پایه در آن از «نامسألگی» خارج شده و محور گفتگو و سیاستگذاریها قرار گیرد.
🔺 لذا علاوه بر اقدامات سیاستگذارانه برای توجه به این امر، نیاز به تقویت گفتمان علوم پایه و هویّتبخشی به آن از طریق تبیین نقش و کارکرد آن در پیشرفت کشور داریم.
📝 متن معرّفی مدرسهی «نامسئلهگیِ علوم پایه در ایران»
@Maktabkhaaneh
🔰 سه نکته دربارهی مغالطهی استدلال به آیهی شریفهی «لا إکراهَ فی الدین» برای انتقاد به قانون پوشش
✍ ملااحمدی
@Maktabkhaaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 آیتالله جوادی آملی:
❗️«لااکراهفیالدین» اگر معنایش این باشد که در جامعه هر کس بیحجاب و بیحیا بود، کاری با او نداشته باشیم، اینکه میشود اباحیگری!
🔺 این «لااکراهفیالدین» مربوط به نظام تکوین است. معنایش اینست که «بشر آزاد است». البته که آزادی یک کمال است برای بشر.
⁉️ اگر آن برداشت اباحهگرایانه درست باشد، اینهمه بگیر و ببندی که خدا در قیامت دارد، پس اینها برای چیست؟!
@Maktabkhaaneh
مکتبخانه
🎥 آیتالله جوادی آملی: ❗️«لااکراهفیالدین» اگر معنایش این باشد که در جامعه هر کس بیحجاب و بیحیا
🔰 سه نکته:
1⃣ برای فهم صحیحِ جزئی از دین (آیهای از قرآن) باید آن را ذیل «منظومۀ دینشناسی» فهم کرد. نگرش جزیرهای به اجزاء دین (آیات قرآن) باعث برداشت غلط میشود. نمونههای این بدفهمی (بعضاً تفسیر به رأی)، هم در زمانۀ ما و گذشته فراوانند. بویژه در اندیشههای جریان منوّرالفکری...
2⃣ در منظومۀ دینشناسی مسلّم است که «اباحهگری» (بیاهمّیت بودنِ احکام الهی) غلط است. پس هر تلقّی از معارف دین که در نهایت ما را به چنین انگارهای برساند، قطعاً غلط است.
3⃣ شکل استدلالیِ (قیاس استثنائی) این سخن آیتالله جوادی آملی -سایهاش مستدام- به این صورت است:
🔻 مقدمه ۱: اگر معنای «لااکراهفیالدین» اباحهگری (جوازِ بیتوجّهی به احکام الهی) باشد، پس خداوند نباید در قیامت کسی را بخاطر انتخابهایش عذاب کند.
🔺 مقدمه ۲: درحالیکه براساس آیات قرآن کریم، عذابِ قیامت بر اثر اعمال انسان در دنیا -که حاصل انتخابهایش است-، قطعی و یقینی است.
(نمونه: آیات ۲۹ و ۳۰ سوره حاقّه: «خُذُوهُ فَغُلُّوهُ * ثُمَّ الْجَحِيمَ صَلُّوهُ» بگیریدش و ببندیدش، سپس در آتش بیندازیدش. إکراه از این بیشتر؟)
✔️ نتیجه: آیه «لااکراهفیالدین» نمیتواند مجوّز اباحهگری باشد.
✍ ملااحمدی
@Maktabkhaaneh
♨️ بحثی فلسفی در «فلسفۀ نبوّت»
بخش اوّل
چندی پیش بین من و یکی از دوستان مجازیِ اهلفلسفه (آقای محراب هاشمزاده) گفتوگویی در باب «فلسفۀ نبوّت» شکل گرفت.
طرح مسئله با ایشان بود و من در پاسخ ایشان سعی کردم از موضعی کاملاً فلسفی (و نه کلامی)، چراییِ نبوّت و خاتمیّت را توضیح دهم و از منظر معرفتشناسانه معقولیّت باور به نبیّ را نشان دهم.
✖️ گرچه مسئلهی اوّل حول «خاتمیّت» بود، امّا بخاطر اینکه پاسخ به آن متوقّف بر پاسخ دقیقی به اصلِ پرسش از «فلسفۀ نبوّت» یعنی «سرّ نیاز به نبیّ» بود، پاسخ را از اینجا پیش گرفتم...
طبعاً توقّع این نمیرفت که یکی از طرفینِ گفتوگو در نهایت از موضع خود عقبنشینی کند. اما اصل چالش فلسفیای که نسبت به نبوّت مطرح شد برای من مهمّ بود و تلاشی که برای پاسخ در فرایندِ گفتوگو تکوّن یافت، احتمالاً مفید باشد. لذا متن آن را در اینجا میآورَم.
📍اصل گفتوگو را اینجا میتوان دید؛ اما متن آن را -با همان ادبیاتِ عامیانهاش- از پرسشِ مهمّ آقای هاشمزاده آغاز میکنم که مبدأ ورودِ بنده به بحث بود:
🔸 هاشمزاده: سوال اینه که «با پیامبر چی تموم شد؟» به نظر میاد هرچی توی تاریخ میاییم جلو، دایرهی چیزهایی که با پیامبر تموم شده، کمتر و کمتر میشن. و تقریباً، اون نیاز به پیامبر که سبب میشه بگیم «چرا خدا پیامبر نفرستاد دیگه؟» امروز تقریبا رفع شده. میتونیم بگیم خدا پیامبری نفرستاد چون نیازی نیست!
🔹 ملااحمدی: یعنی بشریت بدون آموزههای پیامبر میتونه هر نیازی که برای ساختنِ «ابدیّت» خودش داره رو تأمین کنه؟
🔰 ادامه در بخش دوّم
@Maktabkhaaneh
مکتبخانه
♨️ بحثی فلسفی در «فلسفۀ نبوّت» بخش اوّل چندی پیش بین من و یکی از دوستان مجازیِ اهلفلسفه (آقای محر
♨️ بحثی فلسفی در «فلسفۀ نبوّت»
بخش دوّم
🔸 هاشمزاده: ابدیت اصلا چی هست؟ بعد، آموزهی پیامبر چی هست که بشریت رو برای ....؟
🔹 ملااحمدی: حالا شما ممکنه اصل واقعیبودنِ این مفهوم رو انکار کنی یا اشکال دیگری بهش داشته باشی. اما اصلیترین داعیهی انبیاء از اول تا خاتم این بوده که انسان رو برای ابدیت بسازن. اصلیترین آموزهی همشون هم «توحید» بوده. البته نه بهمثابه یک انگارهی ذهنی...
🔸 هاشمزاده: فرض کن من میگم یه دستور دارم برای زندگی در «الف»، خب ما اگه ندونیم الف چیه، از کجا میفهمی دستور من برای زندگی در الف خوبه یا نه؟
🔹 ملااحمدی: این سوال دقیقاً ورود به محتوای گفتگوی انبیاء در طول تاریخ هست. پرسش مخاطبان انبیاء از نوح تا خاتم حول همین مسئله بوده. غرض اینکه اساساً سنخ این مسئله جوری نیست که بشه در موردش گفت «هرچی زمان گذشته بشر خودش تونسته به جوابش پی ببره و الان دیگه بینیاز از پیامبر شده».
🔸 هاشمزاده: بازم من سوالم رو جواب نگرفتم، ابدیت چیه دقیقا و چرا؟ من مشکلم این نیست انبیا از نوح به این سوال پرداختن یا مثلا از یوسف به بعد یا خود خاتم یا.... سوالم اینه که چیه و چرا؟
🔹 ملااحمدی: ببین سوال «چیه و چرا» کاملاً بجا هست. اما بحث من اصلا پاسخ به این سوال نیست. حرفم اینه که جنس این سوال «حلشدنی با رشد علمی و عقلیِ بشر» نیست که بگی با گذر زمان دیگه به پیامبر نیازی نداریم. نبیّ میکه من برای پاسخ به مسئلهای مبعوث شدم که اساساً عقل بشر مستقلاً به پاسخش راهی نداره.
🔸 هاشمزاده: خب اگه ندونیم چیه و چرا از کجا بدونیم پیامبر هم حلش کرده یا نه؟
🔹 ملااحمدی: پیامبر مدعی هست که حلش کرده. حالا شما وارد گفتگو باهاش میشوید و نهایتاً یا میپذیرید یا نه. اما اگر سخن نبیّ رو نپذیریم، این پرسش اساساً بیجواب میمونه و من و شما بدون نبیّ راهی به حلش نداریم. گذشت زمان و رشد علمی و فکری هم نمیتونه تو این زمینه کمکی به بشر بکنه.
🔸 هاشمزاده: حرف منم همینه، پیامبر هم یکی هم ردیف بقیه، یک جوابی داده میبنیم جوابش مشکل رو حل میکنه یا نه.
🔹 ملااحمدی: همردیفی از اینجهت که میگی محل بحث نیست. محل بحث اینه که اساسِ «طرح مسئلهی ابدیت» برای انسان و «پاسخش» چیزی هست که فقط از نبیّ برمیاد. جز پیامبر کسی نمیتونه ادعای پاسخ داشته باشه چون جز او کسی به اون ساحتِ وجودی راهی نداره و نمیتونه داشته باشه که بتونه ازش خبری بده.
🔸 هاشمزاده: خب این یه ادعاست دیگه کل بحث من اینه، دلیل این ادعا چیه؟دلیلش رو باید شما اینطور نشون بدی که بگی ابدیت چیه و چرا، و چرا حالا پاسخ پیامبر بهش بهترین پاسخه. تا دلیل ادعا روشن نشه، ارزشی نداره.
🔹 ملااحمدی: دقیقاً، همینی که گفتی هم بخشی از مدّعای پیامبر هست که بالاخره باید برای مخاطب اثبات بشه. اما نکته اینجاس که حتی قبل از دلیل، اصل «ادعا» هم فقط از کسی برمیاد که بتونه دلیلی برای اثباتِ راهداشتن به ساحت وجودیِ برتر (که ما ازش تعبیر به «ملکوت» میکنیم) وجود داشته باشه. یعنی شما برای اثبات صحت ادعا، حتی لازم نیست بری محتوای اون رو بررسی کنی. قبلش فقط کافیه ازش مطالبه کنی دلیلی بیاره که نشون بده او «صلاحیت طرح ادعا» رو داره.
🔸 هاشمزاده: دوتا اشکال هست، اولاً بررسی صلاحیتش باز وابسته به چیستی و چرایی ابدیته، اگه ما ندونیم مشتف و انتگرال چیه، چطوری بفهمیم کی صلاحیت داره مشتق بگیره؟ و در ثانی این شرط لازمه و نه کافی، هر ریاضی دانی صلاحیت مشتق گیری داره، ولی الزاما جوابش درست نیست.
🔰 ادامه در بخش سوّم
@Maktabkhaaneh
مکتبخانه
♨️ بحثی فلسفی در «فلسفۀ نبوّت» بخش دوّم 🔸 هاشمزاده: ابدیت اصلا چی هست؟ بعد، آموزهی پیامبر چی
♨️ بحثی فلسفی در «فلسفۀ نبوّت»
بخش دوّم
🔹 ملااحمدی: اگر فرض بگیریم چیستیاش برای مخاطب روشن شد و اتفاقاً مخاطب رو بلحاظ وجودی (اگزیستنسیل) درگیر هم کرد و به چالش کشید، در اینصورت اثباتِ «راهداشتن به ملکوت» [=صلاحیت طرح ادّعا] منطقاً میتونه گرهِ ذهنی مخاطب در پاسخ به چرایی رو هم حل کنه.
چون مخاطب اگر یقین کنه که گوینده (نبیّ) صلاحیت طرح ادعا رو داره (=به ملکوت راه داره و میتونه ازش خبر بده) دیگه منطقاً میتونه اطمینان کنه محتوای خبری که میده هم درسته. چون با عقل خودش هیچ دسترسی به ملکوت نداره که بخواد صحّتسنجی کنه. البته اگر طلب دلیل بکنه، نبیّ باید در حد عقلش اقناعش کنه.
🔸 هاشمزاده: منطقاً زمانی درسته که التزام منطقی بین این موارد باشه، درگیری وجودی که میگی یقین روانشناختیه و ارزشی نداره برای اثبات صحت ادعا.
🔹 ملااحمدی: برهانش که واضحه: کسیکه که از x خبر دارد، اگر دربارهی x خبری بدهد، منطقاً خبرش معتبر است. إخبار دربارهی ملکوت توسط کسیکه از ملکوت خبر دارد، منطقاً معتبر است. فقط باقی میمونه اثباتِ خبرداشتن از ملکوت برای مخاطبان که از بحث ما خارج است.
🔸 هاشمزاده: خب نشد دیگه ببین الان هفشتا کامنته من دارم یه سوال رو تکرار میکنم! ما اول باید بدونیم x چیه تا بعد بگیم کسی میتونه ازش خبر داشته باشه یا نه و حالا خبرش درسته یا نه! و به نظرم الان صحبت به دور افتاده.
🔹 ملااحمدی: خب منم هی دارم تلاش میکنم نشون بدم که سؤالت ورود به محتوای ادعای پیامبر هست و من دربارهی خود ادعا دارم صحبت میکنم 😊... فقط نمیدونم چرا بحث من و تو هی به دور میافته 😁
🔸 هاشمزاده: خب باید تقدم و تأخّر منطقی رو دید، شما ادعا میکنی پیامبر پاسخ الف رو داره! من میگم بگو ببنیم الف چیه تا ببنیم پیامبر پاسخ داره یا پاسخنما و در موردش فکر کنم، لازمه از این نقطه شروع کنیم و پرش به گام بعدی منطقا صحیح نیست. تازه همچنان هم سوالات دیگه هست که لازمه بررسی بشن که بماند.
🔹 ملااحمدی: تا جایی که میدونم، بررسی «صلاحیتِ اصل ادعا» بر «صحتِ محتوای ادعا» تقدّم منطقی داره. اینکه «الف چیست؟» ورود در محتوای ادعا هست. حرف من (ناظر به نقطهی شروع گفتگو) اینه که اصل ادّعا انقدر بزرگ و خطیر هست که نمیشه در موردش ادعا کرد علاوهبر نبیّ، شخص دیگری صلاحیت طرحش رو داره و با گذشت زمان و رشد فکری بشر دیگه از پیامآورش بینیاز شده.
@Maktabkhaaneh
هدایت شده از مدرسهتـ؋ــکرونوآوری نگاه
🔰 اولین جلسه #درسگفتار
نامســألـــگــی علـــوم پایــه در ایــران
«علم همـــواره مدعی این بوده است که جهـــان چیزی برای «اکتشـــاف» دارد و این اکتشـــاف را برای حیات انسان ضروری میدانسته است. جهانِ پر از نـــزاع، آشـــوب، بینظمی و جهانِ پر از اتفاقات کاتـــورهای که بهغایت، بیغایت به نظر میرسند، اجازه حیـــات را از انسان میگیرد. علـــم قرار بوده نشان دهد که چگونه جهـــان جایی برای زندگی انسان است. از همین رو نیز بوده است که چندهزار سال است که انســـانها، دانشمندان را تکریم کرده و برای ایشان، از دسترنج خودشان، اسبـــاب امرار معاش و حیات فراهم کردهاند و از همین رو چند هزار سال است که جوامع، «نهاد علم» را به رسمیت شناختهاند و آرزوی شکلگیری دانشمنـــد را تبدیل به آرزوی کودکی و نوجـــوانی فرزندانشان کردهاند.»
#علیرضا_شفاه
#علوم_پایه
✨آگـاهـے بـــراے سامـــانے دیگــر✨
مدرســـه تـ؋ــــکر و نــوآوری نگــــــاهـ
🆔️ @sch_negah
هدایت شده از جامعه متعادل | مهدی تکلّو
تفسیر امام (ره) از «لا اکراه فی الدین»
«طريق وصول به سعادت را باز نموده و چاه را از راه روشن فرموده. تو خود به پاى خود در چاه مىافتى و از راه معوج مىشوى، رحمت را چه نقصانى است؟ اگر ممكن بود طريق خير و سعادت را به مردم به طور ديگر نشان بدهند، مىدادند، به موجب وسعت رحمت، و اگر ممكن بود اكراها مردم را به سعادت برسانند مىرساندند، لكن هيهات! راه آخرت راهى است كه جز با قدم اختيار نمىتوان آن را پيمود، سعادت با زور حاصل نشود، فضيلت و عمل صالح بدون اختيار فضيلت نيست و عمل صالح نمىباشد، و شايد معنى آيۀ شريفۀ لاٰ إِكْرٰاهَ فِي اَلدِّينِ نيز همين باشد. بلى، آنچه در آن، اعمال اكراه و اجبار مىتوان نمود صورت دين الهى است نه حقيقت آن. انبياء عليهم السلام مأمور بودند كه صورت را با هر طور ممكن است تحميل مردم كنند تا صورت عالم صورت عدل الهى شود و مردم را ارشاد به باطن نمايند تا مردم به قدم خود آن را بپيمايند و به سعادت برسند. بالجمله، اين نيز از غرور شيطان است كه دست انسان را با طمع رحمت از رحمت كوتاه كند.»
امام خمینی (ره)، آداب الصلاة (چاپ قدیم)، صفحه 37
@Mahdi_Takallou
هدایت شده از اطراف|م.ص.صاد
چند روزی است در جمعی از دوستان انقلابی و اهل رسانه هستم.
بی شک مهمترین نقد به "ما" اشعری مسلک بودن ماست! (قید غالبی و نه همه)
ما جریان انقلابی تا زمانیکه مانع از فکر و اندیشه خود میشویم به اعتبار اینکه دیگری فکر کرده است دچار انسداد اشعری گونه هستیم.
اقامه منویات رهبری در میان ما خود به مانع اقامه تبدیل شده.
مقوله فکر و اندیشه را به مثابه دستور میانگاریم و حتی مانع از پردازش الفاظ میشویم. امتداد فکری و آنجا که دستور به فکر هم میدهد باز به دلیل روحیه اشعریگری مانعیت دارد.
مکتبخانه
♨️ منِ استعلایی بهمثابه فلسفۀ استعمار! 📍 دعویِ استعلایی، نه یک نظریهی فلسفیِ بیگناه، بلکه یک سلا
❗️هیچ دستگاه فلسفی به اندازه نظریهی #هگل دربارهی دولت (مثال الهی که روی زمین وجود دارد) زمینه را برای #فاشیسم و #امپریالیسم آماده نساخته است.
🔻 حتی این اندیشه که در هر دورانی از تاریخ یک ملّت و فقط یک ملّت وجود دارد که نمایندهی واقعیِ روح جهان است و این ملّت حق دارد که بر سایر ملل فرمان براند، نخستین بار از دهان هگل بیرون آمده است.
🔸 در نخستین دهههای قرن نوزدهم، پدیدارشدن و افزایش دائمِ نفوذ آرمانهای ناسیونالیستی را به چشم میبینیم، اما این رویداد در تاریخ اندیشهی سیاسی رویداد تازهای بود؛ رویدادی بود آبستن پیآمدهای دور و دراز و ترسناک، زیرا یک دستگاه اخلاقی و یک #فلسفه_حق از چنین ناسیونالیسم امپریالیستیِ بیرحمانه.ای دفاع میکرد.
▪️ زیرا هگل اعلام کرده بود که در برابر آن ملتی که در لحظهی معیّنی از تاریخ باید یگانه عامل روح جهان شناخته شود، سایر ملل، مطلقاً هیچ حقی ندارند.
📖 ارنست کاسیرر ؛ کتاب «افسانهی دولت»؛ صفحه ۳۴۵
@Maktabkhaaneh
هدایت شده از مستوره | فاطمه مرادی
.
برای تهیهٔ گزارش این دوصفحه خیلی وقت گذاشتم ولی باید بگم حظ بردم. هیچ میدونید ما چند زن ورزشکار داریم؟
لینک مطالعهٔ ایران جمعه:
https://irannewspaper.ir/sp-224/26?fbclid=PAAaaovE342yBNc-HJd8CuLhhbM13vBDJSfaD-iqALwRoOmhhSqNf1Fjb9FRQ
@masture
مکتبخانه
تفسیر امام (ره) از «لا اکراه فی الدین» «طريق وصول به سعادت را باز نموده و چاه را از راه روشن فرمود
علامه طباطبایی (رضواناللهعلیه) :
🔹 در جملهی «لا اکراه فی الدین»، دینِ اجباری نفی شده است. چون دین عبارت است از یک سلسله معارف علمی که معارفی عملی به دنبال دارد؛ و جامع همهی آن معارف، یک کلمه است و آن عبارت است از «اعتقادات»،
🔺 و اعتقاد و ایمان هم از امور قلبی است که اکراه و اجبار در آن راه ندارد، چون کاربرد اکراه تنها در اعمال ظاهری است، که عبارت است از حرکاتی مادی و بدنی (مکانیکی)، و اما اعتقاد قلبی برای خود، علل و اسباب دیگری از سنخ خود اعتقاد و ادراک دارد و محال است که مثلا جهل، علم را نتیجه دهد، و یا مقدمات غیر علمی، تصدیقی علمی را بزاید.
📖 ترجمه تفسیر المیزان، جلد۲ ، صفحه ۶۴۱
📌پ.ن: این مطلب دلالت بر همان نکته دارد که گفتیم این آیه ناظر به مقامِ ثبوت است و یک مطلب تکوینی را بیان میکند؛ نهاینکه مطلبی هنجاری مربوط به کنشهای دینی باشد. گرچه میتوان از این مطلب تکوینی، نکتهای هنجاری استنباط کرد.
@Maktabkhaaneh
🔘«ذاتگرایی» یک جریان فلسفی جدید!
🔹 یکی از اصلیترین مبانی هستیشناختیِ فلسفههای مدرن و بلکه پستمدرن «نفی ذاتگرایی» است. اینکه #حقیقت برخلاف تلقّی ارسطو و افلاطون، یک ذاتِ متعیّن و مشخص ندارد؛ بلکه امری سیّال و بلکه نسبی است. این البته ریشه در سوبژکتیویسم کانتی و شکاف عمیقی دارد که در حوزهی معرفت میان سوژه و ابژه قرار داده شد که از نیوتن شروع شد و در کانت به اوج رسید.
🔸 اما طی چهار دهۀ اخیر جریان فلسفیای نرمنرم از میان فلسفههای پستمدرن سر بر آورد که احیاء ذاتگرایی را ضروری میداند. پروژۀ چندسالۀ دکتر ابراهیم دادجو بازشناسی این جریان و معرّفی آن به جریان علمی داخل کشور است.
🔗حضور مجازی در نشست علمی (ساعت ۱۴ -۱۶)
https://www.skyroom.online/ch/masoudgh92/icscs
@Maktabkhaaneh
مکتبخانه
ذاتگرایی جدید در فلسفۀ علم معاصر.pdf
924.3K
📜مقاله علمی پژوهشی:
«ذاتگراییِ جدید در فلسفه (جریانی مهم اما ناآشنا در ایران معاصر)»
✍️ دکتر ابراهیم دادجو
🔻 چكيده
«در عرصه فلسفهی علم معاصر» دو جريان قابل تشخيص است: ١ .جريان ضدذاتگرایی ۲.جريان ذاتگرايی؛
جريان نخست از زمان باركلی و هيوم تا پيش از چهل سال اخير يكهتاز ميدان بود و از طريق پوزيتيويستها و فلسفههای تحليلی و زبانی منشأ فراموشی جريان دوم شده است.
جريان دوم در چهل سال اخير به ظهور رسيده و در تقابل با مابعدالطبيعهی هيومی بهشدت به گسترش و تقویت مابعدالطبيعۀ ذاتگرايانه همت گماشته است.
متأسفانه ايران معاصر از جريان دوم تا حدود زيادی بیاطلاع است. در نوشتار پيشرو كوشيدهايم نشان دهيم ما و فلسفۀ اسلامی ما كه در بنياد خود، ذاتگرا و واقعگراست، بهشدت به جريان دوم نيازمنديم و با أخذ و نقادی جريان دوم بهخوبی ميتوانيم در عرصههای گوناگون علم و عمل، در عرصههايي همچون فلسفۀ اسلامی، فلسفۀ علم، علوم انسانی اسلامی، علم دينی، الگوی اسلامي ايرانی پيشرفت، اسناد بالادستی علمی و مديريتی و در عرصههای ديگری، در مسيرهايی واقعبينانه قرار گيريم.»
@Maktabkhaaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❇️ سه عنصر هویّتیِ ما
@Maktabkhaaneh
هدایت شده از مدرسه علمیه حکمت و عرفان باقرین علیهماالسلام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺 به مناسبت سالروز ازدواج حضرت علی علیه السلام و حضرت فاطمه سلام الله علیها
🔹 شاکله وجودی زن به لحاظ زن بودن، جمالی است.
🔸و مرد، جلالی است.
🔹 و خانواده کمالی است.
🔚جمع جمال و جلال، کمال می شود.
🕊 خانواده قرار است از دو بال تشکیل بشود.
✖️منظور از جمال، زیبایی ظاهری نیست.
❓لطافت برخورد زن با فرزندش چگونه است؟
🌱 لطیف ترین برخورد پدر با فرزند به پای متوسطترین حالتهای مادر نمیرسد.
💧این (ویژگی زن)، لطف خداییاست برای کارْ ویژه خاص زنانهای که باید داشته باشد.
☀️ از آن طرف جلال در مرد به خاطر کارْ ویژه خاص مردانه به او داده شده.
✖️این(تفاوت ها) نقص نیست.
✔️ تنوعی است که باید در عالم باشد.
⚡️مانند دو جریان مخالف الکتریسته که باید باشد تا برق تشکیل شود.
#استاد_یزدان_پناه
🎙نشست حضرت استاد با خواهران مدرسه علمیه رفیعه المصطفی ۱۴۰۰/۱۱/۱۲
#ازدواج
https://eitaa.com/joinchat/1103298577C35a67e59ab