🏮نجات جان دختر ۱۵ ساله به نیت امام زمان(عج)
پدر خانواده کارگر هست و حتی ۸ ماهه کرایه خونه رو نتونسته پرداخت کنه؛ دخترشون m.s شدید و بیماری قلبی داره و نیاز فوری به عمل جراحی داره که بدلیل نداشتن هزینه عمل هنوز انجام نشده و تو بیمارستانه، باید فورا هزینهاش رو پرداخت کنیم تا شرایطش حاد نشه!
با هر مبلغی که توان دارید میتونید کمک کنید تا این گل دختر توی این روز مبارک سلامتیش رو بدست بیاره؛ حساب #رسمی خیریهی مسجد حضرت قائم(عج)👇
●
6037997599856011●
900170000000107026251004مبالغ اضافه صرف سایر امور خیر و فرهنگی میشود. 🏮اطلاعات بیشتر👈 @mehr_baraan
🏮عید نیمه شعبانه و چه کاری قشنگ تر از کمک به گرفتاری که جونش در خطره؟
یکی از معتبرترین خیریههای مناطق محروم کشور؛ مجموعه و مسجد حضرت قائم(عج) هست؛ حتما فعالیتهاشون رو دنبال کنید.
اطلاعات بیشتر و ارتباط با خیریه👇
https://eitaa.com/joinchat/2846883849Cbf3af7a7e9
هدایت شده از مسجد مقدس جمکران
21.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#ببینید
اجرای گروه سرود "رینوا" در #جشن_میلیونی_نیمه_شعبان - آستان مقدس #مسجد_جمکران
#تا_انقلاب_مهدی
#جمکران
#میلاد_امام_زمان
کانال و صفحه رسمی مسجد مقدس جمکران👇
🆔 @jamkaran_ir
سایت رسمی مسجد مقدس جمکران 👇
🌐 www.jamkaran.ir
هدایت شده از مسجد مقدس جمکران
12.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📢 انتشار برای نخستینبار
💗 محراب جمکران
☝ لحظاتی از حضور حضرت آیتالله خامنهای در مسجد مقدس جمکران
🔹️ رسانهی KHAMENEI.IR به مناسبت فرارسیدن نیمهی شعبان سالروز میلاد حضرت ولیعصر ارواحنا فداه، در نماهنگ «محراب جمکران»، فیلمی از حضور رهبر انقلاب اسلامی در مسجد مقدس جمکران را منتشر میکند.
تشرف به مسجد مقدس جمکران یکی از برنامههای مستمر حضرت آیتالله خامنهای است که در زمانهای مختلف سال اتفاق میافتد و فیلم منتشر شده نیز یکی از همین برنامههاست که چندی پیش انجام شد.
🌷 عنوان «محراب جمکران» نیز برگرفته از غزلی است که سالها پیش رهبر انقلاب برای حضرت ولیعصر عجاللهتعالیفرجهالشریف سرودهاند:
«گزاره غم دل را مگر کنم چو "امین"
جدا ز خلق به #محراب_جمکران بی تو»
هدایت شده از مکتب شهید حاج قاسم سلیمانی
سلام علیکم. با ارادت
اللَّهُمَّ وَ أَدْرِكْ بِنَا أَيَّامَهُ وَ ظُهُورَهُ وَ قِيَامَهُ وَ اجْعَلْنَا مِنْ أَنْصَارِهِ وَ اقْرِنْ ثَارَنَا بِثَارِهِ
بارالها و ما را به ايام ظهور او و قيامش برسان و ما را از نصرت كنندگانش قرار ده و خون خواهى ما را با خون او قرين گردان
وَ اكْتُبْنَا فِي أَعْوَانِهِ وَ خُلَصَائِهِ وَ أَحْيِنَا فِي دَوْلَتِهِ نَاعِمِينَ وَ بِصُحْبَتِهِ غَانِمِينَ
و ما را در دفتر ياران و خاصانش ثبت فرما و ما را در دولت او با تنعم و خوشى زنده بدار و به صحبتش بهرهمند گردان
عید سراسر برکت و نور میلاد حضرت مهدی(عج) بر تمامی اعضای گرامی مبارک باد.🌺🌸🌷🌻
التماس دعا
خنجری قمی
🌸🍃🌸🍃
تنهامعبودمن! صدایت را شنیدم که گفتی: توای زیباتر ازخورشید زیبایم ، تو ای والاترین مهمان دنیایم ، بدان آغوش من بازست ، شروع کن! یک قدم باتو ، تمام گامهای مانده اش بامن....
امروز آن قدم الهی را برمیدارم و پر از آرامش ناب هستم و اجازه میدهم تا تمام اتفاقات خوب و شگفت انگیز برایم رخ بدهد. جهت سلامتی وتعجیل در فرج آقا امام زمان(عج)صلوات
🌸🍃🌸🍃
شخص عطاری از اهل بصره می گوید روزی در مغازه عطاری ام نشسته بودم که دو نفر برای خریدن سدر و کافور به دکان من وارد شدند.
وقتی به طرز صحبت کردن و چهره هایشان دقت کردم، متوجه شدم که اهل بصره و بلکه از مردم معمولی نیستند.
به همین جهت از شهر و دیارشان پرسیدم، اما جوابی ندادند.
من اصرار می کردم، ولی جوابی نمی دادند.
به هر حال من التماس نمودم تا آنکه آنها را به رسول مختار (صلی الله علیه و آله و سلم) و آل اطهار آن حضرت قسم دادم.
مطلب که به اینجا رسید، اظهار کردند ما از ملازمان درگاه حضرت حجت (علیه السلام) هستیم.
یکی از جمع ما که در خدمت مولایمان بود وفات کرده است، لذا حضرت ما را مأمور فرموده اند که سدر و کافورش را از تو بخریم.
همین که این مطلب را شنیدم، دامان ایشان را رها نکردم و تضرع و اصرار زیادی نمودم که مرا هم با خود ببرید.
گفتند این کار بسته به اجازه آن بزرگوار است و چون اجازه نفرموده اند، جرأت این جسارت را نداریم.
گفتم مرا به محضر حضرتش برسانید، بعد همان جا طلب رخصت کنید.
اگر اجازه فرمودند شرفیاب می شوم، و الا از همان جا برمی گردم و در این صورت همین که درخواست مرا اجابت کرده اید، خدای تعالی به شما اجر و پاداش خواهد داد اما باز هم امتناع کردند.
بالاخره وقتی تضرع و اصرار را از حد گذراندم، به حال من ترحم نموده و منت گذاشتند و قبول کردند.
من هم با عجله تمام، سدر و کافور را تحویل دادم و دکان را بستم و با ایشان به راه افتادم تا آنکه به ساحل دریا رسیدیم.
آنها بدون اینکه لازم باشد به کشتی سوار شوند بر روی آب راه افتادند، اما من ایستادم.
متوجه من شدند و گفتند نترس، خدا را به حق حضرت حجت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قسم بده که تو را حفظ کند؛ بسم الله بگو و روانه شو.
این جمله را که شنیدم، خدای متعال را به حق حضرت حجت (ارواحنا فداه) قسم دادم و بر روی آب مانند زمین خشک به دنبالشان به راه افتادم تا آنکه به وسط دریا رسیدیم.
ناگاه ابرها به هم پیوستند و باران شروع به باریدن کرد.
اتفاقا من در وقت خروج از بصره، صابونی پخته و آنرا برای خشک شدن در آفتاب، بر پشت بام گذاشته بودم.
وقتی باران را دیدم، به یاد صابون ها افتادم و خاطرم پریشان شد.
به محض این خطور ذهنی، پاهایم در آب فرو رفت.
لذا مجبور به شنا کردن شدم تا خود را از غرق شدن حفظ کنم، اما با همه این احوال از همراهان دور می ماندم.
آنها وقتی متوجه من شدند و مرا به آن حالت دیدند، برگشتند و دست مرا گرفتند و از آب بیرون کشیدند و گفتند از آن خطور ذهنی که به فکرت رسید توبه کن و مجددا خدای تعالی را به حضرت حجت (علیه السلام) قسم بده.
من هم توبه کردم و دوباره خدا را به حق حضرت حجت (علیه السلام) قسم دادم و بر روی آب راهی شدم.
بالاخره به ساحل دریا رسیدیم و از آنجا هم به طرف مقصد، مسیر را ادامه دادیم.
مقداری که رفتیم، در دامنه بیابان، چادری به چشم می خورد که نور آن، فضا را روشن نموده بود.
همراهان گفتند تمام مقصود در این خیمه است و با آنها تا نزدیک چادر رفتم و همان جا توقف کردیم.
یک نفر از ایشان برای اجازه گرفتن وارد شد و درباره آوردن من با حضرت صحبت کرد.
به طوری که سخن مولایم را شنیدم، ولی ایشان را چون داخل چادر بودند نمی دیدم.
حضرت فرمودند او را به جای خود برگردانید و دست رد به سینه اش بگذارید.
تقاضای او را اجابت نکنید و در شمار ملازمان ما ندانید، زیرا او مردی است صابونی.
این جمله حضرت، اشاره به خطور ذهنی من در مورد صابون بود.
یعنی هنوز دل را از وابستگی های دنیوی خالی نکرده است تا محبت محبوب واقعی را در آن جای دهد و شایستگی هم نشینی با دوستان خدا را ندارد.
این سخن را که شنیدم و آنرا بر طبق برهان عقلی و شرعی دیدم، دندان این طمع را کنده و چشم از این آرزو پوشیدم و دانستم تا زمانی که آیینه دل به تیرگی های دنیوی آلوده است، چهره محبوب در آن منعکس نمی شود و صورتی مطلوب در آن دیده نخواهد شد؛ چه رسد به اینکه در خدمت و ملازمت آن حضرت باشد.
منبع:
میر مهر، مسعود پورسید آقایی، صفحه ٣٠٨