🔴 پوکه موشکهای ایرانی، این ایام تبدیل به جاذبه گردشگری شده، جماعت جهود با باقیمانده موشکهای ایرانی، مشغول گرفتن عکس یادگاری هستند.
موشکهای ایران، هم در سرزمینهای اشغالی و هم در جهان، نماد قدرت و اقتدار ایران شده و همگان در برابر این ستونهای حافظ امنیت کشور (در حوزه سخت افزاری)، سر تعظیم فرود میآورند!
🔴 #بیداری_ملت 👇
@bidariymelat
⭕️ مسمومیتی که حرام بود!
🔹چند روز پیش تعدادی پزشک متخصص به علت مصرف مشروبات الکلی نامرغوب در یک مهمانی، دچارمسمومیت شدید شدند. این رخداد تا کنون منجر به مرگ یک خانم متخصص پوست ، به کما رفتن همسر او ( فوق تخصص چشم ) و بستری شدن ۶ نفر دیگر ( شامل چند متخصص قلب ، زنان و..) شده است.
🔹سالهاست که به برکت مجازاتهای حداقلی و نوازشی، تولید مشروبات الکلی در داخل کشور به شغلی پردرآمد با خطری اندک، تبدیل شده و صرفا در مواقعی که عدم کیفیت "نجسی" تولید شده ،موجب کوری یا مرگ عده ای شود مسئولان و جامعه متوجه این موضوع می شوند!! ( آن توجه هم بابت مرگ یا کوری شاربین خمر است نه اصل تولید مسکرات!)
🔹و به همان علتی که تولید مشروبات الکلی در کشور مشکل خاصی برای تولید کننده ایجاد نمی کند ،سالهاست مصرف مشروبات الکلی هم برای کسی مشکل قانونی خاصی ایجاد نکرده است! ( اگر قوه قضائیه آمار کسانی که در یک سال گذشته به واسطه شرب خمر ، محکوم به تحمل حد شرعی شده اند را منتشر کند، مشخص خواهد شد که چرا مصرف مشروبات الکلی در جمهوری اسلامی اصلا کار ممنوع و سختی نیست!)
🔹و به همان علل فوق، قاچاق مسکرات به کشور و توزیع آن از طریق فضای مجازی و حتی فروش در برخی کافه ها و رستورانها در نقاط مختلف مملکت با حداقل مشکل در جریان است و اگر کسی به واسطه امور فوق به دام عدلیه بیافتد خواهد فهمید که درآمد این حرفه ، ارزش تحمل مجازاتهای ضعیف و حداقلی عدلیه را دارد!
🔹 طی چند دهه اخیر بی توجهی مجالس ، دولتها و دستگاه قضا به گسترش این پدیده حرام در کشور و نتایج ویرانگر آن، باعث شده که قوانین مربوط به تولید ، توزیع ، قاچاق و مصرف مشروبات الکلی در جمهوری اسلامی فاقد حداقل بازدارندگی باشد و کسی هم به فکر اصلاح یا به روزآوری و افزایش مجازاتها تا حد پیشگیری از ارتکاب جرم، نیافتد!
🔹 بزم شراب پزشکان فوق الذکر ، ثابت می کند دانستن و افزایش آگاهی شهروندان درباره زیانهای پدیده های حرام و زیان آوری مانند مشروبات الکلی ( و مواد مخدر و بی حجابی و...) الزاما موجب کناره گیری مردم از این رفتارهای حرام و زیان بار نمی شود! (که اگر می شد پزشکان بیش از سایرین درباره زیانهای مشروبات الکلی برای جسم و روح انسان ، می دانند!)
❇️ و به همین دلیل لازم است جمهوری اسلامی، ترس و ملاحظه کاری را در این عرصه کنار گذاشته و با نگرش شرعی،مجازاتهای شدید و بازدارنده ای برای تولید ، فروش و قاچاق مشروبات الکلی وضع و حد شرعی را درباره شرابخواران اجرا کند تا دیگر شاهد تکرار چنین "مهمانیهای مرگ آوری" نباشیم!
▪️اگر این مجازاتها پیش بینی و اجرا شده بود امروز پزشکان مهمانی مذکور مشغول زندگی عادی و خدمت به مردم بودند!!
🔴 #بیداری_ملت 👇
@bidariymelat
⚠️ناگفتههای عملیات وعده صادق در حضور قهرمان دومیدانی
🔶️سردار حاجیزاده:این تنها ۲۰ درصد از توان ...
📺برای اولین بار پخش اختصاصی ناگفتههای عملیات وعده صادق در پیج نسل مقدم تا ساعاتی دیگر
به کانال نسل مقدم بپیوندید 👇
🇮🇷 @nasle_mughadam 🇮🇷
🔘وهابیها یک بانوی ژاپنی را پس از شیعه شدن به شهادت رساندند!
▫️خانم پرنیا ماتسوشیما، دختر دورگه ایرانی-ژاپنی و قاری و حافظ کل قرآن که اخیرا شیعه شده بود توسط سه وهابی سعودی در توکیو به شهادت رسید.
▫️سه وهابی با تابعیت عربستان که از فعالین همان مسجد هستند که این شهیده در آن فعالیت میکرد پس از استبصار ایشان و ترویج فضائل و معارف اهل بیت علیهم السلام نقشه قتل وی را برنامه ریزی میکنند و زمانی که این نوعروس ١٧ساله به قصد ورزش صبحگاهی از منزل خارج میشود توسط خودرو زیرگرفته و از هوش میرود و وهابیها رگ دست او را قطع میکنند.
▫️بنا به گفته پدر ایشان، هرسه نفر توسط پلیس ژاپن دستگیر شده و به این جنایت اعتراف نمودهاند و ابعاد بیشتر این پرونده در دست بررسی هست.
🔴 #بیداری_ملت 👇
@bidariymelat
🗨️ من هر چه بیشتر درد میکشم، بیشتر لذت میبرم
فیلم:لحظه شهادت و حمل غریبانه پیکر پاک سردارشهیدمحسنوزوایی با موتور سیکلت، و ناراحتی سردارشهیدحاجاحمدمتوسلیان پس از شنیدن خبر شهادتش، به روایت فیلم سینمایی ایستاده در غبار.
سردارشهیدمحسنوزوایی، نقش فعالی در طراحی عملیات و فتح بلندیهای «بازی دراز» در شهر سرپل ذهاب ایفا کرد و در همین نبرد به شدت مجروح شد و به تهران انتقال یافت.
او در بیمارستان با وجود درد بسیار، ناله نمیکرد و به یکی از پزشکان که از مقاومت او در برابر درد ابراز شگفتی کرده بود گفت:
«آقای دکتر! من هر چه بیشتر درد میکشم، بیشتر لذت میبرم و احساس میکنم از این طریق به خدای خودم نزدیک میشوم».
💕 تاریخ شهادت: ۱۰ اردیبهشت ۱۳۶۱ به عنوان فرمانده یکی از ۲ محور عملیاتی تیپ ۲۷ محمدرسولالله(محور محرم با هدایت ۶ گردان)، در اولین روز عملیات بزرگ الی بیت المقدس(فتح شهر خرمشهر).
قهرمان عملیات فتح المبین و فاتح توپخانه بزرگ ارتش بعث به عنوان اولین فرمانده گردان حبیب بن مظاهر در تیپ ۲۷ محمدرسول الله
بنیانگذار، و اولین فرمانده تیپ ۱۰ سیدالشهداء
سردار رشید اسلام، مهندس پاسدار #شهیدمحسن_وزوایی .
نحوه شهادت: اصابت ترکش دشمن بعثی به سفیدران پای راست.
🔴 #بیداری_ملت 👇
@bidariymelat
🌸🍃🌸🍃
خانم معلمی تعریف میکرد :
در مدرسه ابتدایی بودم ؛ مدتی بود تعدادی از بچهها را برای یک سرود آماده میکردم .
به نیّت اینکه آخر سال مراسمی گرفته شود برایشان ..
پدر و مادرشان هم برای مراسم دعوت شده بودند و بچّهها در مقابل معلّمان و اولیاء سرود را اجرا خواهند کرد ..
چندین بار تمرین کردیم و سرود رو کامل یاد گرفتند .
روز مراسم بچهها را آوردم و مرتبشان کردم ..
باهم در مقابل اولیاء و معلّمان شروع به خواندن سرود کردند ...
ناگهان دختری از جمع جدا شد و بجای خواندن سرود شروع کرد به حرکت انجام دادن جلوی جمع .
دست و پا تکان میداد و خودش رو عقب جلو میکرد و حرکات عجیبی انجام میداد ..
بچهها هم سرود را میخواندن و ریز میخندیدند ، کمی مانده بود بخاطر خندهشان هرچه رشته کرده بودم پنبه شود .!
سرم از غصه سنگین شده بود و نمیتونستم جلوی چشم مردم یک تنبیه حسابیش هم بکنم ...
خب چرا این بچّه این کار رو میکنه ؟! چرا شرم نمیکنه از رفتارش؟! این که قبلش بچّه ی زرنگ و عاقلی بود !!
نمونه ای خوب و تو دل بروی بچّهها بود !!
رفتم روبرویش ، بهش اشاراتی کردم ، هیچی نمیفهمید ...
به قدری عصبانیام کرده بود که آب دهانم را نمیتوانستم قورت دهم .
خونسردی خود را حفظ کردم ، آرام رفتم سراغش و دستش را گرفتم ، انگار جیوه بود خودش را از دستم رها کرد و رفت آن طرفتر و دوباره شروع کرد .!
فضا پر از خنده حاضران شده بود ، همه سیر خندیدند ...
نگاهی گرداندنم ؛ مدیر را دیدم .. رنگش عوض شده بود ، از عصبانیت و شرم عرقهایش سرازیر بود .
از صندلیش بلند شد و آمد کنارم ، سرش را نزدیک کرد و گفت : فقط این مراسم تمام شود ، ببین با این بچه چکار کنم ؟! اخراجش میکنم ، تا عمر دارد نباید برگردد مدرسه ...
من هم کمی روغنش را زیاد کردم تا اخراج آن دانشآموز حتمی شود ..
حالا اون کسی که کنارم بود ، مادر بچّه بود ، رفته بود جلو و تمام جوگیر شده بود ..
بسیار پرشور میخندید و کف میزد ،
دخترک هم با تشویق مادر گرمتر از پیش شده بود ..
همین که سرود تمام شد پریدم بالای سن و بازوی بچه را گرفتم و گفتم :
چرا اینجوری کردی؟!
چرا با دوستانت سرود را نخواندی؟!
دخترک جواب داد :
آخر مادرم اینجاست ، برای مادرم این کار را میکردم !!
معلّم گفت : با این جوابش بیشتر عصبانی شده و توی دلم گفتم : آخر ندید بَدید همه مثل تو مادر یا پدرشان اینجاست ، چرا آنها اینچنین نمیکنند و خود را لوس نمیکنند ؟!
چشمام گرد شد و خواستم پایین بکشمش که گفت :
خانم صبر کن بگذار مادرم متوجه نشود ، خودم توضیح میدهم ؛ مادر من مثل بقّیه مادرها نیست ، مادر من "کرولال" است ،
چیزی نمیشنود و من با آن حرکاتم شادی و کلمات زیبای سرود را برایش ترجمه میکردم ...
تا او هم مثل بقّیه ی مادران این شادی را حس کند .!
این کار من رقص و پایکوبی نبود ،
این زبان اشاره است ، زبان کرولالها
همین که این حرفها را زد از جا جهیدم ، دست خودم نبود با صدای بلند گریستم ، و دختر را محکم بغل کردم !!
آفرین دختر ، چقدر باهوش ، مادرش چقدر برایش عزیز ، ببین به چه چیزی فکر کرده ؟!!!
فضای مراسم پر شد از پچپچ و درگوشی حرف زدن و ... تا اینکه همه موضوع را فهمیدند ،
نه تنها من که هرکس آنجا بود از اولیا و معلّمان همه را گریاند !!
از همه جالبتر اینکه مدیر آمد و عنوان دانشآموز نمونه را به او عطا کرد !!!
با مادرش دست همدیگر را گرفتند و رفتند ، گاهی جلوتر از مادرش میرفت و مثل بزغاله برای مادرش جست و خیز میکرد تا مادرش را شاد کند !!
درس این داستان این بود ؛ زود عصبانی نشو ، زود از کوره در نرو ، تلاش کن زود قضاوت نکنی ، صبر کن تا همهی زوایا برایت روشن شود تا ماجرا را درست بفهمی !!