eitaa logo
مکتب سلیمانی🌿
110 دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
1.9هزار ویدیو
75 فایل
پل ارتباطی @sarbazevelayat14313
مشاهده در ایتا
دانلود
تن دست بود آور د و گفت دست هایتان را بشورید چند دقیقه بعد خدیجه و کلثوم سفره ای حصیری باز کردند ‌ و یک مرغ محلی کباب شده به همراه نان تنوری داغ و کمی پیاز آغشته به لیمو و آب خوردن برایمان آوردند خیلی شرمنده شدم گفتم چرا زحمت کشیدی ما گشنه نبودیم تازه کیک آبمیوه خوردیم . خدیجه و کلثوم به ما گفتند شما مهمان ما هستید و مهمان حبیب خداست بخورید . با باز کردن سفره و آوردن غذا خودشان از پیش ما رفتن . ما کمی نشستیم تا شاید بیایند و‌با هم غذا بخوریم اما از آمدن خدیجه و کلثوم سر سفره خبری نشد گویا تنها گذاشتن مهمان سر سفره رسمشان بود تا مهمان راحت غذایش را بخورد یا اینکه آنها زن بودند و نشستن با یک مرد غریبه نامحرم سر سفره را خوبیت نمی‌دانستند. خلاصه سیر غذا خوردیم و عبدالله هم از راه رسید و‌یک‌ میکانیک بنام خداداد همراهش بود . خواستیم با خداداد و عبدالله به طرف ماشین برویم که خدیجه به خداداد سلام و احوالپرسی کرد و‌گفت ناهار خوردی‌ خداداد گفت نخوردم مستقیم از کار آمدم. خدیجه گفت بشین برایت ناهار می آورم خداداد گفت عجله دارم ماشین مسافرها را درست کنم بعد ناهار خانه خودمان پیش زنم میروم اما خدیجه گفت عیب است وقت ناهار گشنه از خانه ما بروی و رفت کمی گوشت مرغ و ‌نان و آب برای خداداد آورد و‌با هم بلوچی صحبت کردند که من زیاد متوجه حرفهایشان نشدم. با عبدالله و‌خداداد به طرف ماشین رفتیم و‌‌ خداداد بعد از 40دقیقه توانست خودرو را درست کند و روشن کردم مبلغ 30000 تومان به خداداد دادم و خداداد گفت او را به 6 کیلومتری مغازه کوچک تعمیرگاهش در مسیر اسفالت برسانم . به عبدالله گفتم برو همسر و بچه هایم را بگو آماده باشند تا بعد از رساندن خداداد بدنبالشان بیایم. در مسیر راه با خداداد صحبت کردیم به او گفتم مردم اینجا فقیرن امکاناتی ندارند او گفت بله ما روستا نشینیم در روستا زندگی سنتی است و امکانات نسبت به شهر ضعیفه و باز هم شکرگذاریم . از خداداد درباره خدیجه و خانواده اش پرسیدم. گفت خدیجه گوسفندان مردم را به چراگاه میبرد و‌ پول ناچیزی در ماه به وی میدهند که زندگی اش را میگذراند و عبدالله نوه اش در حال تحصیل است و پدر عبدالله محمد اسلام کارگر ساده ای است که در عسلویه کارگری می‌کند و هر 6 ماه یا 1 سال به آنها سر میزند و‌3 ماهی پیششان است . گفتم یعنی این گوسفندان از خود خدیجه نیستند ؟ گفت نخیر و ادامه داد فقط به او در قبال چوپانی ماهانه 250 هزار تومان پرداخت می‌کنند. به فکر فرو رفتم گفتم امروز برایمان مرغ کباب کرده بود. خندید و گفت ، من آنها را میشناسم اینجا بلوچ ها از هر طایفه ای همدیگر را میشناسند این مرغِ تخمگذاری بود که خدیجه از تخم مرغش برای صبحانه نوه های محصلش درست میکرد که امروز مهمانی شما کرد. با شنیدن این حرف خداداد دنیا بر سرم خراب شد! گفتم مرغی که تمام سرمایه زندگی یک خانواده بود مهمانی من و فرزندانم شد خندید و گفت بله. اشک از چشمانم سرازیر شد و ‌بغض گلویم را گرفته و نمی‌دانستم خواب میبینم یا بیدارم! خداداد گفت ما بلوچ ها وقتی الله را داریم و ضمانت رزق و روزی ما را کرده به فردا فکر نمی‌کنیم چون او رزاق و روزی رسان است. میکانیک خداداد را به مغازه اش رساندم و به منزل خدیجه برگشتم همسرم و بچه‌ها آماده رفتن بودیم خدیجه گفت خانه خودتان است بمانید . من به چهره این پیرزن نگاه کردم و اشک از چشمانم سرازیر بود مبلغ 200 هزار تومان یواشکی خواستم در دستش بگذارم با تعجب پرسید این چیه!؟ گفتم ناقابله بردارید. خدیجه پیرزن با لهجه بلوچی به عروسش کلثوم صحبت کرد و کلثوم روبه من کرد و گفت مادر شوهرم میگه مهمان ما بودید یک‌ناهار ناقابل خوردید و میخواهید قیمتش را پرداخت کنید تا مردم بدانند و ما رسوا شویم تا همه بگن از مهمانشان در قبال ناهار پول گرفتن. بهشان گفتم زندگی شما یک مرغ بود آن را مهمانی ما کردید . خندید و‌گفت، مهمان حبیب خداست و‌خدا روزی دهنده است و ضمانت رزق بنده هایش را خودش کرده. خدیجه حتی یک‌بطری شیر آورد و به همسرم داد و‌گفت آن را بعداً در مسیر راه بخورید. و من هنوز دارم فکر میکنم اگر انها انسان اند ما چه ایم اگر ما انسانیم ، آنها چه هستند ! من در برابر بزرگواری، نجابت، شرافت و انسانیت خدیجه و کلثوم و عبدالله احساس حقارت میکنم ... برای من خدیجه و کلثوم و عبدالله و ... نمونه مسلمان واقعی و شریف ترین ایرانیان هستند.
دولت می‌تواند اگر بخواهد (یادداشت روز)   محمد ایمانی   کرونا، «اَبَرآزمون» بود. هم در مقایسه کارکرد داخلی حکومت‌ها و هم در نوع تعامل جهانی؛ هم در سنجش اخلاقی و تمدنی، و هم درباره تاب‌آوری هر یک از «دولت- ملت»‌های جهان. برای ما هم درس‌های بزرگی داشت و مشخصا ابطال‌کننده برخی گزاره‌های غلط طیف غربگرا بود؛ طیفی که در کارنامه خود، خوش‌بینی و تکیه به غرب، و بی‌اعتمادی به ظرفیت‌های انقلاب و مردم را بر جای گذاشته است. اکنون می‌توان اثر متفاوت دو رویکرد انقلابی و غیرانقلابی را مشاهده کرد. از مبارزه مسئولانه با کرونا تا انفعال و رهاشدگی برخی بازار‌ها در مقابل اخلالگران. 1- بگذارید تاریخ هفت‌ساله را به سرعت و با بازخوانی برخی اظهارنظر‌های قابل تأمل یک دولتمرد مرور کنیم تا ببینیم  چرا آنچنان‌که باید در برخی حوزه‌های اقتصادی موفق نبودیم؟ - «اساس سیاست ما، بالا بردن ثروت ملی، رونق تولید و‌ اشتغال و بهبود فضای کسب ‌و کار است... به دنبال این هستیم آن چنان مردم را از درآمد سرشار کنیم که اصلاً به یارانه 45 هزار تومانی نیازی نداشته باشند.» (تبلیغات انتخاباتی 92 و 96) - «همین که ما آمدیم روی کار، قیمت دلار آمد پایین و اقتصاد آرام شد، کار خاصی نکردیم، فقط اعتماد مردم درست شده بود.» (5 تیر97، همایش قوه قضائیه) - «ما علت موفقیت‌‌مان کجا بود؟ نه با کار و برنامه‌ریزی ما بلکه قبل از برنامه و کار و تلاش ما دیدگاه مردم نسبت به آینده بود که جامعه را در مسیر جدیدی قرار داد. هنوز ما شروع نکرده بودیم. دو ماه دیگر بنا بود دولت را تشکیل دهیم. قیمت دلار پایین افتاد و بازار آرام شد.» (22 مهر 97، دانشگاه تهران) - «مگر ما برجام را آوردیم؛‌ خدا برجام را آورد.» (24 بهمن 1394) - «می‌‌گویند سیب و گلابی کجاست که می‌‌خواهیم میل کنیم؟ امروز این باغ که نهال‌های آن تازه غرس ‌شده، آماده باروری است، اما برای به ثمر نشستن صبر لازم است.» (آبان‌ 1395) - «بعد از عید (97) زمانی که قیمت دلار نوسان پیدا کرد، همه اقتصاددانان در جلسه اعلام کردند باید دلار تک‌نرخی و با  ۴۲۰۰ تومان عرضه شود. البته شخصاً موافقت نداشتم، اما از آنجا که همه در جلسه‌ بر آن اجماع کردند، من هم اعلام کردم می‌‌پذیرم.» - «گزارش دیوان محاسبات راجع به 4/8 میلیارد دلار ارز دولتی [با وجود تایید بانک مرکزی] صد درصد غلط است.»  (27 فروردین 99) - «من روزانه نظرسنجی می‌‌کنم! در خیابان وقتی با ماشین می‌روم تمام چهره‌‌‌های مردم را نگاه می‌کنم که چند نفر لبخند دارند و‌ چند نفر عصبانی هستند.» (3 خرداد 98) - «ارزش پول ملی را نصف کرده‌ایم و هنوز هم شعار می‌دهیم، تورم بالای 30 درصد است، همه ناکارآمدی‌ها را نمی‌توان به پای تحریم نوشت؛ چقدر شرم‌آور است... اعتبار ریال ایرانی را برمی‌گردانیم.» (22 فروردین 92) - «با حذف چهار صفر و تبدیل ریال به تومان، به جای اینکه بگیم هر یورو ۱۷۰ هزار ریاله، می‌گیم ۱۷ تومنه. هم گفتنش راحت‌‌تره،  هم زیباتره.» (۱۷ اردیبهشت ۹۹) - «گفتم که نحوه تبلیغات، برنامه‌ریزی و اجرای آن (سهمیه‌بندی و گران کردن بنزین) را خود‌تان مدیریت کنید. تأکید کردم حتی زمان اجرای آن را به من نگویید و خود من هم، صبح جمعه متوجه اجرای طرح شدم.» (6 آذر 98) - «باید همراه شویم و نمی‌‌توانیم در برابر قدرت‌‌های بزرگ،  با شعار‌هایی که گاهی توخالی است، بایستیم.» (10 مرداد 95) - «مذاکره مجدد با آمریکا دیوانگی است» (سال 97) و چند ماه بعد: «مذاکره را به رفراندوم بگذاریم»! - «تا زمانی که جلوی اَبَرقدرت‌‌ها خودمان را ببازیم، پُررو می‌‌شوند.» (7 اردیبهشت ۹۹) - «رسیدیم به نقطه‌ای که می‌‌بینیم در گرفتاری‌ها، نه شرق به داد ما رسید و نه غرب. می‌‌بینیم که اقتصاد مقاومتی به دردمان خورد.» (۱۴ اردیبهشت ۹۹، ستاد مقابله با کرونا) 2- ماجرای کرونا نشان داد که همین دولت می‌تواند خلاف رویه خطای خود در گذشته عمل کند و موفق هم باشد. برخی مدیران اوایل اسفند 98 هم امید داشتند آمریکا و اروپا - که هنوز درگیر کرونا نشده بودند- همدردی کنند و تحریم‌های دارویی را بردارند. اما گارد خباثت‌آلود غرب تغییری نکرد. آنها حتی به کمک ایتالیا هم که وسط کرونا دست و پا می‌زد، نشتافتند تا کرونا به آلمان و انگلیس و فرانسه هم رسید. (البته گاردین به نقل از منابع بیمارستانی فرانسه نوشت «یک بیمار بستری که قبل از تاریخ ۲۷ دسامبر - 7 دی 98- به‌خاطر مشکلات حاد تنفسی به این بیمارستان مراجعه کرده، به COVID-19 مبتلا و آزمایش وی مثبت بوده است). مدیر انستیتو پاستور به تازگی گفت «به جز یکی دو کشور محدود (چین و...) هیچ کشوری به ایران کیت تشخیص کرونا نداد. همیشه فکر می‌کردم کشور‌های تحریم‌کننده، در روزهای سخت مثل حالا، تحریم را بر می‌دارند، چون کرونا یک بحران انسانی است. اما این اتفاق نیفتاد». آیا آلمانِ تحت قیمومت آمریکا برای ما کاری می‌کرد، در حالی که در برجام - در کنار انگلیس و فرانس
ه- خیانت کرد؟ خبر شرم‌آور دویچه‌وله را که حاکی از سرسپردگی دولت آلمان است، بخوانید: «ریچارد گرنل، رئیس موقت اداره اطلاعات ملی آمریکا و سفیر این کشور در آلمان، دولت برلین را برای حمله به برخی مساجد و مراکز منتسب به حزب‌‌الله لبنان تحت فشار گذاشت. گرنل درصدد است فرانسه را هم برای ممنوعیت فعالیت حزب‌‌الله تحت فشار بگذارد». 3- دولت سوئیس چند روز قبل اعلام کرد «هیچ مبادله‌‌ای  با ایران از طریق کانال بشر‌دوستانه اعلامی ‌آمریکا صورت نگرفته است». ادعا می‌شد این کانال به منظور تسهیل در صادرات دارو و تجهیزات پزشکی ایجاد شده است. ایران اما این‌بار معطل نماند. بسیج ملی که در دنیا بی‌نظیر بود، شکل گرفت: فناوران توانمند در کنار تولید‌کنندگان و نیروهای داوطلب مردمی پای کار آمدند تا نیاز کشور در زمینه مواد ضدعفونی‌کننده، ماسک، گان و سپس ونتیلاتور (دستگاه تنفس مصنوعی)، کیت تشخیص مبتلایان و سی‌تی‌اسکن را تامین کنند. کشور ظرف دو ماه، تبدیل به یک کارگاه بزرگ شد. این تولید سودآور و ضروری، آن قدر «رونق» و «جهش» پیدا کرد که توانستیم صادر‌کننده محصولات مورد نیاز کشورها باشیم. آلمان به‌عنوان قطب صنعت و فناوری اروپا، وارد‌کننده کیت تشخیص از ایران شد و اروپایی‌ها در صف درخواست محصولاتی با نشان MADE IN IRAN ایستادند. در همین حال، بر سر برخی از این لوازم کمیاب، میان کشورهای غربی راهزنی راه افتاده بود، یا مردم در خیابان و فروشگاه با هم درگیر شده و حتی اسلحه به روی هم کشیده بودند. 4- در پویش ملی اخیر، انحصار و مزاحمت و سنگ‌اندازی‌های رایج بروکراتیک در کار نبود. مردم به‌ویژه شرکت‌های دانش‌بنیان و فناوران و تولید‌کنندگان، مجال یافتند تا توانمندی‌های خود را به سهولت و فوریت پای کار بیاورند. کسی برای گرفتن مجوز کسب و کار و تولید، معطل نبود و ماه‌ها از این اداره به آن اداره پاس داده نشد. واردات و قاچاقی در کار نبود که کمر تولید داخلی را بشکند. مافیای واردات و قاچاق، این‌بار مجال نیافت امکان تنفس را از تولید ملی بگیرد. مفسدان اقتصادی نتوانستند با زد و بند، منابع ملی را به خسارت تبدیل کنند و تا حدود زیادی، دور از دست اخلالگران خارج شد. عوامل کارآفرینی و تولید، موجود بود و موانع، مفقود. پس موفقیت در تولید و صادرات حاصل شد. همین‌ها، رمز موفقیت یا ناکامی ‌در مدیریت اقتصاد است. اگر تولید جهش پیدا کند، کار و‌ اشتغال رونق می‌گیرد و پول ملی ارزش پیدا می‌کند. تولید، قدرت ملی می‌آفریند و تب تقاضا و تورم را فرو می‌نشاند. البته در این میان، نقش «نظارت هوشمند» (سازوکار‌های شفافیت در حوزه معاملات و مالیات) در خشکاندن باتلاق «اخلال، دلالی و سوداگری کاذب» هم بسیار مهم است. 5- گرانی‌های اخیر، فقط ناشی از سوءمدیریت است، یا با دستکاری هم مواجهیم. ما نمی‌توانیم نقش پنهان جنگ و ‌تروریسم اقتصادی برای اخلال سازمان‌یافته را که از معبر رهای فضای مجازی هم بهره می‌گیرد، فراموش کنیم. مدیریت اقتصادی، نیازمند اقدامات زیربنایی است و نه اقدامات روبنایی مانند حذف چهار صفر از پول و یا واگذاری سهام برخی شرکت‌ها بدون واقعی کردن ارزش آنها که می‌تواند ‌گریبانگیر کشور شود. مهار التهابات اقتصادی، چاره دارد، اگر که مدیریت‌های ذی‌ربط، به وظایف قانونی خود برای رونق اقتصاد و آرامش بازار عمل کنند. متأسفانه طی چند سال گذشته، شاهد سهل‌اندیشی، تعلیق و امید بیجا به غرب، بی‌برنامگی و کم‌همتی‌هایی بودیم که نتایج آن را امروز در کف بازار می‌بینیم. وگرنه کشوری که می‌تواند ماهواره پیشرفته بسازد و در مدار 425 کیلومتری قرار دهد، نباید در تولید خودرویی مثلا با مختصات پراید و پژو و برتر از آنها با مضیقه مواجه شود و پرواز ناباورانه قیمت پراید را شاهد باشد! چرا باید سومین کشور پُرمهندس جهان با وجود انبوه منابع طبیعی و تولیدات زیرمجموعه بخش مسکن، با مشکل چهار برابر شدن قیمت مسکن ظرف هفت سال رو‌به‌رو شود یا نگران بیکاری باشد؟  6- مصاف کرونا، همچنان که نمایش شرافت و کرامت همدلانه ملت ایران در مقایسه با سیاست و تمدن وحشی غرب بود، بار دیگر شعار «می‌شود و می‌توانیم» را عینیت بخشید. این، برای ذهن‌های مسموم و منفعلی که مدعی بودند بدون اتکا به غرب هیچ کاری نمی‌شود کرد، درس است. طیف مذکور، ادامه روشنفکرنمایانی هستند که در دوره نکبت‌بار قجری و پهلوی گفتند «باید دست غرب در آستین سیاست و مدیریت ما بجنبد تا این آستین حرکت کند»! اکنون مطابق پرونده موفق مبارزه با کرونا در شرایط سخت تحریم، سؤال مردم و کارشناسان از برخی مدیران بدکارکرد این است که؛ نمی‌توانید یا نمی‌خواهید کار کنید؟ این جملات از صادق خرازی (معاون وزیر خارجه در دولت اصلاحات) است که گفت «حقیقتا در ماجرای بنزین، بی‌خردی حاکم بود. مگر می‌‌شود بنزین را سه برابر کنید و قبلش هیچ آگاهی نداده باشید!؟ گاهی به شوخی می‌‌گویم برخی مسئولین، صبح به صبح که بیدار می‌شوند برنامه‌‌‌‌ریزی
و بخشنامه صادر می‌‌کنند که انقلاب را از بین ببرند و این مردمند که آن را حفظ می‌‌کنند.»(!)
هدایت شده از ریحانه
🕌 💗 حرم‌خانه‌ی دل 🌷 رهبر انقلاب اسلامی پیش از شروع ماه رمضان امسال فرمودند: «در غیاب جلسات عمومی ماه رمضان، از عبادت و تضرّع و خشوع در تنهایی غفلت نشود؛ ما میتوانیم در اتاق خودمان، در خلوت خودمان، در میان خانواده و فرزندان خودمان، همین توجّه را به وجود بیاوریم.» ۱۳۹۹/۰۱/۲۱ ❣️ @Khamenei_Reyhaneh
🔴بازی ابر قدرت ها ۱-هیچ کدام از تانکرهای نفتی ایران به مقصد ونزوئلا سامانه جی‌پی‌اس خود را خاموش نکرده است. این پیام روشنی دارد. همه می‌دانند که ایرانی‌ها بازیگران قهاری هستند، پس بدون پیش‌بینی حرکت بعدی آمریکا دست به این کار نزده‌اند! ایران می‌خواد یک بار برای همیشه تکلیف تحریم‌های‏ یکجانبه آمریکا را مشخص کند. تکلیف انگلیس هنگام توقیف نفتکش ایرانی مشخص شد، حالا نوبت آمریکاست. به قول ایرانی‌ها: هم شترسواری دولا دولا نمی‌شود؛ و هم مرگ یک بار شیون یک بار! ایران شروع به بازی در قد و قواره‌های یک ‎ کرده است! امیر صالحی ✍️بیداری ملت @bidariymelat
*لطفا" به این هشدار مهم توجه فرمایید* بشر نباید اشتباه سال ۱۹۱۸ را تکرار کند شدیدترین پاندمی تاریخ آنفولانزای اسپانیایی بود که در ۱۹۱۸ اتفاق افتاد این پاندمی به مدت ۲ سال طول کشید و ۳ موج یا پیک داشت ۵۰۰ میلیون نفر آلوده شدند و ۵۰ میلیون نفر مردند بیشترین مرگ ومیر در موج دوم اتفاق افتاد.! مردم بعد از موج اول از قرنطینه و فاصله گذاری اجتماعی خسته شده بودند و با خوشحالی بدون رعایت کامل به خیابان ها ریختند بعد از چند هفته دومین موج بیماری اتفاق افتاد و ده ها میلیون نفر کشته شدند جالبه که برای این بیماری هیچ دارویی کشف نشد و بیماری خود به خود پایان یافت ما باید از تاریخ درس بگیریم دقیقا همون اتفاق الان داره میافته و جالب این که ما داریم همون اشتباه رو دوباره تکرار میکنیم.
قوم یهود یا دین یهود دین یهود یا آئین موسی علیه السلام یک دین و آئین است و فی نفسه مثل همه ادیان فاقد وطن ، درست است که حضرت موسی از میان قوم بنی اسرائیل بر خواسته ، چنانچه حضرت محمد سلام الله علیه از میان اعراب و طایفه قریش بر خواسته است ، اما آئین او یک آیین جهانی و فرا ملیتی و فرا قومیتی است و هیچ ربطی به اعراب و یا قریش ندارد و جالب اینکه بیشترین مخالفت ها با اسلام هم از میان همین طایفه صورت گرفته ، آیین اسلام در همه جای دنیا گسترش یافت و در میان ملل و اقوام مختلف پیروانی پیدا کرد ،کسانی که در عین تعلق به ملت و قوم متعین مسلمان خوانده می شوند و از این رو در طول تاریخ واژه و مفهومی با عنوان قوم اسلام تا بحال استعمال نشده است ،امت اسلامی چرا ؟ استعمال شده و می شود ولی هیچکسی واژه امت اسلامی را مترادف با قوم اسلام به کار نبرده است ، داستان مسیحیت هم همینگونه است ، حضرت مسیح علیه السلام هم از فلسطین بر خواسته ولی آیینش در میان رومی ها و ساکنان غرب و شمال مدیترانه گسترش یافت لذا تا بحال کسی از قوم مسیحیت یا قوم عیسوی سخنی به میان نیاورده است ، داستان یهودیت هم اینچنین است ، یهودیت به عنوان یک آئین در کل جهان بویژه در خاور میانه و نیز سرزمین رومیان پیروانی پیدا کرده است و این ها در عین تعلق قومی متعین خویش مسلک بهودی دارند ، بهودی های عرب و بین النهرین ، یهودی های آفریقایی ،یهودی های ایرانی و رومی و غیره همه در عین تعلق به قومیت و ملیت معین یهودی هم هستند ؛ بنابراین سخن از وطن یهودی ،سخن بی ربطی است ، هم چنانکه سخن از وطن اسلامی و یا مسیحی سخن نسنجیده ای است ، شالوده رژیم صهیونیستی و اسرائیل بر وطن یهود مبتنی است ، آن ها از قوم یهود حرف می زنند و می گویند یهودیان عالم همه شان متعلق به قوم یهود است !! و وطن قوم یهود هم فلسطین است !! اگر مبنای سخن آنها ا ز قوم این باشد که همه یهودی های عالم در اصل متعلق به قوم بنی اسرائیل هستند که سخن نادرستی است ، در این صورت موطن اصلی شان می شود مصر و افریقا نه فلسطین ، بنی اسراییل را موسی علیه السلام از مصر خارج کرد ، شرایطی پیش آمد که مجبور شدند از مصر خارج بشوند و کوچ دسته جمعی نمایند ، نه از فلسطین ، فلسطین مبداء خروجشان نبود ، پس از خروج از مصر بعد از مدت ها سرگردانی وارد فلسطین شدند و به صورت یک اقلیت در فلسطین و در میان فلسطینیان بومی و ساکنان و صاحبان اصلی آن سرزمین به عنوان میهمان زندگی کردند و صاحبان اصلی فلسصین هم رسم میزبانی را به جا آوردند و پذیرایشان شدند ، هر چند در آن ایام هم نمک خورده و نمکدان شکستند و در فرصت های مختلف به میزبان خیانت کردند ، کوتاه سخن اینکه این ادعا که فلسطین وطن تاریخی قوم یهود است ادعای بی ربطی است نه مبنای تاریخی دارد و نه مبنای عقلی ، چنانچه ا شاره شد سخن آن ها در مورد موطن یهودی به این می ماند که بعد از سال ها افغانی هایی که امروز از جور زمانه به ایران پناه آورده و ایرانیان نیز از باب نوعدوستی پذیرایشان شده اند مدعی شوند که ایران وطن مااست و ....؟!!! پس ماجرا چیه ؟ ماجرا این است که یهودیان بر اساس رفتار و کردارشان در سراسر تاریخ در میان رومیان مورد تنفر بودند ، بر عکس تاریخ ساختگی که ریشه تنفر از یهودیها و یهودی ستیزی را به هیلتر و نژاد پرستی آلمان نازی نسبت می دهند ، تنفر از یهودی ها در بین رومیان بسیار ریشه دار تر از این حرف ها است ، ویل دورانت در تاریخ تمدن می گوید ادیان روم باستان اجنه را موجواتی شریر می دانستند و از این روی به موجود ات وحتی انسانهای شرور نیز لقب جن می دادند ، او اشاره می کند که رومیان یهودی ها را هم جزء اجنه می شمردند و بدین وسیله نهایت اشمئزاز خود به یهودی ها را نشان می دادند ، وی می گوید در ادوار بعدی که مسیحیت در روم مورد پذیرش قرار گرفت و رومیان از دشمنی یهودی ها با عیسی مسیح و مصلوب کردن او بدست یهودی ها آگاه شدند ؛ کینه و نفرت رومیان از یهودی ها دو چندان شد و ... لذا رفتاری که هیتلر با یهودی ها کرد بر گرفته از یک تنفر تاریخی و سنتی بود که عوامل دیگری مانند جاسوسی یا اتهام جاسوسی، آن تنفر سنتی را شعله ور کرد ، این تنفر منحصر به هیلتر تن ها نبود، یک احساس عمومی در میان اروپائیان بود ، از این روی عموم غربیان مترصد فرصتی بودند که جوامع غربی را از شر یهودی ها رها بکنند و آن ها را به شکل عامه پسندی از اطراف و اکناف غرب جمع آوری و در یک جا گرد آورند ، عواقب جنگ اول و فروپاشی عثمانی و بلاصاحب شدن سرزمین های تحت تسلط عثمانی و نیز قیمومیت انگلیسی ها بر فلسطین این فرصت را فراهم کرد که آن ایده قدیمی را با فلسفه بافی های موهوم اجرایی کنند و اول ایده ی تعلق همه یهودیان به یک قوم را جا انداختند و دین یهود را به قوم یهود تقلیل دادند بعد فلسطین را چنانچه یا د آوری شد به عنوان موطن تاریخی این قوم مطرح کردند البته این
معنی زمینه هایی هم داشت آنگاه طرح بازگشت به موطن یهود را عملیاتی کردند ، این ماجرای ساختگی را در اوایل با تبلیغات در بین یهودی ها ی عالم جا انداختند ، اما در گذر زمان یهودی های اغفال شده به خود آمده و پوچی این ایده را ملتفت شده و هر روز ملتفت تر می شوند ، یهودی های گرد آمده در فلسطین بویژ جوانتر هایشان پوچی این معنی را بیشتر در می یابند و این معنی امروزه به یکی از مشکلات اساسی رژیم صهیونیستی تبدیل شده است و رژیم صهیونیستی را با چالش هویتی مواجه کرده است ، امروزه مسئله هویت مسئله اساسی ساکنان اجباری فلسطین است ، داستان های ساختگی به میزانی که دیروز می توانست نسل قدیم را قانع کند از عهده اقناع نسل جدید بر نمی آید و رژیم اسرائیل از درون در حال فروپاشی است و این فرو پاشی زودتر از آنی که فکرش را بتوان کرد اتفاق خواهد افتاد ان شاء الله
آیا جمهوری اسلامی برتون وودز را احیا می کند؟ " علیرضا تقوی نیا " در سال ۱۹۴۴ با قطعی شدن شکست متحدین در جنگ جهانی ۶۰ کشور عمدتا بلوک غرب در برتون وودز آمریکا گرد آمدند و یک نظام پولی جدید را پایه گذاری کردند . در این سیستم طلا مبنای تجارت جهانی بود ولی آمریکا که خود را بعد از جنگ یکه تاز عرصه بین الملل می دانست و در تلاش بود تا پس از تضعیف قدرت های جهانی مانند ژاپن ، شوروی و اروپا ابرقدرت اقتصادی جهان نام بگیرد تلاش کرد تا علاوه بر طلا ، دلار نیز مبنای تجارت جهانی باشد. به همین علت فدرال رزرو که تعیین کننده سیاست گذاری اقتصادی ایالات متحده بود ارزش هر اونس طلا را ۳۵ دلار تعیین کرد؛ یعنی هر شخص ، شرکت یا دولتی میتوانست به راحتی با مراجعه به این بانک در ازای هر ۳۵ دلار یک اونس طلا دریافت کند . به همین دلیل دلار هم ارزی بسیار با ثبات و مطمئن بود و هم فدرال رزرو نمی توانست بی حساب و کتاب دلار چاپ کند چرا که به هر میزان که دلار چاپ می کرد باید طلا نیز به خزانه اضافه نماید. در آن دوران آمریکا حدود ۶۵ درصد ذخایر طلای جهان را در اختیار داشت و از این بابت خیالش راحت بود . اما پس از اتمام جنگ جهانی دوم اتفاقات مهمی افتاد از جمله جنگ سرد آمریکا با شوروی که مسبب صرف هزینه های بسیار بالا بود و همچنین رشد اقتصادی سریع ژاپن و اروپای غربی که تراز تجاری آمریکا را دچار چالش کرده بود . بنابراین این کشورها صاحب ثروت ( دلار ) زیادی شدند و اگر همزمان در ازای دلارهایشان از فدرال رزرو ( بانک مرکزی آمریکا ) طلا درخواست می کردند خزانه آمریکا به شدت از طلا تهی می شد و طلای جهان از آمریکا به نقاطی دیگر منتقل می گشت و توان تاثیر گذاری ایالات متحده در اقتصاد جهانی کاهش می یافت. به همین علت نیکسون رئیس جمهور آمریکا در سال ۱۹۷۱ در اقدامی که به شوک نیکسون معروف است با نقض اصل اساسی برتون وودز ، پشتوانه طلا را از دلار برداشت و اتکای دلار صرفا قدرت اقتصادی ، نظامی و تکنولوژیک آمریکا شد؛ به عبارت دیگر دلار یک کاغذ بود که اعتبارش از نام آمریکا نشات می گرفت . از آن سال به بعد نظام نرخ ارز شناور در دنیا رواج یافت ولی آمریکا برای آن که دلار را پر قدرت و تاثیر گذارکند به کشورهای تولید کننده اصلی نفت در خلیج فارس وعده داد در صورتی که نفتشان را صرفا در ازای دلار بفروشند از امنیت و حمایت ایالات متحده برخوردار خواهند شد. فلذا کشورها مجبور بودند برای خرید نفت دلار از آمریکا تهیه کنند و دلار ذخیره اصلی بانکهای مرکزی کشورها شد و آمریکا عملا دلار بدون پشتوانه چاپ می کرد تا آنجا که امروز هر اونس طلا بیش از ۱۷۰۰ دلار قیمت دارد. با وابسته شدن اقتصاد کشورها به دلار ، آمریکا عملا سلطه اقتصادی خود را بر جهان حفظ کرد و هر کشوری که سعی داشت دلار را از معاملاتش حذف کند به شدت تنبیه می شد. صدام حسین بعد از تحریم های شدید ناشی از اشغال کویت، از سال ۲۰۰۰ تلاش کرد تا نفتش را در ازای یورو بفروشد که ۳ سال بعد به بهانه سلاح های شیمیایی که هیچوقت هم پیدا نشد به حکومتش خاتمه دادند. همین طور قذافی در تلاش بود تا با پشتوانه طلاهای بی انتهایی که داشت پول واحد اتحادیه آفریقا را ایجاد نماید و به سلطه دلار و یورو پایان دهد که توسط جنگنده های ناتو در یک انقلاب مردمی !!! سرنگون شد. پس به طور کلی آمریکا هیچگاه اجازه نمی داد کشوری با طلا یا ارزی غیر از دلار معاملاتش را انجام دهد خصوصا خرید و فروش نفت . اما پس از تحریم های همه جانبه و کمرشکن اقتصادی ترامپ علیه ایران در سال ۲۰۱۸، جمهوری اسلامی که در برابر تلاطمات شدید ناشی این تحریم ها تاب آورده ، با احیای اصل اصلی معاهده برتون وودز به پشتوانه قدرت نظامی و ژئوپلتیک خود که با مقاومت اقتصادی مردمش نیز همراه بوده ، در حال فروش علنی نفت خود به ونزوئلا در ازای طلاست و اگر این اتفاق به عنوان یک رویه در کشورهای مخالف آمریکا در دنیا رواج یابد علنا سلطه دلار که یکی از پایه های ابرقدرتی آمریکاست فرو خواهد پاشید . یادمان نرود ایران مدت هاست که در مناطق اطرافش ابرقدرتی نظامی آمریکا را نیز به مبازه طلبیده است و مجموع این تحولات همزمان با چالش هایی که چین ، روسیه و کشورهای بریکس برای آمریکا ایجاد کرده اند ، می توانند پایان ابرقدرتی همه جانبه آمریکا را رقم بزند . https://t.me/Agahiyesiasi
🔴در دنیای ۵/۵ قرن اخیر، چند پدیده تاریخی، موجب جابجایی قدرت در دنیا و تغییر معادلات حاکم بر دنیا شده است: ☑️۱- حرکت کشتی‌های پرتغال و اسپانیا به سمت اقیانوسها و ابرقدرت شدن این دو کشور در قرن ۱۵میلادی ☑️۲-تسلط بریتانیا بر تنگه جبل‌الطارق و کانال سوئز در قرون ۱۸ و ۱۹ ☑️۳-اعلام دکترین مونروئه مبنی بر حیاط خلوت بودن آمریکای جنوبی برای ایالات متحده که موجب سد نفوذ اروپا بر این منطقه شد. ‼️البته در تاریخ معاصر جهان (پسا رنسانس) وقایع مهم دیگری هم وجود دارد، اما آنچه که مربوط به بحث ماست، این سه پدیده است. ‼️این سه پدیده هر کدام موجب تولید و یا بازتولید قدرت برای چهار امپراطوری مذکور و بسط قدرت آنها در دنیای معاصر شد. ✅چند روزی است که نفتکش‌های ایرانی حامل بنزین، عازم ونزوئلا هستند و امروز که مصادف با عید سعید فطر است، اولین نفتکش به سواحل ونزوئلا رسیده است. 🔹توجه ژئوپلیتیک به حرکت این نفتکش‌ها بسیار حائز اهمیت است. حرکت این نفتکش‌ها اولین بار ایران را به سمت ماوراء‌بحار و اقیانوس‌ها کشانده است؛ آنچه که موجب تولید قدرت جهانی برای امپراطوری پرتغال و اسپانیا شد. 🔶این نفتکش‌ها از کانال سوئز و تنگه جبل‌الطارق که حوزه نفوذ بریتانیا هستند عبور کردند و انگلیس نتوانست واکنشی به این عبور داشته باشد. مقصد این نفتکش‌ها به سمت ونزوئلا و آمریکای جنوبی است که حدود ۱/۵ قرن، مطابق ، حوزه نفوذ ایالات متحده و موجب ایجاد قدرتی عظیم برای این امپراطوری بوده است. 🔹مطابق مطالب پیش‌گفته می‌توان گفت حرکت این نفتکش‌ها فصل جدیدی از معادلات قدرت در دنیا را گشوده‌است و باید گفت ابرقدرتی جدید، خارج از پارادایم نظام اومانیسم، در دنیا ظهور کرده‌است که جنس آن با ابرقدرتهای ۵/۵ قرن اخیر متفاوت است. 🔶مؤید این تفاوت جنس این است که حرکت کشتی‌های تمام ابرقدرتهای قرون اخیر در جهت استعمار و‌استثمار کشورهای هدف بوده است، اما حرکت نفتکش‌های ایرانی مبتنی بر یک داد و ستد عزتمندانه برای طرفین می‌باشد. sapp.ir/janbaz_khuzestan
ارسال شده از سروش+: ⚫️ در صفحه رسمی ! 🔳 موارد تحریف: 1⃣ عبارت «مرقومه جنابعالی واصل گردید» به طور کامل شده است! 2⃣ عبارت «هر زمان» در جمله «شکی نیست هر زمان که مجلس شورای اسلامی با هدایتهای جنابعالی در مسیر تحقق منویات مقام معظم رهبری و ... توانسته است باری را از دوش نظام و ملت کم کند و ...» شده است! : در عبارت متن اصلی پیام آیت الله علوی گرگانی، «برداشتن بار از دوش نظام و ملت» و «خدمت صادقانه» منوط و مشروط شده به «هر زمان که مجلس شورای اسلامی با هدایتهای جنابعالی در مسیر تحقق منویات مقام معظم رهبری و حل دغدغه های مردم شریف ایران گام برداشته» لذا با صفحه رسمی لاریجانی، این جمله شرطیه به جمله تبدیل شده و این معنای را القا می کند که مجلس دهم در تمام دوران، با مدیریت لاریجانی در جهت منویات رهبری و دغدغه مردم حرکت کرده و لذا توانسته خدمت صادقانه انجام دهد و باری از دوش نظام کم کند! توضیح دیگر آنکه نامه مراجع در نوشته شده است لذا صفحه آقای لاریجانی احتمالا برای در این موضوع، به حذف عبارت زیرکانه آیت الله علوی مبنی بر جوابیه بودن پیام ایشان، دست زده است! ▪️وقتی از سخن می گوئیم، منظورمان دقیقا همین چیزهاست! ▪️انتظار می رود صفحه رسمی لاریجانی در اسرع وقت نسبت به اصلاح این اقدام غلط و خطرناک اقدام کند و شخص آقای لاریجانی برای جبران این اقدام غلط که مصداق است، از عموم مراجع عظام و حوزویان و عموم مردم ایران عذرخواهی نماید. ┄══✼🍃🌺🍃✼══┄ 🇮🇷 به یا ثارالله بپیوندید 🙏 🌹 @yasarall
صدای پای ایران در حیاط خلوت آمریکا ۰۶ خرداد ۱۳۹۹ - ۱۳:۱۳کد خبر : ۷۳۶۷۸۲۱ گروه : وب‌گردی » وبگردی ماجرای حضور ناگهانی حاج قاسم در منطقه ممنوعه داعش/ نخست وزیر اسبق عراق: سردار مانند شبح وارد میدان می‌شد! نوری المالکی، نخست وزیر اسبق عراق درباره تلاش‌های شهید سلیمانی در مقابله با بحران داعش توضیحاتی ارائه داد.  به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، دکتر نوری المالکی، معاون اول رئیس جمهور عراق و رهبر حزب اسلامی ‏دعوه این کشور؛ سیاستمداری است که ایران را به خوبی می‏ شناسد. او که طی سال‌های ۲۰۰۶ تا ۲۰۱۵ نخست وزیر عراق بود؛ ارتباط مستمری با ایران و حاج قاسم سلیمانی داشت. با او به گفتگو نشسته ایم تا درباره ورود داعش به عراق و نقش حاج قاسم در شکل دهی حشد الشعبی عراق و کمک به نجات عراق از دست داعش صحبت کنیم، او از روز‌های سخت شکل گیری حشدالشعبی تا عملیات‌های مهم این نیرو علیه داعش به همراه حاج قاسم سلیمانی گفتنی‌های زیادی داشت. وی با «ویژه نامه مکتب حاج قاسم» گفتگویی مطول که بخش‌های تازه و شنیده نشده ‏ای برای مخاطب دارد. بحران داعش چه زمانی شروع شد و چگونه وارد عراق شد؟ بسم الله الرحمن الرحیم، خدا رحمت کند دو شهید بزرگ و عزیز حاج قاسم سلیمانی و حاج ابومهدی المهندس، شهادت به عنوان پایان جهاد، خدمات، تلاش و استقامت شان شایسته آنهاست. در کنار آنها زمان‏های دشواری را سپری کردیم ولی زیبا بود زیرا پر از ایمان و اعتماد به خدا و عشق رویارویی با خارج ‏شدگان از دین، نظام و پر از عشق رویارویی با قانون شکنان بود. موضوع داعش قبل از آن که موضوعی امنیتی باشد در واقع موضوعی سیاسی است. داعش نتیجه موضع گیری‏ها و نتیجه نزاع‏ ها و بحران‏ هایی است که منطقه در آنها به سر برد، میان ما به عنوان عراقی و جمهوری اسلامی‏ و گستره‏ای که حق داریم آن را گستره مقاومت بنامیم، مقاومت با تمام شاخ و برگ‏هایش و مرکز فعال و پویای قوی آن یعنی جمهوری اسلامی‏ که از مدتها پیش با اراده ‏های دیگر چه منطقه ‏ای باشند مانند عربستان سعودی و دیگر کشورهای حاشیه خلیج فارس و چه بین المللی مانند اراده آمریکایی، درگیر شد. آمریکا تمایل داشت بر اساس خواست و منفعت خود اصلاحات یا تغییراتی را در منطقه عربی و اسلامی ‏انجام دهد به همین دلیل رویکردی را در پیش گرفت که بر اساس این رویکرد فرایندی را برای احاطه کردن و تحمیل محاصره و تحریم علیه ایران به انجام برساند، سپس به عملیات قطع بازوهای ایران در منطقه روی آورد تا به نفع اسرائیل مقاومت را تضعیف کند. اسرائیل از تبلور محور مقاومت به شکل کشورها و جنبش‏های قوی از جمله در عراق، مانند الحشدالشعبی، در لبنان، در سوریه، در فلسطین و در یمن می‏ ترسید. پس زمینه و پشت پرده عواملی که داعش را به وجود آورد این بود و می توانم بگویم: موضع‏ گیری آمریکا در قبال عراق در دشمنی و ضدیت با این کشور متبلور شد، که بنابر چندین عامل بود از جمله: اخراج نیرو‌های آمریکایی از عراق، اخراج‏شان از عراق. در پایان سال ۲۰۱۱ را زخمی ‏بر کرامت و غرور آمریکا می‏دانستند، زیرا آمریکا اگر وارد یک کشور شود هرگز از آن بیرون نمی ‏رود به جز عراق که از آن بیرون رفت. نظامیان آمریکایی بیشتر از سیاستمداران از مساله خروج از عراق ناراحت و ناراضی بودند و به صراحت می‏ گفتند که باید به عراق بازگردند و به دنبال بهان‌های برای بازگشت بودند.  مساله دیگری که به نزاع دامن زد و مقدمات پیدایش داعش را به وجود آورد مساله سوریه بود. به دلیل آن که موضع ما کاملا روشن و صریح بود و آن را در واشنگتن و در کنفرانس مطبوعاتی مشترک من و اوباما گفتم. این موضع گیری را در نشست مهمی‏ که با حضور هیلاری کلینتون (وزیر خارجه وقت) و شماری دیگر برگزار شد هم گفتم و به آنها گفتم: «من به شما نصیحت می‏ کنم که نظام بشار اسد سقوط نمی‏کند و این اشتباه است که سقوط کند و ما هرگز اجازه نمی‏دهیم سقوط کند زیرا سوریه لیبی نیست، سوریه با کشورهای زیادی احاطه شده و در منطقه ‏ای حساس در جهان واقع شده است و در مرزهایش رژیم جعلی اسرائیل، ترکیه، عراق، اردن و لبنان واقع شده‏اند. گفتند که نظام بشار اسد در سه ماه سقوط می‏ کند، به آنها گفتم که حتی در سه سال هم سقوط نمی‏کند. با هم مجادله کردیم و به آنها گفتم که «خلاصه به شما می‏ گویم که مساله سوریه گلوله برف است، داخلی و طایفه‏ ای شروع می‏ شود، سپس به نزاعی منطقه ‏ای تبدیل می ‏شود و بعد از آن هم تبدیل به نزاعی بین ‏المللی می‏شود، بنابراین سقوط سوریه ممنوع است.» گفتند: تو از سوریه شکایت داشتی زیرا آنها از تروریسم علیه شما حمایت می‏ کنند! به آنها گفتم که اکنون ما (سوریه و عراق) در برابر یک خطر قرار گرفته ‏ایم و اگر تروریسم بر سوریه سیطره پیدا کند...بغداد سقوط می‏کند، لبنان سقوط می‏کند، اردن سقوط می‏کند و به اسرائیل نیز کشیده می‏ شود.» در هر صورت به شدت با آنها دچار اختلاف شدم. آنها می ‏خو
استند که محاصره سوریه را کامل کنند. سوریه را هوایی و زمینی و دریایی محاصره کردند و فقط یک درز باقی ماند که از آن تغذیه می‏ کرد و آن هم عراق بود. فشار بر من برای تکمیل محاصره سوریه بسیار شدید بود اما من رد کردم! به این فشارها تن ندادم و پروازهای رفت و برگشت به سوریه را متوقف نکردم و رفت و آمد افرادی که برای دفاع از حضرت زینب(س) به سوریه می‏رفتند را متوقف نکردم. داعشی ها و آمریکایی ها از این موضع ‏گیری به شدت ناراحت شدند و بالاخره گفتند: همانطور که وزیر خارجه آمریکا به هوشیار زیباری گفت «مالکی طرح‏ها و پروژه‏های ما را در منطقه ناکام کرد» زیرا من اجازه ندادم نظام سوریه سقوط کند. حتی در یکی از تماس‏های بایدن با من زمانی که معاون اوباما رئیس جمهور آمریکا بود، به او گفتم: «چه می‏ خواهی؟ آیا چیزی به جز تکمیل محاصره سوریه می ‏خواهید؟ من با محاصره حتی علیه کوبا مخالفم... پس چگونه سوریه را محاصره کنم؟! و رک و پوست کنده به تو بگویم: اگر احساس کنم که نظام بشار اسد سقوط می‏ کند، ارتش عراق را بر می‏ دارم و می‏ روم در سوریه می ‏جنگم تا آن که دیگر به من اصرار نکنید و فشار نیاورید». به همین دلیل کینه و نفرت آمریکایی ها علیه من برانگیخته شد و از همان‏ جا عملیات تشکیل جنبش مخالف ما در عراق و حمایت از تروریست ها و حمایت از سازمان‏های تروریستی و ایستادن آمریکا در کنار جنبش تحصن‏ ها که در الانبار به راه افتاد، آغاز شد. آمریکا با این تحصن‏ ها موافق بود در حالی که تحصن ‏ها جاده بین المللی را قطع می ‏کرد ولی آمریکا که درباره هر چیز جزئی در جهان حرف می‏زند؛ یک کلمه هم نگفت و - در حالی که با هواپیماهایش که مراکز را به تصویر کشید- اجازه داد اردوگاه ها در مرزهای عراق و سوریه در صحرا بسازند. داخل مرزهای عراق؟ داخل مرز‌های عراق. از آن‌ها خواستیم که دو هواپیمای اف ۱۶ قدیمی ‏به ما بدهند تا از آن‌ها استفاده کنیم، زیرا ما هواپیما نداریم و به جای آن هواپیما‌های جدیدی که از خودتان خریدیم را می‏دهیم، قبول نکردند! یک سال تمام به ما وعده می‏ دادند که این اردوگاه ها را بمباران می‏ کنند ولی دروغ گفتند و به آنها حمله نکردند...گفتند از اردن به آنها حمله می ‏کنیم ما به آنها گفتیم که با اردن توافقنامه نداریم و این یک مشکل با پارلمان است و انجام چنین کاری امکان پذیر نیست! این یک مساله حاکمیتی است. در هر صورت موضع گیری آنها منفی بود و زمانی که تحصن‏ ها به راه افتاد این تحصن‏ ها از پوشش و استقبال آمریکایی ‏ها برخوردار شد و پوششی برای ادب کردن عراق بود که نیروهای آنها را بیرون کرد و در کنار سوریه ایستاد.  انتظار می‏رفت که این فشارها برگه برنده‏ای برای بازسازی پیکره نیروهای آمریکایی(در عراق) و برگشت آنها پس از بیرون کردن شان از عراق باشد؟ درست است؟ برای مجازات عراق...آنها نمی‏ توانستند برگردند ولی در نهایت مشخص شد که وقتی من از دولت کنار کشیدم بر دولتی که بعد از ما روی کار آمد فشار آوردند و نیروهای خود را به عراق برگرداندند و به شکل گسترده‏ای تحت عنوان ائتلاف بین ‏المللی به عراق وارد شدند. این مساله به ما این اطمینان را می‏دهد که فشارهایی که وجود داشت برای بازگشت بود، حتی اگر هم فرصتی بود اگر من روی کار بودم به آنها اجازه بازگشت نمی‏ دادم زیرا ما آنها را از عراق بیرون کردیم به دلیل آن که قانون اساسی عراق اجازه وجود پایگاه‏های نظامی‏ خارجی را نمی‏ دهد. وقتی تحصن‏ ها به راه افتاد و مدت آنها یک سال طول کشید، در این زمان بود که داعش تأسیس شد. داعش در چادرهای تحصن‏ کنندگان در الانبار تشکیل شد. داعش قبل از تحصن ‏ها در عراق وجود نداشت، القاعده وجود داشت ولی یک جماعت از القاعده جدا شد و داعش را شکل داد و ما به مرحله پایان تحصن‏ ها رسیدیم. در عمل وقتی چادرهای تحصن ‏کنندگان را برچیدیم داعش در صحرا آماده بود و از کشورهای منطقه ‏ای و از آمریکا هم به شکل مستقیم و به شکل بسیار گسترده‏ای مورد حمایت بود. آن چه اتفاق افتاد این بود که داعش در مناطق مختلف پیشروی کرد. داعش بخشی از مساله طایفه‏ ای- سیاسی بود که بخشی از رهبران سیاسی عراق که در کنار عملیات سقوط موصل و سقوط صلاح ‏الدین ایستادند، روی آن کار کردند. داعش در چنین فضایی که چند دولت منطقه‏ ای با حمایت و دستور و هزینه آمریکا آن را مهیا کردند، تأسیس شد و شکل گرفت. اگر به مساله ظهور داعش و اشغال برخی از مناطق بپردازیم، باید بگوییم که در اینجا بحث ما را به موضع آمریکا وقتی با داعش درگیر شدیم و به نقطه تأسیس الحشد الشعبی که عملیات رویارویی را به عهده گرفت می‏ کشاند. پرسش بعدی مربوط به تشکیل سازمان الحشدالشعبی است؛ تشکیل سازمان الحشد الشعبی از کجا شروع شد؟ روایت های متناقض زیادی وجود دارد که گاها می‏گوید که الحشد الشعبی به شیوه و با نام‏های مختلفی شکل گرفت. چه بسا ناظر به آن دوران یا آن مرحله زمانی، تأثیر بزرگ در تشکیل سازمان ا
لحشدالشعبی را آغازش دعوت شما برای ارتش عقیده‏ای که از حرم‏ها و مقدسات دفاع کند را بدانند، دوست داریم درباره این موضع بپرسیم و از شما بخواهیم کمی‏ درباره جزئیات برایمان بگویید... وقتی تحصن ‏ها را پایان دادیم و داعش به پا خاست و درگیری رخ داد نشستی با شورای وزیران داشتیم و فهمیدم که ارتش و پلیس با تأسف شدید در این مناطق غربی با پس زمینه‏ های سیاسی و طایفه ‏ای و اطلاعاتی که دارد توان مقاومت ندارد و ارتش شکست می ‏خورد و عقب‏نشینی می ‏کند؛ همانطور در موصل رخ داد؛ در موصل جنگی رخ نداد بلکه عقب‏ نشینی ارتش، پلیس، افسران و فرماندهان آنها با دستورات سیاسی طرف‏ها و تشکیلاتی رخ داد که منتسب به آنها بودند؛ با آقایان وزرا در کنفرانسی داخل کاخ ریاست جمهوری صحبت و سخنرانی کردم و از تجربه‏ هایی که ملت داشتند استفاده بردم، تجربه هایی که ما هم داشتیم. وقتی کشور در این مرحله قرار بگیرد دولتمردان به ملت روی می ‏آورند و همت ملت را تحریک می‏ کنند، ایران از کمیته ها کمک گرفت، کمیته های مردمی یا همان بسیج، روسیه در انقلاب روسیه از کمیته های مردمی‏ کمک گرفت، الجزایر هم همینطور. بنابراین جایگزین ارتش که به این شکست داخلی در نتیجه اوضاع طایف ه‏ای داخل آن تن داد، این است. هیچ راهی پیش روی من نبود جز اینکه با حضور وزرایی که در کنارم ایستاده بودند از ملت عراق بخواهم که ضرورت دارد سلاح به دست گرفته و از کشور دفاع کنند، در این جا بود که گروه های مقاومت حرکت خود را آغاز کردند. که در عمل وجود داشتند؟ بله در عمل وجود داشتند و برخی از سلاح ‏هایی که داشتند را حفظ کرده بودند. از آنها خواستم که ضرورت دارد به مراکز رویارویی با داعش بروند در جرف الصخر، در مرزهای بین بغداد و الانبار، در مرزهای فرودگاه و در منطقه التاجی. در ابتدا می‏خواستیم از بغداد حمایت کنیم. از گروه‏های مقاومت دعوت کردم و در عمل نیز همه آنها سلاح‏هایی که داشتند را برداشتند و به جبهه ‏ها رفتند. در هنگ‏ها و لشکرهای موجود در جبهه ها دیدیم که تعداد بسیار کمی‏ نیرو حضور داشتند بنابراین اولین کاری که کردم این بود که این برادران گروه‏های مسلح را وارد هنگ‏ها و لشکرها کردم تا تثبیت‏شان کنند تا آن که بتوانند ایستادگی کنند و در عمل نیز ایستادگی کردند و عشایر این مناطق هم در کنار آنها ایستادند عشایری مانند: تمیم، آلبو عامر و عشایر دیگر. همه این عشایر را مسلح کردم و آنها در کنار گروه‏های مسلح قرار گرفتند و در کنار باقی مانده ارتش و پلیس قرار گرفتند و دیوار حمایت‏ کننده بغداد را شکل دادند و داعش را که هدفش وارد شدن به بغداد بود به عقب راندند. در ابتدا گروه‏های مسلح به جبهه‏ ها پیوستند و این گروه‏های مسلح تا مدتی طولانی یعنی تا چند ماه جنگیدند و فتوای مرجعیت به این کار مردمی ‏پوشش ملی و روح معنوی داد و باعث شد مردم به شکل گسترده‏ای به جبهه‏ ها و به شکل فوج فوج که بعدا آنها را الحشد الشعبی(نیروهای مردمی) نامیدیم ملحق شوند. قبل از آن که سازمان الحشد الشعبی به وجود بیاید در این مکان (خانه آقای المالکی) می‏ نشستیم و نقشه ها وجود داشت و حاج قاسم، خدا رحمتش کند، و ابومهدی حضور داشتند و نقشه ها را و چگونگی تحرک و مقاومت را بررسی می‏ کردیم؛ چه در جبهه سامرا، چه در بغداد، چه در جرف الصخر یا حتی برای حمایت از کربلاء. تقریبا هر روز اینجا می‏نشستیم و تصمیم می‏گرفتیم و برنامه می ‏ریخیتم و به بخش‏های نظامی ‏و گروه‏های مقاومت که به جبهه‏ های جنگ ملحق شدند دستورات لازم را می‏ دادیم. این همان ابتدای تأسیس الحشد الشعبی بود. الحشد الشعبی قبل از آن که فتوا صادر شود تأسیس شد و فتوا حمایت و کمکی قوی به نقش گروه های مسلح داد. با فتوا کار از گروه‏های مسلح و سازماندهی شده به کار مردمی ‏تبدیل شد به همین دلیل آن را الحشد الشعبی نامیدیم و سازمان الحشد الشعبی تشکیل شد و فرمان آن صادر شد و صاحب رئیس و معاونان شد. در پی آن پیکره ‏های الحشد الشعبی شروع به شکل گرفتن کرد. الحشد الشعبی در ابتدا پیکره بندی نداشت بلکه عملیاتی بود که آن را معمولا انتفاضه مردمی ‏می ‏نامیم؛ یعنی هر کس می‏توانست سلاح به دست بگیرد به مواضع رویارویی رفت و نقش ما و برادران دیگر در گروه ها هدایت، پذیرش و بسیج توانایی های شان به سمت آن دیوارکشی ها برای حمایت از بغداد، سامرا و کربلا و محاصره آنها (داعشی ها) در صحرا بود. قبل از آن که همه اتفاقات بیفتد برایم مثل روز روشن بود که این اتفاقات می‏افتد. در سال ۲۰۱۲ به آن‌ها گفتم که باد‌های سیاه از سوریه پس از حوادث در سوریه به سمت ما می ‏آیند و استان‏هایی سقوط می‏کنند و ارتش عراق منحل می‏شود و ما مجبور می‏شویم که از آدم‌های نیک و خیر ملت بخواهیم که با وضعیت خطرناکی که عراق در معرض آن قرار گرفته رویارویی کنند. در عمل هم آن چه پیش بینی کرده بودم رخ داد و الحشد الشعبی هم ابعاد تشکیلاتی، سازماندهی، فرماندهی به خود گرفت
و لشکرهای آن و دیگر مسائل اش شکل گرفت تا آن که متحول شد و وضعش به جایی که امروز در آن به سر می‏برد رسید. البته در سازماندهی و طراحی آن واقعا زحمت های ابومهدی و حاج قاسم ستودنی است. آن زمان که الحشد الشعبی شکل گرفت و آن زمان که داعش ظاهر شد و استان‏های موصل و صلاح ‏الدین سقوط کردند -البته الانبار سقوط نکرد بلکه برخی مناطق این استان سقوط کردند، تسلیحاتی داشتیم که از آمریکا خریدیم و سلاح‏های آمریکایی هم داشتیم که در عراق وجود داشت، بالگردها، توپخانه ‏ها، تانک‏ها و تسلیحات دستگاه مبارزه با تروریسم. در اینجا موضع ‏گیری آمریکا که بد ما را می‏خواست روشن شد. تجهیزات دادن به ما را متوقف کردند، دادن ابزارهای احتیاطی هواپیماها و بالگردها و تانک‏ها را متوقف کردند، حتی دادن خودروهای هامر را هم متوقف کردند و حتی دادن تجهیزات دستگاه مبارزه با تروریسم را متوقف کردند؛ زیرا آنها سلاح‏هایی از نوع خاص را در اختیار داشتند. هرگاه هم تلاش می‏ کردیم به تسلیحاتی که خریدیم دست پیدا کنیم یا به تجهیزات دست پیدا کنیم؛ نمی ‏توانستیم. به ما مثلا تانک‌های آبرامز می‏دادند که بُرد تجهیزاتش ۶۰۰ متر بود و گلوله‌های آن ساچمه داشت و این در ادوات و تجهیزات تانک آبرامز که برد آن ۱۲ کیلومتر بود و بسیار قوی بود، شناخته شده نبود. موضع گیری آمریکایی‌ها این بود. همه حمایت را از ما سلب کردند و همه چیز را متوقف کردند و هرگز به ما چیزی ندادند بلکه شروع کردند به حمایت از گروه‌های وابسته به داعش! در چنین احوالی کجا باید می ‏رفتیم؟ به کشورهای مختلف هیأت هایی را فرستادم به لهستان و به بلغارستان و از آنها سلاح خریدیم ولی سلاح آنها به سرعت به دست مان نمی‏ رسید زیرا آنها به ما سلاح‏های آماده برای فروش عرضه نکردند بلکه در حالی که ما درگیر بودیم می‏خواستند سلاح بسازند. داعش هم با سلاح‏هایی بیشتر از آن چه نیروهای ما داشت ظاهر شد، بله ما تانک داشتیم ولی نبرد، نبرد تانک ها نبود. آیا برخی از سلاح های داعش سلاح های ارتش بود که وقتی وارد شهرها شد به آن دست پیدا کرد؟ بله به بخشی از سلاح ها دست یافت در واقع به برخی از تسلیحات به طور مشخص در موصل دست پیدا کرد اما بیشتر سلاح ها در موصل به دست کُردها افتاد. به طور مشخص در کرکوک و موصل تسلیحات به دست کردها افتاد. آیا کردها از این سلاح ها علیه داعش استفاده کردند یا از سرنوشتش خبری نداریم؟ به عبارت بهتر کردها سلاح ها را بردند...و وقتی داعش به سمت آنها رفت برخی از آنها را استفاده کردند ولی آنها نتوانستند با داعش مقابله کنند مگر پس از آن که جمهوری اسلامی ‏ورود کرد و در همان زمان هم ما دخالت کردیم. موضع آمریکایی‌ها منفی بود و ما به شدت در مضیقه قرار گرفتیم و من مجبور شدم سوار هواپیما بشوم و بروم روسیه و با پوتین دیدار کردم و از او خواستم به سرعت به ما سلاح بدهد، سلاح‌هایی مانند جنگنده‌های پیشرفته می‏۲۸ و می‏۳۵ و دیگر سلاح‏های ضروری در نبرد که روسیه هم به سرعت ما را به آن‌ها مجهز کرد. ولی حقیقتا کسی که به ما کمک کرد و نیازمان را به سلاح برآورده کرد و خدا رحمتش کند؛ حاج قاسم بود. در این جا در این مکان شب درباره نوع اسلحه به توافق می‏رسیدیم و روز بعد بلافاصله و به شکل مستقیم سلاح وارد عراق می ‏شد. رایگان نبود، آن را می‏ خریدیم؛ از کشورهای دیگری هم سلاح می‏ خریدیم ولی سلاح در دسترس و زیاد نبود؛ فقط حاج قاسم بود که به محض احتیاج سلاح را از ارتش ایران و سپاه پاسداران ایران می‏ آورد و آن را برای نبرد با خود همراه داشت و با این کار و این اقدامش وضعیت را نجات داد. او سلاح و تجهیزات و امکانات را برای ما مهیا کرد و علاوه بر آن استراتژی جنگ و تحلیل نظامی و قدرت دانش نظامی و امکاناتی خودش و فرماندهانش را به میدان برای کمک به ما می آورد. این علاوه بر وجود برخی از کارشناسانی بود که نیروها و نیروهای الحشد الشعبی را همراهی می‏کردند. بسیاری از سلاح های مختلف، تجهیزات، دستگاه ها و پهپادهایی که در جنگ مورد استفاده قرار می‏گرفت را می‏خریدیم و ایران نیاز ما را تأمین می‏کرد. حتی نیاز مبرم به هواپیماهای سوخوی پیدا کردیم و از حاج قاسم خواستیم که به ما سوخوی ایرانی بفروشند و در عمل نیز به ما ۸ هواپیمای سوخوی ایرانی فروختند که توانستیم با کمک آن‌ها جلوی بسیاری از کار‌های خرابکارانه داعش را بگیریم. با حضور حاج قاسم رحمت الله علیه و حاج ابومهدی کار‌ها را تقسیم می‏ کردیم و حاج ابو مهدی باز کردن راه‌ها و حمایت از جاده به سمت سامرا را به عهده گرفت. کار باز کردن جاده سامرا بسیار سخت بود، زیرا در طول خط در سیطره تندرو‌ها بود. داعش در این منطقه نبود. برای حفظ امانتداری باید بگویم که ما فقط با داعش نجنگیدیم، نه... کسانی که با ما جنگیدند و ما با آن‌ها جنگیدیم طایفه ‏گرایی‏ هایی از مردم خود منطقه بودند، در واقع انتفاضه طایفه ‏ای بود و داعش از آن استفاده کرد. داعش فضا و بس
تر مناسب را پیدا کرد و شروع به جولان دادن در آن کرد و گرنه باید گفت که نبرد در اصل نبرد طایفه گرایی بود. طایفه گرا‌ها همان شخصیت‌های سیاسی بودند که گفتند ما داعش را نمی ‏بینیم. در واقع فرزندان ما بودند که با ما جنگیدند آن هم در یک جنبش طایفه گرایی و برخی از آن‌ها به من گفتند: در سال ۱۹۹۱ علیه ما انتفاضه به راه انداختید و ما هم علیه شما در سال ۲۰۱۴ انتفاضه به راه می‏ اندازیم...  همین جمله را گفتند...؟ با همین متن. حاج ابو مهدی خدا رحمتش کند، این جاده بسیار دشوار را باز کرد زیرا همه شهرهایی که در جاده به سمت سامرا واقع شده ‏اند تحت سیطره آنها بودند و بسیاری از نبردها در همین جاده رخ داد. ابومهدی خدا رحمتش کند مجبور شد راه دیگری در باغ‏ها باز کند و تانک‏ ها را از همان راه عبور دهد؛ تانک‏هایی که توانستند به سامراء برسند و باندهایی که بر جاده سیطره داشتند را محاصره کنند و جاده باز شد و رفت و آمد آغاز شد... سپس با حمایت و برنامه ‏ریزی حاج ابومهدی و حاج قاسم به آمرلی که ۹۰ روز در محاصره بود رفتیم و در عمل گروه‏های الحشد الشعبی به آمرلی رفتند و توانستیم تندرو‌های طایفه‏ گرا که آمرلی را محاصره کرده بودند را از آن دور کنیم. ساکنان آمرلی ترکمن شیعه هستند و روستا‌های اطراف آن همه تندرو بودند که به تاریخ تندروی‏شان که داشتند معروف بودند. همچنین توانستیم محاصره آمرلی را بشکنیم و زندگی طبیعی و عادی به آن بازگشت. خلاصه می‏خواهم بگویم، اگر چه جزئیات زیادی وجود دارد، که حمایت و تسلیح و مهارت همه در عراق توأمان با هم بود و با حمایت و کمک مستقیم حاج قاسم و حاج ابومهدی المهندس، این اتفاق افتاد. در این راه اگر خاطره خاصی یا مساله یا موضع گیری مهم و متمایزی در زمان فعالیت شما در دو سطح سیاسی یا جهادی وجود دارد که دوست دارید آن را بگویید، لطفا بفرمایید؟ من می ‏توانم بگویم که همه روابط من با حاج قاسم عبارت از خاطراتی است که هر روز به یادم می ‏آید و شاید یکی از مهمترین خاطراتی که به ذهنم می‏رسد؛ شب هایی است که آنها را روی نقشه سپری می‏کردیم و برای عملیاتی که باید انجام می‏دادیم برنامه ‏ریزی می‏ کردیم... برخی می‏ خواستند که درباره اوایل کار الحشد چیزی بنویسند برای‏شان درباره آغاز کار الحشد و به آنها نقشه ها را دادم، روی این نقشه ها می‏ نشستیم... الان فکر می‏کنم که اینجا (در دفتر مخصوصش در خانه اش) وجود دارند یا برادران آنها را جایی دیگر بردند... این همان آغاز الحشد بود به طوری که حاج قاسم و ابومهدی آنها (نقشه ها) را می‏آوردند و این جا می‏ گذاشتیم‏شان و نقشه‏ ها را پهن می‏ کردیم و تصمیم می‏گرفتیم. حاج قاسم به دلیل مهارتش به عنوان یک فرمانده نظامی‏ میدانی افکار و طرح‏ها را برای حرکت نیروهای نظامی‏ یا نیروهایی که تحت نام الحشد الشعبی بودند، تدوین می‏ کرد. خاطرات من با حاج قاسم خاطراتی روزانه بود نمی ‏توانم آنها را در یک خاطره خلاصه ‏اش کنم. خاطرات من با او خاطرات جنبشی مبارزه‏ای و رویارویی‏ های روزانه بود. اولین خاطره من برای نبرد این است که وقتی به فرودگاه نزدیک شدند زیرا این مناطق با الانبار هم مرز است، فشار به منطقه فرودگاه زیاد شد... در اینجا حاج قاسم و حاج ابومهدی و من هم در کنار آنها به این فکر می‏ کردیم که چگونه از فرودگاه در برابر این حمله دفاع کنیم. طرحی که حاجی تدوین کرد و عملی‏ اش کردیم و به وسیله این طرح عشایر را به خروش آوردیم طرحی بود که مایه خوشحالی بود زیرا توانستیم با کمک آن داعش را شکست دهیم و عناصرش که می‏خواستند فرودگاه را مورد حمله قرار دهند به عقب برانیم. زندگی من در دوران جنگ با داعش همه اش خاطره است نمی ‏توانم آن را در یک خاطره خلاصه کنم. بعد از آن که از نخست وزیری کنار رفتم به مناطق درگیری که بالای دیالی واقع شده اند رفتم. به منطقه ای رسیدیم که میان داعش و نیروهای ما قرار داشت جایی که ارتش و الحشد با هم بودند. وضع خطرناک بود و به من اجازه ندادند آن جا زیاد بمانم زیرا گلوله باران ادامه داشت، یک لحظه دیدم حاج قاسم از خودرو پیاده شد، او از سمت جبهه دشمن و خط تماس آمده بود. از او پرسیدم: کجا بودی و چگونه رفتی آن جا، به من گفت: تو این جا چه کار می‏کنی؟ این مرد (در جبهه) حضور داشت و در دفتری خارج از عراق ننشسته بود و جنگ را از آن دفتر هدایت نمی‏کرد یا حمایت و کمک اش را از دفتری خارج از عراق ارائه نمی ‏کرد، بلکه او در خط مقدمی‏ بود که برادران به من اجازه نمی‏ دادند در آنجا بمانم و به من گفتند که منطقه خطرناک است. وقتی در یک سفر دیگر به منطقه الصقلاویه پس از محاصره و فتح آن رفتیم همین که به مرزهای الصقلاویه رسیدیم مرا نگه داشتند و گفتند که منطقه خطرناک است در این لحظه هم حاج قاسم از خودرویش پیاده شد و کنار ما ایستاد، همان لحظه از خودرویش پیاده شد... این خاطرات این تصور را به من می ‏دهد که این مرد یک فرد صرفا دینی نبود بلک
ه فردی میدانی بود و فقط به حضور در میدان و پیگیری کارها توسط خودش بسنده می‏کرد. بسیار محبوب بود و همه برادران مبارز به حرف هایش گوش می‏دادند، خدا رحمتش کند. در عرصه سیاسی، در دورانی که شما نخست وزیر بودید یا دوران بعد از آن مرحله، بگذارید بگوییم که مهمترین برهه‌ای که شما احساس کردید که او وجود دارد و حتی وجودش در کنار شما یا در کنار عراق را احساس کردید چه زمانی بود، چه زمانی اهمیت حاجی را فهمیدید؟ واقعیت این است که من با حاجی روز آخری که در ایران بودم و تصمیم گرفتم که پس از ۹/۴/۲۰۰۳ بعد از سقوط صدام به عراق برگردم آشنا شدم. قبل از آن او را ندیده بودم... به عراق برگشتیم و این مسیر سیاسی را در سایه وجود آمریکایی‏ ها و نیرو‌های بین‏ المللی و تشکیل شورای حکومتی، سپس شورای ملی و پس از آن دولت انتقالی و بعدش دولت موقت آغاز کردیم. در این فضا‌ها با حاج قاسم آشنا نشدم بلکه بعدا با او آشنا شدم زمانی که داشتیم آغوش‏مان را به روی جمهوری اسلامی‏ باز می‏ کردیم و با آن رابطه برقرار می‏ کردیم و برقراری ارتباط ما با ایران و با حضرت آیت الله سید خامنه‏ای، خدا حفظش کند، از طریق حاج قاسم صورت گرفت. او بود که فضا‌های مثبت بین ما و جمهوری اسلامی‏ ایجاد می‏ کرد. در آن زمان نیاز به جنگ یا تسلیحات نبود بلکه عراق نیاز به حمایت داشت. او در جریان حمایت از عراق در کنار ما بود. مسأله عراق برای حاج قاسم بزرگ‌تر از صرفا جنگ بود؛ حمایت‏ هایش هم صرفا محدود به جنگ نبود، او در حل مشکلات غذا، برق، گاز، سوخت و هر آن چیزی که عراق نیاز داشت به کمک عراق می‌آمد. حاج قاسم کسی بود که همه این‌ها را برای مان مهیا می ‏کرد. پرسش آخر؛حضور بین المللی حاج قاسم،خدا رحمتش کند، در منطقه غرب آسیا حضوری متمایز بود، اکنون به این حضورش با توجه به شهادتش چگونه می‏نگرید؟ به صراحت بگویم حاج قاسم پس از آن که به خط مقاومت و جویندگان آزادی در کشورهای مختلف وارد شد... در عراق، در لبنان، در سوریه، در یمن و دیگر مناطق، حاج قاسم به این نقش شناخته شد که او را شبح می نامیدند. زیرا در همه این میدان ها حضور داشت و با قدرت فکر و حتی به لحاظ ماده و حمایت و ایجاد و تشکیلاتی تغذیه شان می‏ کرد. در غزه حضور داشت، خودش می‏ رفت، در لبنان حضور داشت، در سوریه حضور داشت و در عراق هم حضور داشت. جنبش مقاومت را به شکل عالی مدیریت می‏کرد، میدان های زیادی را از آن پر کرد و مشهور شد. هر کسی جنبشی داشت آغوشش را به روی حاج قاسم باز می‏ کرد و از او برای کمک و حمایت به جنبشش، کمک می‏گرفت. شهادت حاج قاسم برای این کشورها و این ملت هایی که مساله دارند خسارت بسیار بزرگی است و آنهایی که ما آنها را صاحب نهضت فرهنگی آزادی‏بخش مقاومت فکری، سیاسی، نظامی ‏و امنیتی می‏ دانیم، همه اینها حاج قاسم را از دست دادند... امیدوارم که جانشین حاج قاسم همان خط را حفظ کند و راهی که حاج قاسم با این وجودها تعامل کرد را ادامه دهد و می دانیم که او هم همچون حاج قاسم است و چنین نمی کند. حاج قاسم انسانی‏اسلامی ‏فکر می‏کرد و احساس می‏ کرد که امت اسلامی‏ باید زیر خورشید وجود داشته باشد و قدرت داشته باشد؛ به همین دلیل بود که از وجود حاج قاسم و جمهوری اسلامی‏ که شروع به تشکیل محور قوی در رویارویی با استکبار و رویارویی با اسرائیل و نابود کردن کرد، برای همین هم از حاج قاسم می ‏ترسیدند. منبع: ویژه نامه مکتب حاج قاسم
همسنگر گرانقدر جناب دکتر روح الله متفکر آزاد سلام علیکم. راهیابی حضرتعالی به هیئت رئیسه مجلس یازدهم را تبریک عرض مینمایم. انتخاب شما توسط مردم تبریز بارقه امیدی در بحث جوانگرایی و راهیابی تان به هیئت رئیسه نشان از توانمندی و شایستگی شما و حسن انتخاب مردم حماسه ساز تبریز بوده است ان شاءالله با فعالیت دلسوزانه و جدی شما و کاستن از آلام مردم انقلابی، دولت جوان و حزب اللهی را نوید، و عشق به ظهور و فرج دولت یار، در مردم را صدچندان بنماید در خاتمه لازم است به هم گروههای بزرگوار علی التخصیص والد گرانقدر، جناب دکتر متفکر آزاد که ثمره تربیت و هدایت دینی و سیاسی شان به ثمر نشسته و مایه فخر و مباهات شهروندان گشته نیز تبریک عرض نموده و توفیقات روزافزون الهی را برای هر دو بزرگوار و همچنین همه همسنگران آرزو مندم. ارادتمند: کمالی
هدایت شده از کانال مشرق
◼ تصاویر تاریخی از تشییع پیکر مطهر امام خمینی(ره) ✳ 14 خرداد هر سال یادآور روزهای سختی برای مردم در جمهوری اسلامی است، روزی که مراد بسیاری از مردم نقاب در چهره خاک کشید. عکسهای بیشتر👇 👉👉 mshrgh.ir/1079103
هدایت شده از کانال مشرق
👇 پایگاه آمریکایی: 🔴 سیل گرسنگان و بیکاران آمریکایی طوفانی تمام عیار به راه خواهد انداخت/ سفیدپوستان نژادپرست برای مقابله با معترضان وارد می‌شوند +تصاویر 🔵 در آمریکا بیش از چهل میلیون نفر بیکار شده‌اند، اقتصاد دچار رکود شده، نابرابری ثروت و قطبی‌شدن جامعه به نهایت خود رسیده است. آمریکا به سرعت در حال نزدیک شدن به اعتراضات و ناآرامی‌های گسترده است. ⚫یکی از فعالان اجتماعی در رابطه با اعتراضات و ناآرامی‌های بیشتر و شدیدتر در شهرش هشدار داده است. وی همچنین هشدار داد که برای بازیابی آرامش باید تغییر گسترده حاکمیتی و سیستمی در کشور صورت گیرد. ⏩⏩ mshrgh.ir/1078709
🔴شهیدی که (عج) کفنش کرد 🌸شهیدی بود که همیشه ذکرش این بود، نمی دونم شعر خودش بود یا غیر... یابن الزهرا یا بیا یک نگاهی به من کن یا به دستت مرادر کفن کن. 🌸از بس این به امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) علاقه داشت به دوست روحانی خود وصیت می کند. اگر من شهید شدم دوست دارم در مجلس ختم من تو سخنرانی کنی... روحانی می گوید: " ما از جبهه برگشتیم وقتی آمدیم دیدیم عکس شهید را زده اند. پیش پدر و مادرش آمدم گفتم: " این شهید چنین کرده است آیا من می توانم در مجلس ختم او سخنرانی کنم؟" و آنان اجازه دادند... در مجلس سخنرانی کردم بعد گفتم ذکر شهید این بوده است: یا بن الزهرا یا بیا یک نگاهی به من کن یا به دستت مرا در کفن کن 🌸وقتی این جمله را گفتم ، یک نفر بلند شد و شروع کرد فریاد زدن . وقتی آرام شد گفت: " من غسال هستم دیشب آخرهای شب به من گفتند یکی از شهدا فردا باید تشییع شود و چون پشت جبهه شهید شده است باید او را غسل دهی وقتی که می خواستم این شهید را کفن کنم دیدم یک شخص بزرگواری وارد شد گفت: " برو بیرون من خودم باید این شهید را کفن کنم." 🌸من رفتم در وسط راه با خود گفتم این شخص که بود و چرا مرا بیرون کرد؟؟؟ با عجله برگشت و دیدم این شهید کفن شده و تمام فضای غسالخانه بوی عطر گرفته بود." 🌸از دیشب نمی دانستم رمز این جریان چه بود.اما حالا فهمیدم ...نشناختم... 📚منبع: کتاب روایت مقدس صفحه ۹۶ به نقل از نگارنده کتاب "میر مهر" سید مسعود پور اقایی ما کجا و این شهیدان کجاا😔😔😔
📸 آمریکا دشمن شماره یک مردم محروم و مستضعف جهان است امام خمینی(ره): 🔹آمریکا دشمن شماره یک مردم محروم و مستضعف جهان است. آمریکا برای سیطره سیاسی و اقتصادی و فرهنگی و نظامی خویش بر جهان زیر سلطه، از هیچ جنایتی خودداری نمی‌نماید. ۲۱ شهریور ۱۳۵۹ ✅ @Rajanews
🚨 به طوفان درآوردن اقیانوس ملت ایران کار هر کسی نبود؛ امام این کار را انجام داد 🔺️ رهبر انقلاب/ امروز: مخاطب امام خمینی در تحوّل‌آفرینی عبارت بود از ملّت ایران. قبل از شروع نهضت امام، مبارزاتی وجود داشت؛ ده‌ها سال بود گروه‌های مختلف [مبارزه میکردند]، منتها حوزه‌ی کار آنها محدود میشد به یک تعدادی، مثلاً فرض کنید 100 یا 150 نفر دانشجو. بحث امام بحث یک گروه محدود یا یک جمع محدود یا یک حرفه‌ی معیّن نبود، بحث ملّت ایران بود. بحث ملّت مثل یک اقیانوس است. به طوفان درآوردن یک اقیانوس کار هر کسی نیست؛ چرا، یک استخر را میشود موّاج کرد، امّا موّاج کردنِ یک اقیانوس کار عظیمی است. ملّت یک اقیانوس است و امام این کار را انجام داد. ۹۹/۳/۱۴ ✍ تخریب‌چی 🚨تخریب‌چی، کانال اخبار خاص 🆔 @takhribchi110 🆔 @takhribchi110
💠ابوریاض یکی از افسرای عراقی میگوید: توی جبهه جنوب مشغول نبرد با ایران بودیم که دژبانی من رو خواست وخبر کشته شدن پسرم رو بهم داد. خیلی ناراحت شدم. رفتم سردخانه ، کارت و پلاکش رو تحویل گرفتم. اونا رو چک کردم ، دیدم درسته. رفتم جسدش رو ببینم. کفن رو کنار زدم ، با تعجب توأم با خوشحالی گفتم: اشتباه شده ، اشتباه شده ، این فرزند من نیست! افسر ارشدی که مأمور تحویل جسد بود گفت: این چه حرفیه می زنی؟ کارت و پلاک رو قبلا چک کردیم و صحت اونها بررسی شده. ✅ هر چی گفتم باور نکردند.کم کم نگران شدم با مقاومتم مشکلی برام پیش بیاد. من رو مجبور کردند که جسد را به بغداد انتقال بدم و دفنش کنم. به ناچار جسد رو برداشتم و به سمت بغداد حرکت کردم تا توی قبرستان شهرمون به خاک بسپارم. اما وقتی به کربلا رسیدم ، تصمیم گرفتم زحمت ادامه ی راه رو به خودم ندهم و اون جوون رو توی کربلا دفن کنم. چهره ی آرام و زیبای آن جوان که نمی دانستم کدام خانواده انتظار او را می کشید ، دلم را آتش زد. 🍃خونین و پر از زخم ، اما آرام و با شکوه آرمیده بود. او را در کربلا دفن کردم، فاتحه ای برایش خواندم و رفتم. ✅... سال ها از آن قضیه گذشت.بعد از جنگ فهمیدم پسرم زنده است! اسیر شده بود و بعد از مدتی با اسرا آزاد شد. به محض بازگشتش ، ازش پرسیدم: چرا کارت و پلاکت رو به دیگری سپردی؟ پسرم گفت: من رو یه جوون بسیجی ایرانی اسیر کرد. با اصرار ازم خواست که کارت و پلاکم رو بهش بدم. حتی حاضر شد بهم پول هم بده. وقتی بهش دادم ، اصرار کرد که راضی باشم. بهش گفتم در صورتی راضی ام که بگی برای چی میخوای. 🌹 اون بسیجی گفت: من دو یا سه ساعت دیگه شهید میشم. قراره توی کربلا در جوار مولا و اربابم حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام دفن بشم، می خوام با این کار مطمئن بشم که تا روز قیامت توی حریم بزرگترین عشقم خواهم آرمید... 🌷شهید آرزو میکنه کنار اربابش حسین دفن بشه ، اونوقت جاده ی آرزوهای ما ختم میشه به پول ، ماشین ، خونه ، معشوقه زمینی ، گناه و ... 🌹خدایا! ما رو ببخش که مثل شهدا بین آرزوهامون،جایی برای تو باز نکردیم... 📗 منبع:کتاب حکایت فرزندان فاطمه 1 🌷🌷🌷🌷🌷 ایتا 👇 ✅ http://eitaa.com/gole_zahraa/
شهیدی که بخاطر رضایت پدر ازبهشت برگشت 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 از کتاب" بازگشت " خاطرات رزمندگان از مشاهدات آنها از فضای برزخ بهشتی و نحوه شهادت شهدای رزمنده و... به شما توصیه می کنم. حتما این کتاب را تهیه نمایید. 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹و اما شما هم اینک یکی از داستان تکان دهنده و زیبای این کتاب را پیش رو دارید...  💠 💠آخرین روزهای اسفند ۱۳۶۴ بود. در بیمارستان مشغول فعالیت بودم. من تکنسین اتاق عمل و متخصص بیهوشی بودم‌. با توجه به عملیات رزمندگان اسلام تعداد زیادی مجروح به بیمارستان منتقل شده بود. لحظه ای استراحت نداشتیم اتاق عمل مرتب آماده می شد و تیم جراحی وارد می شدند. داشتم از داخل راهروی بیمارستان به سمت اتاق عمل می رفتم، که دیدم حتی کنار راهروها مجروح خوابیده!! همین طور که جلو میرفتم یک نفر مرا به اسم کوچک صدا زد، برگشتم اما کسی را ندیدم می خواستم بروم که دوباره صدایم کرد، دیدم مجروحی کنار راهروی بیمارستان روی تخت حمل بیمار از روی شکم خوابیده و تمام کمر او غرق خون است. رفتم بالای سر مجروح و گفتم شما من را صدا زدی؟ چشمانش را به سختی باز کرد و گفت: بله، منم کاظمینی .چشمانم از تعجب گِرد شد، گفتم محمدحسن اینجا چه کار می‌کنی؟  محمدحسن کاظمینی سال های سال با من همکلاسی و رفیق بود. از زمانی که در شهرضای اصفهان زندگی می کردیم. حالا بعد از سال ها در بیمارستانی در اصفهان او را می‌دیدم. او دو برادر داشت که قبل از خودش و در سال‌های اول جنگ در جبهه مفقود شده بودند. البته خیلی از دوستان می‌گفتند که برادران حسن اسیر شده اند.  بلافاصله پرونده پزشکی اش را نگاه کردم. با یکی از جراحان مطرح بیمارستان که از دوستانم بود صحبت کردم و گفتم این همکلاسی من طبق پرونده‌اش چندین ترکش به ناحیه کمرش اصابت کرده و فاصله بین دو شانه چپ و راست را متلاشی کرده طوری که پوست و گوشت کمرش از بین رفته، دو برادر او هم قبلاً مفقود الاثر شدند. او زن و بچه هم دارد اگر می شود کاری برایش انجام دهید.  تیم جراحی خیلی سریع آماده شد و محمدحسن راهی اتاق عمل شد دکتر همین که میخواست مشغول به کار شود. مرا صدا زد و گفت: باورم نمیشه، این مجروح چطور زنده مانده به‌قدری کمر او آسیب دیده که از پشت می توان حتی محفظه ای که ریه ها در آن قرار می گیرد مشاهده کرد!! دکتر به من گفت: این غیر ممکن است، معمولاً در چنین شرایطی بیمار یکی دو ساعت بیشتر دوام نمی آورد بعد گفت: من کار خودم را انجام می دهم. اما هیچ امیدی ندارم ، مراقبتهای بعد از عمل بسیار مهم است. مراقب این دوستت باش. عمل تمام شد یادم هست حدود ۴۰ عدد گاز استریل را با بتادین آغشته کردند و روی محل زخم گذاشتم و پانسمان کردم .دایره‌ای به قطر حدود ۲۵ سانت، روی کمر او متلاشی بود. روز بعد دوباره به محمدحسن سر زدم حالش کمی بهتر بود، خلاصه روز به روز حالش بهتر شد . یادمه روز آخر اسفند حسابی براش وقت گذاشتم، گفتم فردا روز اول عید است مردم و بستگان شما به بیمارستان و ملاقات مجروحین می‌آیند. بگذار حسابی تر و تمیز بشیم همینطور که مشغول بودم و او هم روی شکم خوابیده بود به من گفت می خواهم به خاطر تشکر از زحماتی که برای من کشیدی یک ماجرای عجیب رو برات تعریف کنم. گفتم بگو میشنوم، فکر کردم می خواهد از حال و هوای رزمندگان و جبهه تعریف کنه.  ماجرایی را برایم گفت که بعد از سالها هنوز هم وقتی به آن فکر می‌کنم حال و هوایم عوض می‌شه. ⭕ادامه ماجرا ... 💠محمد حسن بی مقدمه گفت: اثر انفجار را روی کمر من دیدی؟ من با این انفجار شهید شدم، روح به طور کامل از بدنم خارج شد و من بیرون از بدنم ایستادم و به خودم نگاه می کردم یک دفعه دیدم که دو ملک در کنار من ایستادند. به من گفتند: از هیچ چیزی نگران و ناراحت نباش تو در راه خداوند شهید شده و اکنون راهی بهشت الهی خواهی شد. همراه با آن دو ملک به سمت آسمان ها پرواز کردیم در حالی که بدن من همینطور پشت خاکریز افتاده بود . در راه همین طور به من امید می دادند و می گفتند نگران هیچ چیزی نباش خداوند مقام بسیار والایی را در بهشت برزخی برای شما و بقیه شهدا آماده کرده. در راه برخی رفقایم را که شهید شده بودند می‌دیدم آنها هم به آسمان می رفتند کمی بعد به جایی رسیدیم که دو ملک دیگر منتظر من بودند دو ملک قبلی گفتند اینجا آسمان اول تمام می شود شما با این ملائک راهی آسمان دوم میشوی از احترامی که به ملائک آسمان دوم گذاشته شد فهمیدم، ملائک آسمان دوم از لحاظ رتبه و مقام از ملائکه آسمان اول برترند. آن دو ملک هم حسابی مرا تحویل گرفتند و به من امید دادند که لحظاتی دیگر وارد بهشت برزخی خواهی شد و هر زمان که بخواهی می توانی به دیدار اهل بیت علیه السلام بروی. بعد من را تحویل ملائکه آسمان سوم دادند همین طور ادامه داشت تا این که مرا تحویل ملائک آسمان هفتم دادند، کاملا مشخص بود که ملائکه آسمان هفتم از ملائک آسمان ششم برترند. بلافاصله نگاهم به بهشت افتاد
نمی دانید چقدر زیبا بود از هر نعمتی بهترین هایش در آنجا بود. یکباره دیدم که هر دو برادرم در بهشت منتظر من هستند فهمیدم که هر دوی آنها شهید شده‌اند. چون قبلاً به ما گفته بودند که آنها اسیر هستند .خواستم وارد بهشت بشوم که ملائک آسمان هفتم با کمی ناراحتی گفتند : این شهید را برگردانید، پدرش راضی به شهادت او نیست و در مقام بهشتی او تاثیر دارد او را برگردانید تا با رضایت پدرش برگردد. تا این حرف را زدند، ملائک آسمان ششم گفتند چشم ...  یکباره روح به جسم من برگشت تمام بدنم درد میکرد. من را در میان شهدا قرار داده بودند. اما یک نفر متوجه زنده‌بودن من شد و مرا به بیمارستان منتقل کردند و از آنجا راهی اصفهان شدیم . حالا هم فقط یک کار دارم، من بهشت و جایگاه بهشتی خودم را دیدم. .حتی یک لحظه هم نمی توانم دنیا را تحمل کنم فقط آمده‌ام رضایت پدرم را جلب کنم و برگردم. او میگفت و من مات و متحیر گوش میکردم. روز بعد پدرش حاج عبدالخالق به ملاقات او آمد، پیرمردی بسیار نورانی و معنوی، میخواستم ببینم ماجرا چه می شود وقتی پدر و پسر خلوت کردند ، شنیدم که محمدحسن گفت: پدر شما راضی به شهادت من نیستی؟ پدر خیلی قاطع گفت: خیر. محمد حسن گفت: مگه من چه فرقی با برادرهایم دارم آنها الان در بهشت هستند و من اینجا.  پدر گفت: اون ها شاید اسیر باشند و برگردند اما مهم این است که آنها مجرد بودند و تو زن و بچه داری من در این سن نمی توانم فرزندان کوچک تو را سرپرستی کنم .از اینجا به بعد رو متوجه نشدم که محمدحسن برای پدرش چه گفت، اما ساعتی بعد وقتی پدرش بیرون رفت و من وارد اتاق شدم محمد حسن خیلی خوشحال بود گفتم چه شده گفت: پدرم راضی شد انشاالله می روم آنجایی که باید بروم.من برخی شب‌ها توی بیمارستان کنارش می نشستم برای من از بهشت می گفت، از همان جایی که برای چند لحظه مشاهده کرده بود، می گفت: با هیچ چیزی در این دنیا نمی توانم آنجا را مقایسه کنم. زخمهایش روز به روز بهتر می‌شد، دو سه ماه بعد ، از بیمارستان مرخص شد شنیدم بلافاصله راهی جبهه شده. 💠چند روزی از اعزام نگذشته بود که برای سر زدن به خانواده راهی شهرضا شدم، رفقایم گفتن امروز مراسم تشییع شهید داریم. پرسیدم کی شهید شده؟ گفتند:محمد حسن کاظمینی. جا خوردم و گفتم این که یک هفته نیست راهی جبهه شده! به محل تشییع شهدا رفتم درب تابوت را باز کردم محمد حسن، نورانی تر از همیشه گویی آرام خوابیده بود. یکی از رفقا به من گفت: بلند شو که پدرش داره میاد. دوست من گفت: خدا به داد ما برسه ممکنه حاجی سر همه ما داد بزنه دو تا پسرش مفقود شده و سومی هم شهید شد. من گوشه ای ایستادم. پدر بالای سر تابوت پسر آمد و با پسرش کمی صحبت کرد ، بعد گفت: پسرم بهشت گوارای وجودت دو سال بعد جنگ تمام شد و اُسرای ایرانی آمدند اما اثری از برادران محمدحسن نبود. با شروع تفحص پیکر دو برادر محمد حسن هم پیدا شد و برگشت، و در کنار برادرشان و در جوار مزار حاج ابراهیم همت در گلزار شهدای شهرضا آرام گرفتند. هدیه به روح بزرگ محمد حسن و دو برادر شهیدش صلوات🌹
ودود کمالی: 🔴ماجرای پیشنهاد رشوه آمریکایی‌ها به ناخداهای نفتکش‌های ایرانی ♦️«محسن رضایی» دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام:مابه‌ازای محموله بنزین را قبل از رسیدن کشتی‌ها به ونزوئلا گرفته بودیم. ♦️کشتی‌های ما در وسط مسیر بودند که برخی در داخل کشور گفتند باید کشتیها را برگردانیم چرا که احتمال جنگ وجود داشت. ♦️اما مدیریت تحول خواه بچه‌های سپاه را بالای سر ناوهای آمریکایی فرستاد تا بدانند دست ما بسته نیست. ♦️آمریکایی‌ها آمدند به ناخدای کشتی‌های ما پیشنهاد و وعده پول دادند تا مسیرشان را عوض کنند. ♦️این پیشنهادهای بی‌شرمانه از سوی عزیزان ما مورد پذیرش قرار نگرفته و کشتی‌ها به ونزوئلا رسید. 🌍 eitaa.com/ebratha_ir ایتا 🌍 sapp.ir/ebratha.org سروش
🚨فاسد نبودنِ یک مسئول کافی نیست؛ مسئولی که دلسوز نیست باید برکنار شود 👈🏼 مطالبه‌گری و عدالت‌خواهی 🔻 برای تقویت مطالبه‌گری و عدالت‌خواهی و برای حفظِ آن از آسیب‌ها چه‌کار باید کرد؟ نصیحت یا نٌصح (به‌معنای دلسوزی و کم نگذاشتن برای کسی) مفهومی است که سطح مطالبه‌گریِ ما را صددرصد افزایش می‌دهد و سلامت مطالبه‌گری ما را هم تضمین می‌کند. 🔻 اینکه ما از یک مسئول، صرفاً عدالت بخواهیم، معمولاً تصور می‌کنند از او می‌خواهیم که ظلم نکند. این کافی نیست، بلکه باید سطح مطالبه‌گری خودمان را از عدالت به‌معنای حداقلی، بالاتر ببریم و از مسئولین، نصیحت (نٌصح) تقاضا کنیم؛ که حداکثر عدالت‌خواهی است. یعنی از او بخواهیم «تمام دلسوزی‌ات را به‌کار ببر.» 🔻 علی(ع) می‌فرماید: مدیران باید برای جامعه، منصح باشند (نهج‌البلاغه/ خطبه ۳۴) لذا ما می‌توانیم یقۀ یک مدیر را بگیریم که «تو چرا منصح نبودی؟ چرا تمام دلسوزی‌ات را به‌کار نبردی! بله؛ رانت‌خواری نکردی، ظلم و دزدی نکردی؛ اما تمام تلاشت را به‌کار نبردی.» 🔻 نصیحت یک چیزی فراتر از عدالت است. پدر و مادر با بچه صرفاً عادلانه برخورد نمی‌کنند، بلکه دلسوزانه برخورد می‌کنند. هرجا یک مسئولی دلسوزی نکرده، درواقع کارشکنی شده و مقدمات فساد فراهم شده است. البته او می‌تواند بگوید «من فساد نکرده‌ام!» و او را به‌خاطر دلسوزی نکردن، در هیچ دادگاهی هم نمی‌شود محاکمه کرد! 🔻شما باید بررسی کنید و ببینید مشکلات‌ کشور ما چند درصدش به‌خاطر فساد است و چند درصدش به‌خاطر بی‌عرضگی است؟ چند درصدش به‌خاطر عدم اهتمام است؟ چند درصدش به‌خاطر عدم نُصح و دلسوزیِ مسئولین است؟! 🔻 اگر ما صرفاً دنبال این باشیم که مسئولین فساد نکنند، مملکت اصلاح نخواهد شد. جریان مطالبه‌گری باید برود دنبال اینکه «اگر یک مسئولی دلسوز نبود باید کنار برود» این عبارت را دربارۀ عملکرد مسئولین به‌کار ببریم که «آیا این دلسوزانه رفتارکردن است؟!» 📝علیرضا پناهیان ✍ تخریب‌چی 🚨تخریب‌چی، کانال اخبار خاص 🆔 @takhribchi110 🆔 @takhribchi110
*مجلس جدید و رعایت اولویتها* این روزها کشور و مردم در حوزههای اقتصادی و معیشتی دچار برخی تنگناها شدهاند؛ در همین وضعیت، مجلس یازدهم با نقد وضعیت جاری و دادن وعده به مردم برای حل مسائل جاری جامعه، کمتر از یک ماه است که کار خود را آغاز کرده است. با این وصف نقش مجلس در این دوران تعیین‌کننده به نظر میرسد. *نکات تحلیلی* : 1- در گام نخست، مجلس باید از حیث رویکردی دقیقاً بر مسائل اصلی کشور تمرکز کند. این مهم باید هم در خروجی کلی مجلس خود را نشان دهد و هم آن‌که همه نمایندگان مجلس در اظهارات و گفتگوهای خود با رسانهها و مردم باید بدان متعهد باشند. با این اوصاف صحبت برخی از نمایندگان مجلس مبنی بر ارائه طرحهای دوفوریتی برای تغییر نام برخی مراکز موضوعیت ندارد. این مجلس رسالت اصلی خودش را باید در جهت مسائل مهم کشور و کوشش برای بازسازی اعتماد عمومی متمرکز کند. اعتمادی که در بخش اقتصادی و معیشتی به خاطر برخی عملکردها ضربه خورده و لازم است با فوریت و دقت مورد رسیدگی قرار گیرد. 2- مجلس حاضر درباره موضوع ازدیاد جمعیت که سیاست راهبردی و موضوع حیاتی کشور است و سالهاست رهبر معظم انقلاب بر آن اصرار دارند، نگاه همراهی و موافقت دارد. وظیفه بخشهای مختلف کشور و ازجمله مجلس در این زمینه آن است که بسترهای لازم برای تحقق این موضوع را فراهم کند. دراین‌باره، یکی از اولویت‌ها سامان دادن به وضعیت مسکن و لوازم‌خانگی است که این روزها امان مردم را بریده است. 3- تقریباً بین کارشناسان در این نکته اتفاق‌نظر وجود دارد که نابسامانی وضعیت برخی موضوعات مانند مسکن و خودرو در شرایط کنونی صرفاً تابع قواعد اقتصادی و منطقی نیست، بلکه عمده آن ناشی از وجود برخی موانع دست و پاگیر، فقدان نظارت مؤثر و نهایتاً جولان دلالان است. بالطبع انتظار آن است که مجلس در این اوضاع، نقش تقنینی و نظارتی خودش را ایفاء نماید. *نکته راهبردی* : مجلس یازدهم دقیقاً در شرایطی کار خود را آغاز نموده که فرصتهای متعدد و نیز چالشهای گوناگونی پیشروی کشور قرار دارد. مجلس جدید و نمایندگان آن باید نسبت خودشان را با این فرصتها و چالشها معین نمایند. علیالقاعده مسیر حرکت آینده مجلس باید بر مبنای تقویت و تداوم فرصتها و خارج کردن فرصتهای جدید از چالشهای کنونی طراحی شود. بیان شهید سلیمانی که خود در عمل بدان ملتزم بود و این روزها فراوان بازنشر داده میشود کاملاً دقیق و راهبردی است که؛ میزان توفیقاتی که در چالشها میتواند به دست آید، در خود فرصتها وجود ندارد. (نویسنده: عزیز غضنفری)