....... پیکر پدر شهیدت را قدم قدم، روی دست‌ها تا حرم بردند... چه زود، گَرد یتیمی بر چهره‌ات نشست... محکم و استوار باش! دستان تو در دست سه‌ساله‌ دختریست که حال تو را خوب می‌فهمد... دختری سه‌ساله‌ که پیکر پدرش را در کربلا، غریبانه غریبانه به خاک سپردند... #دختر_شهید_اصلانی

همه ی عالم میدونن که دخترا بابایی اند😢😔 بمیرم برای دلت عزیزم 😭💔

ما روزہ دارها همہ یاد لب توئیم اے تشنہ لب تر از همۂ تشنہ ها حسین «هنگام افطار با سلام بر ارباب روزہ خود را منور ڪنید» "السلام علیڪ یا ابا عبد اللہ الحسین" 💔

یڪۍ‌ نوشتہ‌ بود↓ سهمِ‌ من‌ از‌ جنگ پدرۍ‌ بود ڪہ‌ هیچ‌ وقت در‌ جلسہ‌ۍ اولیا‌ و مربیان‌ شرڪت‌نڪرد....!:)💔 +وهمینقدر‌غریب(: #شهدا

•°🕊💔°• #استوری حُسِین! تَنگ‌شُدِه‌دِلَم💔.... یه عُمرِه بَرٰات نوکَرَم:))💔 #دِلْتَنْگــم #امام_حسین

رفقا! تاکی‌میخایم... مانع‌ظهورباشیم! بس‌نیست... زشت‌نباشه‌یوقت‌امام‌زمانومنتظر گذاشتیم... مامنتظریم؟ زهی‌خیال‌باطل... مهدی‌فاطمه‌منتظرمنوتوبیدارشیم منتظره‌انسان‌شیم ... آقامنتظرمنوتوعه‌ظهورکنیم...پرواز کنیم ... آسمونی‌شیم...

↵قشنگه نه📖 ! خدایا، حالِ بدِ مارو با حالِ؛ خوبِ خودت تغییر بده ꧇)!

‌ ‌: مجنون الحسیݩ.°: 🌸بهـ‌قول‌ِ شھـیدحججی: بعـضی‌وقتـٰادل‌کنـدن‌ازیـہ‌سری‌چیزای خـوب‌باعث‌میشهـ‌یـہ‌سری‌چیزای‌بھـتر‌ بهـ‌دست‌بیاریم...🦋💙! رفیق‌ِمَن تو‌برای‌رسیدن‌‌بهـ‌‌‌امام‌زمانمون‌ ازچـی‌د‌ل‌میکنۍ؟!🕊 ••🍂#شهیدحججی #امام_زمان #الهم_عجل_لولیک_الفرج

﷽ یڪ‌شب‌بہ‌اصرار‌من‌ بہ‌جلسہ‌عید‌الزهرا‌‹س›رفتیم. فڪرڪردم‌ابراهیم‌ڪہ‌عاشق‌ حضــرت‌صدیـقہ‌‹س‌›است‌خیلے خوشحال‌مےشود... مداح‌جلسہ‌؛مثلا‌ًبراےشادےِحضرت‌‌زهــرا‹س‌› حرف‌هاے‌زشتےرابہ‌زبان‌آورد! اواسطــ‌جلسہ‌ابراهیـم‌بہ‌من‌اشاره‌ڪرد وباهم‌ازجلسہ‌بیـرون‌رفتیــم. در‌راه‌گفتــم: فڪرمےڪنم‌ناراحت‌شدید‌درستہ🤔؟ ابراهیـم‌درحالےڪہ‌آرامش‌همیشگےِ خودرانداشت روبہ‌من‌ڪرد‌ودرحالیڪہ دستش‌راباعصبانیــت‌تڪان‌مےداد گفت: ｟توےاین‌مجالس‌خـــداپیدانمےشہ؛ همیشہ‌جایےبروڪہ‌حرف‌ازخــدا واهل‌بیــت‌باشہ ☘️👌🏻｠ چندبار‌هم‌این‌جملہ‌راتڪرار‌ڪرد. ↺ بعدها‌وقتےنظرعلمــارادرمورداین‌ مجالس‌وضرورت‌حفظ‌وحــــدت‌مسلمین‌ مشاهده‌ڪردم‌بہ‌دقت‌نظــر‌ابراهیــم‌ بیشترپےبردم.👏🏼🌱 ...

┊ ┊ ┊ 🦋 ┊ ┊ 🦋 ┊ 🦋 🦋 دنبال‌رمال‌ نرو😐💛 دنبال‌جادوگࢪ‌نرو😑 #شاه‌ڪلید‌بدم‌بہتون😻🗝 قࢪان‌داࢪه‌میگہ‌مشکلتون‌چطوری‌حل‌شہ🤓 باذڪࢪ...🙂 #دان‌ڪن‌ببین😉

↻🗞🔗••|| بہ‌یڪے‌ا‌‌زدوستاش‌گفتم: جملہ‌ای‌ا‌زشھیدبہ‌یاد‌دارید؟! گفت: یڪبار‌که‌جای‌دوستام‌قیافہ‌گرفته‌بودم ابراهیم‌ڪنارم‌اومد‌وگفت: نعمتے‌ڪہ‌خداوند‌به‌تو‌داده‌‌روبہ‌رخ دیگران‌نڪش..(: -شهید‌ابراهیم‌هادی #حواسمون‌هست؟!💔

••• خواستم ازخونه برم بیرون گفتم،یه چک بکنم ... .... چادر؟چادرمیگه: اگه همگی حاضرن،منم هستم وگرنه،دورِمن یکیو خط بکش، که آبرودارم! چ کنم چادر است دیگر بدون #حیا بامن جایی نمیاد😌💞 | #چادرانه💙|