با گریه اومده شکایت :
_مامااان حنیفا منو زد😫
+بیا بغلم . دردت اومد؟
_اله
+اخیی پسرم! خب چرا حنیفا تو رو زد؟
_چون رو دفترش آب ریختم.
+واای خب ناراحت شده دیگه دفترش خیس و خراب شده
_ا🙁
+حالا چکار کنیم؟
_دفترشو اتو بزنیم درست بشه.
+چه فکر خوبی! اینطوری دفترش درست میشه ؛خودش که ناراحت شده چی؟
_بگم ببخشید؟
#شیرینیهای_تموم_نشدنی
@mamanjoona
﷽
----
خیال میکنی او به تو وصل شده -با یک طناب سرخِ عروقی،
خیال میکنی تو او را حمل میکنی،
او از تو تغذیه میکند،
او در تو غوطه ور است و دست و پا میزند؛
خیال میکنی!...
اما
به گمانم،
این تویی که به او وصلی!
او
تو را،
با آن طنابِ جاندارِ جریان دار،
محکم گرفته
و دائم،
میکشد بالا،
تا عرش، تا سرزمین ملکوت!...
این، آن طفلِ کوچک است که تو را در آغوش گرفته و،
صبح و شام،
حمل میکند و میگردانَد بین درختهای باغهای بهشت!
تو مهمان اویی در این ماهها!
تو از نورهای کشیده شده از آسمان تا او، تغذیه میکنی!
او تو را میخورانَد از عشق، از قُرب، از تقدُّس!
این تویی که در تمام این مدت، در دریای لطافت و معصومیت او غوطه وری و متمتع!
تویی که مستانه دست و پا میزنی در بیکرانِ نگاههای لطف و لبخندِ ربوبی!
تو با او وصلی
تو سوار بر بالهای آن فرشته ای
تو از او ارتزاق میکنی
تو غرقه در زلالِ اویی!
او
در تمام این ماهها
مهمان بهشت و ملکوت است
و تو،
به واسطه این اتصالِ جبرآلود،
هم سَفر و هم سُفره اویی...
.
این میهمانی های نُه ماههی باشکوه
بیهمانندترین و رشکآورترین هدیه گیتی است برای تو
گشت و گذارها و پروازهایت در بهشت،
بیش،
و قُرب و نورهایت پاینده باد!
@hejrat_kon
@mamanjoona
سلااام علیکم.
عیدتون مبارک
به برکت میلاد انوار مقدس ایام به کام
زندگیهاتون به زیبایی مستدام
حاجاتتون روا
اعمالتون مرضی رضای خدا
انشاءالله
🌸@mamanjoona🌸
﷽
بانو
قدم نورسیدهتان،
چقدر مبارک بود و هست و خواهدبود...
به اندازه همه زیباییهای جهان دوستتان دارم
اما راستش هربار که به شما فکر میکنم، قلبم مچاله میشود.
فکر میکنم که شما،
فداکارترین مادر روی زمين هستید!
برای اینکه ما بی رسول نشویم،
برای اینکه بشریت بی محمد نشود،
برای اینکه جانِ جانِ جهان حفظ شود،
برای اینکه فرزندتان به چهل سالگی، در حراء، مخاطبِ إقراء شود،
جدا شدن از نوزاد زیبای دلربای خود را پذیرفتید،
جدا شدن از پاره تنتان را،
جدا شدن از یادگار عشق خود را...
شیر نداشتن بهانه بود،
یک دنیا به شما بدهکار است بانو!
تک تک روزهایی را که میتوانستید محمد را در آغوش بگیرید
تک تک لحظه هایی را که میتوانستید همچون ما که به چشم های کودکمان خیره میشویم و غرق لذت و عشق میشویم، خیره شوید و لذت ببرید،
تک تک بوسه های نزده، لالایی های نخوانده، لبخندهای خشکیده، آغوش های خالی...
تک تک اینها را بشریت به شما بدهکار است!
و البته که معامله شما با خدا بوده است و ما کوچکهای فقیر را چه به بدهکاری...
طرف معاملههای سخت و سنگین، چه کسی میتواند باشد جز خدا؟
شبیه معامله مادر موسی
او هم برای حفظ نظام الهی و رسول خدا، به وحی خدا، پاره جگرش را به نیل انداخت. اما فراق آن مادر بیتاب را خدا خیلی زود خاتمه داد و کودک را به آغوشش بازگرداند...
بانو
من حتی نمیتوانم به این جدایی "فکر کنم" و بغض نکنم و اشک نریزم...
مادر باشی
آن هم مادر کودکی چون محمد
اما چون قرار است این کودک برای یک جهان پیامبری کند، و ارادههایی این را نمیخواهند،
او را بسپاری به بادیههای دور،
و روزها و شبها فقط در خیال، اول غان و غونش را بشنوی، بعد ماما گفتنش را جواب دهی، بعد تاتی کردنش را تصور کنی، بعد بوسه زدن هایش را حس کنی، بعد.....
آاااه
قلب سیاه و سنگین شدهی من که آتش میگیرد، از قلب روشن و لطیف شما، خدا خبر دارد!... و البته که حتماً خودش وسعت داده و صبر و رضا به پیمانه قلبتان ریخته و خودش مدام دلداریتان داده...
بانو آمنه
منتدار شماییم،
متشکر از شما؛
به نیابت از همه جهانیان میگویم!
از آنها که همان روزها محمدتان را دیدند و دلباخته حُسن و ملاحت و امانت و متانت و لطافت و کرامتش شدند، گرفته
تا همچون مایی که قرنها بعد، فقط وصف شنیدیم و خطی به کاغذی خواندیم و دلباخته شدیم...
#دلباختگی مان را بپذیرید.
و -به #مادرانگی خود- عمق و حرارتش را بیفزایید…
#مادرانه
@hejrat_kon
@mamanjoona
واگویههای مامان چهار فرشته🇵🇸🇮🇷
﷽ بانو قدم نورسیدهتان، چقدر مبارک بود و هست و خواهدبود... به اندازه همه زیباییهای جهان دوستتان د
شمایی که فایلهای صوتی #اسلام_و_یهود رو گوش دادید در جریانید دیگه...
اگه دوست داشتی میتونی از کارهایی که انجام میدی تا امروز رو برا بچههات خاص کنی عکس بگیری و برام بفرستی.
@mamanjoona