💎 ماجرای مسابقۀ تیراندازی امام باقر صلواتاللهعلیه در مجلس هشامبنعبدالملک
در یکی از سالها که #هشامبنعبدالملک برای انجام مراسم حج به مکه آمده بود، #امامباقر صلواتاللهعلیه نیز در مکه حضور داشت.
در آن سفر امام علیه السلام برای مردم سخنرانی کرد و از جملۀ سخنان آن حضرت چنین بود: «سپاس مخصوص خداوندی است که محمّد را به پیامبری مبعوث کرد و ما خاندانِ نبوّت را به وسیلۀ او کرامت بخشید. ما #برگزیدگان خدا بر خلق اوییم و خلفای الهی... پس آن کس که از ما پیروی کند، سعادتمند است و کسی که ما را دشمن بدارد و با ما مخالفت کند، شقی و نگونبخت خواهد بود...»
این سخنان به هشام گزارش شد و زمینۀ خشم شدید او را فراهم آورد، اما در چنان شرایطی نتوانست متعرّض امام باقر صلواتاللهعلیه شود. زمانی که به دمشق بازگشت، حاکم مدینه دستور داد امام باقر و فرزندش جعفر بن محمد صلواتاللهعلیهما را روانۀ #شام کند.
امام ناگزیر همراه فرزند ارجمند خود مدینه را ترک گفته وارد #دمشق شد.
هشام براى اینکه عظمت واهیِ خود را به رخ امام بکشد، و ضمناً به خیال خود از مقام آن حضرت بکاهد، سه روز اجازۀ ملاقات نداد! و در این سه روز در این فکر بود که چگونه با امام علیهالسلام روبرو شود و چه طرحى بریزد که از موقعیت و مقام ایشان در انظار مردم کاسته شود؟!
نهایتاً تصمیم گرفت یک #مسابقۀ #تیراندازى ترتیب دهد و امام علیهالسلام را در آن مسابقه شرکت بدهد تا بلکه به واسطۀ شکست در مسابقه، امام در نظر مردم کوچک جلوه کند! به همین جهت پیش از ورود امام علیهالسلام به قصر خلافت، عدهاى از درباریان را واداشت نشانهاى نصب کرده مشغول تیراندازى گردند. امام باقر علیهالسلام وارد مجلس شد و اندکى نشست. ناگهان هشام رو به امام کرد و چنین گفت: آیا مایلید در مسابقۀ تیراندازى شرکت نمایید؟ حضرت فرمود: من دیگر پیر شدهام و وقت تیراندازیَم گذشته است، مرا معذور دار. هشام که خیال مىکرد فرصت خوبى به دست آورده و امام باقر صلواتاللهعلیه را در دو قدمى شکست قرار داده است، #اصرار و پافشارى کرد که #تیروکمان خود را به آن حضرت بدهد. امام علیهالسلام دست برد و کمان را گرفت و تیرى در چلّۀ کمان نهاد و نشانهگیرى کرد و تیر را دُرست به قلب #هدف زد! آنگاه تیر دوم را به کمان گذاشت و رها کرد و این بار تیر در چوبۀ تیر قبلى نشست و آن را شکافت! تیر سوم نیز به تیر دوم اصابت کرد و به همین ترتیب #نه تیر پرتاب نمود که هر کدام به چوبه تیر قبلى خورد!
این عمل شگفت انگیز، حاضران را بشدّت تحت تأثیر قرار داده و اعجاب و تحسین همه را برانگیخت. هشام که حسابهایش غلط از آب در آمده و حیلهاش نقش بر آب شده بود، بى اختیار گفت: #آفرین بر تو اى اباجعفر! تو سرآمد تیراندازان عرب و عجم هستى، چگونه مىگفتى پیر شدهام؟! آنگاه سر به زیر افکند و لحظهاى به فکر فرو رفت.
سپس امام باقر صلواتاللهعلیه و فرزند عالیقدرش را در جایگاه مخصوص کنار خود جاى داد و فوق العاده تجلیل و احترام کرد و رو به امام کرده گفت: قریش از پرتو وجود تو شایسته سرورى بر عرب و عجم است، این تیراندازى را چه کسى به تو یاد داده است؟... آیا فرزندت جعفر نیز مانند تو در تیراندازى مهارت دارد؟
امام علیهالسلام فرمود: ما این «کامل بودن و تمام بودن» را از یکدیگر ارث مىبریم و هرگز زمین از چنین حجتهایی خالى نمىماند: همان اکمال و اتمامی که خداوند در آیۀ «الْیَوْمَ اَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ اَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْاِسْلَامَ دِینًا»[1] بر پیامبرش نازل فرمود.[2]
📖ــــــــــــــــــــــــ
[1] سورۀ مبارکۀ مائده، 3.
[2] دلائل الإمامة (ط - الحديثة)، ص: 233.
ارسالی : مربی امین، خانم رفعت از استان گیلان