🌼پنجشنبه است و ياد درگذشتگان
✍اَللّهُمَّ اغفِر لِلمُومِنینَ وَ المُومِنَاتِ وَ المُسلِمینَ وَ المُسلِمَاتِ اَلاَحیَاءِ مِنهُم وَ الاَموَاتِ ، تَابِع بَینَنَا وَ بَینَهُم بِالخَیراتِ اِنَّکَ مُجیبُ الدَعَوَاتِ اِنَّکَ غافِرَ الذَنبِ وَ الخَطیئَاتِ وَ اِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ بِحُرمَةِ الفَاتِحةِ مَعَ الصَّلَوَاتِ
🌼پنجشنبه هـمان روزی است که
اهالی سفر کرده از دنیا
چشم انتظار عزیزانشان هستند
دستشان از دنیا ڪوتاه است
و محتاج یاد ڪردن ما هستند
با ذکر فاتحه و صلوات روحشان را شاد کنیم.
اَللّهُــــمَّ_عَجـِّــل_لِوَلیِّــــکَ_الفَـــــرَج🎋
در قران کریم ۹ آرزویی که انسان بعد از مرگ می کند ذکر شده است .
1⃣ يا لَيْتَنِي كُنْتُ تُرَابًا
ﺍﮮ ﮐﺎﺵ ! خاک میبودم
(ﺳﻮﺭة النبأء 40)
2⃣ يا لَيْتَنِي قَدَّمْتُ لِحَيَاتِي
ﺍﮮ ﮐﺎﺵ ! برای آخرت خود چیزی میکردم.( ﺳﻮﺭﺓ ﺍﻟﻔﺠﺮ 24 )
3⃣ يا لَيْتَنِي لَمْ أُوتَ كِتَابِيَهْ
ﺍﮮ ﮐﺎﺵ ! نامه اعمالم برایم داده نمی شد.(ﺳﻮﺭﺓ ﺍﻟﺤﺎﻗﺔ 25)
4⃣ يا وَيْلَتَىٰ لَيْتَنِي لَمْ أَتَّخِذْ فُلَانًا خَلِيلًا
ﺍﮮ ﮐﺎﺵ ! فلان انسان را به دوستی نمیگرفتم (ﺳﻮﺭﺓ ﺍﻟﻔﺮﻗﺎﻥ 28 )
5⃣ يا لَيْتَنَا أَطَعْنَا اللَّهَ وَأَطَعْنَا الرَّسُولَا
ﺍﮮ ﮐﺎﺵ ! فرمانبرداری الله و رسولش صلی الله علیه و آله و سلم را میکردیم.
(ﺳﻮﺭﺓ ﺍﻷﺣﺰﺍﺏ 66)
6⃣ يا لَيْتَنِي اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِيلًا
ﺍﮮ ﮐﺎﺵ ! راه و روش رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم را تعقیب میکردم
(ﺳﻮﺭﺓ ﺍﻟﻔﺮﻗﺎﻥ 27)
7⃣ يا لَيْتَنِي كُنتُ مَعَهُمْ فَأَفُوزَ فَوْزًا عَظِيمًا
ﺍﮮ ﮐﺎﺵ ! من هم با آنها میبودم حال کامیابی بزرگ حاصل میکردم
(ﺳﻮﺭﺓ ﺍﻟﻨﺴﺎﺀ 73)
8⃣ يا لَيْتَنِي لَمْ أُشْرِكْ بِرَبِّي أَحَدًا
ﺍﮮ ﮐﺎﺵ ! با رب خود کسی را شریک نمییآوردم.(ﺳﻮﺭﺓ ﺍﻟﻜﻬﻒ 42)
9⃣ يا لَيْتَنَا نُرَدُّ وَلَا نُكَذِّبَ بِآيَاتِ رَبِّنَا وَنَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِين
ﺍﮮ ﮐﺎﺵ ! راهی برابر شود که دوباره به دنیا برگردیم و نشانی های رب خود را انکار نکنیم و از جمله مومنین شویم
(ﺳﻮﺭﺓ ﺍﻷﻧﻌﺎﻡ 27)
خداوند متعال همه ما را هدایت به صراط المستقیم نماید .
آﻣِﻴﻦ ﻳَﺎ ﺭَﺏَّ ﺍﻟْﻌَﺎﻟَﻤِﻴْﻦ
طلبه خانم کماکلی مبلغات از استان گیلان
14.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کلیپ ساخت دانش آموز مهدی رحیم زاده , مدرسه امام خمینی ره شهرستان شوط آذربایجان غربی , مبلغ مدرسه امین حسن نظری
❌ خاطرهای تکان دهنده از جشن تکلیف دختر ۹ ساله !
👇👇
🍃 در سال 1362 قرار شد برای ما، در مدرسه جشن تکلیف بگیرند. مدیر خوب مدرسه ما که خودش علاقه زیادی به بچهها داشت و تنها معلمي بود كه سر وقت در مدرسه با بچهها نماز مي خواند، به کلاس ما آمد و گفت: «بچهها برای دوشنبهي هفتهي آینده جشن تکلیف داریم؛ وسائل جشن تكليف خودتان را آماده کنید و به همراه مادران خود به مدرسه بیاورید.»
🍃 من همان جا غصهدار شدم چون در خانه ما به اين چيزها بها داده نميشد و خبري از نماز نبود.
🍃 روزهای بعد، بچهها یکییکی وسایل خودشان را شاد و خرم با مادرانشان به مدرسه ميآوردند.
مدیر مدرسه مرا خواست و گفت: «چرا وسایل خود را نیاورده ای؟» من گریهکنان از دفتر بیرون آمدم.
🍃 فردا مدیر مرا به دفتر برد و گفت: «دخترم! این چادر نماز و سجاده و عطر را مادرت برای تو آورده.»
ولی من میدانستم در خانه ما از این کارها خبری نیست.
🍃 بالأخره روز جشن تکلیف فرا رسید و حاج آقای بسیار خوشکلامی برای ما سخنرانی کرد و گفت: «بچهها به خانه که رفتید در اولین نمازتان در خانه، از خداي خود هر چه بخواهید خداي مهربان به شما میدهد.
آن روز خیلی به ما خوش گذشت.
🍃 به خانه آمدم شب هنگام نماز مغرب، سجادهام را پهن کردم تا نماز بخوانم، مادرم نگاهي به سجاده كرد و با حالتي خاص اصلاً به من توجهی نکرد.
🍃 من كه تازه به سن تكليف رسيده بودم انتظار داشتم مورد توجه قرار گيرم كه اينگونه نشد.
اما وقتی پدرم به خانه آمد و سجاده و چادر نماز من را ديد، عصبانی شد، سجاده مرا به گوشهای انداخت و گفت: برو سر درسات، این کارها یعنی چه؟!
🍃 بغضم ترکید و از چشمانم اشک جاری شد و با ناراحتی و گریه به اتاقم رفتم. آن شب شام هم نخوردم و در همان حال، خوابم برد.
🍃 اذان صبح از حسینیهای که نزدیک خانه ما بود به گوش میرسید، با شنیدن صدای اذان، دوباره گریهام گرفت، ناگهان صدای درب اتاقم مرا متوجه خود كرد.
🍃 پدر و مادرم هر دو مرا صدا میکردند، درب اتاق را باز کردم دیدم هر دو گریه کردهاند، با نگراني پرسيدم: چه شده؟! كه يكدفعه هر دو مرا در آغوش گرفتند و گفتند دیشب ظاهراً هر دو یک خواب مشترک دیدهایم.!
🍃 خواب ديديم ما را به طرف پرتگاه جهنم میبرند، میگفتند شما در دنیا نماز نخواندهاید و هيچ عمل خيري نداريد و مرتب از نخواندن نماز از ما با عصبانيت سؤال ميكردند و ما هم گریه میکردیم، جیغ میزدیم و هر چه تلاش میکردیم فایدهای نداشت، تا به پرتگاه آتش رسیدیم.
🍃 خیلی وحشت كرده بوديم. ناگهان صدایی به گوشمان رسيد كه گفته شد: «دست نگه دارید، دست نگه داريد، دیشب در خانهی اینها سجاده نماز پهن شده، به حرمت سجاده، دست نگه دارید.»
🍃 آن شب پدر و مادرم توبه کردند و به مدت چند سال قضای نمازها و روزههای خود را بجا آوردند و در يك فضای معنوی خاصی فرو رفتند و خداوند هم آنها را مورد عنايت قرار داد.
این روند ادامه داشت، تا در سال 74 هر دو به مکه رفتند و بعد از برگشت از حج تمتع، در فاصله چهل روز هر دو از دنیا رفتند و عاقبت به خیر شدند.
🍃 اولین سال که معلم شدم و به كلاس درس رفتم، تلاش كردم تا آن مدیرم که آن سجاده را به من داده بود پیدا کنم. خیلی پرس و جو کردم تا فهمیدم در یک مدرسه، سال آخر خدمت را میگذراند.
🍃 وقتی رفتم و مدرسه را در شهرستان کیار استان چهار محال و بختیاری پیدا کردم، دیدم پارچهای مشکی به دیوار مدرسه نصب شده و درگذشت مدیر خوبم را تسلیت گفتهاند.
🍃 یک هفتهای میشد که به رحمت خدا رفته بود. خدا او را که باعث انقلابی زیبا در زندگی ما شد بیامرزد.
🍃 حال من ماندهام و سجاده آن عزیز که زندگی خانوادگی ما را منقلب کرد. حالا من به تأسي از آن مدير نمونه، مؤمن و متعهد، سالهاست معلم كلاس سوم ابتدايي هستم و در جشن تكليف دانش آموزان، ياد مدير متعهد خود را گرامي ميدارم و هر سال که میگذرد برکت را به واسطهی نماز اول وقت در زندگی خود احساس میکنم.
خواهر کوچک شما ـ التماس دعا
#نماز
#جشن تکلیف
📚 کتاب پر پرواز ص 122
https://eitaa.com/mamin110
#نماز
آیت الله بهجت (رحمت الله علیه)
نماز مانند لیموشیرین است ،هرچه از اول وقت دورتر شود،تلخ تر می شود
طرح امین استان تهران
راکعی
https://eitaa.com/mamin110
خدایا.....
دلم هوس یک نماز دو نفره کرده است...
فقط من باشم و تو.........
فقط ......
من و تو ......
https://eitaa.com/mamin110
#مبلغ امین : مسعود #رجب زاده #از قم
سلام عرض ارادت باب یادآوری فاتحه کبیره.....
یکی ازعلمای شیعه به نام (شیخ مهدی فقیهی) جهت استخاره و رفع گرفتاری پیش آیت الله *بهجت* می رود.
آیت الله بهجت به ایشان می فرمایند: چرا *فاتحه کبیره* نمی خوانید؟
شیخ فقیهی می پرسند، *فاتحه کبیره چیست؟*
*آیت الله بهجت* می فرمایند:
- سوره *حمد*: را *یک بار*
- *چهار قل* :
( *توحید-کافرون-ناس- فلق*) هرکدام را *یک بار*
- سوره *قدر* را *هفت بار*
- *آیت الکرسی* را *سه* بار
بخوانید.
سپس آیت الله بهجت می فرمایند:
هرکس برای میتی اینگونه فاتحه بخواند، *
هم رفع گرفتاری ازخودش می شود
و هم گنجی برای میت.*
آقاشیخ مهدی فقیهی می گوید: برگشتم به روستای خودمان
و سر قبر *پدر و مادرم* اینها را خواندم و برگشتم قم،
شب عمه ام خواب پدر و مادرم را می بیند که
*خمره ای از طلا و جواهرات* درمقابل شان است.
عمه ام از من پرسید چه *خیراتی* برای پدر و مادرت فرستادی؟!
گفتم: این *فاتحه (کبیره)* را خواندم.
پس مشخص شد روزی که من این *فاتحه کبیره* را برای *پدر و مادرم* خوانده ام،
*رحمت واسعه ای از طرف خداوند شامل حالشان شده است*.
در ضمن به برکت این فاتحه *گشایشی* نیز در زندگی خودم مشاهده کردم.
« *اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم»
مدیریت مدارس امین
https://eitaa.com/mamin110