eitaa logo
دوره ویژه ارتباط شناسی معنوی
17 دنبال‌کننده
502 عکس
48 ویدیو
6 فایل
مسعود نوروزی راهی (ارتباط شناس) - در وبلاگ BF.BLOGFA.COM پیام بگذارید. ارتباط با ادمین در ایتا: @zzohur
مشاهده در ایتا
دانلود
#خدا #فرعون را #نجات داد! (#عکسنوشت #مسعود_نوروزی_راهی #ارتباط شناس #میم_نون_راهی ) @mnrahi
هر #انسان یک جعبه مداد رنگی ( #سخنرانی از #مسعود_نوروزی_راهی #جامعه_شناس #ارتباط شناس ) @mnrahi
#شروع ( #عکسنوشت از #مسعود_نوروزی_راهی #ارتباط شناس #م_ن_راهی #میم_نون_راهی ) @mnrahi
#اندیشه ها و #کتاب ها ( #عکسنوشت از #مسعود_نوروزی_راهی #ارتباط شناس #م_ن_راهی #میم_نون_راهی ) @mnrahi
توجه: قابل توجه اعضای کانال که جهت بهبود طراحی عکس نوشت های منتشره در این کانال پیشنهاد می دهند، به اطلاع می رساند طراحی این عکس نوشت ها توسط این کانال صورت نگرفته است و تمام های منتشره با عناوین و در این کانال از شبکه های اجتماعی و یا جستجوی گوگل یافته شده اند و مدیر کانال صرفا برای دانش پژوهان دوره از گفته ها و سخنرانی های گذشته مدرس این دوره ها، آن را در این کانال منتشر می کند. با تشکر از لطف و توجه شما عزیزان @zzohur
#انرژی_مثبت یعنی چه؟ ( #سخنرانی از #مسعود_نوروزی_راهی #جامعه_شناس #ارتباط شناس ) @mnrahi
اثر #همنشینی (#شعر و #عکسنوشت از #مسعود_نوروزی_راهی #جامعه_شناس #ارتباط شناس #میم_نون_راهی #م_ن_راهی ) @mnrahi
#دلبسته #حسین ام و... (#شعر #عکسنوشت #مسعود_نوروزی_راهی #ارتباط شناس #م_ن_راهی #میم_نون_راهی ) @mnrahi
تحت #تاثیر و تاثیر گذار چه #تفاوت هایی دارند؟ (#عکسنوشت از #گفته های #مسعود_نوروزی_راهی #ارتباط شناس #جامعه شناس @mnrahi #میم_نون_راهی #م_ن_راهی #مسعودنوروزی #مسعودنوروزی_راهی #مسعود_نوروزی #افکار #حرف #تبلیغات )
قولنج مغزتان را بشکنید! #مسعود_نوروزی_راهی (#ارتباط_شناس) می گوید:” قرار گرفتن #مغز در #موقعیت هایی که در آن آشنایی زدایی صورت گرفته، نورون های مغز را #تحریک می کنند که #راه های جدیدی در ارتباط بین خودشان افتتاح کنند که این سبب #جوان سازی مغز و #جلوگیری از #پیری آن و #پیشگیری از #بیماری هایی مثل #آلزایمر می شود.من به این می گویم شکستن قولنج عضله های مغز!”
#تنهایی ... #خدا ... #ترس ... (#عکسنوشت #میم_نون_راهی #م_ن_راهی #مسعود_نوروزی_راهی #مسعودنوروزی @mnrahi )
درباره #شباهت های #مغز و #معده ! :) #عکسنوشت از #سخنرانی #مسعود_نوروزی_راهی #ارتباط_شناس #م_ن_راهی #میم_نون_راهی #سلامت #روح #روان #شایعه #شایعات #جنگ_روانی #دروغ #تحلیل #فکر #خوراک #غذا @mnrahi
#خرابی #آخر #راه نیست! #عکسنوشت #سخنرانی #مسعود_نوروزی_راهی #ارتباط_شناس #ارتباط #م_ن_راهی #میم_نون_راهی #ساختن #نو #شروع @mnrahi
اگر از من بپرسند #بهشت چه شکلی است؟ می گویم... ( #عکسنوشت از #سخنرانی #مسعود_نوروزی_راهی #میم_نون_راهی #م_ن_راهی #کتاب #مطالعه #کتابخوانی #ارتباط #ارتباطات #ارتباط_شناس #مسعودنوروزی @mnrahi
قسمت دوم شکستن #قولنج_مغز :) @mnrahi #م_ن_راهی #میم_نون_راهی #مسعودنوروزی #مسعودنوروزی_راهی #مسعود_نوروزی_راهی #ارتباط #ارتباط_شناس #سلامت #آلزایمر #درمان #فراموشی
می رفت دختر بچه ای همراه باباش #شعر #حجاب #مسعودنوروزی #فاطمه #میم_نون_راهی #م_ن_راهی #مسعود_نوروزی_راهی #مسعودنوروزی_راهی #دختر #بابا #تربیت #آموزش #چادر @mnrahi
حکایت نان و بنزین! + امروز توی صف نانوایی بودم. نوبت یک خانمی شد که ظاهرا با نانوا صمیمی بود و موقع گرفتن نان از سر شوخی به شاطر گفت:"والله با این قیمت بنزین سه تومنی، آدم خجالتش میاد بازم بابت یه نون بهتون هزار تومن بده!" هنوز حرف توی دهنش بود که یهو یک پیرزن با پرخاش از پشت بهش پرید که:"خفه شو! تو بمیر و حرف نزن! همین شماها هستین که با دهن گشاد بازیاتون جو می دین که قیمت ها بکشه بالا! این شاطر تنورش با بنزین روشن میشه مگه؟ چرا لال نمیمیری؟ نصف بد بختیامون از این دولته! نصف دیگه ش از دست شما آدمای شیرین عقل که جاده صاف کن این گرون فروشی ها میشین با این حرفاتون!" آن خانم که بنده خدا حسابی غافلگیر شده بود گفت: شوخی کردم مادرجان چرا عصبانی میشی؟" داشت نان را توی کیسه ای که آورده بود می کرد اما با دیدن عصبانیت آن پیرزن نان را توی کیسه جا داده و نداده داشت جمع میکرد که در برود اما پیرزن دست بردار نبود و ادامه میداد:"چرا خجالتت میاد هزار تومن بدی بابت یه بربری؟ اینا هفتصده...سه تا دونه کنجد میریختن روش...هزار میدادن...حالا بی چشم و رو ها همون سه تا کنجد رو هم نمیریزن و هزار میدن! تازه سایز نون رو هم کوچیکتر کردن! اینا باید خجالت بکشن که اینجور نونی رو هزار میدن! تو لازم نکرده بلبل زبونی کنی..." زنه فرار کرد و رفت که از مسلسل اعتراض های پیرزن در امان باشد...پیرزن چشم گرداند و یهو مرا دید که توی صف آقایانم...حالا من شدم سوژه او "حاج آقا! شما لباس پیغمبر رو پوشیدی...شما چرا ساکتی؟امر به معروف مگه فقط حجابه؟ این دزدیا امر به معروف نمی خواد؟" گفتم:"خب من که همش اینا رو میگم.الانم میگم...حق با شماست..."کمی سکوت کرد...باز هم چشم گرداند و یهو خیره شد به شاطر که ول معطل مانده بود و داشت جنجال او را تماشا میکرد: "آآآآآآآآآآآآآی شاطر!همین الان یه بربری هفتصد تومنی بهم بده! من هزار تومن بهت نمی دم بابت یه بربری..." شاطر هاج و واج گفت:" حاج خانوم تو که تا دیروز هزار تومن می دادی..." پیرزن سریع گفت:"امروز دیگه دیروز نیست!" و نان بربری هفتصد تومنی اش را گرفت و رفت! در راه که می آمدم خانه فکر کردم که از 25 آبان (که بنزین هزار تومنی کارت سوختی شد هزار و پانصد و بنزین آزاد هم شد سه هزار تومن) تا امروز که 3 آذر بود این همه بانک آتش زدند و اموال عمومی تخریب کردند به اسم اعتراض و هیچ چیز ارزان نشد که هیچ! رسما اعلام کرده اند دویست هزار میلیارد تومان (دو تیلیارد تومان)خسارت هم به اموال عمومی وارد شده! عوضش امروز بعد از یک هفته ،برای اولین بار یک اعتراض درست و درمان (یعنی اعتراض همین پیرزن) را دیدم که نانش را هفتصد تومان خرید و سیصد تومن توی جیبش ماند...آدرس را درست بروی مقصد نزدیک است...همه سرگردانی ها از آدرس غلط هایی است که می دهند تا نگذارند به مقصد برسیم...بلد باشیم از چه کسی آدرس بپرسیم وگرنه از سرگردانی گله نکنیم...رسیدن به مقصد عبارت است از ارتباط درست بین راهیان و مبداء و مسیر و مقصد و آدرسی که دست راهیان می دهند.یکی از این ها درست نباشد، نتیجه اش سرگردانی است... مسعود نوروزی راهی (ارتباط شناس)
پایان محاکمه حروف الفباء!+ امشب حال اصحاب کهف به من دست داد! که از خواب سیصد و اندی ساله بیدار شدند و دیدند روزگار عوض شده! خب... توی خانه ما تلویزیون ممنوع است! نه از نوع ممنوعیت های زورکی! همه توی خانه ما متفقند که تلویزیون رسانه سرد است و مغز را کند می کند! در عوض رادیو، کتاب ، روزنامه و مجله خیلی طرفدار دارد! امشب، 3 آذر 98 سر این که کمک معیشتی ما واریز نشده، (کمکی که دولت وعده داده با افزایش قیمت بنزین به دهک های پایین جامعه از جمله ما اهالی مستضعف علم و پژوهش و هنر واریز کند) همسرم با اشاره به تلویزیون سرد و خاموش که گوشه خانه مظلوم کز کرده بود، گفت:روشن کن ببین اخبار چی می گه؟ معطل من نماند و خودش سیم آنتن را از اون پشت پیدا کرد و وصل کرد و اخبار ساعت 21 شبکه یک را آورد... از اخبار فهمیدیم که دیشب مرحله سوم کمک های معیشتی هم واریز شده و ما و بقیه واریزنشدگان! فعلا باید معطل باشیم و با شماره گیری * ببینیم چرا کمک معیشتی ما حتی تا مرحله سوم که دیشب بوده واریز نشده... بگذریم...یهو وسط اخبار دیدم که یک عده رو دارن به جرم فساد اقتصادی محاکمه می کنن و دقیقا اسم کامل و حتی تصویر آنها را از روبرو بدون پوشش و شطرنجی کردن تصویر کاملا در قاب بندی کلوز آپ نشان داد! یهو مغزم رفت پی آخرین خاطراتی که از دیدن این نوع خبرهای محاکمه ای توی تلویزیون داشتم...دیگر خبری از ب.ز و بقیه حروف الفبا نبود! آن زمان که این اسم های اختصاری را می شنیدم در عجب می شدم که واقعا دارند حروف الفبا را محاکمه می کنند؟ به خصوص که تصویری از متهمان هم نشان داده نمی شد الا با مات کردن تصویرشان یا شطرنجی کردنشان...یعنی موضوع اصلی خبر که متهمان بودند نه اسم درست و حسابی داشتند و نه چهره ای...و حالا...اسم آنها در کمال دقت و تصویرشان در اوج شفافیت پخش می شد...واقعا اوج هماهنگی را بین صدا و سیما و قوه قضاییه در دوران جدید(ریاست سید ابراهیم رییسی) شاهدیم! دلیل این که خیلی از اتفاق های بدیهی و خوب رخ نمی دهند این است که زبان مشترکی برای بیان آن بین دو طرف نیست.چه بسا هر دو طرف یک چیز می خواهند اما نبود زبان مشترک نمی گذارد آن اتفاق شکل بگیرد.کاش این زبان مشترک، راحت تر بین ما آدم ها پیدا شود...بین سازمان ها و نهادها هم...اینجوری اتفاق های خوب هم بسیار خواهند بود...مسعود نوروزی راهی (ارتباط شناس) (توجه:استفاده از این نوشته ها با ذکر نام نویسنده و منبع آن در رسانه های دیگر آزاد است) @rooznegari
بالا و پایین قیمت ها از کانادا تا تهران! + در کانادا، رسم است هنگام فصل سرما وسایل گرمایشی تخفیف می خورند و با قیمتی کمتر عرضه می شوند و در فصل گرما، وسایل سرمایشی مشمول این تخفیف می شوند... هدف از این روش این است که افراد نیازمند به آن وسایل، در آن فصل راحت تر بتوانند آن را بخرند و شرکت های تولید کننده آن محصولات که با تخفیف عرضه می شوند، تقاضای بالا را جبران کننده قیمت پایین می دانند ، برخلاف رسمی که در ایران است ...که با آمدن فصل سرما بخاری ها گران می شوند و با آمدن فصل گرما کولرها قیمتشان بالا می رود... این روزها با افزایش قیمت بنزین،خبر رسیده که شرکت تاکسی های آن لاین اسنپ قیمت ها را ارزان تر کرده! آن هم در این گیر و داری که چشم همه از افزایش قیمت ها به خاطر سه برابر شدن قیمت بنزین ترسیده! این را دختر خانمی تعریف کرده که هر روز از خانه اش در جنوب غرب تهران با اسنپ به محل کارش در چهارراه استانبول می رود! نه یک بار یا دو بار! هر روز! البته من تبلیغ کننده اسنپ نیستم اما گفتم حالا که این کار خوب اتفاق افتاده، به جای این که بگویم شرکت الف، اسمش را واضح بیاورم... کاش که این رفتارهای خوب باز هم تکرار شود... تکرار رفتارهای خوب است که باید عادت شود...تکرار رفتار بد که می شود اعتیاد! پس عادت کنیم و اعتیاد نداشته باشیم! مسعود نوروزی راهی (ارتباط شناس) (توجه:استفاده از این نوشته ها با ذکر نام نویسنده و منبع آن در رسانه های دیگر آزاد است) @rooznegari
روزنگاری ها ادامه دارد.همراه باشید.
آقا پلیسه! + دم دکه روزنامه فروشی داشتم تیتر روزنامه ها را دید می زدم که یک مادری با بچه ش آمد و بچه هه اصرار که آن تفنگه را برام بخر! کدام تفنگه؟ همانی که به ویترین شیشه ای دکه روزنامه فروشی آویزان بود.خب...توجه دارید که این دکه ها ، اسمشان دکه روزنامه فروشی است، وگرنه در واقع همه چیز فروشند.از سیگار و تنقلات تا اسباب بازی و غیره! بعضا همان روزنامه را هم نمی فروشند! :) خلاصه مادره برای این که از دست نق نق های بچه خلاص شود با همان لحن کودکانه ای که مامان ها با بچه ها حرف می زنند، گفت:نهههههه! اگه تفنگ برات بخرم، آقا پلیسه دستگیرت می کنه! من خیلی حرف ها را در طول روز می شنوم و می گذرم اما در برابر این یکی دیگر نتوانستم مقاومت کنم.رو به مادره کردم و گفتم:خانم محترم! چرا از همین بچگی ذهن بچه رو با پلیس دشمن می کنی؟این بچه میل به یک چیزی داره و تو داری پلیس رو که ضامن امنیت و آرامش جامعه س توی ذهن این بچه به یه موجود بد تبدیل می کنی! این توی ناخودآگاه بچه می مونه و بزرگتر که میشه گرایش های خلافکاری پیدا می کنه چون براش مسلم شده که پلیس مخالف چیزایی هست که دوست داره! رک و پوست کنده بگو پول ندارم..این ضررش کمتر از اون حرفیه که زدی به این بچه... مادره یه نگاه کرد و گفت:هاااااا؟ قیافه مادره را که دیدم و آن هااااای کشیده اش را شنیدم، دیدم خسته تر از آنی است که این حرف های من توی گوشش برود.اصلا یک آن پشیمان شدم از گفتن حرفم...خود او هم جزو همان هایی بود که در بچگی از پلیس ترسیده بود و شاید هنوز هم می ترسد! این اولین بار نبود که با چنین مادرهایی روبرو می شدم.در جاهای دیگر مثل مهمانی و مراسم ها و حتی اتوبوس و مترو هم دیده ام که مادر ها (و حتی پدر ها!) برای این که بچه را بترسانند با اشاره به من که لباس روحانی تنم است می گویند:نری اون طرف ها!! حاج آقا دعوات می کنه! و با لبخندی به من از من انتظار همکاری دارند که من هم یک چشم غره ای بروم که بچه میخکوب شود سر جایش و خودشان تا من آنجا هستم از دست بهانه و نق زدن های بچه نفسی تازه کنند.در این مواقع من با مادر و پدره کاری ندارم مستقیم رو می کنم به خود بچه و با لبخند می گویم:دوست داری بری؟ دست مامان (یا بابا) رو بگیر برو اون طرف! و همه چیز را می اندازم گردن پدر و مادرش که حوصله ندارند و او را نمی برند. در ارتباطات تربیتی که در ذهن بچه شکل می دهیم، نباید کاراکترهایی مثل پلیس و روحانی و امثال این ها را در ذهن کودک به آدم هایی تبدیل کنیم که همواره مخالف خواسته ها و امیال کودک هستند و کمین کرده اند که کودک چیزی بخواهد تا دستگیر یا دعوایش کنند! با زبان کودکانه واقعا به کودک توضیح بدهیم چرا نمی توانیم آن خواسته او را برایش براورده کنیم.فرافکنی کردن و تقصیر چیزها را گردن دیگران انداختن و خود را بی مسئولیت نشان دادن جزو خصلت های منفی ما ایرانیان است که یکی از ریشه های شکل گیری این خصلت در همین صحنه هاست که پدر و مادر در مغز کودک فرو می کنند که هیچ مشکلی برای رسیدن کودک به خواسته اش نیست جز این که پلیسه دستگیرت می کند یا "حاج آقا" دعوایت می کند! این گونه یک پدر تمایلات بزهکارانه و مجرمانه (ضد پلیسی) و دین گریزانه (ضد روحانیت) را ناخواسته و از سر راحت طلبی و بی حوصلگی در ذهن کودکش می کارد و متوجه نیست در آینده که می رود دادگاه و پاسگاه برای پیگیری پرونده بازداشت پسرش به خاطر جرمی و به درگاه خدا آه و ناله می کند که من چه لقمه حرامی به این بچه دادم که کارش به اینجا کشید،در اثر همین تلقینات دوره بچگی بوده که ذهن کودکش را اتوماتیک، اینجور تنظیم کرده که هر چه خوب است، آن چیزی است که پلیس و روحانی مخالف آن هستند! لقمه حرام فقط خوراکی یی نیست که با پول حرام تهیه شده و به معده می رود! خوراک های فکری مسموم هم لقمه حرامند! هیچ دقت کرده اید؟پس با بچه ها درست حرف بزنیم! مسعود نوروزی راهی (ارتباط شناس) (توجه:استفاده از این نوشته ها با ذکر نام نویسنده و منبع آن در رسانه های دیگر آزاد است) @rooznegari