میدونید رفقا
یه ادم مومن وقتی گناه کنه حس میکنه وارده یه فاضلاب کثیف و بدبو شده🤧
خیلی حالش بد میشه و زود توبه میکنه تا ازون حالت بیاد بیرون و دوباره حالش خوب بشه☺️
➕یهادممومن گناه کردن براش نفرت انگیز و عذاب اوره
ولی کسی که درگیره گناهه یجورایی به بودن تو فاضلابه گناه عادت کرده و دیگه اصلا اون بوی گند و کثیفی رو حس نمیکنه🤢
👌ولی کافیه یه مدت ازون فاضلاب بیاد بیرون و هوای تازه رو استشمام کنه بعدش دیگه ازون فاضلابمتنفرمیشه😖
✅بطور کل تجربه ی لذت دینداری باعث میشه از لذته گناه خیلی بدت بیاد...
برا همین راحت سمتش نمیری :")
•|@mamol110|•
دمتون گرم 🖐🏽
چقد خوبه که همینجوری داره به تعدادمون اضافه میشه :)
امیدوارم از مطالب کانال بهترین استفاده رو کنین و لذت ببرین
اگه چند کلمه بی دلیل با نامحرم چت کردی و حس بدی یهت دست نداد
اگه تصوره حرام دیدی و حالت بد نشد
یعنی هنوز لذت و ارامش دینداری رو تجربه نکردی رفیق
چون اگه تجربه کرده بودی حالت بد میشد و حس تلخ دوری از خدا بهت دست میداد
میدونی این بد شدنه حال دو تا فایده ی عالی داره😍
یکی اینکه باعث میشه زود از گناه دور بشی و گناه ادامه دار نشه✖️
دوم اینکه باعث میشه برای فرار ازین حسِبد زود توبه کنی و از گناه پاک بشی🌊
این حس بد یجورایی برای ادم نجات بخشه🥳✌️🏻
#نکته: هرچی بیشتر لذتای دینداری رو بچشی این حس بدت به گناه بیشتر میشه😊
mamol110
اونی که می دونه سیگار کشیدن اشتباهه و ضرر داره چرا سیگار میکشه؟
چیه؟ ایمان نداره که سیگار بد هست؟
❗️نه عزیزم. طرف حتی ممکنه دکتر هم باشه اما میبینیم بازم سیگار میکشه!
🔶اونی که غیبت میکنه میدونه بد هست و انجام میده. اونی که حسادت میکنه، اونی که ارتباط با نامحرم داره و ....
تقریبا 99 درصد گناهانی که انسان ها انجام میدن رو میدونن بد هست اما انجام میدن.درسته؟!
🔴 علتش اینه که عقل" انسان میفهمه که اون کار غلطه ، اما "هوای نفسش" انقدر قوی شده که اجازه نمیده عقلش حرف بزنه. "میزنه توی دهن عقل!😒
باید ضعیفش کنی و تو بزنی توی دهنش😌✌️
#مبارزهکنبانفست👊
•|@mamol110|•
- شاید برسیم. نزدیک فرات هستیم. فقط دعا می کنم به خاطر شورهزار بودن این زمین، آب شور و تلخ نباشد.
ساعتی بدون خستگی کندند و خاک بیرون پاشیدند. سرانجام خاک نمناک شد. علیاکبر با خوشحالی گفت:
- داریم موفق می شویم.
با امید بیشتر زمین را کندند. خاک ها خیس شدند، گلی و تیره شدند. سرانجام آب قلپ قلپ بیرون زد. لبان عباس و علیاکبر از تشنگی و عطش سفید و پوست پوست شده بود. ذره ذره وجود هردو برای آب فریاد می کشید ، اما هیچکدام لب به آب نزدند.
- بیا علیجان ، بچش ببین شور است یا شیرین.
- نه عموجان ، زحمت اصلی با شما بوده. بهتر است اول خودتان بنوشید.
- دست بزرگتر را رد نکن برادرزاده.
- چشم عموجان.
علیاکبر لبان داغ و تشنه اش را به آب نزدیک کرد. چهره اش درهم شد. با چشمان غمگین و غصه دار به عباس نگاه کرد. عباس آه کشید. به آب خیره شد که می جوشید و بالا می آمد. آبی که شور و تلخ بود و نمی شد از آن نوشید.
علیاکبر به سخنی لبخند زد و گفت:
- لااقل می توانیم با این آب شور نمکی وضو بگیریم. غسل شهادت کنیم. عموجان ، اینان چه مردمی هستند که حتی آب را بر خاندان رسولالله حرام کرده اند؟
عباس همچنان به آب خیره مانده بود.
...
#کتاب_برادر_من_تویی
#اسوه_ولایتمداری_عباس_بن_علی
•|@mamol110|•