بخوانیم از زبان خلیفه ی دوم عمر، 😊
رفته بوده منبر، که میخواد خاطره بگه،😏
میگه رفتیم بودیم جنگ، 😌
وسط جنگ، دیدیم حمله کردن، 😦
منم فرار کردم و میدویدم... 😰
پیامبر صدامون میکردن که فرار نکنیم...
ولی همه فرار میکردن جز علی🤫
رسیدم به جای امن، برگشتم به میدان جنگ نگاه کنم،
دیدم همه فرار کردن جز علی که داره از پیامبر دفاع میکنه😤
یهو دیدم شمشیر علی شکست😍
ناگهان صدای
⭕️ لافتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار ⭕️
سه مرتبه در همه جا از آسمان پخش شد و شمشیر علی به حالت اول برگشت...
📚الدر المنثور - آیه ۱۵۵ سوره آل عمران - جلد ۴، صفحه ۸۱، المؤلف: عبد الرحمن بن أبی بکر، جلال الدین السیوطی
🔶منبع این قسمت🔶
🔶وقتی به هر صورت جنگ به صورت فرسایشی درومد،و آقا امیرالمومنین پیامبر رو به جای امنی در کوه رسوندن،
پیامبر فرمودن علی جانم، ازت یک درخواست دارم، 🔶
به نظرتون پیامبر چی فرمودن؟ 🧐
حضرت امیر با اون حال، با اون همه زخم...
پیامبر فرمود علی برو آب بیار😊
فکرشو بکنین در اون شرایط حضرت باید میرفتن آب از کوه میاوردن ... ❗️
حضرت رفتن و در 🛡 آب آوردن.
پیامبر فرمود آب بو میده. دوباره بیار😊
❌حضرت سه مرتبه برای پیامبر آب آوردن و پیامبر هر بار فرمودن آب بو میده.
دوباره بیار... ❌
اگه منو تو بودیم چیکار میکردیم رفیق؟ ⁉️
اینم فضیلت دوم ❤️
الگوی ما، آقای ما، سرور ما،
اینچنین #ولایت_مدار بودن💠اینجوری مطیع امر رهبری بودن... 💯
و این رهبر حتما نباید رهبر حکومتی باشه 🔅 وقتی ما داریم یک کار گروهی تشکیلاتی انجام میدیم هم باید اینجوری مطیع امر رهبری باشیم.