┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
پرچمدار حقّ و معرفت در کربلا
یک #جوان_مومن_انقلابی بود
#علی_اکبر
#ما_ملت_امام_حسینیم
╔═.🍂.════🖤══╗
@man_montazeram
╚═🖤═════.🍂.═╝
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
هزار زخم از پیامبر(ص) در #بدر را
سَرِ علی اکبر در #کربلا تلافی کردند...
#اربا_اربا
#ما_ملت_امام_حسینیم
╔═.🍂.════🖤══╗
@man_montazeram
╚═🖤═════.🍂.═╝
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
در حقّ او فرمود: اِنّهُ مَمسوسٌ فی ذاتالله؛
#علی_اکبر؛ مُستَغرَقِ دریایِ #توحید است
#جوانان ما هم باید
با رفتار و منش خود
زینت #ولایت باشند
#علی_اکبر
#ما_ملت_امام_حسینیم
╔═.🍂.════🖤══╗
@man_montazeram
╚═🖤═════.🍂.═╝
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
نظر إلیه نظرةَ آیسٍ منه و ارخی عینه و بکی
نگاهی مأیوسانه به او نمود و اشک از دیدگانش جاری شد
#علی_اکبر
#ما_ملت_امام_حسینیم
╔═.🍂.════🖤══╗
@man_montazeram
╚═🖤═════.🍂.═╝
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
نوشتیم #علی_اکبر
بخوانید #نبی_اکرم
اَشبهُ النّاس به پیامبر
خَلقاً و خُلقاً و مَنطِقاً....❤️
#علی_اکبر
#ما_ملت_امام_حسینیم
╔═.🍂.════🖤══╗
@man_montazeram
╚═🖤═════.🍂.═╝
اینکه دیروز میگفتند چرا در مسایل سوریه و فلسطین دخالت میکنید و امروز میگویند چرا در بحران افغانستان ورود نمیکنید، اهمیتی ندارد.
مهم این است که دارند اعتراف میکنند جمهوری اسلامی ایران قدرت اول و بلامنازع منطقه است و اگر در کشوری بحرانی درست شود، جز با ورود ایران مشکل حل نخواهد شد.
@man_montazeram
این سه شنبه جنس خواهشمان فرق می ڪند
آقا، قسم به شیرخواره ے ڪرب و بلا بیا...
@man_montazeram
استــآدپناهیانمیگفت :
امام حسین مثل اون معلمیه که
میاد پیش دانش آموز صورت دانش آموز رو میگیره میگه عزیزم به من نگاه کن!
بعد میری روضه حسین بهفکر مشڪلاتتی¿¡
اقا میگه حل میکنم اونارو برات ولشون کن
به من نگاه کن((:🌱
#داریمبهترازاینآقــا ..!!
@man_montazeram
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴چرا جمهوری اسلامی ایران، در جنگهای سوریه و عراق شرکت کرد، اما در افغانستان نه؟!
@man_montazeram
🔴 يك جور ميگن زاكانى براى شهردار شدن تخصص نداره انگار تيم تخصصى مذاكرات برجام براى كشور تخم طلايى گذاشته!
‼️عزيز جان مديريت اول شرف ميخواد بعد وطن پرستى و بعد غيرت، وگرنه دولت روحانى پر متخصص بود!
@man_montazeram
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چرا به اشتباه یک مسئله را در گوشمردم کنیم و بعد از این دستگاه دل زده شوند!
کی به شما گفته اینجا محل شفاست به این معنا ؟
صحبتهای تند حاج آقای کاشانی خطاب به کجرویهای بعضی افراد در ایام محرم
@man_montazeram
چه کسی فکرش را میکرد که عشق " تو" بعد از ۱۴۰۰ سال، از بیابان کربلا به قلب نیویورک برسد...!!!
@man_montazeram
سرعت سیر جوونا از همه بالاتره؛
علیاڪبر اولین نفر بود از بنیهاشم ڪه سبقت گرفت برای #شهادت
جوونی یعنی سر بزنگاه، خطشڪنی کردن...
-حاجحسینیڪتا
@man_montazeram
می گویند زن های عرب دلشان که می گیرد، غصه که می افتد به جانشان، راه کج می کنند سوی حرم تو آقا!
می نشینند یک گوشه چادرشان را روی صورتشان می کشند هی می گویند یا عباس ادرکنی ؛ ادرکنی بحق اخیک الحسین !
اصلا حرم ات معروف است به عقده گشایی و باز کردن سفره دل...
می گویند شیعیان مدینه کارشان که گیر می کند روزگار که سخت می گیرد، یک راست می روند پشت دیوارهای بقیع ستون دوم روبروی حرم نبوی آدرس مزار مادرتان است می روند و مادرتان را قسم می دهند به شما ؛ به شمایی که مشکل گشای دلهایی..
می گویند شما کاشف الکرب حسینی آقا..
می گویند هر که می رود کربلا غم های دلش حواله می شود به سوی حرم شما، عقده های دلش باز می شود در آن صحن، دلش آرام می گیرد..
یا عباس!
"يا كاشِفَ الْكَرْبِ عَنْ وَجْهِ الْحُسَيْنِ اِكْشِفْ كَرْبى بِحَقِ اَخْيكَ الْحُسَيْن "
دریاب ما را
زمانیکه حضرت عباس بدنیا اومدن همه گفتن ام البنین دیگه بچهای فاطمه رو ول میکنه بیشتر ب پسر خودش می رسه
حضرت عباس که یکم بزرگ شدن بهشون گفتن تو باید بلا گردون حسین باشی پسرم
همیشه حضرت عباس جلوی امام حسین ی ادب خاصی داشتن....
ظهر عاشورا که رسید
کل اصحاب ک شهید شدن
حضرت عباس اومد جلو خیمه دید بچها لباس عربیاشونو بالا زدن از تشنگی شکم هاشون رو ب زمین چسبوندن
عباس از بچگی هرچی شمشیر زده بود واسه این بود ک ی روز تو رکاب حسین خوب شمشیر بزنه ؛
تمرین کرده ی عمر
میخواست بره تو میدون بجنگه!!!
ولی وقتی دید بچها رو اومد پیش برادر
برادر تشنگی امون بچها رو بریده اذن بدین برم آب بیارم....
امام حسین چی بگه اخه!قبول کردن
بچها خوشحال شدن
ولی نگران عمو بودن
حضرت عباس راهی فرات شد........
نقل شده عباس وارد میدون شد
یکی داد زد گناه عالم و آدم رو دوش من اگر مادر اینو به عزاش نشونم
شمر دستور داد ۴۰۰۰ تیرانداز بیان...
حضرت سمت فرات رفتن دست تو آب زدن
یاد لبهای خشکیده برادر افتادن
آب رو خجالت زده کردن...
به اهل خیمه گفته بودن
۳ تا الله اکبر میگم که بفهمید سالمم
یکی زمانیکه رسیدم کنار فرات
یکی زمانیکه مشکو پر کردم
یکی زمانیکه داشتم برمیگشتم
حضرت الله اکبر اول رو گفتن خیمه پر از شادی شد
الله اکبر دوم هم رسید اما ضعیف تر..
همین جا بگم بچه ها خیلی منتظر شدن ولی الله اکبر سوم هیچوقت نرسید!!
مشک رو که پر کردن تیراندازا شروع کردن
یه جای سالم تو تن حضرت نمونده بود
اما حضرت هنوز به آب امید داشتن
تا اینکه دست راست رو قطع کردن حضرت فریاد زدن
ولله ان قطعطموا یمینی
آنی احامی ابدا عن دینی
من که از حسین دست نمی کشم اخه..
دست دوم رو هم زدن
اما عباس هنوز امید داشت
تا اینکه تیر زدن به چشم حضرت تیر سه شعبه
حضرت از رو اسب افتادن
با صورت..
هرکس که بخواد از رو بلندی بیفته دستاشو حائل میکنه
اما حضرت عباس که دست نداره...
حضرت به زمین افتاد
تیر چشم رو خواستن با پا در بیارن که کلاهخود از سرشون افتاد
یکی اومد بالاسرشون خندید گفت
عباس پههلوون میگن تویی؟؟
تویی که نقل پهلوونی ات همه جا هست؟
عباس گفت حیف زمانی اومدی ک دست ندارم
گفت تو دست نداری ولی من که دارم
انچنان با عمود آهنی بر سر عباس کوبید...
دیگه صدای الله اکبر نیومد
ارباب راهی علقمه شد
بچه ها میگفتن بابا عموی مارو برگردون....
فریاد اخا ادرک اخا ی عباس بلند بود
حسین بالای سر عباس نشست
اخه باورش نمی شد که
عباس رو اینطور کرده باشن
داد زد داااداااش پاشو
ببین چشم تورو دور دیدن حرومیا دارن میرن سمت خیمه ها.
داداش پاشو بببین دور منو گرفتن هلهله میکنن
داداش به تنهایی من میخندن
عباااس الان انکسر ظهری
پشتم شکست
دیگه من میتونم مگه بلند شم؟
داداش گریه نکن عزیزم
اب به خیمه نرسید فدای سرت
حسین قامتش خمید فدای سرت
دامن کشون رفتی
دلم زیر رو شد چشم حرامی با حرم روبه رو شد
بیا برگرد خیمه
ای کس و کارم
من و تنها نگذار ای علمدارم
عباس جان برادرم
پاشو خودت جواب رقیه رو بده من نمیتونم
من نمیتونم این بدن رو برگردونم
داداااااش پناه من پاشو
پهلوونم زانو نزن
انقدر رو خاک بازو نزن
من خودتو میخوام داداش
به مشک خالی رو نزن😭😭
حضرت عباس چی میگن حالا؟
هُ میکنندمراکه زمین خورده ام حسین
بامن بگو که آبرویت برده ام حسین؟؟
سوگند به موی مادرمان فاطمه نشد
شرمنده ام که آب نیاورده ام حسین..
ارباب هرکس که شهید میشد میگفتن گریه نکنید
دشمن شادمون نکنید
اما سر عباس
رفتن نشستن تو خیمه حضرت زینب رو هم رو به روشون
زن و بچه رو هم دورشون
گفتن حالا همه بلند بلند گریه کنید
ارباب یک بند گریه میکردن
یهو یکی از یزیدیا نزدیک خیمه بود
اومد جلو یه پوزخندی زد گفت:
چیه حسین؟
با زنها نشستی گریه میکنی؟