eitaa logo
#من_منتظرم!
890 دنبال‌کننده
7.2هزار عکس
2.8هزار ویدیو
458 فایل
السَّلامُ‌ عَلَیکَ یٰا‌ أبٰاصالِح‌َ الْمَهْدی برای مهدی «عج» خودت را بساز و مهیا کن، ظهور بسیار نزدیک است.⛅🌻 ادامه فعالیت کانال در مُنیل ان شاءالله برای دریافت لینک منیل به شخصی پیام بدید🌱 @Momtahane110
مشاهده در ایتا
دانلود
...|🍃🌾🍃🌾🍃|... ⭕️ ‼️ مجازی‌چہ‌بلایـے‌سرمون‌آورد‌ڪھ‌ حتے‌دیگہ‌حوصلہ‌نماز‌خوندن‌هم‌نداریم؟! چہ‌برسھ‌بہ‌درس‌و‌مطالعہ‌و‌ڪار‌جهادی ! بالاخرھ‌یہ‌روزی‌یا‌بیدار‌میشیم‌ یا‌بیدارمون‌میڪنن . . . پس‌بهترھ‌قبل‌اینڪه‌کارمون‌بہ‌جاهاۍ باریڪ‌کشیدھ‌بشہ‌خودمونو‌یہ‌تڪونے‌ بدیم!! @man_montazeram
☁️⃟♥¦⇢ براے اداره ڪردن خویش، از سرت استفاده ڪن و براےاداره ڪردن دیگران، از قلبت. @man_montazeram
🔹تصویری از سه مداح عزیز ایرانی در بصره_ محرم ۱۴۰۰ در پیج میثم مطیعی @man_montazeram
3.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️مژده به ایرانیان ⭕️در آخرالزمان ، به دست ایران خواهد بود .... ✍صحبت های قابل تامل از روایاتی در خصوص اخرالزمان .../ جالب ترین بخش این ویدئو شاید این قسمت باشه که میگه : حضرت فرمود امروز ، ایرانی ها را وارد دین کردند ، در آخرالزمان این ها هستند که پرچم حق را به دست دارند و اعراب را به دین بر می گردانند ... @man_montazeram
9.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🚫 ⭕️اگه نمی تونید به نگاه نکنید از دیدن این کلیپ تاثیر گذار غافل نشید؛ زِدست دیده ودل هردوفریاد آنچه دیده بیند ، دِل کُند یاد @man_montazeram
1.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💡 مالک‌هیچ‌وقت‌بہ‌مصࢪنرسیدامانامه‌ماند‼️ اصلامهم‌نیست کجای‌کارقرارداریم مهم‌اینه‌که‌به‌اندازه‌خودمون برای‌انقلاب‌مؤثر باشیم .. @man_montazeram
💥 *۵ داستان از شهید حسین یوسف الهی* 🔹 *شهید محمد حسین یوسف الهی، فرمانده واحد اطلاعات عملیات لشگر ۴۱ ثارالله کرمان بود و حاج قاسم وصیت کرده بود که در کنار او دفن شود.* 1⃣ همرزم شهید: حسین به من گفته بود در کنار اروند بمان و درجه جذر و مدّ آب که روی میله ثبت می‌شود را بنویس. بعد هم خودش برای مأموریّت دیگری حرکت کرد. نیمه های شب خوابم برد. آن هم فقط 25 دقیقه. بعداً برای این فاصله زمانی، از پیش خودم عددهایی را نوشتم تا کسی کسی متوجه خوابیدن من نشود. وقتی حسین و دوستش برگشتند، بی مقدّمه به من خیره شد و گفت: "تو شهید نمی‌شوی". با تعجّب به او نگاه کردم! مکثی کرد و باز به من گفت: چرا آن 25 دقیقه را از پیش خودت نوشتی؟ اگر می‌نوشتی که خوابم برد، بهتر از دروغ نوشتن بود. خدا گواه است که در آن شب و در آن جا، هیچ کس جز خدا همراه من نبود!!! او از کجا میدانست!؟ 2⃣مادر شهید: با مجروح شدن پسرم محمّدحسین برای ملاقاتش به بیمارستان رفته بودم؛ نمی دانستم در کدام اتاق بستری است. در حال عبور از سالن بودم که یک دفعه صدایم کرد: مادر! بیا اینجا. وارد اتاق شدم. خودش بود؛ محمّدحسین من! امّا به خاطر مجروح شدن، هر دو چشمش را بسته بودند! بعد از کمی صحبت گفتم: مادر! چطور مرا دیدی؟! مگر چشمانت بسته نبود؟ امّا هر چه اصرار کردم، بحث را عوض کرد! 3⃣برادر شهید: برای پنجمین بار که مجروح و شیمیایی شد سال 62 بود. او را به بیمارستان شهید لبّافی نژاد تهران آوردند. من و برادر دیگرم با اتوبوس راهی تهران شدیم.از کرمان. ساعت 10:00 شب به بیمارستان رسیدیم. با اِصرار وارد ساختمان بیمارستان شدیم. نمی‌دانستیم کجا برویم. جوانی جلو آمد و گفت: شما برادران محمّدحسین یوسف الهی هستید؟ با تعجّب گفتیم: بله! جوان ادامه داد: حسین گفته: برادران من الآن وارد بیمارستان شدند. برو آنها را بیاور اینجا! وارد اتاق که شدیم، دیدیم بدن حسین تمام سوخته ولی می‌تواند صحبت کند. اوّلین سؤال ما این بود: از کجا میدانستی که ما آمدیم؟ لبخندی زد و گفت: چیزی نپرسید؛ من از همان لحظه که از کرمان راه افتادید، شما را می دیدم! محمّدحسین حتّی رنگ ماشین و ساعت حرکت و... را گفت! 4⃣همرزم شهید: دو تا از بچّه های واحد شناسایی از ما جدا شدند. آنهم با لباس غوّاصی در آبها فرو رفتند. هر چه معطّل شدیم باز نگشتند. به ناچار قبل از روشن شدن هوا به مقرّ برگشتیم. محمّدحسین که مسؤول اطّلاعات لشکر41 ثارالله کرمان بود، موضوع را با شهید حاج قاسم سلیمانی- فرمانده لشکر ـ در میان گذاشت. حاج قاسم گفت: باید به قرارگاه خبر بدهم. اگر اسیر شده باشند، حتماً دشمن از عملیّات ما با خبر می‌شود. امّا حسین گفت: تا فردا صبر کنید. من امشب تکلیف این دو نفر را مشخّص می‌کنم. صبح روز بعد حسین را دیدم. خوشحال بود. گفتم: چه شده؟ به قرارگاه خبر دادید؟ گفت: نه. پرسیدم: چرا؟! حسین مکثی کرد و گفت: دیشب هر دوی آنها را دیدم. هم اکبر موسایی پور هم حسین صادقی را. با خوشحالی گفتم: الآن کجا هستند؟ گفت: در خواب آنها را دیدم. اکبر جلو بود و حسین پشت سرش. چهره اکبر نور بود! خیلی نورانی بود. می دانی چرا؟ اکبر اگر درون آب هم بود، نماز شبش ترک نمی‌شد. در ثانی اکبر نامزد هم داشت. او تکلیفش را که نصف دینش بود انجام داده بود، امّا صادقی مجرّد بود. اکبر در خواب گفت: که ناراحت نباشید؛ عراقی ها ما را نگرفته اند، ما بر می‌گردیم. پرسیدم: چه طور؟!  گفت: شهید شده اند. جنازه های شان را امشب آب می آورد لب ساحل. من به حرف حسین مطمئنّ بودم. شب نزدیک ساحل ماندم. آخر شب نگهبان ساحل از کمی جلوتر تماس گرفت و گفت: یک چیزی روی آب پیداست. وقتی رفتم، دیدم پیکر شهید صادقی به کنار ساحل آمده! بعد هم پیکر اکبر پیدا شد! 5⃣همرزم شهید: زمستان سال 64 بود. با بچّه های واحد اطّلاعات در سنگر بودیم. حسین وارد سنگر شد و بعد از کلّی خنده و شوخی گفت: در این عملیّات یک راکت شیمیایی به سنگر شما اصابت می کند. بعد با دست اشاره کرد و گفت: شما چند نفر شهید می شوید. من هم شیمیایی می شوم. حسین به همه اشاره کرد به جز من!  چند روز بعد تمام شهودهای حسین، در عملیّات والفجر 8 محقّق شد! از این ماجراها در سینه بچّه های اطّلاعات لشکر ثارالله بسیار نهفته است. خداداندچه رابطه ای بین شهیدقاسم سلیمانی وشهیدیوسف الهی بوده خدایا تورابه امام حسین (ع)راه شهدارانشان مابده تاازقافله عقب نمانیم یاد کنیم شهدا را با ذکر صلوات @man_montazeram
☁️⃟♥¦⇢ گفٺـ احوالت‌چطوࢪاسـت گفتمشـ عالےاست‌مثل‌حالِ‌گُل حالِ‌گُل‌‌درچنگِ‌چنگیزخانِ‌مغول🥀🖇 @man_montazeram
2.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 به این میگن رفاقت... 🎙 آیت الله سید احمد نجفی 🏴 @man_montazeram
♡﷽♡ ♥️ ✍بہ قلمِ 🍃 از جا بلند شد و برای خودش آب ریخت کتایون تمام مدت ساکت و صامت به دستهایی که روی پاهاش جمع کرده بود زل زده بود و از چهره اش جز بی تفاوتی و سکوت برداشت دیگه ای نمیشد کرد بلند شدم و چراغ پذیرایی رو روشن کردم جلوی آینه نم چشمهایی که کمی خیس شده بود رو گرفتم و چند بار پی در پی نفس کشیدم تا لرزش صدام رو مهار کنم بعد رو به بچه ها گفتم: الان دیگه اذان میگن من میرم نماز بخونم اگر زحمتی نیست کنسرو گرم کنید بعد شام ادامه میدیم ژانت گرفته گفت: باشه لبخندی زدم: مرسی مهربون! خداخیرت بده ... شام که صرف شد کتایون پرسید: _حرفات تموم نشد درسته؟ _نه... هنوز حرف دارم اگر حوصله دارید _بحث حوصله نیست بحث باید تموم بشه دیگه نمیخوام آخرش بگی نذاشتید بحثمو کامل کنم و... لبخندی زدم: بااشهه... حالا بگم؟ ژانت لبخندی زد: آره بگو _خب در ادامه همون توضیحاتی که درباره ماهیت امام دادم سهم بیشتر و هزینه رشد و انسان سازی و امت سازی و تلاش امام برای حفظ امت و قربانی شدن بخاطر خدا و هدف در مواقع لزوم، بقیه ائمه هم همین مسیر و همین روال رو متناسب موقعیت و شرایط جامعه و تصمیمات انسانی طی کردن برگردیم به صدر اسلام بعد از این پس زدگی در پوشش خلافت اسلامی همون رویای صادقه پیامبر در مورد شجره خبیثه تعبیر شد و بنی امیه روی میراث پیامبر سایه انداختن اول ابوسفیان والی شام شد و بعدها پسرش معاویه و خب مدل حکومت داری اونها با تمام اصول اسلام زمین تا آسمان متفاوت بود در یک کلام سیاستشون همین ماکیاولیسم فعلی بود و تمام هدفشون هم استحاله ی حکومت اسلامی و هدف مهم و بزرگش به یه خلافت صرفا قدرت طلبانه بود یعنی نفاق کار خودش رو میکرد و هم به اسم دین قدرت به دست آورده بود و هم تاجایی که میتونست قدم به قدم دین رو از درون میمکید و استحاله میکرد تا درنهایت چیزی ازش باقی نمونه همون بلایی که سر باقی ادیان نظیر یهودیت و مسیحیت آوردن! خب اینجا جبهه مقابل یعنی جبهه حق و در راس اون امام امت، چه واکنشی باید داشته باشن؟ باید تمام تلاششون رو بکنن که اولا شاکله دین رو برای تاریخ حفظ کنن و ثانیا به طریقی هدف های والاترش رو با کنایه تفهیم کنن دلیل خیلی از سکوت ها یا به ظاهر نرمش ها هم همینه برای اینکه اصول لطمه نبینه حالا امیر المومنین بعد از 25 سال خانه نشینی حاکم شده در طول همین چهار سالی که حکومت میکنه با کلی از ساختارهای غلط جا افتاده مبارزه میکنه* البته به امیرالمومنین بابت این ساختار شکنی ها خیلی نقد و مذمت وارد میکردن مثلا میگفتن چرا تو سپاه تو انقدر ایرانی وجود داره چرا این موالی رو اینقدر ارج و قرب دادی یا چرا سهم بیت‌المال همه رو یکسر یکی دادی و ضریب ها رو از بین بردی چون در زمان خلفای قبلی مثلاً مهاجر و انصار بودن روی حقوق افراد از بیت المال ضریب داشت زمان مسلمان شدن، میزان شرکت در جنگها، عرب یا غیر عرب بودن همه ضریب داشت یعنی همه برابر نمی‌گرفتن امیرالمومنین گفت سهم از بیت المال برای همه مسلمین برابر چه من که حاکم شما هستم و چه کسی که همین امروز اسلام آورده و احتجاج کرد به اینکه آیا کسی از من انصب به رسول الله هست توی امت؟ یعنی کسی که با پیامبر فامیلی نزدیکتری داشته باشه؟ کسی هست از من زودتر ایمان آورده باشه؟ کسی هست از من بیشتر جنگیده باشه؟ همه گفتن نه چون واقعا هم نبود ایشونم فرمود پس من شرایطم از همه برای گرفتن حقوق بیشتر مساعدتره باید طرفدار این قانون باشم ولی من با اون غلام تازه مسلمان از امروز به بعد یکسان خواهیم گرفت از بیت المال این حقوق بیت المال در واقع سهمی بود که از تمام اندوخته حکومت اسلامی به همه مردمی که مسلمان بودن تعلق داشت و این مدل ضریبی ناعادلانه بود که امیرالمومنین در زمان خودش به حالت درست میگردونه و تمرکز رو بجای فتوحات روی تصفیه درونی ساختار اسلامی میگذاره* ولی مخالفان زیادی داره از طلحه و زبیر بگیر تا معاویه و خوارج و... سه تا جنگ داخلی در طی چهارسال به حکومتش تحمیل میشه ولی امیرالمومنین توان مدیریت این پیچ تاریخی رو داشت اگر مردم همراه میبودن ولی نبودن رفاه طلب بودن حق و ناحق براشون مهم نبود فقط میخواستن ماجرا تموم شه معاویه هم دقیقا همیشه رو همین ویژگی مردم تمرکز میکرد مثل کسی که دستش شکسته ولی به همون استخوان شکسته ی کج جوش خورده عادت کرده نمیخواد درد جا انداختنش رو تحمل کنه ترجیح میده همونطور به زندگیش ادامه بده! مردم در پوستین دین حبس شدن و پشت محتوای حقیقی اعتقادشون رو خالی کردن و درنهایت به مسلخ بردن! سال 41 هجری امیرالمومنین صبح نوزدهم رمضان توی مسجد کوفه در حال نماز ضربت خورد و دو روز بعدش هم به شهادت رسید ژانت_توی نماز؟ کی اینکارو کرد؟ _بله یکی از خوارج یه گروه سیاسی مخالف
سکوتم که طولانی شد ژانت پرسید: حرفهات تموم شد؟ گفتم: نه... راستش میخوام درباره کس دیگه ای حرف بزنم ولی نمیدونم چطوری و از کجا! ژانت بلند شد تا آبمیوه بیاره: خب تا یه لیوان آبمیوه بخوریم فکر کن ببین چطور باید بگی! نفس عمیقی کشیدم چند بار آیه شرح صدر رو زیر لب زمزمه کردم خدایا چقدر گفتن ازش سخته بهم توان بده! کمی از آبمیوه م خوردم و بعد بالاخره طوری که فکر میکردم بهتره شروع کردم: یادتونه گفتم تمام خلقت بر اساس محبت و علاقه و عشق خدا به موجودات بنا شده و خدا این عشق رو بین ما هم جاری کرده؟ _آره خب _خب علاقه حقیقی و غایی و نهایی، مختص خداست که مثبت بی نهایته و چون بی پایان و نامحدوده و همیشه چیز جدیدی برای کشف کردن داره شبیه شنا کردن توی دریا نه مثل لذت های مادی شناخته شده سیری پذیره و نه زدگی ایجاد میکنه هرچی هم توش عمیق بشی شدت بیشتری پیدا میکنه اما مسئله همون پنهان شدن خداست! واقعیت اینه که ما خدا رو نمیبینیم و با حواس پنجگانه درک نمیکنیم خدا هدف رو پیدا کردن خودش قرار داده و نشانه هایی طراحی کرده به عنوان راهنما و جهت یاب که مسیر حصول به خودش رو هموارتر میکنن و جهت رو نشون میدن بهتر بگم، هدف یافتن و عاشق شدن و حل شدن در خداست و این دنیا بستری برای این هدفه و با هدف دیگه ای توجیه نمیشه موجودیتش اما انسان که خدا رو نمیبینه سختشه که عاشق خدا بشه! برای همین خدا وجه الله رو طراحی کرده یعنی کسی که هم انسانه و موجودات درکش میکنن و میتونن ببیننش و هم تجلی گاه صفات خداست هر صفتی که در خدا هست در ابعاد کوچکتر در این فرد هم هست پس کسی که عاشق این انسان ها که نماد و تجسم اون صفات هستن میشه در واقع عاشق اون صفات خداگونه و در نهایت عاشق خدا شده و برعکس کسی که با اونها دشمنی کنه و دوستشون نداشته باشه به این معناست که با اون صفات زاویه داره و درونیاتش با جهت الهی همسو نیست چون این افراد چیزی از خودشون ندارن تماما آینه ی خدانما هستن که خدا خالص کرده برای مجسم کردن خودش در ابعاد کوچک و متجلی شدن* آیه تطهیر یادتونه؟ فلسفه معصومیت همینه پس خدا این امکان رو خلق کرده تا ما راحتتر پیداش کنیم به عنوان آدرس و نشونه* و از همین جهته که واسطه بین خدا و مخلوقات هستن و ما هم چون ذاتا کشش داریم به خدا چون مبدا و خاستگاه ماست، ذاتا این افراد رو هم دوست داریم پس یک امر ذاتیه و الگو قرارشون میدیم چون اونها حالت ایده آل همون صفات ما هستن و ما هم دوست داریم اون صفات رو درونمون کامل کنیم پس فاکتوری که عنصر اصلی و پایه اعتقاد یعنی ولایت رو جامیندازه و برپا میکنه محبته میخوام بگم اون عشق حقیقی که همه عالم به دنبالشن اینجاست! عشق به انسان کامل به عدل محض به مهربانی و دلسوزی محض به محبت و خلوص محض به شجاعت و استحکام محض پس عشق به ولی خدا نماد و تابلو و تجلی قابل نمایشِ عشق به خداست حالا ما توی مکتبمون کسی رو داریم که در خلق عشق در طول تاریخ بشر بی نظیره کسی که بیشترین اشعار احساسی جهان در وصف او سروده شده، بیشترین نواها در وصفش ساخته و پرداخته شده، بیشترین قطرات اشک که پاک ترین و ارزشمند ترین تبلور احساسات انسانی هستن برای او ریخته شده کسی که بزرگترین اجتماع بشری به بهانه او و برای دیدن مزار و بارگاه او شکل گرفته متشکل از 25 میلیون نفر با نژاد ها و حتی مذاهب مختلف! هیچ انسانی روی کره زمین تا این حد عشق و محبت تولید و متصاعد نکرده تا امروز! کسی که آدمها حاضرن بخاطرش از جیب خرج کنن بیشترین نذری ها و غذاهای رایگان بخاطر او و از طرف او به مردم هدیه میشه* خب به نظر شما این طبیعیه؟ یک نفر دیگه توی دنیا میتونید مثال بزنید در طول کل تاریخ، که این حجم از محبوبیت رو درک کرده باشه؟ اگر هست مثال بزنید خب به نظر شما علتش چیه؟ ژانت صورتش رو با کنجکاوی جمع کرد: منظور تو...؟! _امام حسین امام سوم شیعیان فوری گفت: همه اینایی که گفتی واقعی بود؟ _بله _خب... چرا تا این حد محبوبه؟! _منم همینو پرسیدم ازتون چی میشه که یک انسان تا این حد متمایز میشه چرا در مورد کس دیگه ای به این حجم رخ نداده؟! سکوت شد و باز خودم شکستمش: خیلی خب خودم توضیح میدم امام حسین فرزند دوم امیرالمومنین و حضرت زهرا و نوه پیغمبر بود بعد از شهادت امام حسن مجتبی امام دوم شیعیان، ایشون به امامت رسید و تا زمانی که معاویه خلیفه بود سکوت کرد چون پیشتر بر سر جبر سیاسی اجتماعی امام حسن مجتبی با شخص معاویه مصالحه کرده بود* ولی وقتی معاویه مرد و پسرش یزید خلیفه شد علم قیام برداشت تا حاکمیتی که غصب شده بود رو پس بگیره و خلافت حقیقی اسلامی رو برای بشر احیا کنه کتایون به حرف اومد: خب چرا؟ شما میگید که امام بوده و حکومت اسلامی شایسته امام صالحه پس چرا از اول مبارزه نکرد؟ _ دلیل مصالحه امام مجتبی رو که گفتم جبر سیاسی اجتماعی بود از یک طرف سرحدات روم آماده مبارزه با کلیت حکومت اسلامی بود