eitaa logo
#من_منتظرم!
971 دنبال‌کننده
7.2هزار عکس
2.7هزار ویدیو
458 فایل
السَّلامُ‌ عَلَیکَ یٰا‌ أبٰاصالِح‌َ الْمَهْدی برای مهدی «عج» خودت را بساز و مهیا کن، ظهور بسیار نزدیک است.⛅🌻 ادامه فعالیت کانال در مُنیل ان شاءالله برای دریافت لینک منیل به شخصی پیام بدید🌱 @Momtahane110
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
- به صدای آقا داماد‌ ِ نابینا گوش جان بسپارید :) دخترخانوم، دختر یکی از بزرگترین ثروتمندانِ مصر هست و شرط ازدواجش حافظ قرآن بودن ِ همسرش بوده...
قدیم تو تهران هرمحله ، واسه یه لات بود...
#من_منتظرم!
قدیم تو تهران هرمحله ، واسه یه لات بود...
یه مصطفی پادگان نامی بود لات بود ولی عاشق اهل بیت بود یه شب جمعه میره تو یه باغ واسه عیاشی! آسد مهدی قوام هم اتفاقا رفته بودن اونجا واسه هواخوری
یکی میره به مصطفی میگه یکم بزن و بکوبتو کم کن آسد مهدی اینجاست میگه چشم ما نوکر بچه های زهرا هم هستیم میره پیش آسد مهدی ، روشو میبوسه
سید بهش میگه آقا مصطفی ما امشب اومدیم راه و رسم لات بودنُ یاد بگیریم اولین قانونش چیه؟ میگه اولین قانونش اینه که نمک کسی رو خوردیم ، نمکدونش رو نشکنیم !
سید گفت حرفشو میزنی یا عمل هم میکنی؟ هیچی جواب نداد آسدمهدی گفت پس فقط حرفشو میزنی چقدر نمک خدا رو خوردی و نمکدونش رو شکستی ؟ همونجا شد .... این مصطفی تغییر کرد و شد رئیس یکی از هیئات
تمام زندگیشو کرد پول نقد رفت دفتر ایت الله بروجردی گفت من میخوام اقارو ببینم اونا هی گفتن نمیشه اونم خب هنوز لات بود هل داد رفت داخل چمدون رو گذاشت جلو ایت الله بروجردی گفت حاج عمو من تمام زندگیم همین پوله همش پول نجس باج گیری! غیر این یه کت و شلوار دارم که تنمه اونم نجس! چیکار کنم بعد جلو امام حسین شرمنده نشم؟
ایت الله بروجردی گفت دربیار بذار همینجا برو در اورد بدون هیچ حرف‌و سوالی راه افتاد که بره صورت ایت الله پر اشک شد گفت برگرد . تازه قشنگ شدی ... بردار لباست رو بپوش یه پول دیگه ای هم بهش داد
یه عالمی میگفت یه شب جمعه ای از خونه مصطفی زنگ زدن گفتن بیا حالش بده نرفتم مراسم داشتم شنبه رفتم دیدم صدای قران میاد از دنیا رفته بود خانمش تعریف میکرد حاجی این مصطفی هر چی نماز و روزه قضا داشت به جا اورد هر چی بدهکاری داشت داد رفت از همه حلالیت طلبید وصیت کرده پولشو بدیم سرمایه قرض الحسنه برا ازدواج جوونا
تا شب جمعه حرف میزد باهامون ولی دیگه اخر شب فقط با امام حسین حرف میزد میگفت یا اباعبدالله از اون موقعی که من با شما اشتی کردم صاف اومدم جلو از اون موقع دنبال خلاف نرفتم لحظات اخر عمر منه کار از دست من خارجه ولی دست شماست بعد چند دقیقه سرشو بلند کرد سلام کرد به امام حسین و افتاد ظاهرا دید اقاشو و رفت ...
اینا‌رو گفتم که‌ برسم به اینجا برسم به اینجا که بگم شرمنده م امام حسین شرمنده‌م آخدا چون دارم نمک میخورم و نمکدون میشکنم ...
.....🍃 به توکل نام اعظمت 🍃...... .✧❁بسم الله الرحمن الرحیم❁☆. سلام آقا جان