🎥توضيحات استاد عالی به کسانی که می‌گویند اشکالی نداره بی‌حجاب وارد مجلس امام حسين عليه السلام بشه

- سه ساعتی از روز عاشورا که هیچ کسی طاقت دیدن آن را ندارد -

انا‌ لله و انا الیه راجعون... و قصـــه ، رسید به #سر.... اما به سَـــر نرسیــد ! #سر انجام این ماجرا را به ما سپرده اند! اَعْظَمَ اللهُ اُجُورَنا وَاُجورَکُمْ بِمُصابِنا بِالْحُسَیْنِ عَلَیْهِ السَّلامُ وَجَعَلَنا وَاِیّاکُمْ مِنَ الطّالِبینَ بِثارِهِ مَعَ وَلِیِّهِ الاِْمامِ الْمَهْدِىِّ مِنْ الِ مُحَمَّدٍ عَلَیْهِمُ السَّلامُ🖤

امشب بدجوری دلم روضه حضرت مادر رو میخواد ... انگار که با غربت امام سجاد لحظه لحظه ی مقتل فاطمیه تو ذهنم مرور میشه. از هرطرف نگا کنی آقا امام سجاد خیلی شبیه امیرالمؤمنین هستن در عبادت در عسرت هجوم به ناموس

امیرالمؤمنین بالای قبر مبارک حضرت زهرا سلام الله علیها نشسته بودن ولی باید تا صبح چهل صورت قبر درست می‌کردن رو کردن طرف قبر پیامبر عرض کردن قَلَّ يَا رَسُولَ اَللَّهِ عَنْ صَفِيَّتِكَ صَبْرِي  صبرم کم شده … آدمی که صبرش کم بشه یعنی بی‌تابه و دیگه نمیتونه تحمّل کنه

وَ رَقَّ عَنْهَا تَجَلُّدِي..  دیگه نمی‌تونم روی پاهام بایستم بمیرم براتون آقا... کاش ما اونجا بودیم..

فاطمه جانم ، سَرْعَانَ مَا فَرَّقَ بَيْنَنَا خیلی زود تو رو از من گرفتن... لَوْ لَا غَلَبَةُ الْمُسْتَوْلِينَ عَلَيْنَا لَجَعَلْتُ الْمُقَامَ عِنْدَ قَبْرِكَ لِزَاماً... اگه اینا به ما مستولی نشده بودن دلم میخواست سرم رو بزارم روی مزارت تا بمیرم... اما چاره ای نیست

بر فرد‌ واجبه که به امامش کمک کنه حتی اگر یک دستش قطع شده باشه حتی اگر فقط یک پا داشته باشه وقتی میخونیم امام سجاد بیمار بودن در کربلا تصورمون این نباشه که مثلا یه پا درد ساده بود یا سرماخوردگی‌و ... درد به قدری مستولی شده بود که تکلیف از ایشون برداشته شده به سختی خودشون رو تا جلو خیمه کشیدن انقدر حالشون بد بود که علی رغم بقیه دشمن اصلا بهشون زنجیر نزد میدونید مظلومیت کجاست؟ آقا‌ نتونستن درست شب عاشورا با‌ پدر وداع کنن چون مراعات همه شون رو کردن حتی روز عاشورا هم نشد وقتی میخواستن از کربلا حرکت کنند هم نشد آخه دیگه امام این کاروان بودن مراعات بچه ها و خانوم ها باید میکردن

در برابر غیرت الله، حرمت اهل‌حرم زیر پا گذاشته میشد...

وقتی لیلة المبیت تموم شد امیرالمؤمنین میخواستن فاطمیات رو از مکه به مدینه ببرن ابوواقد بلدِ راه بود، مسلمان هم نبود پول دادن بهش که راه رو نشون بده. ابوواقد از ترس اینکه سرباز های ابوسفیان برسن ، کمی‌سرعت رو بیشتر کرد امیرالمؤمنین فرمودند آرام تر... بانو نشسته است! یا به قول پیامبر در یه‌همچین موقعیتی فرمودن در حال حمل شکستنی هستی ساربان تازه اون شتر ها مرکب هم داشته

غروب امروز ، مسابقه بود ...

تَسَابَقَ اَلْقَوْمُ عَلَى نَهْبِ بُيُوتِ آلِ اَلرَّسُولِ وَ قُرَّةِ عَيْنِ اَلْبَتُولِ این طرف سی هزار حرامی بودن اون طرف که انقدر وسیله برای غارت نبود برای همین عجله داشتن آدمی که عجله داره نمی‌گه خودت دستبندت رو باز کن چون بعدی می‌رسه سی هزار نفرن مگر اون طرف چند دختربچه بود؟