عالم به حسین نازد و مولا به رقیه
شد دلخوشی حضرت زهرا به رقیه
گر کار گره خورد بگویید به تسبیح
لا حول و لا قوه بالله به رقیه :))
#من_منتظرم!
عالم به حسین نازد و مولا به رقیه شد دلخوشی حضرت زهرا به رقیه گر کار گره خورد بگویید به تسبیح لا حول
در دفتر شعر کربلا این خاتون
عمری ست به دُردانه تخلص دارد
بالای ضریح او مَلک حک کرده
در دادن حاجات تخصص دارد :))
انگار همین دیروز بود که
لابلای نجواهای عاشقانه ی عرفه
بوی محرمُ استشمام کردیم و
قلبمون از عشقِ ارباب تند تند زد
که تو شادیِ عیدِ قربان به یادِ
قربونیِ کربلا دلمون پر کشید تا
صحرای پُر بلا ..
بعد از چراغونیای غدیر
پرچم مشکیا اومد و
در و دیوارِ عالمُ پوشوند و
لحظه شماری شروع شد
که زیرِ لب زمزمه کردیم
میزنه قلبم
داره میاد دوباره باز بوی محرم ..
شبِ اول گذشت و اشک شدیم
از غمِ نائبی که حسین جان
کوفه نیا رو از بالای
دار العماره فریاد زد ..
پشت بندش دق کردیم از
غمِ شیش ماهه و شه زاده و
رسیدیم به شبِ نهم و از
تهِ چشمامون ای اهلِ حرم
میر و علمدار نیامدُ ضجه زدیم و
مُردیم برای علمدارترین علمدار ..
شبِ واقعه از راه رسید و
صبحُ التماس کردیم که طلوع نکنه
واسه بدنی که ظهرِ فردا زیرِ سمِ اسبان است
جون دادیم و
دلمون غروب کرد با غروبِ عاشورا ..
شمع روشن کردیم و
تو حرارتش سوختیم برای دلِ
سوخته ی عمه زینب ..
برای شامِ غریبانی که سحر نداره ..
رقیه ای که پدر نداره ..
مرهمِ زخمِ تموم شدنِ دهه ی اول شد
ذوقِ اربعین و کربلایی شدن و
گذروندیم روزا رو به همین امید
همون وسطا سری زدیم به کنجِ خرابه و
شدیم همآوازِ دلِ سه ساله ای که
از یتیمی میخونه ،از دلتنگیِ بابا ..
سه ساله ای که با نوازشِ سرِ بابا
آروم گرفت .. تا همیشه ..
بوی اربعین کم کم پیچید تو فضا
یه عده راهی شدن ،
قدم قدم .. با یه علم ..
یه عده جا موندن ،
شبیهِ کسی که هر چی دویید
ولی نرسید..
اربعینتم با همون داغِ جاموندگی
که چسبید رو دلمون گذشت ..
دل خوش کردیم به آخرِ صفر و
اشکایی که میشه پادزهرِ زهرِ دلتنگی
به روضه هایی که از هر جاش
رد میشی یه کوچه به کربلا باز میشه ..
شبای آخره....
یه اربعین داریم، یه سه روز آخر صفر،
از بعدش جمع میشه
بساطِ سیاهیِ عالم و موندیم مایی که
هنوز گریه ی سیری نکرده ایم ..
حالا گذشت همه ی لحظه های
تو روضه هات بودن ..
ولی ما که نمیگذریم از تو آقای عشق
اربابِ دلم
بابا حسینِ من ..
ما که کل یومٍ عاشورا رو یادمون نمیره ..
تو هم نمیگذری از نوکرات
مگه نه ؟!
تو هم ما رو یادت نمیره ؟
تو هم همیشه
حواست به پرچمت هست که
از سرمون کنار نره ؟
تو هم از خدا میخوای برامون
زنده موندن تا محرمِ سالِ بعدُ؟
ما هنوز تو جاده ی
نجف به کربلا قدم نزدیما
ما هنوزِ داغ جاموندنیما ..
دعا میکنی برای
اومدنِ پسرت پیشِ ما؟
که به حقِ آبروی خودت
تموم شه این انتظار؟
که پایانِ صفر پایانِ سفر باشه ؟..
میدونم که دعا میکنی ..
که هر چی داریم از دعای تو بوده ..
راهمونُ همیشه با نورِ خودت
روشن نگه دار مصباح الهدایةِ من..
از غرق شدن تو هر دریایی جز
دریای خودت نجاتمون بده
سفینةِ النجاةِ من ..
مزدِ این دو ماه اشک و نوکریم
باشه فداییِ سرت ..
من چیزی نمیخوام جز عاشقت موندن ..
ما به حکم حدیث
" قبورنا فی قلوب شیعتنا "
از مشهدی ها مشهدی تریم :)))
از نجفی ها نجفی تریم :)))
از کربلایی ها کربلایی تریم :)))
یا #رقیه علیهاالسلام
بعد از تو ضرب المثل شد دختران باباییاند
جان عالم به فدای دل بابایی تو
یا رقیه،
میدونم بعد از شما دیگه هیچ عذری برای یاری نکردن امام زمانم ندارم ،
شمایی که با گریه با سلاح اشک در گوشه یک خرابه، خواب رو از چشمان پلید یزیدیان پروندی...
و امروز با شما عهد میبندیم
که نذاریم هدر بره این اشک های قشنگتون.... قول میدیم نقشمون رو خوب ایفا کنیم، مگه نه رفقا؟