نمازت رو تند تند میخونی که چی؟
به کار های بعدیت برسی ؟
مگه غیر اینه که جلو کسی ایستادی که راست و ریس کردن کار های بعد نماز دستشه ؟
+اگر معلمیااستاد بهت بگه ازت متنفرم! چیکار می کنی؟
- ممکنه جوابشو ندم، اما با خودم میگم، منم ازت متنفرم😒
+اگر پدر و مادرت بهت بگن ازت متنفریم چیکار می کنی؟
-خدا اون روز رو نیاره ...
+حالا اگر بدونی #خداوند ازت #متنفر و #خشمگین و #بیزار ه چیکار میکنی؟!
- اصلا متوجهی چی میگی؟!اگر خدا ازم متنفر باشه دیگه دستم به جایی بند نیست ... حتی تصورش هم ترسناکه😨
+ پیامبر اکرم به روایتِ امام صادق ع (به نقل از پدران گرامیشان )فرمودند :
خداى بزرگ از مؤمنِ ضعيفی که دين ندارد خشمناک و بيزار و متنفر است
پرسيده شد: مؤمنى که دين ندارد کدام است؟ مومن مگر بي دين ميشود؟ مومن ضعيف بي دين يعني چه؟🤔
فرمودند: آن که #نهى_از_منكر نمی کند.
خیلی ها موقع جون دادن ،
از دین و اعتقاداتشون برمیگردن...
میگن خیلی سخته
امام صادق فرمودن اگه میخوای خدا موقعی که جونت رو میگیره بهت آسون بگیره،
به پدر و مادرت احترام بزار.
#من_منتظرم!
خیلی ها موقع جون دادن ، از دین و اعتقاداتشون برمیگردن... میگن خیلی سخته امام صادق فرمودن اگه میخوای
آره سخته ...
خصوصا برای ما دهه هشتادیا که انقدر عجولیم...
شیخ حسنعلی نخودکی فرمودن
که اگرشخص مرتكب زنائى يا غيبتى شد،
يك گناه بيشتر در نامه اعمال او نمى نويسند،
اما اگر عاق پدر و يا مادر
شد تا حلاليت حاصل نشده است
- هرروزگناهكاراست -
میدونی قشنگیش کجاس؟
اینکه بهت حرف زور میزنن
حرف بی حساب میزنن
ولی تو میدونی که این محل امتحانته!
کافیه یه لحظه کنترل خودت رو از دست بدی و صدات رو ببری بالا
دیگه تمومه...
اون مادره ! نفرین و ناله نمیکنه
میبخشه
ولی این قلب توئه که کدر شده...
به آسمان دلمان التماس کنیم
شاید روزی ماهم
گوشه ای با این اسم
در گلزار شهدا بودیم...:)
به یادتونم🌿
#احوالات
#من_منتظرم!
ما در قبال تمام کسانی که راه کج می روند
مسئولیم.
حق نداریم با آنها برخورد تند کنیم.
از کجا معلوم که ما در انحراف این ها نقش
نداشته باشیم؟
- شهــیدمحمدابراهیــمهمــت -
#من_منتظرم!
حقیقت این است که هر چه بگوییم خسته شدیم و بریده ایم اسلام دست از سر ما بر نمی دارد
ما باید بمانیم و کاری را که میخواهیم انجام بدهیم
همیشه باید مشغول یک کلمه باشیم و آن "عشق" است.اگر #عاشقانه با کار پیش بیایی به طور قطع بریدن ،عمل زدگی و خستگی برایت مفهومی پیدا نمیکند.
ما میجنگیم و باید بجنگیم و تا ظهور آقا امام زمان چارهای جز انتخاب این راه نداریم.
- شهــیدمحمدابراهیــمهمــت -
#من_منتظرم!
به آسمان دلمان التماس کنیم شاید روزی ماهم گوشه ای با این اسم در گلزار شهدا بودیم...:) به یادتونم🌿 #
سر تا پاش خاکی ...
و از سوزِ سرما چشماش سرخ شده بود!
از چهرهاش معلوم بود که خیلی حالش ناجوره؛ اما رفت وضوگرفت
تا نماز بخونه.
گفتم شما حالت خوب نیست، لااقل یه دوش بگیر، یه غذایی بخور، بعد نماز بخون.
سرِ سجاده ایستاد
نگاهی بهم کرد
و گفت
من خودم رو با عجله رسوندم خونه تا نماز اول وقت بخونم...
کنارش ایستادم.
حس میکردم هر لحظه ممکنه بیفته زمین. برا همین تا آخر نماز کنارش ایستادم تا اگه خواست بیفته، بگیرمش. محمد ابراهیم حتی در اون شرایط سخت هم حاضر نشد نمازِ اول وقت رو از دست بده...
- یادگاران «کتاب همت» ، صفحه ۵۶ به روایت همسر شهید -
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فقـر از در بیـاد، ایمـان از پنجـره میـره⁉️
۱.
آیت الله مرعشی نجفی میفرمان که...
پدرم سید محمود
چهل شب در حرم امیرالمؤمنین
بیتوته کرد تا حضرت رو ببینه.
یک شب مکاشفه حاصل میشه
+سید محمود چه میخواهی؟
- می خواهم بدانم قبر فاطمه زهراء علیها السلام کجاست تا آن رازیارت کنم
+من که نمی توانم بر خلاف وصیت آن حضرت، قبر او را معلوم کنم
- پس من هنگام زیارت چه کنم؟
+خدا جلال و جبروت حضرت فاطمه علیه السلام را به فاطمه معصومه علیها السلام عنایت فرموده، هرکس بخواهد ثواب زیارت حضرت زهرا علیها السلام را درک کند به زیارت فاطمه معصومه علیها السلام برود
#من_منتظرم!
+سید محمود چه میخواهی؟ - می خواهم بدانم قبر فاطمه زهراء علیها السلام کجاست تا آن رازیارت کنم +من که
پدرم این ماجرا رو برای من تعریف کرد و فرمود من که نمیتونم حوزه علمیه نجف رو رها کنم و به قم برم اما تو به زیارت حضرت معصومه برو و ایشون رو هر روز زیارت کن !
- تا اینجا علت مهاجرت آیت الله مرعشی
۲.
خودِ آیت الله مرعشی نجفی،
در عالم بیداری ،
شب جمعه ای در حرم امام حسین علیه السلام
خدمت امیرالمؤمنین و حضرت زهرا میرسن.
آیت الله مرعشی میفرمایند من ۱۰ حاجت از امیرالمؤمنین خواستم و بعد از بیان هر کدوم ،
آقا میفرمودند ان شاءالله میشود!
و الحمدلله همه هم محقق شد بجز
اینکه خواستم در مکه وفات کنم و همونجا دفن بشم. آقا نفرمودند ان شاءالله میشود و سکوت کردن
بعد ها به شاگردهاشون میگن که اینکه آقا نفرمودند ان شاءالله میشود شاید به این دلیل بوده که وجودِ ما برای خدمت به اسلام شایسته تر از مردن ما بوده.
#من_منتظرم!
۲. خودِ آیت الله مرعشی نجفی، در عالم بیداری ، شب جمعه ای در حرم امام حسین علیه السلام خدمت امیرالمؤ
+ من همیشه در ذهنم این سوال بود که ما واقع سید هستیم؟
از امیرالمؤمنین پرسیدم جریانِ هجوم به بیتِ شما و این جسارت به زهرای مرضیه واقعیت داشته ؟
امیرالمؤمنین فرمودند سید شهاب! از مادرت بپرس...
( و با خطاب کردن حضرت به مادر من قلبم مطمئن شد که سید هستیم )
عرض کردم مادر جان حقیقت داره؟
فرمود هنوز آثارش روی بازوی من هست...
۳.
عرض کردم که آیت الله مرعشی طبق وصیت پدرشون تشریف آوردن قم.
تعریف میکنن که ما در قم منزلی اجاره کردیم با دو سه اتاق.
صاحب خانه ای داشتیم ؛ زنی بسیآر سخت گیر و بد اخلاق !
به خانمِ من هم خیلی سرکلاف میشد و میگفت حق ندارید تو خونه لباس بشویید و باید لباسهاتون رو برای شستن ببری کنار رودخونهی قم .
زمستان سردی بوده. خانمِ آیتالله العظمی مرعشی نجفی، لگن آب گرمی درست کرده بودن که در حیاط و در زمستونِ سردِ قم، لباس بشورن.
زنِ صاحبخونه سروصدا راه میاندازه که
+ باید لباسها رو ببری کنار رودخونه!
- هوا سرده و من هم خانم محجبهای هستم و همسر عالِم ، انصاف داشته باش.
خانمِ صاحبخونه هم زیرِ بار این حرف نمیرفته.
در همین حین، آیتالله العظمی مرعشی از حوزهی درس به منزل برمیگردن و میبیند سر و صدا بلنده.
خانمِ آیتالله العظمی مرعشی جلو میان و میگن این چه زندگیه که ما داریم؟ این خانم، جونِ ما رو بر لب رسونده
ما رو از این وضع نجات بده.
آیتالله العظمی مرعشی
زن رو نصیحت میکنن که خواهرم! انصاف داشته باش، علی علیه السلام میفرماید هرچه برای خودت میپسندی، برای دیگران هم بپسند.
این زن شروع میکنه پرخاش کردن به آیتالله العظمی مرعشی و تندی میکنه
آیت الله خیلی ناراحت میشن و میرن حرم حضرت معصومه .با دل شکسته و اشک جاری، به بیبی عرض میکنن
بیبی! اگر ما، بد نوکری هستیم، به ما بگویید تا رها کنیم و برویم. اگر ما را به نوکری قبول ندارید، که ما برویم. اگر ما را هم به نوکری قبول دارید و شما کاری از دستتان برنمیآید، بگویید جایِ دیگری برویم. ما که به شما پناه آوردهایم، ما که رو آوردهایم به شما، بیبی! نپسند که این خانم، اینگونه به ما جسارت کند و زندگی را به ما تلخ کند
و بعد هم به منزل برمیگردن
به اتاق میرن و به خانمشون هم حرفی نمیزنن و میگن میخوام بخوابم.
در خواب میبینن در صحن حرم حضرت معصومه هستن و حوریانی صحن مطهر رو آب و جارو میکنن
+ چه خبره؟
- قرار است فاطمه معصومه بیاید
دیدم فاطمه معصومه تشریف آوردن... قیافه، قیافهی مادربزرگش فاطمهی زهرا بود. قامت و صورت، شبیه به صورتی بود که من در حرم امام حسین، فاطمه زهرا رو دیده بودم. خیلی شبیه مادربزرگشون بودن. اومدم نزدیک و سلام کردم. وقتی سلام کردم، به من فرمودند
سید شهاب!
کِی ما کارِ تو رو به حالِ خودت رها کردیم؟
کِی از ما خواستهای و جوابت رو ندادیم؟
کِی صدا زدی و حاجت نگرفتی؟
چرا گِله میکنی؟
حالا اومدی و میگی میخوای ما رو رها کنی و جای دیگه بری؟
تو به من گفتی و از من درخواست کردی که من منزل ندادم؟
۴.
بنده در ایّام جوانی وضع مالی بدی داشتم. موقع ازدواج دخترم بود امّا وضع مالی خیلی ناجور بود و نمیتونستم برای دخترم ولو جهیزیّه بسیار محقّری تهیّه کنم.
چاره نداشتم جز این که محضر کریمه اهلبیت حضرت فاطمه معصومه(صلوات اللّه و سلامه علیها) برم
خیلی به من فشار اومده بود و وضعم بسیار تنگ شده بود. البته از جهاتی بسیار هم تحمّل کرده بودم امّا دیگه وضع بسیار بسیار سخت شده بود.
وقتی جلوی ضریح مطهّره رفتم، اشک میریختم و با یک حالت عتابی گفتم - که بعد هم پشیمان شدم چرا اینطور گفتم - : ای سیّده ما! چرا نسبت به امر زندگی من هیچ عملی را انجام نمیدهید؟! خودم هیچ امّا خدای متعال دخترانی را به من مرحمت کرده، حالا من بدون مال، بدون وضعیّت خوب، میخواهم دخترم را شوهر بدهم، چه کنم؟! بنا نیست دست ما را رها کنید!
فرمودند فقط از باب شکایت رفتم، دیگر زیارتنامه و ... نخواندم، مدام اشک میریختم و با همان وضع بیرون آمدم.