eitaa logo
کانال سخنرانی وحدیث مجمع الذاکرین ع ایتا
6.8هزار دنبال‌کننده
613 عکس
696 ویدیو
105 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴 یازدهم محرم حرکت اسرا از کربلا ▪️«ابن سعد» تا حدود ظهر روز یازدهم به دفن اجساد پلید كوفیان مشغول بود. ▪️پس از اتمام كار در حالى كه پیكر پاك فرزند رسول خدا صلى الله علیه و آله و یاران پاكبازش در زیر آفتاب رها شده بود، دستور داد سرهاى دیگر شهداى كربلا را از بدن ها جدا كنند و به قصد تقرّب به ابن زیاد و گرفتن جایزه با خود به كوفه ببرند.[1] ▪️این سرهاى پاك كه مجموع آنها با سر امام علیه السلام به 72 سر نورانى مى‏ رسید اینگونه بین قبائل تقسیم شد:[2] 1. قبیله كنده به سركردگى قیس بن اشعث، سیزده سر! 2. قبیله هوازن به فرماندهى شمر بن ذى الجوشن، دوازده سر! 3. قبیله تمیم، هفده سر! 4. قبیله بنى اسد، نه سر! 5. قبیله مذحج، هفت سر! 6. سایر قبایل، سیزده سر![3]،[4] ▪️«ابن عبد ربه» در «عقد الفرید» مى‏ نویسد: در میان اسراء دوازده پسر بچه و نوجوان از جمله آنها محمد بن الحسین‏ و على بن الحسین علیه السلام بودند. ▪️از جمله زنان بزرگوارى كه در كربلا به اسارت درآمدند عبارتند از: زینب كبرى علیها السلام، ام كلثوم‏ ، فاطمه دختر امیرالمؤمنین علیه السلام، فاطمه دختر امام حسین علیه السلام‏ ، سكینه دختر امام حسین علیه السلام‏ ، و دختر چهارساله امام حسین علیه السلام (رقیه)، و رباب دختر امرء القیس همسر با وفاى امام حسین علیه السلام‏ ، رمله، مادر حضرت قاسم و همسر امام حسن مجتبى علیه السلام ▪️اینان بازماندگان از عترت رسول اللَّه بودند كه ابن سعد و سپاهش حرمت پیامبر(ص) را در حق آنها رعایت نكردند و با جسارت تمام آنان را چون اسیران جنگى به بند كشیدند و با خیل نامحرمان كه قاتلان ذرارى پیامبر صلى الله علیه و آله و یارانش بودند، به سوى كوفه روانه ساختند. ▪️عمر سعد پس از دفن اجساد پلید سپاهیانش نزدیك ظهر روز یازدهم دستور حركت به سوى كوفه را صادر كرد.[5] ▪️از دشوارترین لحظات تاریخ كربلا، كه در عظمت و سنگینى با همه آسمانها و زمین برابرى مى‏ كند، لحظه وداع جانسوز قافله اسیران با بدن ‏هاى پاره پاره شهیدان است.[6] ▪️دشمنان، اسیران دل‏سوخته را از كنار آن پیكرهاى پاك شهیدان عبور دادند، همان پیكرهاى غرقه به خونى كه یكجا همه عزّت ومظلومیت را در خود جمع و خلاصه كرده بودند.[7] ▪️برابر بعضى از نقل ‏ها، اسیران خود چنین درخواستى داشتند تا براى وداع با آن عزیزان شهیدشان از كنار قتلگاهشان عبور كنند.[8] ▪️زنان حرم چون چشمشان به آن بدن هاى پاره پاره افتاد، فریادشان به ناله و شیون بلند شد و بر صورت خود لطمه زدند.[9]،[10] ▪️زینب كه مى‏ دانست دشمن در انتظار است تا با دیدن كوچكترین نشانه ‏اى از ضعف وپشیمانى درخاندان پیامبر، قهقهه مستانه سر دهد، با دیدن پیكر به خون آغشته برادر، رو به آسمان كرد و گفت: «أَللَّهُمَّ تَقَبَّلْ هذا الْقُرْبانَ‏؛ خدایا این قربانى را قبول فرما!».[11]،[12] این جمله چون پتكى بر سر دشمن فرود آمد و كوس رسوایى آنها را به‏صدا درآورد.[13] ▪️زینب علیها السلام سنگ صبور اهل كاروان، كه با نوحه سرائى بجا و به موقعش تا حدودى باعث تخلیه بغض‏ هاى فروخفته در گلو شده بود، متوجه على بن الحسین علیه السلام شد كه مى‏ رفت از سر بى‏ قرارى قالب تهى كند، زینب علیها السلام خود را به امام سجاد علیه السلام رساند[14] و فرزند برادر خود را تسلى بخشید و آینده كربلا و عاشورا را آن‏گونه كه ما امروز بعد از حدود 14 قرن مى‏ بینیم دقیقاً ترسیم كرد، آرى قلب نازنین زینب علیها السلام مى‏ دانست كه این آغاز كار است هر چند تاریك‏دلان بنى‏ امیّه و منافقان آن را پایان كار مى ‏پنداشتند.[15] ▪️زنان و دختران و كودكان حرم حسینى را بر شتران بدون جهاز سوار كردند و آنها را بدون پوشش مناسب، میان دشمنان حركت داده و همانند اسیران بلاد كفر و در نهایتِ مصیبت و اندوه، به سوى كوفه‏[16]حركت دادند.[17] 📚 پی نوشت : [1] عاشورا ریشه‏ ها، انگیزه ‏ها، رویدادها، پیامدها ؛ ص544. [2] همان. [3] بحارالانوار؛ ج 45؛ ص 62، ر.ک: ملهوف( لهوف)؛ ص 190 ، انساب الاشراف؛ج 3؛ ص 412. در ملهوف، آمده است كه قبیله بنى‏اسد، سیزده سر را حمل مى‏ كرده‏ اند. [4] عاشورا ریشه ‏ها، انگیزه‏ ها، رویدادها، پیامدها ؛ ص544. [5] همان. [6] عاشورا ، ریشه ها، انگیزه ها، رویدادها، پیامدها ؛ ص546. [7] همان. [8] همان. [9] مقتل الحسین مقرّم؛ ص 306 ، نفس المهموم؛ ص 201. [10] عاشورا ریشه‏ ها، انگیزه ‏ها، رویدادها، پیامدها ؛ ص547. [11] مقتل الحسین مقرّم؛ ص 307. [12] عاشورا ریشه‏ ها، انگیزه ‏ها، رویدادها، پیامدها ؛ ص547. [13] همان. [14] همان ؛ ص549. [15] همان؛ ص550. [16] همان ؛ ص544. [17] همان؛ ص 545. 🏴 ─┅═ঈ🦋🦋🍃ঈ═┅─🖤
مسير حرکت اسراء اهل بيت ـ عليهم السلام ـ : ۱ـ از کربلا به کوفه: عصر روز يازدهم سرهاي شهداي کربلا را به روي نيزه زدند و بين قبايل مختلف تقسيم کردند. به دستور عمر بن سعد دختران و زنان را بر شتران بي جهاز سوار کردند و غل و زنجير بر گردن امام سجاد نهادند و به درخواست اهل بيت آنها را از کنار شهدا عبور دادند و به هنگام عبور شيون آنها بلند شد. سکينه خود را بر روي بدن پدر شهيدش انداخت ولي تعدادي از مأموران با خشونت و تازيانه سکينه را از روي بدن امام کنار کشيدند. کاروان با شتاب فاصله 12 فرسخي کربلا تا کوفه را طي کرد. مردم کوفه براي تماشا اجتماع کرده بودند. وقتي وارد کوفه شدند حضرت زينب اشاره اي کرد و با اين اشاره نفسها به سينه ها برگشت و زنگ شتران از صدا افتاد و حضرت خطبه اش را آغاز نمودند خطبه اي که هر شنونده اي را به ياد اميرالمؤمنين ـ عليه السلام ـ مي انداخت. مردم به شدت گريه مي کردند و انگشتانشان را با دندان مي گزيدند. سپس حضرت ام کلثوم و حضرت امام سجاد نيز سخنراني کردند، سپس اسرا را وارد دار الاماره کردند و.... و پس از 4 روز بسرعت روانه شام شدند. ۲_از کوفه به شام: اسراي اهل بيت روز دوازدهم محرم وارد کوفه شدند و روز شانزدهم خارج شده و روانه شام گشتند. اين کاروان با سرعت زياد و تحت تدابير شديد امنيتي در روز اول صفر وارد شام شدند و اين کاروان در راه شهرها و منزلگاهها را پشت سر گذاشتند که برخي شهرهاي آباد و مشهور است و برخي غير مشهورند. نکته مهم اينست که برخي از مورخين گفته اند کاروان اسرا از شام به کربلا برگشته و سپس راهي مدينه شدند و دسته اي ديگر که اکثريت هستند در بيان منازل و محلهاي مسير اسراي اهل بيت نامي از کربلا نبرده اند. مرحوم سيد ابن طاووس در لهوف و مرحوم عباسقلي خان سپهر در ناسخ التواريخ و سيد ابراهيم موسوي در وسيلة الدارين في انصار الحسين ـ عليه السلام ـ و علامه مجلسي در بحار الانوار جلد 45 و... . اين دسته چنين نقل مي کنند که وقتي کاروان اهل بيت ـ عليهم السلام ـ از شام خارج شدند فضاي شهر عوض شده بود مردمي که براي ديدن اسيران جشن گرفته بودند و با شادي به استقبال آنها رفتند پس از حدود 8 روزیا 4روز اقامت همين اسيران مردم را از ظلم و جنايت تاريخي خاندان يزيد آگاه کرده و مظلوميت امام حسين ـ عليه السلام ـ را به آنها فهماندند بنابر اين مردم با ديده گريان آنها را بدرقه کردند و کاروان اسيران با احترام ظاهري زيادي از شام به سوي مدينه روان شدند. امّا همينکه از شام خارج شدند زنان و کودکان از راهنماي کاروان درخواست کردند براي حرکت به سوي مدينه راهي را انتخاب کند تا آنان بتوانند به کربلا وارد شوند. راهنما هم پذيرفت و کاروان از روز هشتم صفر از دمشق راه افتاد و مسير خود را با سرعت ادامه داد تا اينکه توانست در بيستم صفر (اربعين) به کربلا برسند.به روايتي امام سجاد سر امام را که همراهش بود در همين ايام کنار بدن مقدس امام حسين ـ عليه السلام ـ دفن کرد و به بدن ملحق کرد. اين نکته هم لازم به ذکر است که جابربن عبد الله انصاري در اربعين شهادت امام حسين ـ عليه السلام ـ يعني بيستم ماه صفر به زيارت امام شتافته است و اين قطعي است و اگر اهل بيت با جابر در کربلا ملاقات کرده باشند پس حتماً در روز اربعين به کربلا رسيده اند کما اينکه همين مطلب را سيد بن طاووس و امثال او گفته اند منازل کوفه تا شام: در تعداد منازل اختلاف است. برخي 12 مورد و برخي 24 مورد و برخي تا 28 مورد نام برده اند که عبارتند از: 1ـ حراب (خراب)  2ـ قادسيه  3ـ تکريت 4ـ وادي النخله  5ـ لواء (لبا، لينا)  6ـ کيهل (کحيل) 7ـ جهينه  8ـ موصل  9ـ نصيبين 10ـ دعوات  11ـ قنسرين  12ـ حلب 13ـ معرة النعمان  14ـ شيزر (شيرز)  15ـ کفر طاب 16ـ سيبور (سينور)  17ـ حماة    18ـ حمص 19ـ خندق الطعام (سوق الطعام)  20ـ جوسيه (حوسيه)  21ـ بعلبک 22ـ دير راهب  23ـ حرّان  24ـ عسقلان 25ـ مرزين  26ـ ميافارقين  27ـ شبذير... و پس شام (دمشق) البته کتاب هاي مختلف اين منازل را به صورت هاي مختلف ذکر کرده اند که به علت اختصار از ذکر همه آنها صرف نظر مي شود. معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر: 1ـ زينب قهرمان دختر علي، احمد صادقي اردستاني. 2ـ نگاهي کوتاه به زندگي زينب کبري. 3ـ لهوف، سيد بن طاووس. 4ـ حياة السيدة زينب، شيخ جعفر نقدي. 5ـ منتهي الامال، شيخ عباس قمي. https://eitaa.com/manbarmajma
فرازهایی از روضه های امام سجاد علیه السلام روزی امام سجاد (ع )در بازار مدینه شنید مردی می گوید: اِرحَمُونی اَنا رَجُلٌ غَریبٌ به من رحم کنید که من مردی غریب هستم. حضرت به او فرمود: اگر مقِّدر شده باشد که تو در اینجا از دنیا بروی آیا جنازه ات بدون دفن می ماند؟  آن مرد با تعجب گفت: الله اکبر، چگونه جنازه ام را دفن نمی کنند با اینکه در برابر دید مردم مسلمان می باشد. امام سجاد ع منقلب شد و گریست و با همان حال فرمود: «و اسَفاه عَلَیکَ یا اَبَتاهُ! ثُبقی ثَلاثَهَ اَیّامِ بِلا دَفنِ وَ اَنتَ اِبنٌ بِنتِ رَسُولِ الله». ای وای، فریاد از اندوه جانکاه تو ای پدر! که جنازه ات سه روز بدون دفن باقی ماند با اینکه پسر دختر پیامبر خدا ص هستی. سیره امام سجاد علیه السلام ص۱۵۴ ذبح گوسفند روزی امام زین العابدین (ع )از بازار مدینه عبور می کرد دید قصّابی گوسفندی را می کشاند تا آن را در کشتارگاه ذبح نماید. به او فرمود: آیا این گوسفند را آب داده ای. قصاب گفت: ما قصاب ها تا آب به گوسفند ندهیم او را ذبح نمی کنیم. امام سجاد ع گریه کرد و فرمود: «و اَلهفاهُ عَلَیکَ یا اَبا عَبدِالله، الشّاهُ لاتُذبَحُ حَتّی تُسقی الماءُ وَ اَنتَ اِبنُ رَسُولُ الله تُذبَحُ عَطشانا». ای داد و بیداد بر مصائب تو ای اباعبدالله (ع)، گوسفند بدون نوشاندن آب ذبح نشود ولی با اینکه تو پسر رسول خدا (ص) بودی با لب تشنه سر از بدنت جدا کردند. ماساه الحسین ۱۵۳ نحوه انتقال اسرا از زبان امام باقر علیه السلام منبع: اقبال؛ سیدبن طاووس، ج 3 ص 89 مُحَمَّد بن عليّ [الباقر] عليهما السلام: سَأَلتُ أبي عَلِيَّ بنَ الحُسَينِ عليه السلام عَن حَملِ يَزيدَ لَهُ، فَقالَ: حَمَلَني عَلى بَعيرٍ يَطلُعُ‏ بِغَيرِ وِطاءٍ، ورَأسُ الحُسَينِ عليه السلام عَلى عَلَمٍ، ونِسوَتُنا خَلفي عَلى بِغالٍ اكُفٍ‏، وَالفارِطَةُ خَلفَنا وحَولَنا بِالرِّماحِ، إن دَمَعَت مِن أحَدِنا عَينٌ قُرِعَ رَأسُهُ بِالرُّمحِ، حَتّى إذا دَخَلنا دَمِشقَ صاحَ صائِحٌ: يا أهلَ الشّامِ هؤُلاءِ سَبايا أهلِ البَيتِ المَلعون‏ ترجمه: امام باقر عليه السلام: از پدرم على بن الحسين (زين العابدين) عليه السلام در باره بردن او به سوى يزيد پرسيدم. فرمود: «مرا بر شترى لَنگ و بدون جهاز، سوار كردند و سر حسين عليه السلام بر بالاى عَلَمى بود و زنانمان، پشت سرِ من بر استرانى بدون پالان، سوار بودند. كسانى كه ما را مى‏بردند، از پشت سر و گرداگردمان، با نيزه، ما را احاطه كرده بودند و آزار مى‏دادند. اگر اشكى از ديده يكى از ما فرو مى‏چكيد، با نيزه به سرش مى‏كوبيدند، تا آن كه وارد شام شديم. جارچى جار زد: اى شاميان! اينان، اسيران اهل بيتِ ملعون اند» نحوه انتقال اسرا به شام در بیان امام زمان عج منبع:زیارت ناحیه مقدسه وَ سُبِیَ اَهلُکَ کَالعَبِیدِ وَ صُفِدُوا بِالحَدیِدِ فُوقَ اَقتابِ المَطّیات تَلفَحُ وُجُوهَهُم حَرُّ الهاجِراتِ یُساقُونَ فِی البَرارِی وَ الفَلَوات اَیدِیَهُم مَغلُولَهٌ اِلَی العِناقِ یُطافُ بِهِم فِی الاَسواقِ فَوَیلٍ لِلعُصاه الفُسّاقِ ...» ای جد بزرگوار فراموش نمی کنم آن هنگام را که پس از شهادتت افراد خانواده ات را مانند بردگان اسیر کردند و زنجیر آهنین از پشت گردن به آنها بستند و آنها را بر فراز شتران تندرو بی سرپوش و فاقد محمل (با کمال بی احترامی) سوار نمودند که پوست صورتشان از شدت گرمای سوزان سوخت، آنها در بیابان ها و راه ها حرکت داده شدند، دست هایشان را به گردن هایشان بستند و در کوچه ها و میدان ها عبور دادند وای بر آن مردم گنهکار و بی شرم.
⬅️ کامل و مشروح وقایع ماه محرم       ⬅️اوّل محرم الحرام 1. آغاز ایام حسینی2. ماجرای شعب ابیطالب علیه السلام 3.جنگ ذات الرقاع 4. اولین جمع آوری زکات 5. امام حسین علیه السلام در راه کربلا 6. قیام مردم مدینه بر علیه یزید 7. کلام عاشورایی امام رضا علیه السلام   ⬅️ دوّم محرم الحرام 1. ورود امام حسین علیه السلام به کربلا ⬅️سوّم محرم الحرام 1. نامه امام حسین علیه السلام برای اهل کوفه 2. ورود عمر بن سعد به کربلا ⬅️ چهارم محرم الحرام 1. فتوای شریح قاضی به قتل امام حسین علیه السلام ⬅️  ششم محرم الحرام 1. یاری طلبی حبیب بن مظاهر از بنی اسد 2.اولین محاصره فرات در کربلا 3. تراکم لشگر یزید در کربلا   ⬅️هفتم محرم الحرام 1. ملاقات امام حسین علیه السلام با ابن سعد 2. منع آب از امام حسین علیه السلام  ⬅️ هشتم محرم الحرام 1. قحط آب در خیمه های حسینی   ⬅️نهم محرم الحرام تاسوعا 1. محاصره خیمه ها در کربلا 2. آمدن امان نامه برای فرزندان ام البنین سلام الله علیها 3. درخواست تاُخیر جنگ از سوی امام حسین علیه السلام 4. آمدن لشگر تازه نفس به کربلا 5. خطابه امام حسین برای اصحابش    ⬅️شب عاشورا 1. سخنان امام علیه السلام با اهل بیت و اصحابش 2. سخنان زینب کبری سلام الله علیها با امام حسین علیه السلام ⬅️دهم محرم الحرام عاشورا 1. شهادت امام حسین علیه السلام 2. شهادت حبیب بن مظاهر اسدی کوفی 3. شهادت مسلم بن عوسجه 4. شهادت حر بن یزید ریاحی 5. شهادت جون مولی ابی ذر الغفاری 6. شهادت همسر وهب 7. شهادت شبیه ترین فرد به رسول خدا صلی الله علیه و آله 8. شهادت قاسم بن الحسن علیه السلام 9. شهادت عبدالله بن حسن علیه السلام 10.شهادت قمر منیر بنی هاشم علیه السلام 11.شهادت مولانا الرضیع باب الحوایج علی اصغر علیه السلام 12. آمدن ذوالجناح با یال و کوپال خونین به سوی خیمه فاطمیات 12. ماتم و ناله و گریه پردگیان حرم 13.غارت اموال 14.فراز فاطمیات و علویات در بیابانها 15.غارت کردن لباس و ذره 16.جدا شدن سرهای مطهر 17.به آتش کشیدن خیمه های آل الله 18.شهادت دختران کوچک گریه و ماتم 19.راُس مطهر امام حسین علیه السلام در کوفه 20.خونین شدن ریشه هر گیاه 21.قتل ابن زیاد 22.قیام حضرت مهدی علیه السلام 23.وفات ام سلمه ⬅️شب یازدهم محرم الحرام 1.شام غریبان کربلا 2. سر امام حسین علیه السلام در تنور خولی ⬅️یازدهم محرم الحرام 1.حرکت کاروان اسرا از کربلا 2. تشکیل مجلس ابن زیاد 3. حرکت اهل بیت امام حسین علیه السلام به سوی کوفه ⬅️دوازدهم محرم الحرام 1.دفن شهدای کربلا 2. ورود اهل بیت علیهم السلام به کوفه 3. روز شهادت حضرت سجاد علیه السلام ⬅️سیزدهم محرم الحرام 1.اسرای اهل بیت علیهم السلام در مجلس ابن زیاد 2. اسرای اهل بیت علیهم السلام در زندان کوفه 3. خبر شهادت امام حسین علیه السلام در مدینه و شام 4. شهادت عبد الله بن عفیف ⬅️پانزدهم محرم الحرام 1.فرستادن سرهای مطهر شهدا به سوی شام ⬅️نوزدهم محرم الحرام 1.حرکت کاروان کربلا به سوی شام ⬅️بیستم محرم الحرام 1. دفن بدن جون در کربلا ⬅️بیست و پنجم محرم الحرام 1. شهادت امام سجاد علیه السلا م ⬅️بیست و ششم محرم الحرام 1. شهادت علی بن الحسن المثلی ⬅️بیست و هشتم محرم الحرام 1. وفات حذیقه بن یمان 2. تبعید امام جواد علیه السلام به بغداد 3. ورود اسرای اهل بیت علیهم السلام به بعلبک ⬅️بیست و نهم محرم الحرام 1. رسیدن کاروان اسرا به شام تتمۀ محرم الحرام 1. نوشتن صحیفه ملعونه 2. وفات ماریه قبطیه وقایع روزهای محرم 🕊اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّڪَ الفَرَج🕊
🔹هنگام حرکت از کربلا عمر سعد دستور داد که اسرا را از قتلگاه عبور دهند. 🔸قیس بن قرّه گوید: هرگز فراموش نمی‌کنم لحظه‌ای را که زینب دختر فاطمه ـ سلام‌الله علیها ـ را بر کشته بر خاک افتاده برادرش حسین عبور دادند که از سوز دل می‌نالید... 🔹و امام سجاد ـ علیه‌السلام ـ می فرماید: ✳️... من به شهدا نگریستم که روی خاک افتاده و کسی آنها را دفن نکرده، سینه‌ام تنگ شد و به اندازه‌ای بر من سخت گذشت که نزدیک بود جانم بر آید و عمه‌ام زینب وقتی از حالم با خبر شد مرا دلداری داد که بی‌تابی نکنم.[7] ▪️(گویا اسرای کربلا را دوبار به قتلگاه می‌آورند، یک دفعه همان عصر روز عاشورا بعد از غارت خیام و به درخواست خود اسرا و یک بار هم در روز یازدهم محرم هنگام کوچ از کربلا و به دستور عمر سعد و این کار عمر سعد شاید به خاطر این بود که می‌خواست اهل‌بیت ـ علیهم‌السلام ـ با دیدن جنازه‌های عریان و زیر آفتاب مانده شکنجه روحی به اسرا داده باشد.) 🔸بعد از اینکه روز یازدهم محرم اسرا را از کربلا حرکت دادند به سوی کوفه به خاطر نزدیکی این دو به هم ✳️روز 12 محرم اسرا را وارد شهر کوفه نمودند ✳️گویا شب دوازدهم را اسرا در پشت دروازه‌های کوفه و بیرون شهر سپری کرده باشند 🔹در اثر تبلیغات عبیدالله بن زیاد لعنت الله علیه امام حسین ـ علیه‌السلام ـ و خارجی معرفی کردن آن حضرت مردم کوفه از این پیروزی خوشحال می‌شوند و جهت دیدن اسرا به کوچه‌ها و محله‌ها روانه می‌شوند و با دیدن اسرا شادی می‌کنند. 🔸ولی با خطابه‌هایی که امام سجاد ـ علیه‌السلام ـ و خانم زینب ـ سلام‌الله علیها ـ و سایرین از اسرا ایراد می‌کند و خودشان را به کوفیان و مردم می‌شناسانند و به حق بودن قیام امام حسین ـ علیه‌السلام ـ اذعان می‌کنند شادی کوفیان را به عزا تبدیل می‌کنند. در طول مدتی که در کوفه و در میان مردم به عنوان اسیر جنگی حرکت می‌کردند سرها بالای نیزه بود و اسرا در کجاوه‌های جا داده شده بودند و آنان که خیال می‌کردند اسرا از خارجیان هستند و بر خلیفه یزید عاصی شده‌اند، جسارت و اهانت می‌کردند، عده‌ای هم از نسب اسرا سؤال می‌کردند با این وضع وارد دارالاماره می‌شوند و در مجلس عبیدالله بن زیاد که حاکم کوفه و باعث اصلی شهادت امام حسین، 😭این ملعون جلوی چشم اسرا و مردم با چوب‌دستی به سر مبارک می‌زد و خود را پیروز میدان قلمداد می‌کرد و کشته شدن امام حسین ـ علیه‌السلام ـ را خواست خدا قلمداد می‌‌نمود.[8] ولی با جواب‌های که از جانب خانم زینب و امام سجاد ـ علیه‌السلام ـ می‌شنید بیشتر رسوا می‌شد. 📚[7] . شیخ عباس، نفس المهموم، ص 492 و حسین نفس مطمئنه، محمدعلی عالمی، انتشارات هاد، چاپ اول، 1372، ص 306. [8] . ابن مخنف، اولین مقتل سالار شهیدان، ترجمه وقعة الطف، سید علی محمد موسوی جزایری، انتشارات بنی‌الزهرا، چاپ اول، ص 361، و ترجمه نفس‌المهموم، پیشین، ص 519. ع س ع
✅بدن‌های مطهر شهدای کربلا پس از چند روز و توسط چه کسانی دفن شدند و حکمت تأخیر در تدفین چه بود؟ 🔻بعد از شهادت امام حسین(ع) و شهدای عاشورا، عمر سعد که فرمانده سپاه دشمن بود، مدتی در کربلا ماند و کشتگان سپاه خود را جمع کرد و بر آنها نماز خواند، ولی پیکر مطهر امام حسین(ع) و یارانش را بدون غسل و کفن بر روی زمین رها کرد تا سرانجام، این پیکرهای پاک توسط گروهی از مردان قبیله‌ی بنی‌اسد که در نزدیکی کربلا چادر زده و سکونت داشتند - و بر اساس برخی گزارش‌ها با حضور و راهنمایی امام زین‌العابدین(ع) که با روشی اعجاز‌آمیز مانند طی الارض از بند اسارت به آن‌جا آمده بود - به خاک سپرده شدند.[1]  ✳️در مورد این‌که بدن مطهر امام حسین(ع) و یاران ایشان چند روز بعد از شهادت‌شان دفن شد، نظراتی مطرح است: 🔺بیشتر مورخان و سیره‌نویسان متقدم معتقدند که تنها یک روز پس از شهادت امام(ع) و در روز یازدهم محرم، قبیله بنی‌اسد بدن امام حسین(ع) و یارانش را به خاک سپردند.[2] 🔺برخی از مورّخان و سیره‌نویسان نیز گزارش‌ کرده‌اند که عمر سعد دو[3] و یا سه[4] روز پس از فاجعه عاشورا در کربلا حضور داشت و در این مدت نیز بدن مطهر شهدا به صورت عریان بر روی خاک باقی بود تا او به سمت کوفه حرکت کرد.[5] ♻️از آن‌جا که گزارشی وجود ندارد که در طول مدت حضور عمر سعد در کربلا، پیکر شهدا را به خاک سپرده شده باشند، و همچنین بر اساس نقل‌های روایی، امام سجاد(ع) با روشی اعجازآمیز از اسارت به آن‌جا آمده بود، این احتمال داده شد که مراسم تدفین در روز سوم شهادت انجام شده باشد.[6] 🔻در همین زمینه امام رضا(ع) در مناظره‌ی خود با ابن ابی‌حمزه، از او پرسید: ▪️آیا حسین بن علی(ع) امام بود؟! گفت: آری! ▪️امام(ع) فرمود: پس چه کسی عهده‌دار دفن ایشان شد؟ ▪️ابن ابی‌حمزه گفت: علی بن الحسین(ع)! ▪️امام هشتم(ع) فرمود: علی بن الحسین(ع) در آن زمان کجا بود؟! ▪️گفت: در کوفه نزد پسر زیاد زندانی بود؛ اما بدون این‌که آنها باخبر شوند به کربلا آمد، پدرش را دفن نمود و به زندان برگشت. ▪️امام رضا(ع) فرمود: کسی که علی بن الحسین را قدرت داد که به کربلا بیاید، پدرش را دفن کند و برگردد، مرا نیز می‌تواند به بغداد ببرد تا پدرم را کفن و دفن کنم، در حالی که نه در زندان هستم و نه در اسارت![7] 🔺گزارشی نیز وجود دارد که نشانگر آن است که پیکر شهدا بیش از سه روز در آن‌جا باقی نماند؛ زیرا سلیمان بن قتّه عدوی سه روز بعد از عاشورا از کربلا عبور نمود و این اشعار را سرود: ➖بر خانه‏ ها و سراپرده خاندان رسول خدا(ص) گذر کردم، ولی آنها را مانند روزگار پرافتخار پیامبر(ص)، آباد و آزاد و در امنیت و آرامش ندیدم! ➖مگر نمی‌نگری که خورشید جهان افروز در سوگ حسین(ع) و یارانش رنگ‌پریده و بیمار است، ➖و زمین و زمان از این سوگ سهمگین به لرزه درآمده و دگرگون شده است.[8] 🔸از آن‌جا که او در اشعارش هیچ اشاره‌‌ای به باقی‌‌ماندن پیکرها بر روی خاک نکرده، می‌توان برداشت کرد که شهدا قبل از آن زمان به خاک سپرده شده بودند. ✳️اما در مورد حکمت تأخیر دفن امام حسین(ع) باید گفت؛ اگرچه این تأخیر، نشانی واضح از مظلومیت مضاعف امام(ع) بود که مدتی در زیر آفتاب باشد و دفن نشود و این اندوه بیشتری را برای نسل‌های بعد به دنبال داشته باشد؛ اما برای این موضوع و هر ماجرای مشابه دیگر -که ناشی از رفتار دشمن بوده و نه رفتار اهل‌بیت(ع) - نیازی به آن نیست که حکمتی در نظر بگیریم و در روایات معتبر نیز حکمتی برای این تأخیر بیان نشده است؛ از این‌رو هر آنچه در این زمینه گفته می‌شود برگرفته از برخی برداشت‌های استحسانی و سلیقه‌‌ای است که در قالب‌هایی مانند شعر عرضه می‌شود.   ع 📚منابع در ادامه...👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻
📚منابع 👆🏻👆🏻👆🏻👆🏻 ▪️[1] «شناسایی و دفن اجساد شهدای کربلا»، 668؛ «دفن بدن مطهر امام حسین (ع)»، 7001؛ «قبیله بنی اسد و دفن بدن مطهر امام حسین(ع)»، 33804؛ «غسل امام معصوم توسط امام معصوم»، 101022. ▪️[2]. ابو مخنف کوفی، لوط بن یحیی، وقعة الطف، محقق، مصحح، یوسفی غروی، محمد هادی‏، ص 260، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ سوم، 1417ق؛ طبری، أبو جعفر محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک(تاریخ طبری)، تحقیق، ابراهیم، محمد أبو الفضل، ج 5، ص 455، بیروت، دار التراث، چاپ دوم، 1387ق. ابن شهر آشوب مازندرانی، مناقب آل أبی طالب(ع)، ج 4، ص 112، قم، علامه، چاپ اول، 1379ق؛ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، تحقیق، زکار، سهیل، زرکلی، ریاض، ج 3، ص 205، بیروت، دار الفکر، چاپ اول، 1417ق؛ ابن اثیر جزری، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج 4، ص 80، بیروت، دار صادر، 1385ق. ▪️[3]. دینوری، ابو حنیفه احمد بن داود، الاخبار الطوال، ص 259، قم، منشورات الرضی، 1368ش؛ کاشفی سبزواری‏، ملا حسین، روضة الشهداء، ص 449، قم، نوید اسلام‏، چاپ سوم، 1382ش. ▪️[4]. استرآبادی‏، احمد بن تاج الدین، آثار احمدی تاریخ زندگانی پیامبر اسلام(ص) و ائمه اطهار(ع)، ص 494، تهران، میراث مکتوب‏، چاپ اوّل‏، 1374ش. ▪️[5]. مقرّم، عبد الرزاق‏، مقتل الحسین(ع)، مؤسسة الخرسان للمطبوعات‏، ص 305، بیروت، 1426ق؛ روضة الشهداء، ص 449. ▪️[6]. مقتل الحسین(ع)، ص 335؛ روضة الشهداء، ص 449. ▪️[7]. کشی، محمد بن عمر، اختیار معرفة الرجال، محقق، مصحح، شیخ طوسی، محمد بن حسن، مصطفوی، حسن،‏ ص 464، مشهد، مؤسسه نشر دانشگاه مشهد، چاپ اول، 1409ق؛ مسعودی، علی بن حسین، اثبات الوصیة للإمام علی بن أبی طالب(ع)، ص 207، قم، انصاریان، چاپ سوم، 1384ش؛ مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 45، ص ص 169، و ج 48، ص 270، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق. ▪️[8]. ابن نما حلی، جعفر بن محمد، مثیر الأحزان، ص 110 – 111، قم، مدرسه امام مهدی، چاپ سوم، 1406ق.
هدایت شده از کانال ادعیه وگریز
✅ قسمت هایی از 🔻 أَلسَّلامُ عَلَى الْمُرَمَّلِ بِالدِّمآءِ، أَلسَّلامُ عَلَى الْمَهْتُوکِ الْخِبآءِ سلام بر آن آغشته به خون، سلام بر آن‌که (حُرمت) خیمه گاهش دریده شد.. 🔻 أَلسَّلامُ عَلَى الْجُیُوبِ الْمُضَرَّجاتِ، أَلسَّلامُ عَلَى الشِّفاهِ الذّابِلاتِ، أَلسَّلامُ عَلَى النُّفُوسِ الْمُصْطَلَماتِ، سلام بر آن گریبآن‌هاى چـاک شده، سلام بر آن لب‌هاى خشکیده، سـلام بر آن جآن‌هاى مستأصل و ناچار، 🔻 أَلسَّلامُ عَلَى الاَْرْواحِ الْمُخْتَلَساتِ، أَلسَّلامُ عَلَى الاَْجْسادِ الْعارِیاتِ، أَلسَّلامُ عَلَى الْجُسُومِ الشّاحِباتِ، سـلام بر آن ارواحِ (از کالبد) خارج شده، سلام بر آن جسـدهاى عـریان و برهـنه، سـلام بر آن بدن‌هاى لاغر و نحیف، 🔻 أَلسَّلامُ عَلَى الدِّمآءِ السّآئِلاتِ، أَلسَّلامُ عَلَى الاَْعْضآءِ الْمُقَطَّعاتِ، أَلسَّلامُ عَلَى الرُّؤُوسِ الْمُشالاتِ،  سلام بر آن خون هاى جارى، سلام بر آن اعضا قطعه قطعه شده، سلام بر آن سرهاى بالا رفته (بر نیزه ها)، 🔻 أَلسَّلامُ عَلَى النِّسْوَهِ الْبارِزاتِ سلام برآن بانوانِ بیرون آمده (از خیمه ها) 🔻 أَلسَّلامُ عَـلَى الاَْبْدانِ السَّلیبَهِ،  سلام بر آن بدن‌هاى برهـنه شده 🔻 أَلسَّلامُ عَلَى الْمُجَدَّلینَ فِى الْفَلَواتِ،  سلام بر آن به خاک افتادگان در بیابآن‌ها‌، 🔻 أَلسَّلامُ عَلَى النّازِحینَ عَنِ الاَْوْطانِ،  سلام بر آن دور افتادگان از وطن‌ها، أَلسَّلامُ عَلَى الْمَدْفُونینَ بِلا أَکْفان،  سلام بر آن دفن شدگان بدون کفن، أَلسَّلامُ عَلَى الرُّؤُوسِ الْمُفَرَّقَهِ عَنِ الاَْبْدانِ،  سلام بر آن سرهاى جدا شده از بدن 🔻 أَلسَّلامُ عَلَى الْمَنْحُورِ فِى الْوَرى،  سلام بر آن‌که در ملا عام سرش بریده شد کانال ادعیه وگریزهای مجمع الذاکرین (علیه السلام)👇👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/466354217Cce92b3a469 برای استفاده از دعاها و گریزهای ودسترسی آسان به آن دعا برای مادحین و ذاکرین محترم
یازهرا🌺: 🌹🍃🌾🌷🍃🍀🍃 🍃🌾🌷🍃 🌾🌷🍃 🌷🍃 🍀 یکی از مردان طایفه بنی اسد،میگوید:پس از این که عمرسعد کربلا را ترک کرد من رفتم تا منطقه را ببینم،دیدم از آن بدن های پاره پاره و به خون تپیده،نور ساطع می شود و بوی عطر به مشام می رسد. ناگهان چشمش به شیر ترسناکی می افتد که در بین شهدا رفت و آمد می کرد.وقتی به پیکر پاک سیدالشهدا رسید بدن خود را از خون او رنگین نمود و خود را به بدن حضرت چسباند و نعره و شیون های وحشتناکی سر داد،از بیم آن که شیر او را نَدَرَد به میان نِی ها رفت و پنهان شد. نکته دیگری که او را به شگفتی واداشته بود شمع هایی در نیمه های شب گرداگرد بدن شهدا روشن شدند،اما هیچ کسی در آن جا دیده نمی شد،تمها صدای گریه و ناله های جانسوز به گوش می رسید. 📚مقتل مقرم،ص۳۸۴ 📚مدینةالمعاجز،ص۲۶۳،باب۱۲۷ در روز ۱۳ محرم،امام سجاد(ع) برای دفن کردن شهدا به کربلا آمد،چرا که نماز و مراسم تدفین امام را تنها امامِ بعد از او باید انجام دهد. یکی از دلایل این سخن،گفت و گوی امام رضا(ع) با علی بن حمزه است.حضرت به او فرمود:"بگو ببینم،آیا حسین بن علی امام بود یا نه؟!". عرض کرد:آری. حضرت فرمود:"پس چه کسی مراسم تدفین او را به جا آورد؟". عرض کرد:حضرت سجاد فرزند امام حسین. امام فرمود:"امام سجاد آن موقع در کجا حضور داشت؟". ابن حمزه عرض کرد: در کوفه و زندان ابن زیاد بود بدون این که کسی بفهمد از زندان خارج شد،مراسم تدفین پدر گرامی اش را انجام داد و دوباره به زندان بازگشت. امام رضا(ع)فرمود: "کسی که توانست،امام سجاد را با وجود این که در زندان بود به کربلا آورد،می تواند امامِ بعد از من را نیز از بغداد برای انجام تشریفات دفن پدرش بیاورد،با این که او نه در زندان خواهد بود و نه در اسارت". 📚مقتل مقرم،ص۳۸۴_۳۸۵ 📚اثبات الوصیه مسعودی،ص۱۷۳ 📚مرآةالعقول مجلسی،ج۱،ص۳۷۳ وقتی امام سجاد وارد کربلا شد دید مردم و طایفه بنی اسد آمده اند کنار کشته ها و متحیر مانده اند و نمی دانند چه کنند!چون آنها نمی توانستند شهدا را بشناسند،چرا که شهدا سر در بدن نداشتند،گاهی نیز از یکدیگر می پرسیدند که آیا کدام یک از شهدا را توانسته اند شناسایی کنند اما هیچ کس نبود که پاسخ مثبت بدهد. حضرت جلو رفت،خود را معرفی کرد و به آنها فرمود برای چه کاری به آن جا آمده است! هر یک از شهدا را که دفن می کردند، حضرت او را معرفی می کرد و نام دیگر مشخصاتش را بیان می کرد،آن جا تنها صدایی که به گوش می رسید صدای گریه و ناله بود. بنی اسد همچون سیل،اشک می ریختند و زن ها موهای خویش را پریشان کرده و به صورت خویش می زدند. 📚مقتل مقرم،ص۳۸۵ کانال ادعیه وگریزهای مجمع الذاکرین (علیه السلام)👇👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/466354217Cce92b3a469
Rashidi: ❖﷽❖ 💦گريۀ على بن الحسين (ع) 📜قال السيد «ره»: و روي عن الصادق عليه السلام أنه قال: أن زين العابدين عليه السلام بكى على أبيه أربعين سنة صائما نهاره قائما ليله، فإذا حضر الافطار جاءه غلامه بطعامه و شرابه فيضعه بين يديه و يقول: كل يا مولاي. فيقول: قتل ابن رسول اللّه جائعا قتل ابن رسول اللّه عطشانا. فلا يزال يكرر ذلك و يبكي حتى يبل طعامه من دموعه ثم يمزج شرابه بدموعه، فلم يزل كذلك حتى لحق باللّه عز و جل. و حدث مولى له عليه السلام أنه برز يوما إلى الصحراء. قال: فتبعته فوجدته قد سجد على حجارة خشنة و أنا أسمع شهيقه و بكاؤه و أحصيت عليه ألف مرة «لا إله إلا اللّه حقا حقا، لا إله إلا اللّه تعبدا ورقا، لا إله إلا اللّه إيمانا و صدقا». ثم رفع رأسه من السجود و ان لحيته و وجهه قد غمرا بالماء من دموع عينيه فقلت: يا سيدي أ ما آن لحزنك أن ينقضي و لبكائك أن يقل‌؟ فقال لي: ويحك ان يعقوب بن اسحاق ابن إبراهيم عليهم السلام كان نبيا ابن نبي كان له اثني عشر ابنا فغيب اللّه سبحانه واحدا منهم فشاب رأسه من الحزن و احدودب ظهره من الغم و ذهب بصره من البكاء و ابنه حي في دار الدنيا، و أنا فقدت أبي و أخي و سبعة عشر من أهل بيتي صرعى مقتولين، فكيف ينقضي حزني و يقل بكائي . 📝سيّد (ره) گويد: از امام صادق (ع) روايت شده كه زين العابدين (ع) چهل سال بر پدرش گريست و همه را روزه‌دار و شب‌زنده‌دار بود و چون افطار مى‌شد، غلامش افطار براى او مى‌آورد و جلويش مى‌نهاد و مى‌گفت: مولاى من افطار كنيد، مى‌فرمود: پسر رسول خدا (ص) گرسنه كشته شد و پسر رسول خدا (ص) تشنه كشته شد، و پياپى همين را مى‌گفت و مى‌گريست تا خوراكش از اشك چشمش خيس مى‌شد و آبش بدان مى‌آميخت تا آخر عمرش چنين بود، يكى از مواليان بازگفته كه: روزى آن حضرت رفت و من دنبالش رفتم، ديدم پيشانى بر سنگ زبرى نهاده و من آواز ناله و گريه‌اش را مى‌شنيدم تا هزار بار شمردم كه مى‌گفت: «لا اله الاّ اللّه حقّا حقّاً لا اله الاّ اللّه تعبّدا و رقّا لا اله الاّ اللّه ايمانا و صدقا»سپس سر از سجده برداشت و ريش و رويش غرق اشك ديده‌اش بود، گفتم: اى آقاى من، اندوهت بسر نيايد و گريه‌ات كم نشود؟ فرمود: واى بر تو، يعقوب پيغمبر بود و دوازده پسر داشت، يكى از آنها را خدا از او غايب كرد، موى سرش از اندوه، سپيد و پشتش از غم خميد و ديد چشمش از گريه رفت با اينكه پسرش در دنيا زنده بود، من پدر و برادر و هفده تن از كسان خود را به خاك افتاده و كشته ديدم، چگونه اندوهم سرايد و گريه‌ام كم آيد. 📚 نفس المهموم، در کربلا چه گذشت؟ ، صفحه 603 شیخ عباس قمی کانال ادعیه وگریزهای مجمع الذاکرین (علیه السلام)👇👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/466354217Cce92b3a469
قبری حاضر و آماده، آشکار شد و حضرت دستان خود را زیر کمر امام حسین(ع) گشود و گفت: 🔻 «بسم الله و بالله وعلى ملّة رسول الله، صدق الله ورسوله،‌ ماشاء ولا حول ولا قوة إلاّ بالله العظیم.» ✳️ امام به تنهایی بی‌آنکه بنی اسد در این کار همراهی‌اش کنند پیکر مطهر را وارد قبر کرد و به آنان گفت: همراه من کسی هست که یاری می‌کند. هنگامی که او را در قبر نهاد، ‌صورت بر آن رگ‌های بریده گذاشت و گفت: 🔻خوشا سرزمینی که پیکر پاک تو را در بر گرفت! دنیا پس از تو تاریک است و آخرت با فروغ جمالت روشن است، اما شبِ بیداری و غم است و اندوهگین همیشگی، تا آنکه خداوند برای خاندان تو سرای آخرت را برگزیند که تو در آنی، سلام و رحمت و برکات الهی بر تو باد از من، ای فرزند رسول خدا.» 🔸امام سجاد (ع) پس از آنکه اباعبدالله الحسین (ع) را دفن نمودند، بر قبر حضرت اینگونه نوشتد: 🔻«این قبر حسین بن علی بن ابی طالب است که او را لب تشنه و غریب شهید کردند.» 🔻سپس به طرف عمویشان عباس (ع) رفت و خود را روی بدن مقدس او انداخت، درحالی که رگ‌های بریده‌اش را می‌بوسید و می‌گفت: 🔻«پس از تو خاک بر سر دنیا! ای قمر بنی‌هاشم! از من سلام بر تو باد، ای شهید خدایی! رحمت و برکات الهی بر تو باد.» 🔻و پس از آن به تنهایی بدن مطهر حضرت اباالفضل العباس (ع) را به خاک سپرد و در پایان، دو نقطه را مشخص نمودند تا بنی اسد در یک نقطه، شهدای بنی هاشم و در نقطه دیگر اصحاب را دفن کنند، و در آخر، حر بن ریاحی توسط خویشان خود، به خاک سپرده شد. 🔹در رابطه با سر مطهر امام حسین (ع) روایات مختلفی آمده که در برخی از آنان اینگونه گفته شده است: 🔻بنا بر مطلبی که در کتاب وسائل الشیعه آمده است، برخی از علمای شیعه با استفاده از اخبار و روایاتی از ائمه معصوم(ع)، گفته اند: 🔻سر مقدس سیدالشهدا (ع) در نجف اشرف، کنار مرقد مطهّر امیرالمومنین(ع) دفن شده است. 🔻هم چنین در روایتی دیگر، ابن کثیر گفته که، یزید لعنة الله علیه سر مبارک امام را برای حاکم مدینه عمرو بن سعد فرستاده، و او آن را در بقیع، کنار قبر مادرش زهرا(س)، دفن نمود است. 🔻و بنا به قولی دیگر از ابن ابی الدنیا و بلاذری، سر مبارک امام حسین (ع) در دمشق دفن شده است. گفته شده که خلفای فاطمی سر مقدس را از باب الفرادیس به عسقلان که بین شام و مصر است، بردند و از آنجا به مصر منتقل نمودند و بنا بر روایاتی دیگر، سر مبارک را به کربلا آوردند و به بدن امام ملحق نمودند. 📚منابع: ▪️الارشاد، شیخ مفید ▪️مروج الذهب، جلد 3 ▪️فرهنگ عاشورا، جواد محدثی ▪️مقتل الحسین، مقرم ▪️بحارالانوار، مجلسی ▪️وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی ▪️شذرات الذهب، عماد حنبلی
(ع) و سایر شهدای کربلا چگونه اتفاق افتاد؟ 🔹بنی اسد، با کمک امام سجاد (ع) ابدان مطهر شهدای کربلا را سه روز پس از واقعه عاشورا دفن کردند. 🔸پس از شهادت امام حسین علیه اسلام و اهل بیت و اصحاب ایشان در دهم محرم سال 61 هجری قمری، بدن های قطعه قطعه و خون آلود آنان بر زمین ماند تا آنکه در پایان روز دوازدهم محرم الحرام، قوم بنی اسد با کمک امام سجاد (ع) شهدا را دفن نمودند. 🔹در رابطه با چگونگی دفن شهدای کربلا، روایات فراوانی وجود دارد که همه روایات بر دفن شهدا توسط بنی اسد اتفاق نظر دارند اما در چگونگی آن تفاوتهایی ذکر کرده‌اند. 🔸شیخ مفید در کتاب ارشاد اینگونه نوشته است: 🔻«گروهی از بنی اسد که در غاضریه بودند، نزد اجساد مطهر امام حسین(ع) و یارانش آمده و بر آنان نماز خواندند و آنان را دفن کردند، بدین ترتیب که حسین(ع) در همین جایی است که اکنون قبر شریف اوست و فرزندش علی‌اصغر (ع) کنار پای حضرت دفن است. برای دیگر شهیدان گودالی در پایین پای حسین(ع) کنده و همگی را گردآورده و در آنجا دفن کردند، و عباس بن علی(ع) را در همان‌جا که به شهادت رسیده بود، سر راه غاضریه همان جایی که اکنون قبر اوست، دفن نمودند». 🔹علاوه بر شیخ مفید، بلاذری در انساب الشراف و مسعودی در مروج الذهب نیز بر همین باورند که 🔻امام حسین علیه السلام و دیگر شهدا یک روز پس از شهادت و بعد حرکت سپاهیان عمر سعد به سمت شام یعنی یازدهم محرم توسط اهل غاضریه از بنی اسد دفن شدند؛ ✳️ این قول مورخان اهل سنت است و شیخ مفید در الارشاد و سید بن طاووس در لهوف و ابن شهر آشوب در مناقب آل ابی طالب از مورخین و علمای شیعه هم همین قول را نقل کرده اند، ✳️با این تفاوت که شیعیان معتقداند بنی اسد با کمک امام سجاد (ع) اجساد شهدای کربلا را دفن کردند. 🔸از آنجایی که بنی اسد اهل روستایی در نزدیکی کربلا بودند و در میدان نبرد شرکت نداشتند، نمی توانستند بدون راهنمایی کسی که از همه آن شهیدان و پیکر و لباسشان شناخت کامل داشته باشد آنان را شناسایی و دفن کنند. 🔻شهدای کربلا به‌جز حضرت علی اصغر که خود امام حسین (ع) آن را دفن نمود و حر بن ریاحی که نزدیکانش مانع بریدن سر از پیکرش شدند، هیچ کدام سر در پیکر نداشتند و این اتفاق، کار شناسایی شهدای کربلا را غیر ممکن می‌ساخت و بنا بر نظر شیعه، دفن امام را جز امامی مانند خودش بر عهده نمی‌گیرد. 🔻با دلایل ارائه شده بر عدم امکان دفن شهدا توسط بنی اسد بدون کمک راهنما، می‌توان به این نتیجه رسید که امام سجاد (ع) در دفن شهدای کربلا حضور داشتند؛ و حضور ایشان نیز باید خارج از اسباب عادی صورت گرفته باشد و این مطلب نیز به وسیله روایتی که از امام رضا علیه السلام نقل شده؛ تایید می‌شود چراکه امام سجاد (ع) در روز یازدهم با کاروان اسرا به سمت کوفه حرکت کردند و در روز دوازدهم در مجلس ابن زیاد به روشنگری مشغول بودند تا اینکه در هنگام غروب، ابن زیاد اسرا را به زندان فرستاد؛ اینگونه برداشت می‌شود که امام علیه اسلام فرصتی پیدا کردند که اندکی دور از اذیت و آزار یزید قرار گیرند لذا با بهره گیری از امدادهای غیبی به دشت کربلا آمدند 🔻و بدنهای شهداء را سه روز بعد از واقعه کربلا در روز سیزدهم محرم به کمک مردان طایفه بنی اسد که با تحریک زنانشان به سوی دشت کربلا آمده بودند دفن می کنند. 🔹علامه مجلسی در کتاب بحارالانوار اینگونه می‌گوید: 🔻«از برخی راویان نقل شده که نزد امام رضا(ع) بودم. علی بن ابی حمزه وابن سراج و ابن مکاره وارد شدند. پس از سخنانی که میان آنان و امام درباره امامتشان گذشت، علی بن ابی حمزه گفت: از پدرانت برای ما روایت شده که عهده‌دار امر دفن امام، جز امام نمی‌شود، پس بگو حسین بن علی(ع) امام بود یا نه؟ 🔻گفت: امام بود. 🔻پرسید چه کسی عهده‌دار کار او شد؟ 🔻گفت: علی بن الحسین(ع). 🔻پرسید او کجا بود؟ 🔻او که دست ابن زیاد اسیر بود! 🔻گفت: بی‌آنکه دشمنان بفهمند بیرون آمد و پدرش را دفن کرد و برگشت. 🔻امام رضا(ع) در ادامه فرمود: خدایی که می‌تواند امام سجاد(ع) را به کوفه ببرد تا پدرش را دفن کند، می‌تواند صاحب امر امامت را به بغداد برساند تا عهده‌دار کفن و دفن پدرش شود و برگردد، در حالی که نه در زندان است نه اسیر.» 🔹مقرم در کتاب مقتل الحسین (ع) نیز می‌گوید: 🔻چون امام سجاد(ع) آمد، بنی اسد را دید که کنار کشتگان گرد آمده‌اند و سرگردانند؛ نمی‌دانند چه کنند و کشته‌ها را نمی‌شناسند، چون بین بدن‌ها و سرهای مقدس جدایی انداخته بودند و گاهی از بستگان آنان می‌پرسیدند؛ امام سجاد به آنان خبر داد که برای دفن این اجساد پاک آمده است. آنان را با نام و مشخصات معرفی کرد. هاشمیان را از دیگران شناساندند. ناله و شیون برخاست و اشک‌ها جاری شد و زنان بنی اسد مو پریشان کردند و سیلی به صورت زدند و بلند گریه کردند. 🔻سپس امام سجاد (ع) به محل قبر آمد، کمی از خاک‌ها را کنار زد،
🩸آمدن إمام سجاد علیه‌السلام برای دفن پیکر مطهر سیدالشهداء علیه‌السلام و شهدای کربلا... | خاک و خورشید، چه بر سر پیکر مطهر شهدای کربلا آورده بود... در نقل‌ها آمده است: 🥀 بعد از که گذشت سه روز از عاشورا وقتی که بنی اسد، بر بالای بدن پاک و مطهر سیدالشهدا علیه‌السلام رسیدند، او از روی نشانه های امامت و نوری که از او ساطع می‌شد، شناختند. دور پیکر امام علیه‌السلام را گرفتند و شروع به گریه و زاری در اطراف او کردند. 📋 و حٰاوَلوا تَحريكَ عضوٍ من أعضائه، فلَم يَتمكّنوا. ▪️سعی کردند یکی از اعضای او را جابجا کنند، اما نتوانستند. 🥀 یکی از آنها گفت: چگونه ما می توانیم این بدن‌ها را دفن کنیم؟! ما از کجا می‌دانیم که هر جسد از آن کیست؟! 📋 و هُم كما تَرونَ جُثثٌ بلا رؤوس، قد غَيّرتْ مَعالمَهُم الشّمسُ و التّرابُ ▪️خودتان هم می‌بینید که اینها اجسادی هستند بدون سر؛ خاک و خورشید، وضعشان پریشان کرده است. 🥀 در همین حینی که مشغول صحبت باهم بودند، سواری را مشاهده کردند که نزدیک آن ها می آمد و نقاب بر صورت زده بود. آن ها _به گمان اینکه این سوار از بنی امیه است _ از اجساد فاصله گرفتند و دیدند که آن مرد از اسب پیاده شد و در حالی که کمرش، منحنی شده، آرام آرام از کنار اجساد، رد می‌شد؛ 📋 حتّى إذا وَقعَ نَظرَهُ على جسدِ الحسين رَمَى بِنَفسِه عليه، و احتَضَنه، و جعلَ يَشمّه تارةً، و يُقبّله أخرى، و هو يَبكي و قد بَلّ لِثامُه مِن دموع عينيه، ▪️تا اینکه که چشمش به بدن امام حسین علیه‌السلام افتاد ، پیش آمد و خود را بر آن انداخت ، آن را در آغوش گرفت و شروع کرد به گریه کردن.گاهی آن ها را می بوسید و گاهی آن را می بویید. آن قدر گریه کرد تا نقاب چهره اش، خیس از اشک شد و می فرمود: 📋 «يا أبتاه بِقَتلك قَرّتْ عيونُ الشّامتين، يا أبتاه بِقتلك فَرِحت بنو أميّة، يا أبتاه بعدك طالَ حُزنُنا، يا أبتاه بعدك طالَ كَربُنا» ▪️پدرجان! با کشتن تو، چشم های مردم کوفه و شام، روشن شد. پدرجان! با کشتن تو، بنی امیه خوشحال شدند. پدرجان بعد از تو اندوه ما طولانی است و غصه هایمان تمامی ندارد. 🥀 سپس رو به بنی اسد کردند و به آنها فرمودند: چرا دور و بر این اجساد ایستاده‌اید؟ گفتند: ما آمدیم آن را تماشا کنیم.حضرت فرمود: قصد شما چه بود؟ آنها گفتند: بدان ، ای برادر ، اکنون ما آنچه را در دل خود داریم در مورد آن جنازه ها به تو می گوییم. 🥀 ما آمده‌ایم تا جسد امام حسین علیه‌السلام و اصحاب او را به خاک بسپاریم و مشغول این کار بودیم که تو از دور نمایان شدی و ما به گمان اینکه تو از اصحاب بنی امیه هستی، دست از کار کشیدیم. 🥀 سپس امام علیه السلام ، خطی را روی زمین کشیدند و رو به بنی اسد کرده و فرمودند: اینجا را حفر کنید. بنی اسد مشغول حفر شدند. سپس حضرت دستور دادند که هفده جسد را در آن حفره به خاک بسپارند. سپس کمی آن طرف تر خطی را روی زمین کشیدند و دستور دادند تا آن جا را حفر کنند و باقی جسدها را در آن به خاک بسپارند به جز یک جسد را... 📚مقتل الحسین علیه‌السلام، بحرالعلوم ص۴۶۶
🩸مصیبت جانسوز سوارشدن زينب کبری سلام‌اللّه‌علیها بر شتر بی جهاز... | وقتی‌که زينب کبری عليهاالسلام نظر به قتلگاه می‌کند و می‌فرماید: کجایید ای مَحرَمانِ من؟! راوی گوید: 📋 ثُمَّ أمَرَ ابنُ سَعدٍ (لَعَنَهُ اللّهُ) بِأنْ تَحمِلَ النِّساءَ عَلىٰ الْأقتابِ بِلا وِطاءٍ و حِجابٍ ▪️سپس ابن سعد (لعنت الله علیه) دستور داد زنان را بر شتران بی جهاز سوار کنند، پس شترها را نزدیک زنان آوردند و گفتند:زود بیایید و سوار شوید و ابن سعد دستور حرکت داد. 🥀 زینب کبری عليهاالسلام چون این حالت را مشاهده نمود، فریاد برآورد: 📋 سَوَّدَ اللّهُ وَجهَكَ يا ابنَ سَعدٍ! في الدُّنيا و الآخِرَةِ.تَأمُرُ هٰؤلاءِ الٍقومِ بِأنْ يُرَكِّبونا، و نَحنُ وَدائِعَ رَسولِ اللّهِ صَلّىٰ اللّهُ عَلَيْهِ و آلِهِ ▪️خدا رویَت را در دنیا و آخرت سیاه کُنَد ای ابن سعد! تو به این مردان امر می‌کنی که ما را سوار کنند در حالی که ما امانت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم هستیم!؟ 🥀 به آنها بگو: از ما دوری شوند تا ما خودمان سوار شویم. عمرسعد دستور داد تا لشکریان از شتران فاصله گرفتند. پس زینب کبری و أم کلثوم سلام‌الله‌علیهما جلو آمدند و هر یک از زنان و بچه ها را به اسم صدا زدند و در نهایت همه را سوار بر شتران کردند. همه زن ها و بچه ها سوار شدند تا اینکه جز زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها کسی نماند. 🥀 در این هنگام حضرت زینب علیهاالسلام نظری به سمت چپ و راست خود انداخت و کسی را جز امام سجاد علیه السلام ندید که از شدت بیماری نمی‌توانست سوار شود. پس نزدیک آن حضرت آمد و فرمود: ای برادرزاده! برخیز و با کمک من بر شتر سوار شو. 🥀 امام سجاد علیهالسلام فرمود: عمه جانم! شما سوار شويد و من و اين جماعت را به حال خود واگذارید. حضرت زينب کبری عليهاالسلام نتوانست از امام علیه السلام نافرمانی کند، لذا برگشت تا سوار بر محمل شود. 📋 فَالْتَفَتَتْ يَميناً و شِمالاً، فَلَم تَرَ إلّا أجساداً عَلىٰ الرِّمالِ و رُؤوساً عَلىٰ الْأسِنَّةِ بِأيدِي الرِّجالِ، فَصَرَخَتْ، و قَالَتْ: وا غُربَتاه! وا أخاه! وا حُسيناه! وا عَبّاساه! وا رِجالاه! وا ضَيعَتاه بَعدَكَ يا أباعبداللّه ▪️پس به سمت راست و چپ خود نظر کرد و کسی را ندید جز اجسادی که بر روی ریگ و رمل بیابان افتاده بودند و سرهایی که بر روی نیزه در دست سپاهيان عمر سعد بود. پس فریادی کشید و فرمود: آه از غريبي...آه ای برادر...آه ای حسین من...آه ای عباس من... آه ای مَحرمان من... چقدر بعد از تو ما خوار و ذليل شدیم ای اباعبدالله... 📋 فَلَمَّا نَظَرَ الْإمامُ زَينُ الْعابدينَ عَلَيْهِ السَّلامُ إلىٰ ذٰلِكَ لَم يَتَمالَكْ عَلىٰ نَفسِهِ دونَ أن قامَ و هو يَرتَعِشُ مِنَ الضَّعفِ، فأخَذَ بِعَصاةِ يَتَوَكَّاُ عَلَيْها، و أتَىٰ إلىٰ عَمَّتِهِ، و ثَنىٰ رُكبَتُه،فأخَذَ لِيَركَبُها فَاِرتَعَشَ مِنَ الضَّعفِ،و سَقَطَ عَلىٰ الْأرضِ ▪️چون امام زین العابدین علیه السلام این حالت زينب کبری عليهاالسلام رامشاهده کرد، نتوانست کاری کند جز اینکه به سختی از جای برخاست و عصایی را به دست گرفت و از ضعف به خود می‌لرزید.پس خود را با همان حالت به کنار محمل زينب کبری عليهاالسلام رساند و زانو گرفت و فرمود: عمه جان! بیا و سوار شو! پس زينب کبری عليهاالسلام آمد تا سوار شود اما امام‌ سجاد علیه السّلام از شدت ضعف لرزید و با صورت به زمین خورد. 📋 فَلَمَّا رَآهُ الشِّمرَ (لَعَنَهُ اللّهُ) أتىٰ إلَيْه، و بِيَدِهِ سَوطٌ، فَضَرَبَهُ ▪️چون شمر (لعنة الله علیه) این حالت را دید، در حالی که تازیانه در دست داشت، به امام سجاد علیه السلام نزدیک شد و امام را با تازیانه زد. زين العابدين عليه السلام فریاد می‌زد؛ وا جدّاه! وا محمّداه! وا عليّاه! وا حسناه! وا حسيناه 🥀 زينب کبری عليهاالسلام از مشاهده این صحنه گریه می‌کرد و به شمر می‌فرمود: وای بر تو ای شمر!به باقی مانده نبوت رحم کن . و دائمًا این را فرمود تا شمر از امام سجاد علیه السلام دست کشید. 🥀 پس در این هنگام کنیز مُسنّی آمد نزد زینب کبری عليهاالسلام و او را سوار کرد. راوی گوید: من پرسیدم که آن پیرزن که بود؟ گفتند: آن پیرزن ،فضه، خادمه فاطمه زهرا علیهاالسلام بود. پس سپاه عمر سعد هر جور که بود امام سجاد علیه‌السّلام را بر یک شتر لاغری سوار کردند و پاهایش را هم از زیر شتر به هم بستند. 📚معالي السّبطين ج۲ ص۹۰ 📚وسيلة الدّارين ص۳۵۰ https://eitaa.com/manbarmajma
🩸جای غُل و زنجیرهایی که بعد از سال های سال، بر روی بدن مبارک امام سجاد علیه‌السلام باقی مانده بود ... در نقل ها آمده است: 🥀 هنگامی که امام سجاد علیه‌السلام به شهادت رسیدند، مردم مدینه فهمیدند که آن حضرت به صد خانواده، غذا می‌رسانده است. جمعی از فقرای مردم مدینه نمی‌دانستند که معاش آنها از کجا تأمین می‌شود، وقتی که امام سجاد علیه‌السلام به شهادت رسیدند، دریافتند که او بود شبانه به طور ناشناس غذای آنها را به دوش خود حمل کرده و به آنها می‌رسانید؛ 🔖 در روایتی إمام باقر علیه‌السلام فرمودند: 📋 لَمَّا وُضِعَ علیه‌السلام عَلَی الْمُغْتَسَلِ نَظَرُوا إِلَی ظَهْرِهِ وَ عَلَیْهِ مِثْلُ رُکَبِ الْإِبِلِ ▪️وقتی پیکر پدرم امام سجاد علیه‌السلام را برای غسل بر روی تخته گذاشتند، بر پشت مبارکش اثری چون کوهان شتر بود. و این به خاطر آن انبانهایی که به در خانه فقراء و مستمندان می‌برد. 📚الخصال ج۲ ص۱۰۰ 📚کشف الغمه ج۲ ص۲۶۶ 🔖در بعضی از نقل‌ها آمده است: 🥀 امام باقر علیه‌السلام پس از غسل امام سجاد علیه‌السلام ، گریه سختی کردند. جابر جلو آمد و عرضه داشت: ای آقای من! برای از دست‌دادن پدرتان گریه می‌کنید؟ امام باقر علیه‌السلام فرمود: 📋 لٰا یٰا جابِر! و اِنْ عَزَّ عَلَیَّ فِراقُهُ، وَلٰکنْ یا جابِر. هٰذِهِ آثارُ السَّلاسِلَ و الأغلالُ فی یدَیهِ و رِجلَیه لَم یَذهَب أثرُها؛ و هٰذِهِ آثارُ الجامِعةِ فی عُنُقِ والدی ▪️نه ای جابر! هرچند فراق پدرم برای من سنگین است اما گریه‌ام برای آثار این غل‌ و زنجیرها و سلسله‌هایی است در جای آن‌ها هنوز بر دست و پای پدرم باقی مانده است؛ این، جای همان جامعه‌ای (غل و زنجیر سنگینی که گردن و دست و پا را به هم می‌بندد) است که بر گردن پدرم هنوز باقی مانده است. 📚 سوگنامه آل محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله ، اشتهاردی، ص٧۶ 📚الطریق،کاشی،ج۳ ص۳۹۳ ✍ این مصیبت، دل را به جایی دیگر نیز می‌کشاند ... چند روز از دفن فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها گذشته بود که مولا علی علیه‌السلام حال و روز خوبی نداشت و از خانه بیرون نمی‌آمد؛ تا اینکه عمّار به خدمت مولا رسید و احوال حضرت را پرسید؛ در این‌جا بود که بغض امیرالمومنین علیه‌السلام شکست و به عمّار فرمودند: 📋 يا عمّار ! لَمّا وَضعتُ فاطمةَ عليهاالسّلام علَى المُغتَسَل،نَظَرتُ إلٰى ضِلعٍ مِن أضلاعِها مَكسورة ▪️ای عمار! وقتی که فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها را روی تخت گذاشتم تا غسل دهم، دیدم دنده‌ای از دنده‌های پهلویش شکسته است 📋 و قَد دَخلَ المِسمارُ في ثَديِها فأعابَه، و مَتنُها قد اِسوَدَّ مِن الضَّرْب، ▪️میخ در، سینه‌اش را شدیداً مجروح کرده بود و بدنش از ضرب تازیانه‌ها سیاه شده بود. 📚الزهراء عليهاالسّلام في السنة و التاريخ و الأدب:ص٥٥٢، به نقل از الصوارم الحاسمه 📚المنتخب،طریحی،ص۳۶۴( با اندکی تفاوت) 📝 وقت باران داغ چشم تر عذابم می‌دهد آب می‌نوشم غم حنجر عذابم می‌دهد شیرخواره سیر باشد زود خوابش می‌برد از عطش بی‌خوابی اصغر عذابم می‌دهد مجلس ختم جوان رفتم دلم آتش گرفت یاد تشییع تن اکبر عذابم می‌دهد غیرتم را شعله‌ور کرده! چهل سالست که ماجرای غارت معجر عذابم می‌دهد ذبح را وقتی که می‌بینم کسی سر می‌برد خاطرات کندی خنجر عذابم می‌دهد روی دست من اثر از حلقه‌های آهن است این کبودی‌های بر پیکر عذابم می‌دهد موی بابایم به روی نیزه‌ها آشفته بود شانه را تا می‌زنم بر سر عذابم می‌دهد کاش غارت می‌شد از روی سرم عمامه‌ام بر سرم جامانده خاکستر عذابم می‌دهد از دم دروازه تا بازار ساعت‌ها گذشت این شلوغی‌های هر معبر عذابم می‌دهد شامیان در پیش من حرف از کنیزی می‌زدند التماس چشم آن دختر عذابم می‌دهد داغ چوب خیزران و مجلس شوم شراب از تمام داغ‌ها بدتر عذابم می‌دهد خطبه را با لعن بر جدم علی آغاز کرد چون به مسجد می‌روم منبر عذابم می‌دهد هرچه آمد بر سر ما از بلای شام بود قتلگاه اصلی ما کوچه‌های شام بود
🩸إمام سجاد علیه‌السلام یک عمْر با «آب» نجوا می‌کردند ‌و می‌فرمودند: تو بودی و پدرم را با لب‌تشنه کشتند؟! بنابر نقلی، شخصی به نام «منهال» گوید: 🥀 از کوچه عبور می‌کردم دیدم آب از ناودان خانه‌ای سرازیر است. اجتناب کردم؛ شخصی بانگ بر من زد که وای بر تو! از این اجتناب می‌کنی، مگر نمی دانی این آب چشم زین العابدین «صلوات اللّه علیه» است!؟ 🥀 گفتم: چگونه می‌شود شخصی چنین گریه کند آب چشم او از ناودان بریزد؟! دقّ الباب کردم. غلامی آمد، اذن دخول خواستم و رفتم بالای بام خانه حضرت‌. 🥀 دیدم امام سجاد علیه‌السلام می‌خواهد تجدید وضو کند؛ آب را به کف دست می‌گیرد و گریه می‌کند و به آب می‌گوید: ای آب! تو بودی و پدرم را با لب تشنه شهید کردند؟! 🥀 عرض کردم: مگر اشک چشم شما چه قدر است؟ إمام علیه‌السلام فرمود: ای منهال! آنچه را که من دیدم تو که ندیده‌ای؟! 🥀 ... روز عاشورا بیهوش شدم، چون به هوش آمدم دیدم عمه‌ام زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها آمده و می‌گوید: ای‌نور دیده من! برخیز که عالم دگرگون شده است. زیر بغلم را گرفت و پرده خیمه را بالا زدم، دیدم سر پدرم را روی نیزه کرده‌اند. 📚 جامع المجالس(خطی) ص۲۶۳ ✍ شاید برای برخی این‌گونه نقل‌ها باعث تعجب باشد... اما خوب است نگاهی بیندازیم به احوالات انبیاء عظام، که از خوف الهی چگونه گریستند... 🔖 در روایتی إمام صادق علیه‌السلام در احوالات داوود نبی علیه‌السلام فرمودند: 📋 أَمَّا دَاوُدُ فَإِنَّهُ بَکَی حَتَّی هَاجَ الْعُشْبُ مِنْ دُمُوعِهِ 🔻اما داوود نبی علیه‌السلام آن‌قدر گریه کرد تا گیاهان از اشک او، روییدند. (بحارالانوار ج۱۱ص۲۱۳) 🔖 در روایتی دیگر إمام صادق علیه‌السلام در احوالات حضرت‌ یحیی‌ علیه‌السلام نیز فرمودند: 📋 بَکَی یَحْیَی بْنُ زَکَرِیَّا علیه‌السلام حَتَّی ذَهَبَ لَحْمُ خَدَّیْهِ مِنَ الدُّمُوعِ فَوَضَعَ عَلَی الْعَظْمِ لُبُوداً یَجْرِی عَلَیْهَا الدُّمُوعُ 🔻یحیی بن زکریا علیهما‌السلام به حدّی گریست که اشک، گوشت گونه‌هایش را از بین برد، پس نَمَدی بر استخوان صورتش نهاد که اشک‌ها بر آن جاری می‌شدند. (بحارالانوار ج۱۴ص۱۶۷) ✍ حال که حق گریه از خوف خدا اینگونه است، حق گریه بر اعظم المصائب یعنی مصیبت سیدالشهداء علیه‌السلام باید چگونه باشد؟! آن هم مصیبتی که إمام سجاد علیه‌السلام هم چشیده‌اند و هم با چشم خود دیده‌اند... 📝 روضه برپا بود هر جا آب بود روضه هایش ذکر بابا آب بود مقتل جانسوز آقا آب بود: تشنه لب بود آه اما آب بود روضه خوانش گاه ظرفی آب شد گاه گاهی روضه خوان قصاب شد ماجرای آب آبش کرده بود غصه ی ارباب آبش کرده بود مادری بی تاب آبش کرده بود دختری بی خواب آبش کرده بود یا خودش بارید دائم یا رباب روضه می خواندند هر دم با رباب پیکری را بر زمین پامال دید شمر را در گودی گودال دید عمه را بالای تل بی حال دید لشکری را در پی خلخال دید هجمه ی شمشیرها یادش نرفت سنگ ها و تیرها یادش نرفت هم به تن رخت اسارت دیده بود خیمه را در وقت غارت دیده بود از سنان خیلی جسارت دیده بود از حرامی ها شرارت دیده بود آتش بی داد دنیا را گرفت شمر آمد راه زن ها را گرفت عمه را با دست بسته می زدند با همان نیزه شکسته می زدند بچه ها را دسته دسته می زدند می شدند آنقدر خسته... می زدند تازیانه جای طفلان خورده بود زین جهت خیلی به زینب برده بود با تنش زنجیرها درگیر بود در غل و زنجیر امّا شیر بود از نگاه حرمله دلگیر بود اوجوان بود آه امّا پیر بود ماجرای شام پشتش را شکست غصه های شام پشتش را شکست کوچه های شام پیرش کرده بود شهر و بار عام پیرش کرده بود سنگ روی بام پیرش کرده بود طعنه و دشنام پیرش کرده بود بی هوا عمامه اش آتش گرفت مثل زهرا جامه اش آتش گرفت درد و رنج و غصه ی بسیار دید از زبان شامیان آزار دید خواهرانش را سر بازار دید عمه را در معرض انظار دید بزم مِی بود و سر و طشتی طلا خیزران بود و عزیز مصطفی نیزه بازی با سرش هم جای خود بوریا و پیکرش هم جای خود دست بی انگشترش هم جای خود ماجرای خواهرش هم جای خود خاک را همسایه ی افلاک کرد خواهرش را در خرابه خاک کرد
◼️ هر گاه که به یاد قتلگاه می‌افتم، گریه راه گلویم را سدّ می‌کند... در روایتی امام صادق علیه السلام فرمودند : الْبَکَّاءُونَ خَمْسَةٌ آدَمُ وَ یَعْقُوبُ وَ یُوسُفُ وَ فَاطِمَةُ بِنْتُ مُحَمَّدٍ وَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ علیهما السلام ▪️«افرادی که بسیار گریستند پنج نفر بودند: آدم، یعقوب، یوسف، فاطمه، دختر حضرت محمّد صلی اللَّه علیه و آله و علی بن الحسین علیهم السّلام. در ادامه روایت حضرت فرمودند : وَ أَمَّا عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ فَبَکَی عَلَی الْحُسَیْنِ علیه السلام أَرْبَعِینَ سَنَةً مَا وُضِعَ بَیْنَ یَدَیْهِ طَعَامٌ إِلَّا بَکَی ▪️حضرت علی بن الحسین علیهم السّلام مدت بیست یا چهل سال بر حضرت امام حسین علیه السلام گریست. هر غذایی که مقابل آن حضرت می‌گذاشتند، او به گریه می‌افتاد. کار آن حضرت به جایی رسید که یکی از غلامانش به وی گفت: «یاابن رسول اللَّه! فدای تو شوم، من می‌ترسم که خود را (به وسیله کثرت گریه) هلاک گردانی! » حضرت فرمودند: إِنَّما أَشْکُوا بَثِّی وَ حُزْنِی إِلَی اللَّهِ وَ أَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ إِنِّی لَمْ أَذْکُرْ مَصْرَعَ بَنِی فَاطِمَةَ إِلَّا خَنَقَتْنِی لِذَلِکَ عَبْرَةٌ. ▪️فرمود: «قالَ إِنَّما أَشْکُوا بَثِّی وَ حُزْنِی إِلَی اللَّهِ وَ أَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ ما لا تَعْلَمُون» -. یوسف / ۸۶ -، {چاره ای نیست، جز اینکه غم و اندوه خود را به خدا شکایت کنم من از خدا چیزهایی می‌دانم که شما نمی دانید. } هر گاه که به یاد قتلگاه فرزندان فاطمه علیها السّلام می‌افتم، گریه راه گلویم را سد می‌کند. 📚 بحارالانوار ج ۴٣ص١۵۵ به نقل از امالی و خصال شیخ صدوق
▪ 🥀یا حضرت سجاد ع ▪🖤سلام برآقایی که ▪🥀آب می دیــــــد ▪🖤به فکر فرو میرفت ▪🥀نوزاد می دیـــــد ▪🖤اشک می ریخـــت ▪🥀طفلان و کودکان را ▪🖤می دید ناله می کرد. ▪🥀شهادت جانسوز امام ▪🖤سجاد(ع) تسلیت باد 🌱‌⃟🌸๛ =====🍃🌺🍃=====
آیت الله مشکینی: مبادا روز شهادت یا ولادت امامی بگذرد و شما آن امام را زیارت نکنید ⚫️ 🌱‌⃟🌸๛ =====🍃🌺🍃=====
🩸هر گاه که به یاد قتلگاه می‌افتم، گریه راه گلویم را سدّ می‌کند... در روایتی امام صادق علیه السلام فرمودند: 📋 الْبَکَّاءُونَ خَمْسَةٌ آدَمُ وَ یَعْقُوبُ وَ یُوسُفُ وَ فَاطِمَةُ بِنْتُ مُحَمَّدٍ وَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ علیهماالسلام ▪️«افرادی که بسیار گریستند پنج نفر بودند: آدم، یعقوب، یوسف، فاطمه، دختر حضرت محمّد صلی اللَّه علیه و آله و علی بن الحسین علیهم السّلام. 🔖 در ادامه روایت حضرت فرمودند: 📜 وَ أَمَّا عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ فَبَکَی عَلَی الْحُسَیْنِ علیه السلام أَرْبَعِینَ سَنَةً مَا وُضِعَ بَیْنَ یَدَیْهِ طَعَامٌ إِلَّا بَکَی ▪️حضرت علی بن الحسین علیهم السّلام مدت بیست یا چهل سال بر حضرت امام حسین علیه السلام گریست. هر غذایی که مقابل آن حضرت می‌گذاشتند، او به گریه می‌افتاد. 🥀 کار آن حضرت به جایی رسید که یکی از غلامانش به وی گفت: «یاابن رسول اللَّه! فدای تو شوم، من می‌ترسم که خود را (به وسیله کثرت گریه) هلاک گردانی! » حضرت فرمودند: 📋 إِنَّما أَشْکُوا بَثِّی وَ حُزْنِی إِلَی اللَّهِ وَ أَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ إِنِّی لَمْ أَذْکُرْ مَصْرَعَ بَنِی فَاطِمَةَ إِلَّا خَنَقَتْنِی لِذَلِکَ عَبْرَةٌ. ▪️فرمود: {چاره ای نیست، جز اینکه غم و اندوه خود را به خدا شکایت کنم من از خدا چیزهایی می‌دانم که شما نمی دانید. } (یوسف ۸۶) هر گاه که به یاد قتلگاه فرزندان فاطمه علیهم‌السّلام می‌افتم، گریه راه گلویم را سدّ می‌کند. 📚 الخصال،ج۱ ص۱۳۱ ✍ نگفته ام غم دل را نگفته بسیار است.. غمی که میکُشدم عاقبت غم یار است به یاد خواب رقیه به یاد حمله زجر.. زمان خواب،دو چشمم همیشه بیدار است تورو خدا جلویم گوسفند سر نبرید دلم ز دیدن این صحنه سخت بیزار است صدای‌ گریه نوزاد میکشد مارا! خداکند که بخوابد! رباب تبدار است نمیروم سر بازار دردسر دارد عذاب هرشب من ازدحام بازار است.. حصیر پهن نکردم به خانه ام اصلا حصیر روضه ی مکشوفه ی من زار است هنوز بعد چهل سال درد پا دادم هنوز بر کف پایم نشانی خار است هنوزجای غل وسلسله ب گردنم است هنوز چشم من از مشت بی هوا تاراست آهای مردم "اَذَلَّ عزیزنا"یعنی محله ای بروی که هجوم اشرار است مقابلم به زن و بچه ام اهانت شد امان ز غربت مردی که بدگرفتار است @maghaatel
🩸وقتی‌که حجت خدا آرزو می‌کند که ای‌کاش مادر مرا نزاییده بود ... سهل ساعدی گوید: 🥀 وقتی که در ورودی شهر شام به محضر إمام سجاد علیه‌السلام رسیدم، حضرت به من فرمودند: ای سهل! آیا درهم و دیناری به همراه داری؟ گفتم: بله ای آقای من! هزار دینار به همراه دارم. 🥀 حضرت‌ فرمودند: مقداری از آن را به این نیزه‌دارها بده و به آن بگو مقداری جلوتر راه بروند تا مردم به دیدن سرها مشغول شده و دیگر به نوامیس ما نظر نکنند. 🩸سهل گوید: من این‌کار را کردم و برگشتم خدمت إمام سجاد علیه‌السلام که در آن هنگام إمام علیه‌السلام این جملات را با خود زمزمه می‌نمودند: 📋 أقادُ ذلِيلًا في دِمَشقَ كأنّني من الزَّنج عبدٌ غاب عنه نصيرُ ▪️در دمشق مرا با ذلت در بند و زنجیر می‌کشانند، گویا من یک بردهٔ زنجی هستم که یار و یاوری ندارد. 📋 و جدِّي رسولُ اللَّه في كلِّ مشهدٍ و شَيخي أميرالمؤمنينَ أميرُ ▪️و حال آنکه در هر کجا باشم جد من پیغمبر خداست و بزرگ من امیرالمؤمنین، وزیر و خلیفه پیغمبر است. 📋 فَيا لَيتَ أُمّي لَم تَلِدْني و لَم أكُن يزيدُ يراني في البِلاد أَسيرُ ▪️ای کاش مادر مرا نزاییده بود و من نبودم تا یزید اینگونه مرا در بین شهرها، اسیر ببیند. 📚مقتل أبو مخنف، ص۱۲۱ 📚الدّمعة السّاكبة، ج۵ ص۸۱ 📚معالي السّبطين،ج ۲ ص۱۴۱ ✍ احترام تو را سلام نبود حق تو كوچه های شام نبود حق آیینه ها شكستن نیست گیرم این آینه امام نبود هیچ جایی برای حال شما بدتر از مجلس حرام نبود گریه كردی صدا زدی «ای كاش... هیچ سنگی به روی بام نبود كاش مادر مرا نمی زایید من امامم، خرابه جامْ نبود» حرفِ ویرانه در میان آمد دختر شاه، یادمان آمد @Maghaatel
🩸چشمان مبارک إمام سجاد علیه‌السلام از شدت گریه، مجروح شده بود و نزدیک بود که آن حضرت نابینا بشود ... 🔖 إبن‌شهر‌آشوب در «المناقب» در احوالات إمام سجاد علیه‌السلام اینگونه می‌نویسد: 📋 «إنَّهُ بَكىٰ حتّى خِيفَ عَلَى عَينَيه.» ▪️امام سجاد علیه‌السلام به اندازه‌ای گریست که خوف آن می‌رفت دیدگان آن حضرت، نابینا شود. 📚المناقب،ابن‌شهرآشوب، ج۱۱ ص۱۱۲ 🔖 ملاحبیب‌الله‌کاشانی نیز در «تذکرة الشهداء» اینگونه می‌نویسد: 🥀 هر وقت ظرف آبی به دست امام سجاد علیه‌السلام می‌دادند، آن‌قدر می‌گریست تا ظرف آب پر از خون می‌شد؛ چرا که چشم مبارک آن حضرت مجروح شده بود! آن حضرت گریه می‌کرد و می‌فرمود: 📋 لٰا هَنّأَنِیَ الأکلُ وَ الشُّربُ؛ یٰا أبی! لَیتَنی لَم أرَ مَصرَعَک ▪️خوردن و آشامیدن گوارایم مباد؛ ای پدرجان! کاش قتلگاهت را نمی‌دیدم. 📚تذکرة الشهداء، ج۲، ص۴۹۵. 📚قسمت این بود بال و پر نزنی مرد بیمار خیمه ها باشی حکمت این بود روی نی نروی راوی رنج نینوا باشی چقدر گریه کردی آقاجان مژه هایت به زحمت افتادند قمری قطعه قطعه را دیدی ناله هایت به لکنت افتادند کربلا خاطرات تلخی داشت ساربان را نمی بری از یاد تا قیام ِ قیامت آقاجان خیزران را نمی بری از یاد خون این باغ، گردن ِ پاییز یاس همرنگ ارغوان می شد چه خبر بود دور ِ طشت طلا عمه ات داشت نصف ِ جان می شد کاش مادر تو را نمی زایید! گله از دست ِ زندگی داری دیدن آب ، آتشت می زد دل خونی ز تشنگی داری تا نگاهت به دشنه ای می خورد جگرت درد می گرفت آقا تا جوانی رشید می دیدی کمرت درد می گرفت آقا جَمَل شام پیش ِرویت بود خطبه ات تیغ ذوالفقارت بود «السلام علیک یا عطشان» ذکر لبهای روضه دارت بود سوخت عمامه ات، بمیرم من سوختن ارث ِ مادری شماست گرچه در بندی از تو می ترسند علتش خوی ِ حیدری شماست کاش می مُردم و نمی‌خواندم سر بازارها تو را بردند نیزه داران عبای دوشت را جای سوغات کربلا بردند @Maghaatel
خطبه حضرت زینب(س) در مجلس یزید ابن ابی طیفور بغدادی در روایتی مرسل آورده است: وقتی یزید با چوب خیزران شروع به زدن دندان های مبارک امام حسین(ع) نمود، در حالی که شعر معروفش را می سرود… زینب(س) گفت راست گفتند خدا و رسولش که «ثم کان عاقبه الذین أساءوا السوأی أن کذبو بآیاتِ و کانوا بِها یَستهزون» (عاقبت کسانی که بدی کردند، بسی بدتر بود چرا که آیات خدا را تکذیب کردند و آنها را به ریش خند می گرفتند.» یزید! تو گمان می کنی حال که زمین و آسمان بر ما تنگ شده، مانند اسیران بدین سو و بدان سو برده می شویم، از آن روست که خدا ما را خوار کرده و تو را کرامت داده و این امر به خاطر منزلت بلند تو در نزد پروردگار است؟! پس بدین خاطر تکبر می ورزی و با غرور به اطراف خود می نگری، در حالی که شاد و سرمستی! آن هنگام که می بینی دنیا به کام توست و امور بر طبق مراد تو به پیش می رود! همانا به تو مهلت داده شده است و رها شده ای و این همان قول خدای تبارک و تعالی است که فرمود: «و لا یحسبن الذین کفروا أن ما نملی لهم خیر لا نفسهم انما نملی لهم لیزدادوا اثماً و لهم عذاب مُهین» (کسانی که کفر ورزیدند، نپندارند مهلت دادن ما به آنها برایشان نیکوست، بلکه مهلت شان می دهیم تا بر گناهانشان بیافزایند و برای آنان عذابی خوار کننده خواهد بود.) (س) قسمت ۱