السَّلامُ عَلَىٰ مَحالِّ مَعْرِفَةِ اللّٰهِ !
سلام بر جایگاههای شناخت خداوند !
- دانشگاهامامشناسی، جامعهٔکبیره
دوشنبهها هر چه میکنم
کابوسِ کوچه تمام نمیشود ؛
پلک بر هم میگذارم و واژهها
جان میگیرند :
زیرباراندوشنبهبعدازظهر
اتفاقیمقابلمرخداد
وسطکوچهناگهاندیدم
زنهمسایهبرزمینافتاد . .
- این شِکوهها سرریز اندوه و نگرانیهای متراکم بود، و آه دلی خشمگین و برافروخته و سستی و ناتوانی حامیانی برای تکیه و بروز غصههای انباشته و نهفته در سینه، و اتمام حجتی برای همه .
#خطبهفدکیهرابخوانیم`
شاهکارِشیخعباسقمیرا
میگشایمونواییدرذهنم
پلیمیشودکهسهشنبهاست!
مباداتوصیهیامام′ره′راازیادببری..
٫اللهُمَّ أَصْلِحْ لِی دِینِی ؛
خدایا دینم را برایم سامان ده٫
میدونی..
هرچی تو راننده قطار قوی باشی
سوزنبان یکی دیگهست؛
سوزنبان عالم خلقت امامزمانِ !
امروزم سر ریل دست شهداست :)
#صاحبنا🌱
پروردگاری که زمینهٔ هدایت فرعون،
نماد کفر و عناد، را فراهم میکند
آیا ممکن است ما را به خود واگذارد؟!
سلام ِ پایانی را که دادم
عِطر گلابش مشامم را پر کرد
و گفت : نمازت را به سرعت
تمام نکن؛ در رفتن از جوار
معشوق که تعجیل روا نیست!
انسان در پی بهانه است
تا لحظات بیشتری را کنار
محبوب ِ خویش سپری کند ..
[وَ لَا تَقْطَعْ مِنْ فَضْلِكَ رَجَائِی ،
و امیدم را از فضلت ناامید نکنی!]
بابالجوادتمالمن ؛
راهتردید، مسیـرِگـذرِعاشـقنیـست !`
٫میانعاشقومعشوقهیچحائلنیست
توخودحجابخودینوکرازمیانبرخیز✨٫
آقایِ اباعبدالله ؛
شما از هرچه داشتی
در مسیرِ خشنودی
محبوب گذشتی،
و اینگونه شد که
بر کتریِ جوشیده
در حسینیه نیز
سوگند یاد میکنند !
مولایِ ما!
کفن که دست مرا بست،
دستِ تو باز است . .
و دستِ بازِ تو یعنی
بیا در آغوشم :)
أَیُّهَا الْوَليُّ النَّاصِح!
اگر مهربانی تو و خدایت را
آنگونه که هست، باور کنیم
آنوقتنامخودمانراچهبگذاریم؟
بندهٔ خدا؟
کدام بنده؟
بندهایکهرنگیازخدایخویشندارد؟
شیعهٔ تو؟
کدام شیعه؟
شیعهمگربیآنکهنشانیازتوداشتهباشد
شیعه میشود؟
#صاحبنا🌱
کیستآنکهشیرینیمحبّتتوراچشیدوجزتوکسیرا خواست؟!
وکیستآنکهبهمقامقُربتواُنسیافتولحظهایروی ازتوگردانید؟!
- منـاجـاتالمحـبّین
این روزها مُهرهایی که خوش
نشستهاند در جانمازم را بیشتر
دوست دارم؛
منِ شیفتهی سجده، حالا
مجنون و شیدا شده برای
″سر بر آن مُهرها نهادن″ !
یک مُهر از کربلای ایران
و دیگریازکربلایعِراق,
هرچهبرایتوست
برایممقدساست :)
[از عهدشکنیها و پشت سرگذاشتن عهد و پیمانها با اطلاعیم. گویی اینها از لغزشهای خود خبر ندارند. با همه این گناهان، ما هرگز امور شما را مهمل نگذاشته، شما را فراموش نمیکنیم و اگر عنایات و توجهات ما نبود، مصائب و حوادث زندگی، شما را در بر میگرفت و دشمنان، شما را از بین میبردند!]
_نامهٔامامعصر″عجلاللهتعالیفرجهالشریف″ به شیخمفید′رحمةاللهعلیه′✨
آقایِ اباعبدالله ؛
حیفهمنازتبوبیماریتوبستربمیرم
شوقِ شهادت تو قلب منه،
خبر که داری ؟ :)
گاهی اوقات برای هیئتها
صحبت میکنم انگار این
جمعیتی که روبهروی من
نشسته گردان غواصهاست؛
اونامُحرِمشدنبهلباسغواصی،
شمامُحرِمشدیدبهلباسعزاداری
برایارباب .
اونا قشنگ شرایط اِحرام رو
رعایت کردن؛
حواستون باشه بچهها،
خوشگلمُحرِمبشیمَحرَممیشی!
مَحرَم بشی، مِنّا میشی!
مِنّا بشی وارد حرم میشی،
مدافع حرم میشی!
دیدی با یه گل بهار شد؟
بایهحججیهمهدلهابهاریشد؟
دیدی ما خار شدیم؟!
گل نشی خار میشی . .
_حاجحسینیکتا
بابالجوادتمالمن ؛
٫میانعاشقومعشوقهیچحائلنیست توخودحجابخودینوکرازمیانبرخیز✨٫
عاشقان با رسم رسوایی به میدان میروند ..
درجواربارگاهامامرئوف′ع′
کهبودم؛ نگاهیبهآشفته
گیسویِ ضریح کردم،
سپیدیها و سیاهیها
در هم آمیخته بودند و
آقا درهم میخریدند !
ازدلمیادامامعصر′عج′
گذر کرد و با خود گفتم
بهگمانمهیچکساینجا
ایشانرابهخاطرنمیآورد،
صدایی شنیدم و
سر برگرداندم
بآنویی فرزند در حصار
دعایفرجرازمزمهمیکرد :)