8.mp3
4.69M
🇮🇷🍃
شایعه:
🔹 برخورد مقتدرانه و قاطعانهی شاه پهلوی با کنسول عربستان به دلیل بیحرمتی به یک حاجی ایرانی.
🔹 به علاوهی ماجرای واقعی یک حاجی ایرانی
💠 پاسخ این شایعه از کتاب شایعات رایج فضای مجازی
#پاسخ_به_شبهات #پهلوی
🇮🇷🍃 @mangenechi
🌟🌿
پروردگارم!
نبودم و دیدی مرا؛
یافتی و به راه آوردی مرا؛
بذر محبت در دلم نهادی و
پروراندی مرا؛
تشنه بودم و غرق محبت کردی مرا.
ای آنکه همیشه نگهدارم بودهای!
عاشقانه دوستت دارم!
🌟🌿
#مناجات_شبانه #شب_بخیر
#به_خدای_مهربان_می_سپاریمتان
╔═.🌟🌿.═════╗
@mangenechi
╚═════.🌟🌿.═╝
•••❈❂✨❄️✨❂❈•••
دست ادب بر سینه میگذارم
و سرمای صبح زمستانم را
به گرمای پاسخ سلام تو میسپارم.
کجایی مولای مهربان؟
کجایی ای آخرین امید جهان؟
بیا
و بتاب بر جهان سرد ما.
•••❈❂✨❄️✨❂❈•••
#صبحی_که_با_سلام_تو_آغاز_می_شود
#السلام_علیک_یا_بقیّة_اللّه
#صبح_بخیر
╔═.✨❄️.════╗
@mangenechi
╚════.❄️✨.═╝
🇮🇷🍃
فضای ایجاد شده از سیاستهای تکروانه و دربستهی مسئولین امور در دههی اخیر، آن چنان خفقانی به وجود آورد که ملت را به آستانهی خطرناک بیتفاوتی و سکوت و رشد عقدهها کشانید.
تا جایی که مشکلات گرهخورده و پیچیدهی زندگی روزمرهی آنان و بیتوجهی دستگاههای مسئول، محیط مناسبی را برای انفجار مردم و سوء استفاده مخالفین از این محیط و فضا آماده کرد. به طوری که مردمِ خفقانگرفته، سینههای تنگ و دردآلود خود را به روی گلولهها باز کردند و با موجی باورنکردنی، همدرد و همنوا شدند.
این موج به حدی خطرناک بود که مردم از جور و ستمِ شدید، شعارهای غیر منطقی فرصتطلبان دشمن را پذیرفته و نتیجهی تبلیغاتی آن را که ایجاد بدبینی نسبت به مقام سلطنت بود پذیرا شدند.
البته بیاعتمادی مردم به دولت و رفتار درباریان، کمک اساسی در این هدف بود. لذا از این رهگذر عدهای جان خود را باختند و قلوب بازماندگان خویش را جریحهدار کردند.
دشمنان از این فرصت نیز استفاده کرده و تخم انتقام و کینه را در روحیهی مردم مصیبتدیده کاشتند و آنچه از این فضا به وجود آمد، باعث رنجیدگی سخت مردم و حتی پاشیدگی نظام اقتصادی خاص آنان گردید.
📚 پهلویها؛ خاندان پهلوی به روایت اسناد، ج ۳، صفحه ۵٩۵
#پهلوی #دهه_فجر
🇮🇷🍃 @mangenechi
🇮🇷🍃
آنچه خواندید،
بخش کوتاهی از سندی به جا مانده از دربار #پهلوی است. (تشریفات کل شاهنشاهی)
شخصی از نزدیکان دربار به نام «حسین امیرصادقی» نامهای به #شاه نوشته و برای نجات کشور، پیشنهادهایی مطرح کرده است.
بعضی از نکات قابل توجه در این سند که طرفداران سلطنت و فریبخوردگان تبلیغات فضای مجازی باید ببینند:
🔹 اعتراف به خفقان موجود در کشور
🔹 اعتراف به بیتوجهی مسئولان به مشکلات مردم
🔹 اعتراف به موج خروشان مردم معترض و دردمند
🔹 اعتراف به بدبینی مردم به سلطنت، در دورهای که فضای مجازی و تبلیغات و... نبود که فضاسازی کاذب بسازد و مردم، مشکلاتی را که خودشان در زندگی لمس میکردند فریاد میزدند.
🔹 اعتراف به پاشیدگی نظام اقتصادی مردم
و نویسندهی همهی این جملات، از نزدیکان دربار است!
#پهلوی #دهه_فجر
🇮🇷🍃 @mangenechi
◾️
رهبر انقلاب:
شخصیت موسیبنجعفر در داخل زندان هم همان شخصیتِ مشعلِ #روشنگری است که تمام اطراف خود را #روشن میکند. حرکت فکر اسلامی و جهاد متکی به قرآن یکچنین حرکتیست، هیچوقت متوقف نمیماند، حتی در سختترین شرایط.
۱۳۶۴/۰۱/۲۳
عرض تسلیت شهادت جانسوز مولای مظلوم، حضرت امام کاظم -علیه السلام- به تمام دوستداران آن حضرت.
@mangenechi
❀•┈┈•
شهادت بابالحوائج، حضرت امام موسی بن جعفر -علیه السلام- تسلیت باد!
#عکسنوشته
❀•┈┈• @mangenechi
🌟🌿
خداوندا! تو برایم همهای!
وجود تو کافیست برای کسی که رو به سوی تو آورده است.
چه زیبا گفت مولایم حسین -علیهالسلام-: کسی که تو را یافت چه کم دارد؟!
و آن کس که تو را ندارد، چه دارد؟!
🌟🌿
#مناجات_شبانه #شب_بخیر
#به_خدای_مهربان_می_سپاریمتان
╔═.🌟🌿.═════╗
@mangenechi
╚═════.🌟🌿.═╝
.
سلام بر صاحب تمام شبها و تمام صبحهای عالم!
سلام بر مولایی که صاحب تمام شادیها و غمهای دل شیعیان است.
سلام بر صاحبعزای تمام شهادتها و دردمند تمام اسارتها!
مولا جان!
آجرک الله فی مصیبة جدک
▫️▪️▫️
#صبحی_که_با_سلام_تو_آغاز_می_شود
#السلام_علیک_یا_بقیّة_اللّه
#صبح_بخیر
◼️@mangenechi
❀•┈┈•
در آستانهی تو کسی ناامید نیست
آقا برای ما همه بابالحوائجی
شهادت بابالحوائج، حضرت امام موسی بن جعفر -علیه السلام- تسلیت باد!
#عکسنوشته #شعر
❀•┈┈• @mangenechi
هدایت شده از محسن عباسی ولدی
بسمالله
«ولی من رای میدم. چون پسرم اتیسم داره.» همینکه جملهام تمام شد با ترمز محکم و ناگهانی راننده، همه هُل خوردیم سمت جلو. نمیدانم خشونت توی ترمزش به خاطر تعجب بود یا از مخالفت صریح و قاطعم با حرفهایش جا خورد. مسافران در حال نچ نچ داشتند خودشان را به عقب بر میگرداندند که راننده پنجرهاش را پایین کشید تا صدای «گوسفند» گفتنش به ماشین جلویی برسد.
از پنجره باز شده، سوز هوای بهمنماه میخورد توی صورتم و مرا با خودش به بهمن پارسال میبرد؛ وقتی که توی همین تاکسیهای سبز رنگ نشسته بودم و بین انگشتهایمْ کاغذ آدرس داروخانهای در کوچه پس کوچههای جنتآباد شمالی را فشار میدادم. یک واسطه بهم اطمینان داده بود که آنجا رسپیریدون دارد؛ قرصی کوچکتر از عدس. اندازه نقطهای که توی زندگی پسرم بین کلمه مرگ و زندگی فاصله میانداخت.
پسر دو ساله من، درکی از ارتفاع نداشت. این یک نوع کمحسی در اتیسم است. بدون آن قرص، ممکن بود خودش را از هر بالا بلندی به پایین پرتاب کند. آن سطح مرتفع میخواست مبل باشد یا قلهی سرسرهای در پارک. میتوانست پشت بام خانهای سه طبقه باشد یا پنجره باز ماشین در حال حرکت.
وقتی به مقصد رسیدیم هوا تاریک شده بود. رفتم توی داروخانه خلوت. ناخودآگاه با صدای پایینتر از معمول از مرد پشت شیشه پرسیدم رسپیریدون دارید؟ مرد چند ثانیهای به من نگاه کرد. انگار میخواست از دزاژ استیصال صورتم شناساییام کند که آیا واقعا کودک اتیستیک دارم یا نه. منتظر جواب دستگاه خیالی دروغسنجیاش نماندم. نسخه را از کیفم بیرون کشیدم و گفتم «آقا بخدا برای همین کاغذ ۳۷۰ تومن پول ویزیت روانپزشک اطفال دادم. ثبت اینترنتی هم هست. میتونید کدملی بچهمو چک کنید.» بغض اگر چهره داشت، در آن لحظه حتما شکل من بود. سراغ رایانهاش نرفت. فقط جوری با احتیاط و آهسته برگه قرص را روی پیشخان گذاشت که انگار داریم کوکائین رد و بدل میکنیم. تشکرکنان قرص را توی دستم فشار دادم. هنوز در خروجی را باز نکرده بودم که صدای مرد توی داروخانه پیچید: «خانم این آخریش بود. دیگه اینجا نیاین.» آنجا به اشکهایم اجازه ریختن ندادم. اما کمتر از یک هفته بعدْ دیگر دلیلی برای اختفای اضطرابم نداشتم و میشد راحت و رها گریه کنم. توی تاکسی بودم. قرصهای تو برگه یا بهتر بگویم، روزهای آرامش خانهمان، تمام شده بود. صبح زود، کاسهی چه کنم را برداشته بودم تا آن را سمت متصدی داروخانه سیزده آبان بگیرم. راننده، رادیو را برای اخبار ساعت هفت روشن کرد. گوینده اخبار، اول مطمئنمان کرد که اینجا تهران است؛ و صدا، صدای جمهوری اسلامی ایران. بعد جوری که انگار مخاطبش فقط خود خود من باشم متن اولین خبر را خواند: «دانشمندان ایرانی توانستند قرص رسپیریدون را بومیسازی کنند. ماده اولیه این دارو در لیست جدید تحریمها علیه ایران قرار داشت. این دارو برای درمان و کنترل اتیسم به کار میرود...»
نه صورتم را پوشاندم و نه صدایم را پایین آوردم. اشک شادی که پنهان کردن ندارد. شیرینتر این که تنها بیست روز بعد، همسرم با سه برگه رسپیریدون از داروخانهی محلهمان به خانه آمد.
من رای میدهم چون پسرم اتیسم دارد. چون میدانم اگر با صندوقهای خالی اقتدار و امنیت این مملکت خال بردارد، هزاران مادر نگران مثل من، باید برای داروهای سادهای مثل تببر و سرماخوردگی، مسیر پر رنج مرا طی کنند. تازه معلوم نیست آن موقع اصلا سیزده آبانی باشد...
صدای بوق ممتد راننده مرا به بهمن ۱۴۰۲ و حوالی انتخابات برگرداند. زنی با غیظ داشت راجع به چای دبش و قیمت گوشت و شاسیبلندهای نمایندهها حرف میزد. پسر جوان کنارش که نگاه خیرهی معذبکنندهای به یقهی باز زن داشت، در تایید حرفش گفت: «آدم یه گوسفند توی مراتع سوییس باشه شرف داره به اینکه یه شهروند باشه تو این مملکت خراب شده» خواستم بگویم خیلی از مردمان سرزمینهای جنگ زده اطرافمان هم رفتند سوییس؛ منتها مثل گوشت گوسفندی، قلب و چشم و کلیهشان با قاچاق اعضای بدن رفت توی فریزرهای اروپا نه مراتع سرسبزش! اما نمیشد. چون هم به مقصد رسیده بودم و هم بعید بود پسرک خبری از آمار شهروندان ربوده شده یا مفقود شدهی لیبی و عراق و سوریه، در خلال جنگهای داخلیشان داشته باشد.
در را که برای پیاده شدن باز کردم از راننده پرسیدم: «این عبارت *آهسته ببندید* که زیر دستگیره نوشته رو خودتون میدید بزنن یا سازمان تاکسیرانی برای همه ماشینا میزنه؟» راننده که انگار سر درد و دلش باز شده باشد گفت: «نه خواهر من! خودم زدم. خون دل خوردم تا این ماشینو خریدم. مردم مراعات نمیکنن که! باید خودم حواسم بهش باشه. به امید به این و اون باشیم که کلامون پس معرکه است.» با خندهام تاییدی نثارش کردم و گفتم: «چقدر خوبه آدم به چیزی که مال خودش میدونه تعلق و تعصب داشته باشه، حالا چه ماشینش باشه، چه وطنش!»
🆔https://ble.ir/callmeplz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 ببینید👆
❓ یکشنبه ۲۲ بهمن برنامه شما چیه؟
✅ صبح زود، راهپیمایی
🌷 #دهه_فجر
🇮🇷 #بیست_و_دوم_بهمن
✊ #راهپیمایی
منگنهچی
🇮🇷🍃 فضای ایجاد شده از سیاستهای تکروانه و دربستهی مسئولین امور در دههی اخیر، آن چنان خفقانی به و
🇮🇷🍃
بخشی دیگر از همان نامه را امشب میخوانیم که اعترافهای دیگری در مورد وضعیت نابسامان کشور و نارضایتی عمیق مردم دربارهی وضعیت کشورداری و مسئولان در بر دارد.
تاریخ این نامه مهر ماه ۱۳۵۷ هست.
یعنی چند ماه قبل از پیروزی #انقلاب مردم به این حد از نهایت نارضایتی رسیده بودند.
و این سند، پاسخگوی بسیاری از دروغها و سفیدشوییهای مغرضانهی سلطنتطلبان است.
#پهلوی #دهه_فجر
🇮🇷🍃 @mangenechi
🇮🇷🍃
(یکی از راهکارهای پیشنهادی برای خروج از بحران:)
ایجاد کمیتهی بررسی اعمال و محاکمه و مجازات متخلفین امور دههی اخیر
از آن جایی که مردم، مسئولین امور دههی اخیر را عامل و مسبب آشفتگی اوضاع میدانند و نسبت به اشتباهات آنان آگاهی کامل دارند، با اشتیاق در انتظارند که مقامات مسئول خطاکار، هر چه زودتر محاکمه شوند و به نتیجه اعمالشان برساند و این اندیشه تا حدی شایع است که اکثراً معتقدند اگر اقدامی در این مورد صورت نگیرد، خود مردم این افراد را به مجازات خواهند رساند.
[اینجانب] اعتقاد دارد برای بازگشت اعتماد مردم و التیام زخم درونشان، قبل از آنکه مردم بدبینتر شوند و خودشان در فکر انتقام باشند، این کمیته ایجاد [شود] و فعالیتش را به طور سریع آغاز نماید.
📚 پهلویها؛ خاندان پهلوی به روایت اسناد، ج ۳، صفحه ۵٩۶
#پهلوی #دهه_فجر
🇮🇷🍃 @mangenechi
سید حسینی ساکن کالیفرنیاس
میگه اینستاگرام رو باز کردم دیدم داره میگه آیا برای رأی دادن ثبت نام کردی؟
رأی دادن کجا؟ آمریکا
که چند ماه دیگه س
اونجا اینطوری از پیامرسانهاشون و پتانسیل هاشون برای انتخابات استفاده میکنن
شبانه روز
تو آمریکایی که همه فکر میکنن خیلی شاید این چیزا براشون مهم نیست چون خودشون رو ابرقدرت اول دنیا میدونن.
بله اینجوریاس، همه کشورها مشارکت حداکثری براشون مهمه. چون میزان مشارکت بیشتر کارکرد خارجی داره تا داخلی. دنیا میبینه مردم کشورها چقدر کشورشون براشون مهمه،چقدر پشتش هستن؟
#حسین_دارابی | عضوشوید 👇
http://eitaa.com/joinchat/443940864Cf192df24f0
12.mp3
7.51M
🇮🇷🍃
شایعه:
در دورهی پهلوی، #آزادی برقرار بود و اجباری برای #حجاب وجود نداشت!
💠 پاسخ این شایعه از کتاب شایعات رایج فضای مجازی
در ده سال آخر حکومت محمدرضاشاه، ورود دختران چادری و باحجاب به مدارس و دانشگاهها ممنوع شد. در سال ۱۳۵۵ ورود زنان باحجاب به مراکز دولتی و حتی مسافرت زنان باحجاب با هواپیما ممنوع شد.
بهعلاوه، روش حکومت محمدرضا پهلوی، شیوهی نرم و تبلیغات وسیع علیه حجاب و در راستای ترویج عریانی بود. مثالهایی از جشن هنر شیراز و بقیه موارد که حتی حیرت سفیر انگلستان را برانگیخته بود.👆
#پاسخ_به_شبهات #پهلوی
🇮🇷🍃 @mangenechi