┄┅◈🍃🌺🍃◈┅┄ سلام مولای بهارآفرین! هوهوی تندبادهای سوزناک زمستان، آهنگ غربت دارد و هیمنه‌ی سرمای استخوان‌سوزش، جولان می‌دهد و هماورد می‌طلبد. درست مثل حوادث بلاخیز دوران غیبت شما! زمانه بدون گرمی حضور شما، یارای رسیدن به بهار باطراوت را ندارد. افسردگی‌مان را دریاب مولاجان! ┄┅◈🍃🌺🍃◈┅┄ #صبحی_که_با_سلام_تو_آغاز_می_شود #السلام_علیک_یا_بقیّة_اللّه #صبح_بخیر 🔗 #منگنه‌چی ╔═🌺🍃◈═════╗ @mangenechi ╚═════🌺🍃◈═╝

•••❈❂🌿🌼🌿❂❈••• سه‌شنبه‌ها با امام خامنه‌ای 💛

🍃فرصت را دریابیم🍃 تا در این دنیا هستیم دستمان باز است می‌توانیم خیلی کارها کنیم. اما فردا ... #در_محضر_امام_انقلاب #زندگی @mangenechi

┅═🌸🍃═┅ برخوردی گرم و صمیمی در زمان جنگ تحمیلی، روزی به اتفاق مقام معظم رهبری به تیپ الغدیر رفتیم. ورود ایشان به تیپی کاملاً مسلّح، بدون تشریفات انجام شد. معظم‌له در بین رزمندگان حضور یافتند. بچه‌ها دور و بر ایشان را گرفتند و بسیار صمیمی، از چپ و راست، دست می‌انداختند و صورت مبارک آقا را می‌بوسیدند. پس از احوال‌پرسی‌های گرم، نشستی با رزمندگان تیپ برگزار شد. این جلسه که همراه با پرسش و پاسخ بود، حدود سه ساعت و نیم طول کشید. سؤال‌های مختلفی در آن نشست مطرح گشت. بعضی از سؤال‌ها تکراری بود؛ اما معظم‌له بدون اعتراض، با متانت و صبر و حوصله، در کمال محبت و مهربانی با روی باز به آنها پاسخ دادند. در اواخر جلسه، یکی از برادرانی که بعداً شهید شد، در خصوص پاسخ به سؤال خود، به معظم‌له عرض کرد: این طور که شما فرمودید، من قانع نشدم. من از برخورد آن برادرمان خجالت‌زده شدم و از شرم، سرم را پایین انداختم. مقام معظم رهبری به او فرمودند: من فکر می‌کنم در این مورد بیش‌تر از همه موارد دیگر، مسئله را شکافته‌ام، ولی اگر باز شما توجیه نشده‌اید، جداگانه با شما صحبت می‌کنم. این برخورد گرم و صمیمی آقا در روحیه افراد اثر زیبایی گذاشت؛ اثری که برای همیشه ماندگار بود. نقل از سردار سرتیپ پاسدار شوشتری 📚پرتوی از خورشید، ص۱۱۰ ┅═🌸🍃═┅ #در_محضر_امام_انقلاب #رهبر_انقلاب #خاطره #گزیده_کتاب #گروه_فرهنگی_تبار 🔗 #منگنه‌چی ╭┅═ 🌸🍃═┅─╮ @mangenechi ╰─┅═🌸🍃═┅╯

💠 #پیام_مخاطب (یک مرد جوان در واکنش به وضعیت پوشش زنان در خیابان‌ها) آقا نامردا وضعیتو به جایی رسوندن که دیگه حتی نمیشه کله‌مون رو بندازیم پایین و تو خیابون راه بریم! باید چشما رو ببندیم و توسل کنیم 😂😒☹️ @mangenechi

اندکی از اقامت نواب در آبادان نگذشته بود که یک روز راننده‌ای خبر آورد که در محل تخلیه بارها بین یک کارگر ایرانی و یک مهندس انگلیسی دعوا شده است. نواب با سرعت به آنجا رفت. مهندس خارجی به کارگر ایرانی سیلی زده و با سکوت کارگر ایرانی، در ظاهر همه چیز تمام شده بود. نواب به دیدن کارگر رفت و پرسید: «قضیه چی بود برادر ؟ - هیچی، - پس چرا به تو سیلی زد؟ - خودش اشتباه کرده بود. گفته بود که جعبه‌ها را به انبار ببرم، بعد که آمد گفت بی‌خود کردی جعبه‌ها را بردی انبار. من هم جوابش را دادم.» نواب که مطمئن شد او بی‌گناه است، تا ظهر صبر کرد. هنگام ناهار به محل اجتماع کارگرها رفت و چهارپایه‌ای زیر پایش گذاشت و با صدای بلند گفت: «شما که با خیال راحت اینجا نشسته‌اید، غیرتتان کجا رفته؟ به یک ایرانی سیلی زده‌اند آن وقت صدای شما در نمی‌آید؟ نفت ثروت ماست، آنها نوکر ما هستند، در خاک کشور ما هستند و نباید این طور رفتار کنند. بیایید دسته جمعی پیش انگلیسی‌ها برویم. اگر ثابت شود که انگلیسی مقصر بوده، باید طبق قوانین اسلامی قصاص شود و سیلی بخورد، اگر الان جلوی آنها را نگیرید فردا هرکاری دلشان خواست می‌کنند.» با روشنگری‌های شهید نواب صفوی، احساسات ضد انگلیسی در میان کارگران شرکت نفت بالا گرفت. کارگران به صورت دسته جمعی به طرف دفتر انگلیسی‌ها حرکت کردند و اقدام به تظاهرات کردند. هرچند با دخالت پلیس و نیروهای نظامی، این اعتراضات سرکوب شد اما جرقه خیزش کارگران علیه #استعمار انگلیس شکل گرفت. ⌛️ ۲۷ دی، سالگرد شهادت #شهید_نواب_صفوی و یارانش به دست رژیم شاهنشاهی هیس‌! طوری نیست بین خودمون باشه 😉 ◽️ @Hisstori_ir

اطلاعات تاریخی‌تون در چه حده؟؟ فقط اون پیرهن قرمزه😂 هیچ‌جوره نمی‌خواد زیر بار بره😁 @mangenechi

🌼🌿 تا خدا هست پریشان نشود خاطر من #عکس‌نوشته #گروه_فرهنگی_تبار 🌼🌿

🌟🔹 خدایا! سکوت شب یه بهونه‌ست برای شنیدن صدای تو! 🌟🔹 #مناجات_شبانه #کلیپ #شب_بخیر #به_خدای_مهربان_می_سپاریمتان #گروه_فرهنگی_تبار 🔗 #منگنه‌چی ╔═.🌟🔹.═════╗ @mangenechi ╚═════.🌟🔹.═╝