#داستان_حج_من♡
#قسمت_پنجم
در قسمت قبل گفتم که دخترم در ماه های اخر بارداریش بود که ما راهی حج شدیم دخترم یکسره تاکید میکرد که سوره یوسف در جوار خانه خدا بخونم به سیب ببرم براش که بخوره پسرش زیبا بشه منتظر بودم موقعیتی پیش بیاد بتونم سیب تهیه کنم. که سیب🍎شو خدا رسوند اون هم چه سیب🍎ی سرخ و خوشرنگ🍎
از طرفی در طول هفته تا زمانی که ما مکه بودیم هر شب بعد از نماز مغرب و عشا ختم قرآن توسط اعضای کاروان انجام میشد به اینصورت که 30جز قران تقسیم میشد بین همه هرکس یک جز، یکی از این شبها من دو تا سیب قرمز 🍎🍎 باخودم برداشته بودم که میرم حرم سوره یوسف بخونم بهش اونشب همه جمع شدیم به هرکس یک جز قرآن دادند به من جز 12افتاد🤔 نمیدونستم چه سوره ای هستش وقتی که قرآن را باز کردم که یه دفعه دیدم جز 12 سوره یوسف هستش چقدر برام عجیب و جالب بود این دوتا سیب که آوردم و دوبار سوره یوسف را بهشون خوندم عجیب اثرخوبی داشت 🙏در قسمت بعد براتون میگم 🌺#روزمرگی_من_و_مامان👇
https://eitaa.com/joinchat/444596224C4175a724eb