🔵 داستان
#تسلیم_قانون_عشق
رمان تسلیم قانون عشق (قسمت 19 )
نرگس قبول کرد با خاله شون و مامان فاطمه حرف بزنه مهدی نفسی عمیق کشید و وجدانش آروم شد. از عمق قلب نسبت به راننده کامیون احساس نفرتی عمیق داشت اما راضیم نبود تو بلاتکلیفی باشه و خوب می دونست کسی که تو بلاتکلیفی و در انتظار سرنوشتی نامعلومیه چقد دچار اضطراب و فشار و سختیه.
قدم بعدی زندگیش برگرداندن بچه هاش به روال عادی زندگی بود. و به خودش قول داد تمام تلاششو برای این کار بکنه تا بچه ها افسرده نشن و تو ماتمشان نمونن و غمشان دائمی نشه. به همین دلیل همین که دو هفته از ختم فاطمه گذشت بچه ها رو تو کلاس های تابستانی که می دونست دوست دارن ثبت نام کرد و نهالو به کلاس ایروبیک و نیما رو به کلاس فوتبال فرستاد.
نرگس بعد از حرفای مهدی درنگ نکرد و چن ساعت بعدش نزدیک غروب خودشو به خانه خالش رسوند.
وقتی اونجا رسید فرنگیس خانم با دختر و عروسش تو خونه بودن.
فرزانه با چای ازش پذیرایی کرد و عروسشونم بهش خوشامد گفت.
خونه فرنگیس خانم خونه ی قدیمی بود که حیاطش بزرگ بود. تو حیاطش حوضی کوچیک آبی رنگ و دو باغچه کوچیک کنار اونا قرار داشتن و پشت باغچه و زیر سایه درختاش تختی گذاشته بودن که تابستان محل استراحت اهالی خانه بود.
نرگس رو همون تخت نشست و نفس های عمیق پی در پی می کشید و حرفایی که تو ذهنش تمرین کرده بود بهشون بگه رو با خودش مرور می کرد.
وقتی چای خورده شد و کمی از فاطمه و خاطرات خوبش تعریف کرد با یه مقدمه کوتاه سر حرفایی رفت که برای گفتنش اونجا آمده بود.
به خاله ش گفت راننده کامیونی که با فاطمه تصادف کرده الان تو زندانه زن و بچه هاشم خیلی نگرانشن تو بلاتکلیفی هستن. بهتره زودتر تکلیف اونا رو مشخص کنیم. خدارو خوش نمیاد. مهدی هم گفته هرچی خاله بگه من قبول دارم. خاله حق تصمیم گیری داره نه من.
بعد از حرفاش سکوت کرد تا با تاثیرشونو ببینه. فرزانه و پرستو هم سکوت کرده بودن و دونفری تا حالا به این موضوع فکرم نکرده بودن.
فرنگیس با یادآوری تصادف دوباره بغض کرد و به یاد دخترش اشکاش جاری شدن. تو دلش چند بار راننده کامیون که حالا اونو قاتل دخترش می دانست لعنت کرد و بعدش گفت: قاتل دخترم؟! چی بگم در مورد یه قاتل که دخترمو ازم گرفته؟! خدا لعنتش کنه نوه هامو بی مادر کرد و پاره تنمو فرستاد سینه قبرستون.
نرگس سعی کرد بدون اینکه حساسیت خالشو زیاد کنه و نمک رو زخمش بپاشه بهش بفهمونه راننده کامیون قتل غیر عمد انجام داده و این تصادف قتل نیست و گفت: خاله جان اون راننده اصلاً فاطمه رو نمیشناخته و هیچ وقت ندیده فقط سرعتش زیاد بوده و همین باعث شده با ماشین فاطمه تصادف کنه و در صورت شکایت شما هم دیده میده و میره زندان و بخشش و مجازاتشم بستگی به نظر شما داره.
ادامه دارد ......
کانال محبوب حقیقت طلبان
منو درسام
سروش 👇👇
@s_mamo_darsam
ایتا 👇👇
@manodarsam
🔵 روایت عشق
#روایت_عشق
💢پوشاندن عیوب مردم
✅حضرت محمد(ص) از امیرالمؤمنین امام علی(ع) پرسیدند:
اگر مردی را در حال #ارتکاب فحشایی دیدی چه میکنی؟
امام علی پاسخ دادند:
او را میپوشانم.
رسول الله پرسیدند:
اگر دوباره او را در حال #ارتکاب گناه دیدی چه؟
امام علی باز هم جواب دادند:
او را میپوشانم.
رسول الله سه مرتبه این سوال را پرسیدند و امیرالمونین هر سه بار، همان #پاسخ را دادند.
حضرت محمد(ص) فرمودند:
#جوانمردی جز علی نیست.
آنگاه رسول الله رو به اصحاب کردند و فرمودند:
برای برادران خود #پرده_پوشی کنید.
📚مستدرک الوسائل ، ج ۱۲ ، ص ۴۲۶
کانال محبوب حقیقت طلبان :
منو درسام
👇👇👇
سروش
@s_mano_darsam
ایتا
@manodarsam
🔵 حدیث دل
#حدیث_دل
✍نمازهايم اگر "نماز" بود
موقع سفر، ذوق نمی کردم از شکسته شدنش
نمازهايم اگر نماز بود
که رکعت آخرش این قدر کیف نداشت
اگر نمازهایم نماز بود
تبدیل نمی شد به نمایش پانتومیم
برای نشان دادن خاموش کردن شعله گاز
نمازهایم"نماز" نیست
اگر نمازم نماز بود
می شد پناهگاه...
می شد مرهم...
می شد شاه کلید...
خدایا!
من از تو فقط یک چیز می خواهم.
بر من منت بگذار و کاری کن
نمازهایم نماز بشوند
کانال محبوب حقیقت طلبان :
منو درسام
👇👇👇
سروش
@s_mano_darsam
ایتا
@manodarsam
🔵 سلام بر حقیقت
#سلام_بر_حقیقت
این روزا
بسیجیها در صف اعزام به اردوهای جهادی برای آبادسازی مناطق محروم و کمک به سیل زده های گلستان و مازندران هستن.
روشنفکرا و سلبریتی ها هم دارن میرن آنتالیا و پاتایا و دبی و تفلیس و باکو تا اونجاها رو آباد کنن و بجلاشونو از گردنشون باز کنن و سه برابر قیمت بخرن! !!
‼️ البته تو ادبیات مملکت هم دسته اول میشن بسیجی مزدور و دسته دوم آریایی وطنپرست!!
⭕ مرزهای تناقض و تضاد 15 هزار کیلومتر جا به جا شد !!!!!😝
کانال محبوب حقیقت طلبان :
منو درسام
👇👇👇
سروش
@s_mano_darsam
ایتا
@manodarsam
🔵 ماجراهای منو درسام
#ماجراهای_منودرسام
معلم سر کلاس به بچه ها گفت بچه ها قرآن میگه خدا اسمان و زمین رو تو 6 روز آفریده !!مسخرگی این حرف اینه که روز و شب بر اثر حرکات زمین به دور خورشید به وجود میاد یعنی قبل از آفرینش آسمان و زمین خورشید طلوع و غروب میکرده تو کل کیهان! !؟؟😏 خب نقدی نظری ندارین !!؟ ☺
مهدی : آقا ☝ تو کتابهای تفسیر و لغت نگفتن یوم یعنی روز همه گفتن یعنی دوران و اون مفسران هم هیچ امکان تبانی باهم نداشتن چون تو زمان های مختلفی زندگی میکردن ولی من تصمیم گرفتم برم اون چن خط رو که گفته یوم یعنی دوران پاک کنم که شما ناراحت نشین !!😉
معلم : خفه شو اسکل احمق 😬
پارسا : آقا ☝ حتی تو احادیث و حرفای اعراب هم یوم رو به عنوان دوران استفاده میکنن شما نمیدونستی؟!😆
معلم : خفه شو آشغال بیشعور مغلطه نکن!!😠
آرین : آقا ☝ شما میتونستی قبل از نقد قرآن معنی اصطلاحی یوم رو بپرسی میگن ندانستن عیب نیست نپرسیدن عیبه! !!😂
معلم : خفه شیننننننن همتونننننننن !!😡😬😠 ارینم گم شه بیروننننننننن 😤😤👊
بچه ها : چشممممممم 😉😆😂
آرین :😱😫🚶♂🚶♂
کانال محبوب حقیقت طلبان
منو درسام
👇👇👇
سروش
@s_mano_darsam
ایتا
@manodarsam
🔵 سلام بر حقیقت
#سلام_بر_حقیقت
⭕ احمقانه ترین جوک های دنیای ما
آمریکا و انگلیس و فرانسه که میلیون ها انسان رو قتل عام کردن و هزاران موشک اتمی دارن به بقیه میگن نباید به تکنولوژی و علم هسته ای نزدیک بشین! !!😏
عربستان و اسرائیل که خرج داعش و بقیه تروریست ها رو میدادن اعضا ناظر سازمان FATF برای مبارزه با تامین مالی تروریسم هستن!!!
کشور های اروپایی 90 درصدشان پادشاهی اداره میشن اما میخان بقیه کشورا رو مجبور به پذیرش دموکراسی کنن!!!!
60 درصد درآمد سرانه کشورهای فرانسه و انگلیس و آمریکا از فروش موشک و اسلحه به کشورای بچه کشه اما به بقیه میگن موشک نداشته باشین!!!
⭕ انصافا دنیای ما بیشتر از هرچیزی تو حماقت و خریت پیشرفت کرده !!!
اونم چه پیشرفتی !!!😏😝
کانال محبوب حقیقت طلبان :
منو درسام
👇👇👇
سروش
@s_mano_darsam
ایتا
@manodarsam
🔵 سلام بر حقیقت
#سلام_بر_حقیقت
بچه بسیجیا و سپاهی ها و ارتشیا و هیئتی ها رفتن گلستان به مردم کمک کنن
روشنفکرا و سلبریتی ها و لیبرال ها شمام مدیونید سفر آنتالیا و پاتایا و دبی و باکو و بغل خوشگلا رو کنسل کنید ها!!!!
اتییست ها و مخالفین حکومت شمام همچنان زیر پتو بخوابید یا پای ماهواره لم بدید و به جمهوری اسلامی و دین فحش بدید به خودتون سخت نگیرید!!! این مردمی که تو آبن همون خاینینی هستن که 22 بهمن میرن تظاهرات! !!!!!
کانال محبوب حقیقت طلبان :
منو درسام
👇👇👇
سروش
@s_mano_darsam
ایتا
@manodarsam
🔵 داستان
#تسلیم_قانون_عشق
رمان تسلیم قانون عشق (قسمت 20 )
فرنگیس هی گریه میکرد و باعث تصادف و مرگ دخترشو نفرین می کرد.
نرگس که وضع و شرایط خاله شو دید به حرف زدن در مورد راننده کامیون ادامه نداد و گفت: خاله جان نفرینش نکن. خدارو خوش نمیاد. اونم زن و بچه داره نگرانشن. من خودم از این آدم خیلی بدم میاد و وقتی اسمشو می شنوم آتیش می گیرم دلم نمیخاد هیچ وقت ببینمش. ولی زن و بچش چی؟! اونا که گناهی ندارن.
گوش فرنگیس خانم به این حرفا بدهکار نبود و به آه و ناله و نفرینش ادامه می داد.
پرستو و فرزانه هم که تا اون موقع ساکت بودن و با بغض به زمین نگاه میکردن ؛ به حرف امدن و فرزانه با بغض گفت: نرگس جان شما خیلی خوبی نیتت پاکه اما مام حق داریم ناراحت باشیم! حالا برای شما فاطمه خدابیامرز فقط یه دختر خاله بوده و نهایتاً عروس اما برای ما چی؟! من تنها خواهرم خواهر عزیزم و مادرمم بچه عزیزشو از دست داده!! هرچند مجازات اون برای ما فایده ای نداره ولی نمی تونی به یه خانواده داغدار بگی هیچ حرفی هم نزنن!
پرستوم گفت: نرگس خانم من تازه سه ساله وارد این خانواده شدم و آشنایی خیلی زیادی باهاشون ندارم اما واقعاً بهشون حق میدم خیلی ناراحت باشن فاطمه خانم یه تیکه جواهر بود یه انسان واقعی که جای خالیش تا ابد پر نمیشه. مرگش به این صورت واقعاً روا نبود دور از انصافه که قاتلش خوش و خرم بی هیچ دغدغه ای بره دنبال زندگیش!!
این حرف ها نرگسو وادار به سکوت کرد. آتش خاله فرنگیس و عروس و دخترش آنقد تند و گرم بود که هر حرفی می توونست به راحتی بدجوری اتیششون بزنه.
تصمیم گرفت از اونجا بره و فرصت فکر کردن به اونا بده. می دونست گذشت زمان اتیششونو را سرد میکنه اما گذشت زمانم صبر کردن لازم داشت که صبر کردن به ضرر راننده بود. ولی تو اون شرایط تنها راهکار عملی همین صبر و گذشت زمان بود.
کمی به اون زنای داغدار دلداری و تسلی خاطر داد و بعدش از خونه زد بیرون.
نرگس از وقتی که فاطمه تصادف و بعدش فوت کرد معمولاً هفته ای سه یا چهار روز و بیشتر موقع عصر به خانه ی برادرش می رفت و برای او و بچه هاش اگه خونه بودن، غذایی درست می کرد و نظافتی اگه لازم بود انجام می داد.
او خودش دو تا بچه داشت که تقریباً هم سن و سال بچه های برادرش بودن نگار 9 ساله و دو سال از نهال کوچیکتر و امیرحسین هم 4 ساله و 4 سال از نیما کوچیکتر بود.
معمولاً بچه هاشم با خود می برد که با دختر و پسر دایی شان هم بازی بشن و اونا رو سرگرم کنن.
نرگس شاغل و ماما بود و تو بیمارستان فاطمه الزهرا (س ) کرمان کار می کرد.
از وقتی حادثه تصادف فاطمه پیش آمد سعی کرده بود شیفت های کاریشو جوری تنظیم کنه که بتوونه به خانواده خودش و برادرشم رسیدگی کنه.
ادامه دارد ......
کانال محبوب حقیقت طلبان
منو درسام
سروش 👇👇
@s_mamo_darsam
ایتا 👇👇
@manodarsam
🔵 سلام بر حقیقت
#سلام_بر_حقیقت
⭕ همیشه با خودم میگفتم واسه چی مخالفین جمهوری اسلامی و اتییست ها هیچ وقت نه به فقرا کمک میکنن نه به سیل زده ها نه به زلزله زده ها و نه حتی میرن سربازی !!!؟؟
الان دلیلشو فهمیدم !!
چون مردمی که تو جمهوری اسلامی زندگی میکنن و محرما عزاداری و رمضان روزه میگیرن و احیانا میرن تظاهرات 22 بهمن از نظر اونا مزدور حکومتن پس اونام باید بشینن و فقط مردنشونو ببینن و کیف کنن!!
نظر مش قربون : بابا کمک سیخی چند !! بزار مخالفین حکومت و اتییست ها فحششونو بدن!!! این مهم تره!!!!😎
کانال محبوب حقیقت طلبان :
منو درسام
👇👇👇
سروش
@s_mano_darsam
ایتا
@manodarsam