eitaa logo
منو درسام
212 دنبال‌کننده
13.2هزار عکس
83 ویدیو
0 فایل
هدف ما این است که بجوییم حقیقت را بگوئیم حقیقت را و بیاییم حقیقت را و در این راه خواهیم پرسید همیشه ارتباط با ادمین @yavarnajm
مشاهده در ایتا
دانلود
🔵 ماجراهای منو درسام معلم سر کلاس به بچه ها گفت بچه ها در تاربخ معاصر ایران هیچ وقت مثل دوران رضا شاه کبیر و شاهنشاه آریامهر ایران وضعش خوب نبوده! ولی اخوندا اومدن و کشورو به گند کشیدن و نابود کردن خب سوالی دارین بپرسین!☺ پارسا : آقا ☝ اگه اون دوران خوب بود پس چرا وقتی رضا خان رفت مردم خیلی خوشحال شدن!؟😮 معلم : این دروغ احمقانه اخونداس!!😏 سعید : آقا ☝ بهرام مشیری که طرفدار پروپا قرص سلطنته هم همینو میگه اون میگه وقتی که رضا شاه رفت، مردم همه جا را چراغونی کردند!😉 معلم : خفه شو بابا این که دروغ محضه و اون همچین حرفی نزده !!😕 سامان : آقا ☝ من فیلمشو دارم بدم ببینی!؟😆 معلم : نه خیر لازم نکرده بتمرگ احمق !😬 ماهان : آقا ☝ شما چطور میگی مردم پهلوی رو قبول داشتن وقتی حتی یک بار هم پهلوی ها از مردم نظرشونو نپرسیدن !؟ چطور میگی اون دوران خوب بود وقتی یه روزنامه مخالف رضاخان وجود نداشت؟ ! اقا اگه مردم با رضاخان بودن پس چرا رضاخان همه روشنفکرا و آزادی خواه ها و مخالفین رو میکشت مث فرخی یزدی !؟😊 معلم : خفه شو خفه شو اصلا لازم نکرده ور بزنین وقت کلاسو حروم نکنید میخام درس بدم !😡 محمد : اشکال نداره آقا بعد از کلاس زنگ تفریح میمانیم شما جواب سوال ما رو بده!😂 معلم : پاشو گم شو بیرون تا نزدم لهت کنم!!😤😤 محمد : باشه آقا خون خودتو کثیف نکن میرم !😉🙊 🚶‍♂ کانال محبوب حقیقت طلبان: منو درسام 👇👇👇 سروش @s_mano_darsam ایتا @manodarsam
🔵 حقایق گفتنی بگوییم حقیقت را 👇 تاریخ عبرت آموز 🗓 ۲۲ آذر ۱۳۰۴ شمسی، با هدایت و تصمیم انگلیس خبیث، به منظور تغيير متمم قانون اساسي و تفويض و انتقال مقام سلطنت، مجلس مؤسسانی تشکیل! و سلطنت، از سلسله قاجار به فردی بی اصل و نصب و جاهل و بی سواد و دین ستیز بنام رضا پالانی (پالاندوز)، ملقب به قلدر و میر پنج، انتقال یافت! 🏴 این روز را روز رسمی شروع "دوره دیکتاتوری رضاخانی (پهلوی) " نیز نام نهاده اند. انتخابات و پرسیدن نظر مردم هم که کلا کشک، هرگز اهمیت نداشت و نپرسیدند!!! کانال محبوب حقیقت طلبان : منو درسام   👇👇👇 سروش @s_mano_darsam ایتا @manodarsam
مقایسه منطقی و مستدل یه آدم به درد نخور و بی خاصیت (آذری جهرمی) با یه آدم به درد بخور و خاصیت دار (سورنا ستاری) که از قضا هر دوتا هم مرام هم هستن!!! سروش @s_mano_darsam ایتا @manodarsam
🔵 طنز حقیقی 🔴جواب این سوال تلخ را پیدا کنید ‏+۱۸میلیارد دلار خسارت فقط در یک قرارداد +متوقف کردن ساخت پالایشگاه‌ها +برهم زدن برخی قرادادهای سودمند نفتی +خسارتی حدود حداقل ۸هزارمیلیارد در بحث بنزین و سهمیه‌بندی به نظرتون این بلاها رو کدوم از اینا سر کشور ما آوردن؟ ۱-آمریکا ۲-انگلیس ۳-اسرائیل ۴-بیژن زنگنه °آدم ° ⭕ خیلی جالب تره که بیژن زنگنه اصلا به هیچ کس هم پاسخگو نیست یعنی کسی عرزه نداره ازش چیزی بپرسه!!!😎 کانال محبوب حقیقت طلبان : منو درسام   👇👇👇 سروش @s_mano_darsam ایتا @manodarsam
🔵 داستان رمان تسلیم قانون عشق (قسمت 119) مریم یه کلید از دو کلید اتاقشو به مهدی داد تا هر وقت به دیدنش آمد بتونه در اتاقو باز کنه. اون روز مهدی تا تونست به گوشه و کنار اتاق سرک کشید و از همه وسایلی که مریم تو اتاقش داشت بدون اینکه متوجه بشه تا جایی که حافظه گوشیش جا داشت، عکس هایی گرفت. مریم فقط متوجه حضور مهدی بود و به خاطرش خیلی خوشحال بود و اصرار کرد مهدی افطار اونجا بمونه اما مهدی قبول نکرد و قول داد تو روزهای بعد حتماً یه روز افطار کنارش باشه. یه ساعت قبل از اذان مغرب مهدی از مریم خداحافظی کرد و سریع خودشو با یه جعبه زولبیا بامیه که سر راهش خرید به خونه رسوند. مهدی اولین روز ماه رمضان کنار بچه هاش بود و به این موضوع فکر می کرد که چطور می تونه جایی پیدا کنه و مریم رو ببره اونجا و راحت تر و دور از نگاه های تیز کارکنان هتل به دیدنش بره؟ مهدی فکرای زیادی در مورد مریم توسرش بود که بودن مریم تو هتل مانع بزرگ سر راه تحققشون بود. بچه ها هم بر خلاف تذکرات مهدی زولبیا و بامیه زیادی خوردن. نزدیک نصفه شب وقتی مشغول درست کردن سحری بود به ذهنش رسید مشکلشو با علیرضا در میان بزاره شاید او راه حلی براش ارائه بده. روزای رمضان کند سپری می شد. خورشید نیمه شهریور خیلی تیز میتابید و ادامه ی گرمای هوا سختی روزه رو برای روزه داران بیشتر می کرد. مهدی طبق دستور بچه ها هر روز براشون بستنی عروسکی می خرید و سعی می کرد حتماً قبل از افطار خونه و کنار بجه ها باشه. او هوای مریمو هم داشت و روزایی که سرکار می رفت بعد از تموم شدن کارش ساعتی می رفت پیشش. شبای قدر همزمان با روزای شروع سال تحصیلی شد و مهدی برخلاف اصرار زیاد نهال برای رفتن به مسجد و شب زنده داری، مانعش شد و بهش گفت او هنوز کوچیکه و طاقت تمام شب بیدار ماندنو نداره ولی به جاش میتونه تا ساعت 12 شب بیدار باشه و هر عبادتی که دوست داره انجام بده. نهال با مرارت و سختی تا ساعت 11 و 45 دقیقه شب بیدار موند و چن سوره از جزء سی قرآن رو خوند اما کتابچه کوچیک جز سی تو دستش بود که خوابش برد.  مهدی صورت کوچیکش نهالو بوسید و اونو به رختخواب برد. صورت نیما رو هم بوسید و بعدم لباس پوشید تا بره مسجد. قبل رفتن به مسجد رفت هتل تا مریمو هم که از قبل بهش قول داده بود باهم برن مراسم احیا، با خودش ببره. ادامه دارد ........ کانال محبوب حقیقت طلبان منو درسام سروش 👇👇 @s_mamo_darsam ایتا 👇👇 @manodarsam
🔵 حقایق گفتنی بگوییم حقیقت را 💢 عصبانیت شاه بهمن سال ۱۳۴۶ قرار بود محمدرضا پهلوی برای افتتاح دانشگاه پهلوی به ریاض عربستان سفر کند پیش از این سفر پادشاه عربستان بیانیه ای صادر می‌کند و بحرین را خاک و هویت عربی می‌داند که با پُل باید به کشور مادر متصل شود، شاه در اعتراض به این موضع عربستان سفر را لغو می‌کند. اسدالله علم در جلد هفتم خاطرات خود به این ماجرا اشاره دارد. این یعنی شخص شاه هم علاقه ای به جدایی خاک از کشور نداشت اما توان و عرزه ی مقابله با دولت بریتانیا را در خود نمی‌دید و با وجود مثلا ارتش قوی!!!! تسلیم فشار سیاسی شد. اینکه امروز می‌گویند در دوره قاجار بحرین رسما از خاک ایران جدا شده است با این عصبانیت و اقتدار شاه تناقض دارد!!! و کاملا ادعایی بی سند و مدرک است برداشت آزاد از یادداشت کانال محبوب حقیقت طلبان : منو درسام   👇👇👇 سروش @s_mano_darsam ایتا @manodarsam
🔵 ماجراهای منو درسام معلم سر کلاس به بچه ها گفت بچه ها این حکومت جهل آخوندی به دروغ به مردم میگه بحرین جزو ایران بود و شاهنشاه آریا مهر اونو از ایران جدا کرد در حالی که بحرین زمان قاجار از ایران جدا شده بود! خب سوالی حرفی ندارین؟! ☺ مسعود : اقا ☝ تو خاطرات اسد الله علم اومده که بهمن سال 1346 شاه عصبانی شده و سفرشو به عربستان لغو کرده چون گفته بحرین جزو عربستانه اگه بحرین زمان قاجار جدا شده بود دیگه شاه نباید عصبی میشد!!!😉 معلم : احمق اون به خاطر وجه سیاسی بود و شاهنشاه تلاش داشت دوباره بحرینو برگردونه!😬 رضا : اقا ☝ فیلم توضیحات هویدا درباره جدایی بحرین تو نت هست که میگه بحرین دخترمون بود که شوهرش دادیم اگه از قبل بحرین جدا شده بود دیگه دختر ایران نبود!!!😆 معلم : احمق اسکل اون فیلم که کامل نیست تحریف شده!!!😠 عرشیا: اقا ☝ برای چی باید حرف هویدا تحریف بشه؟! در ضمن چرا نماینده های مجلس هم از جدایی بحرین عصبانی شدن و اعتراض کردن!!؟ اگه بحرین جزو خاک ایران نبود!!😊 معلم : خفه شو احمق اخوندا گولتون زدن شاهنشاه اگه بحرینو داد مالکیت ایران بر جزایر سه گانه رو تثبیت کرد!!😡 آرین : اقا ☝ اون جزایر که جزو خاک ایران بودن و تازگی امارات روشون ادعا داره!! اصلا 100 سال پیش امارات کشور مستقل نبود!!!😁 معلم : برای چه چرت و پرت میگی پشکل مغز خر؟!😤 امیر علی: اقا ☝ خب شما برای اثبات حرفاتون یه نقشه ایران دوره قاجار بیارین که حداقل یه سند داشته باشین!!؟😂 معلم : خفه شووووووو یعنی همتون خفه شیننننننن وقت کلاسو حروم کردیننننن !!😠😬😡😤 بچه ها : چشممممممم 😉😆😂 کانال محبوب حقیقت طلبان: منو درسام 👇👇👇 سروش @s_mano_darsam ایتا @manodarsam
🔵 طنز حقیقی ⭕️ ‏آذری جهرمی پست گذاشته که بنظرتون اسم این پهپاد رو چی بزاریم؟ و حالا کامنت‌های مردم : -چسباد -ساقی -جواد کوپتر -جهیاره یکیم گفته اسمشو بزارین پِشکل(پهپاد شتاب دهنده کارهای لَنگ) 😂😂😂 به نظرم یه ادم با بهره هوشی 10 که زندگی نباتی داره از بهزیستی ورمیداشتیم و میکردیم وزیر ارتباطات از این جهرمی خیلی بهتر کار میکرد!!!!😎 کانال محبوب حقیقت طلبان : منو درسام   👇👇👇 سروش @s_mano_darsam ایتا @manodarsam
🔵 تلنگر بیندیش بدون تعصب 🔴 سیلاب دیشب تو خوزستان اتفاق افتاد اصلاح طلبا تاسف خوردن.. روشنفکرا فقط غر زدن.. سلطنت پرست ها و مخالفین حکومت فقط به این و اون و سر تا ته کشور فحش دادن.. اتئیست ها مشغول انکار خدا و دین بودن سپاهی ها و بسیجی ها و هلال احمر هم از همون ساعات اولیه تا کمر تو آب بودن برا کمک به مردم !!! ⭕ تو سختی میشه جوانمردان و پست فطرتان را شناخت! کانال محبوب حقیقت طلبان : منو درسام   👇👇👇 سروش @s_mano_darsam ایتا @manodarsam
🔵 داستان رمان تسلیم قانون عشق (قسمت 120) به در مسجد که رسیدن به زحمت تو فاصله 15 متری مسجد تو همون خیابونی که مسجد توش بود یه جای خالی دید و ماشینو پارک کرد. هرکدوم به قسمت خودشون تو مسجد رفتن.  مهدی تو قسمت مردانه فرامرز برادر فاطمه رو دید. فرامرز حداقل 20 متر باهاش فاصله داشت و متوجه مهدی نشد. مهدی با خودش فکر کرد حتماً همسر، خواهر و مادرشم باهاش هستن و ممکنه مهدی یا مریمو ببینن، که در اون صورت قطعاً دردسرهای جدید شروع میشن.  به مریم پیام داد ماشینو تو خیابان فرعی که 20 متر از مسجد دورتره پارک کرده و وقتی مراسم تمام شد بیاد اونجا. مهدی زود از مسجد بیرون رفت و به زحمت ماشینو برد تو اون خیابون فرعی. دو سمت خیابون نزدیک مسجد ماشینا پارک بودن. خیابان فرعی هم خیلی فرقی با خیابون اصلی نداشت. قبل از پارک کردن ماشین ماشینای پارک شده رو دید زد تا ببینه ماشین فرامرز اونجا هست یا نه و وقتی ماشینشو ندید نفس راحتی کشید. مراسم احیا تا ساعت 3 طول کشید. مریم تا حالا رفتن به مراسم احیا رو تجربه نکرده بود. مسجد سیاتل فقط برای موقع نماز جماعت باز می شد و بقیه ساعتای روز اکثر اوقات بسته بود. از وقتی اسلام ستیزی تو آمریکا شدتش بیشتر شده بود متولی مسجد تو باز کردن و باز گذاشتن در مسجد خیلی احتیاط می کرد و مواظب رفت و آمد ادما به مسجد بود نمی خواست با حضور افراد ناشناس، خشن و نژادپرست اتفاق بدی بیفته و جون ادمایی که به مسجد می آمدن به خطر بیفته.  مریم براش خیلی سخت بود از رو متون عربی بخونه اما با اشتیاق سعی می کرد با مداح همراهی کنه. خوشبختانه کتابچه ای که تو دستش بود ترجمه فارسی داشت و می تونست گهگاهی بهش نگاه کنه و معنی جمله هایی که تکرار می کرد بفهمه. مراسم که تموم شد مهدی سریع خودشو به ماشین رسوند و به مریم زنگ زد. مریم جواب گوشیو نداد ولی 10 دقیقه بعدش تو ماشین کنار مهدی نشست. مهدی به سرعت ماشینو روشن کرد و به سرعت گاز داد و رفت. انقد غرق رانندگی بود که نفهمید مریم تو ماشین خوابش برده و وقتی بهش نگاه کرد که حس کرد کیف مریم می لرزه. مهدی آروم در کیفو باز کرد و گوشی مریمو که داشت زنگ میخورد و می لرزید درآورد. تماسو قطع کرد، گوشیو رو قسمت جلوی ماشین، نزدیک شیشه گذاشت و در کیفو بست. وقتی به دم در هتل رسیدن مریمو بیدار کرد. مریم که بسیار خواب آلود و خسته بود چشمشو باز کرد و با دیدن هتل از مهدی خداحافظی کرد و رفت تو هتل. مهدی بعد از اینکه مریم وارد هتل شد، به سمت خونش رفت. ادامه دارد ........ کانال محبوب حقیقت طلبان منو درسام سروش 👇👇 @s_mamo_darsam ایتا 👇👇 @manodarsam