eitaa logo
منظومهٔ من
48 دنبال‌کننده
16 عکس
2 ویدیو
0 فایل
منظومه یعنی آنچه به نظم در آمده. و این‌جا جایی است که من نثری را که به نظم در آمده، شعر هایم را، گرد هم آوردم. پس این‌جا "منظومه من" است. منظومه‌ای که شمس‌اش من و اقمار و کرّاتش لغات اند. و آن چه به تمام ما وجود می‌بخشد، نور است... #تأویل (ح.جعفری)
مشاهده در ایتا
دانلود
- زهر شیرین "تو عروس کسی اگر بشوی" آن شبِ مجلسِ تو می‌‌آیم بر سرت شادبادش می‌ریزم، خنده‌ات را ز دور می‌پایم تو عروس کسی اگر بشوی، از نگاهت نگاه می‌دزدم در دلم باز می‌گویم: آه! قَد اُحِبُکْ، من عاشقت هستم! به خیالم دوباره می‌خندی، به مزاحت دوباره می‌خندم تو عروس شب خیال منی و به این خوابِ خوب، پابندم قسمتم در جهانِ بیداری، نشدی جامِ زهرِ شیرینم پس از این خوبِ خوب می‌خوابم و تو را باز و باز می‌بینم... شاید آری شبیه مجنون من، به بیابان بیابمت جانم تو بگو زیرِ سنگِ سردِ لحد! هر کجا یاد توست، می‌مانم... (ح.جعفری) @manzome_man
منظومهٔ من
- زهر شیرین "تو عروس کسی اگر بشوی" آن شبِ مجلسِ تو می‌‌آیم بر سرت شادبادش می‌ریزم، خنده‌ات را ز دور
.🍷 این هم چالش یه کانالی بود :) حدودا چند ماه قبل. اکثرا باهاش دو بیتی‌های طنز گفتن؛ منم دو تا دو بیتی طنز گفتم، اما در نهایت این اومد به ذهنم و تیکه تیکه کامل شد... .🍷
- پخش و پَل ! تو مو های سیه داری، چه کم پشت و چه کم حالت دو گوی قهوه‌ای داری، چه بی‌ حال و چه بی صولت به رنگ گندم تیر است رنگ چهره‌ات جانا نه چون مه تو درخشانی و یا چون نی قوی قامت! دو سیب گونه‌ات را برده خالق بس که شیرین است نشان از سرخی‌اش هم نیست گویا با همان علت! دو ابروی چو جارو پهن و بور و پخش و پل داری نداری فر مژه گویا، ندارد چشم تو حیلت نشستی بس به جان خسته‌ام با خلق نیکویت بیا ای دختر زشت و عزیز و لوس و کم صحبت بیا بر خانه‌ام پا نه گلستانش کنی شاید! کم‌اند امثال تو در دوره حراجی عفت... بیا، من خوب می‌دانم تو هم زیبایی‌ات خفته امان از این‌همه ناز و شروط و پرسش و منت..! 😝 (ح.جعفری) @manzome_man
سلام و بهار ! فصل قشنگ من هم رسید . کلی شکوفه صورتی گیلاس و گوجه سبز ترد تقدیم به ‌شما از طرف نوه ته تقاری بهار خانم 🌱
.🌸 به بهانه "چالش اولین ‌شعر" تو یه گروه شعر ، فرصت شد یادی کنم از اولین شعر درست و حسابیم ! حالا بعد از کلی دست دست دیدم چی قشنگ تر از اون برای شروع ۱۴۰۲ ؟ قصه خزونه و آخرشم از بهار و سال نو میگه . از زبون یه کوچولوی 🖐 ساله ! .🌸
منظومهٔ من
.🌸 به بهانه "چالش اولین ‌شعر" تو یه گروه شعر ، فرصت شد یادی کنم از اولین شعر درست و حسابیم ! حال
- زمستون زمستونه زمستون برف می‌باره فراوون برفای دونه دونه می‌باره روی خونه پشت بوما سفیده لباس نو پوشیده بهار میشه دوباره سال جدید میاره (ح.جعفری) @manzome_man
'' بلی تلخم ولی من هم دلم فرهاد می‌خواهد همیشه ساکتم اما دلم فریاد می‌خواهد نشان از عشق بر چهره ندارم، منطقِ محضم ولی من آدمم، قلبم گهی بی‌داد می‌خواهد... (ح.جعفری) @manzome_man
ضمن عرض خوشامد به عزیزانی که قدم‌رنجه فرمودن🌿 از اون‌جا که اشعار برای خودمه و تعداد محدودی داره، نمی‌تونم فعالیت مستمر داشته باشم و گاها با فواصل طویل در خدمت‌تونم :) با سپاس از لطف‌تون 🌼
- دل رزمندھ محبوب، حجب خنده‌ات را دوست دارم این عفت بالنده‌ات را دوست دارم از دل بریدی و دلت سهم خدا شد این عزت ارزنده‌ات را دوست دارم با غیرِ اهلش سردی و سخت و لجوجی این منطق یک‌ دنده‌ات را دوست دارم اهل سکوتی، در دلت با خود به جنگی بانو، دل رزمنده‌ات را دوست دارم :) (ح.جعفری) @manzome_man
منظومهٔ من
- دل رزمندھ محبوب، حجب خنده‌ات را دوست دارم این عفت بالنده‌ات را دوست دارم از دل بریدی و دلت سهم خ
.✨ واقعیتش یادم نیست کٍی و کجا؛ یه عصر یا یه نصفه شب.. این شعر اومد. هم سخت و هم آسون بود جوشش و کوشش‌اش :) ولی به دلم خیلی نشست. شاید چون خیلی نزدیک به خودم بود! امیدوارم به دل شما هم بشینه. .✨
- عصیان ! هیس! دریا خشک شد کوه ریخت سبزه له شد مَه هلال... حال این مردم خراب است یک نفر نی می‌زند یک نفر مِی می‌خورد یک‌نفر سیگار در دستش یک‌نفر گیتار دانه دانه سیم‌هایش، پاره پاره جای فریاد! جای آن فریادهای در گلو مانده... یک‌نفر اما فقط غرق سکوت است! این سکوتش غرق وهم و غرق درد و در مِه و در آتش و در چنگ دود است این‌همه آدم چرا این‌جا پریشان است؟ این‌همه آدم خدایش کو؟ قل‌ هو الله احد ورد زبان است و میان دل، رد پایش کو؟ پس کجا رفته یقین مردم وادی ایمان؟ پس چرا ایمان شده معلول یک نان؟ آه که صرف سخن گشته خدا و دین و اسلام... این‌همه تزویر از چیست؟ وَه! چرا این‌همه عصیان؟! چرا این‌همه عصیان؟!... (ح.جعفری) @manzome_man
ما بی شما زنده ایم؛ شما بی ما چگونه‌‌اید؟ 🌝
- جان‌پناھ تکرار دوری‌ات به دل من گواه بود دل دادنم به تو مَثَل اشتباه بود عاشق شدم اگرچه که سخت است عاشقی، اما بدون آن همه عمرم تباه بود گفتی که می‌روی و نگفتم که نه، نرو حرفت برای این دل مستم، مزاح بود وقتی کسی دلش به نفس‌های تو خوش است، وللّٰه رفتنت ز کنارش، گناه بود! یادش بخیر، دوره آرام قبل تو آغاز این خروش، فقط یک نگاه بود با یک نگاه، بردی‌ام از عالم خودم تا عالمی که بعد تو، سرد و سیاه بود.... گفتی که شرط عشق، تلاقی روح‌هاست گاهی ولی فقط بغلت جان‌پناه بود! (ح.جعفری) @manzome_man
منظومهٔ من
- جان‌پناھ تکرار دوری‌ات به دل من گواه بود دل دادنم به تو مَثَل اشتباه بود عاشق شدم اگرچه که سخت ا
.🎈 قصه این شعرم اینه که یه مدت دور افتادم از دنیای قشنگ پیچش لغات و پدید آوردن نظم؛ نشستم و گفتم این‌طور نمیشه! و با اولین مصرعی که جوشید، بقیه رو با جو‌‌شش یا کوشش هر جوری بود آوردم رو کاغذ! نتیجه شد جان‌پناھ :) * تو تک‌تک لحظه‌های نوشتن این شعر، گوشه ذهنم همسران شهدای مدافع حرم و امنیت بودن... -جهت آرامش دلِ بی‌جان‌پناه‌شون صلوات❤️‍🩹- .🎈
' بگو با شعر، از دنیای آدم ها گریزانم شدند اشعار حالا نیمه‌های دیگرم یعنی... (ح.جعفری) @manzome_man
- منِ‌تو یک من از من، من بدهکارم کمی یک من از تو، من خریدارم کمی یک من از ما راهی بیراهه شد یک من از ما گم شده حالا کمی یک منم را دست تو دادم ولی وارد قلبت نشد گویا کمی یک من از ما دست تو جا مانده و یک تو از من شد دریغ اما کمی بین این بهبوهه‌ی من، ما و تو این من و تو ما شده حالا کمی صدهزاران شکر در این پیچ و خم عشق هم معنا شده گویا کمی... (ح.جعفری) @manzome_man
منظومهٔ من
- منِ‌تو یک من از من، من بدهکارم کمی یک من از تو، من خریدارم کمی یک من از ما راهی بیراهه شد یک من
.🌚 این شعر برای رو‌زهای اولی بود که مجدد راه افتاده بودم.. اشکالاتی داره! و؛ ان‌شاءالله همه من و تو ها یه روزی ما بشن :) .🌚
- مــــاز ما را زِ ماز پر خم مویت فرار نیست گشتم اسیر و حاجت هیچ اختیار نیست! این بی‌محلی‌ات به خدا می‌کُشد مرا صلب نگاه، پاسخ این اضطرار نیست! این بار سوم است، بیا پای بید پیر من آمدم، کسی به سر این قرار نیست... بار چهار و پنج و شش و هفت، تا دهم! پائیز آمد و خبر از آن نگار نیست... موفرفریِ قصه‌یِ غمناک هر شبم گویا که وصل، آخر این انتظار نیست. بر سر در دل همه عشاق حک شده ما را از این امید، دمی انزجار نیست! (ح.جعفری) @manzome_man
منظومهٔ من
- مــــاز ما را زِ ماز پر خم مویت فرار نیست گشتم اسیر و حاجت هیچ اختیار نیست! این بی‌محلی‌ات به خد
.➿ و اما ماز؛ فکر کنم معلومه که قصه یا اصطلاحا سناریو پشت این شعره. سناریویی که به علت تنگ بودن دستم تو ردیف کردن شعر از بعضی جاهاش فاکتور گرفتم. ولی به نظرم، بازم قصه‌شو براتون به خوبی میگه :) *دوست داشتم مصادف با روز موفنری‌ها بفرستم که تبریکم باشه، ولی نشد •ᴗ•' .➿
'' گفتم سر یڪ زلفت، آشوب کِشم تهران یڪ طرھ پریشان شد، آشوب شدست ایران! لج با من و ملت کن، تا عاقبت این باشد کم‌تر بنما فتنہ، اے یاغی موۍ افشان🤣 (ح.جعفری) @manzome_man
- به قصد ریا..! باشد قبول، بنده "شما" می‌پذیرمش یک "تو" به من نگو یارا می‌پذیرمش گفتی که تا به "ما" شدن اسم‌ جفتمان ایشان بخوانمت به ادا می‌پذیرمش من که دگر شدم همه حالت مطیع تو این هم به رسم شرم و حیا می‌پذیرمش گفتی نگاهمان نخورد در نگاه هم باشد، بدان به قصد ریا می‌پذیرمش! معشوق من که سر به گریبان فرو بری هر آن دهی نشان طلا می‌پذیرمش من لوس و جلف دمدمی‌ام حرفتان قبول من را بکن هدایت عطا می‌پذیرمش در وقت عقد، قصه نبافی به جان من! تنها بگو: به نام خدا می‌پذیرمش! (ح.جعفری) @manzome_man