eitaa logo
مَنظومه یِ حُسن
941 دنبال‌کننده
332 عکس
16 ویدیو
0 فایل
💎منظومه ای از : ✅مطالب اخلاقی،فلسفی و عرفانی برای تهذیب و معرفت نفس ✅سخنان گهربار و راهگشا از عرفای بالله ◀ارسال نظرات و تبادل: 🆔 @Hafeze_ser
مشاهده در ایتا
دانلود
💠دعای روزسوم ماه مبارک💠 اللهمّ ارْزُقنی فیهِ الذّهْنَ والتّنَبیهَ وباعِدْنی فیهِ من السّفاهة والتّمْویهِ واجْعَل لی نصیباً مِنْ كلّ خَیْرٍ تُنَزّلُ فیهِ بِجودِكَ یا أجْوَدَ الأجْوَدینَ. 🔹خدایا روزى كن مرا در آنروز هوش و خودآگاهى را و دور بدار در آن روز از نادانى و گمراهى و قرار بده مرا بهره و فایده از هر چیزى كه فرود آوردى در آن به بخشش خودت اى بخشنده‌ترین بخشندگان. التماس دعا🙏 @manzoomeye_hosn
💢 آيت الله بهجت (ره) : هر کس به پایین تر از خودش نگاه کند و بگوید : (اَلحَمدُلله)، اصلاً خود همین شکرگزاری، سبب غنا می شود. خود این شکر، موضوعیّت وسببیّت برای غنی شدن فقیر دارد. @manzoomeye_hosn
🌙 فرصتی که شاید دیگر پیدا نشود 🌐رهبرانقلاب: 🔹رمضان، ماه پاک شدن و طهارت قلب و ماه مغفرت است؛ چون خدای متعال را در این ماه بیش از دیگر ایام سال مورد لطف و عنایت خود قرار میدهد. لذا در یک روایت وارد شده است که اگر کسی در ماه رمضان نتواند به مغفرت و رحمت الهی دست پیدا کند، پس کِی چنین توفیقی نصیب او خواهد شد؟ ۱۳۸۴/۰۷/۲۹ @manzoomeye_hosn
🔴ارزش دعا ♦️امام خمینی(ره): این دعاهایی که در ماههای هست، در روزها هست، خصوصاً، در ماه رجب و شعبان و ماه مبارک رمضان، اینها انسان را همچو تقویت روحی می کند ـ اگر کسی اهلش باشد، ماها که نیستیم ـ همچو تقویت روحی می کند و همچو راه را برای انسان باز می کند و نور افکن است برای اینکه، این بشر را از این ظلمتها بیرون بیاورد و وارد نورد بکند که معجزه آساست. به این دعاها عنایت بکنید. 📚صحیفه امام، ج 13، ص 21، @manzoomeye_hosn
🔴بخشنده باش! 💢نعنا را هرچه بچینی جایش سبز می شود کم که نمی شود هیچ زیاد هم می شود. و هم مثل نعنا چینی است؛ نترس جایش جایگزین میشود، پرمیشود. واین : ⭐️ما أنفَقتُم مِن شَیءٍ فَهُوَ یُخلِفُهُ؛ آنچه بچینی اوجایگزینش می کند. 💢قُل إنَّ رَبِّی یَبسُطُ الرِّزقَ لِمَن یَشاءُ مِن عِبادِهِ وَ یَقدِرُ لَهُ وَ ما أنفَقتُم مِن شَیءٍ فَهُوَ یُخلِفُهُ وَ هُوَ خَیرُ الَّرازِقین (سباء/39) 📙سی تدبر، سی تلنگر، محمدرضا رنجبر @manzoomeye_hosn
☀️ مرحوم دولابی (ره) : ☘️ هر قدر فهمش بالاتر رود و بفهمد که چقدر شریف و عزیز است، پیمودن راه براي او آسان تر می شود و و سختی ها و راه به نظرش نمی آید. 🌿 وقتی مقصد شریف و بزرگ است، بین راه هر طوري شد، می ارزد و هر چه بدهی، دارد. 📔 مصباح الهدی 201 @manzoomeye_hosn
🔵نکته های مفید روزه داری 📌 💎 امام علی علیه السلام 💎 🌸 تا گرسنه نشده ای غذا نخور 🌸 [بحار الانوار ج۵۹ ص۲۶۷] 📋 فوائد دیگر این توصیه اعجاب انگیز را می توان از این حدیث دریافت کرد که «هیچ بیماری با گرسنگی جمع نمی شود». 💎 امام هادی علیه السلام 💎 🌸 گرسنگی بر خوشمزه بودن غذا می افزاید. 🌸 [بحار ج۴ ص ۳۶۹] ✍️ توضیح حدیث: 👈 علاوه بر این غذا برای بدن سودمند تر می شود و بدن از غذا بهتر استفاده می کند چرا که غذا خوردن در حالی که به غذا اشتها داریم باعث می شود آنزیم های هضم غذا بهتر ترشح شوند و کار معده و دستگاه گوارش بهتر باشد. 💎 امام على علیه السلام 💎 🌸 از پرخورى بپرهیز، که هر کس پایبند آن شود بیماری هایش زیاد مى گردد. 🌸 [غرر الحکم ح ۲۶۳۹] 💎 امام علی علیه السلام 💎 🌸 همیشه سیر بودن عامل انواع درد ها است. 🌸 [غررر الحکم ح ۱۳۶۳] 💎 پیامبر خدا صلى الله علیه و آله 💎 🌸 پرخورى نکنید که نور معرفت در دلهاى شما خاموش مى شود. 🌸 [مکارم الأخلاق ص ۱۰۲۶] 💎 امام علی علیه السلام 💎 🌸 سیری یاور خوبی برای گناهان است. 🌸 [غرر الحکم ح ۹۹۲۲] @manzoomeye_hosn
🌺•••﷽•••🌺 🔻حکمت ۵۷ على (ع) فرمود: قناعت، ثروتی است که پایان نمی‌پذیرد. سید رضی می گوید : اين كلام از پيغمبر نيز نقل شده است. 🔻الحکمة ۵۷ قال عليه السلام : الْقَنَاعَةُ مَالٌ لاَ يَنْفَدُ. قال الرضى : وَ قَدْ رُوِىَّ هذَا الْكَلامُ عَنِ النَّبىِّ صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ. 🔻saying 57 Imam Ali ibn Abu Talib (PBUH) said the following: Contentment is wealth that does not diminish Sayyid ar-Radi says the following: “This saying has also been related from the Prophet (SAAW).” @manzoomeye_hosn
مَنظومه یِ حُسن
#فنجانی_چای_با_خدا 🌹قسمت سی و یک هرچی صوفی بیشتر می گفت.. مانور درد در وجودم بیشتر میشد.. حالا دی
🌹قسمت سی و دو نمیتوانستم باور کنم. یعنی اصلا نمیخواستم که باور کنم. با تمام توان تحلیل رفته ام به سمتش خم شدم.. ( چرنده.. مزخرفه.. تمام حرفات مزخرف بود.. امکان نداره که برادر من چنین کارهای کثیفی انجام بده.. شما مسلمونااا همه تون یه مشت روان پریش هستن..) صوفی نگاهم کرد.. سرد و یخ زده ( بشین سرجات بچه.. من انقدر بیکار نیستم که واسه گفتن یه مشت دروغ و چرندیات؛ از اونور دنیا پاشم بیام تو این شهر نفرت انگیز، که هر طرفش سر میچرخوندم برادرتو اون خاطرات نحسشو ببینم.. اصلا چرا باید اینکارو بکنم؟؟ بابای میلیاردر داری؟؟ یا شخصیت مهم سیاسی ؟؟ چی با خودت فکر کردی کوچولو؟؟ اگه من اینجام فقط و فقط به خاطر اصرارهای  دیوونه کننده ی این دوست بی عقلته.. اونجایی که تو فکر میکنی با رفتن بهش، میتونی برادرِ مهربون و عاشق پیشه اتو پیدا کنه، خوده خوده جهنمه.. و شک نکن که برادرت یکی از مامورهای عذابشه.. اصلا به فرض که همه چیز در مورد برادرت دروغ بوده.. اصل ماجرا چطور؟؟ اونا رو میتونی انکار کنی؟؟ با یه تحقیق کوچیک میتونی خیلی بیشتر از جنایتهای که من تعریف کردم رو پیدا کنی.. اصلا دانیال فرشته.. با مبنای وجودی این گروه، که به هوایِ داشتن برادرت؛ میخوای عضوش شی چیکار میکنی؟؟ بریدن سر.. آواره کردن مردم.. تجاوز به زنان و دختران.. کشتن زن و بچه.. با اینا چجوری کنار میای؟؟ فکرکردی میری و اونا یه گروه ویژه با تمام امکانات میذارن در اختیارت که بری، پیداش کنی؟؟ نه.. باید سرویس بدی.. مثه همه اون بدبختایی که دارن سرویس میدن، چه داوطلب، چه گول خورده مثه من.. میدونی فلج شدن یعنی چی؟؟ ایدز یعنی چی؟؟ سقط جنین یعنی چی؟؟ اینکه ندونی کدوم یکی از اون سربازا، پدرِ بچه ی تو شکمتِ یعنی چی؟؟ تو اردوگاهی که بودم اکثر زنها از فرط جهاد نکاح دیگه توانایی راه رفتن نداشتن.. فلج شده بودن.. روز و شب از درد به خودشون میپیچیدن و ضجه میزدن.. اما هیچکس دلش نمیسوخت.. عفونت و نکبتی سرتاسر وجود اهالی رو گرفته بود.. فکر میکنی سرآخر چی شد؟؟ یه فرمانده ی جدید اومد واسه بازرسی و گفت (مردان جنگ، زنان تازه نفس میخوان.. اینا به دیگه به درد نمیخورن..) یه عده که وضعشون بهتر بود رو بردن واسه درمان.. یه عده رو که پشیمونی شونو فریاد میزدن، سر به نیست کردن.. موندن یه گروه که انقدر حالشون وخیم بود، که ارزش درمان یا حتی کشتن رو هم واسشون نداشتن. حدس بزن باهاشون چیکار کردن؟؟ با یه ماشین بردن بیرون از سوریه و ولشون کردن. وسط بیابون.. منم یکی از همونام.. تب داشتم.. میلرزیدم.. مدام بالا میاوردم.. اما بر خلاف خیلی از اون زنها زنده موندم.. چون انگیزه داشتم.. واسه زنده موندن، کشتنِ دانیال بزرگترین انگیزه ی ممکن بود.. میدونی تا خودمو برسونم به مرز،چقدر پیاده روی کردم؟؟ چقدر زمین خوردم؟؟ چقدر ترسیدم؟؟ چقدر اشک ریختم و جیغ زدم؟؟ چقدر لرزیدمو درد کشیدیم؟؟ اما هر طور بود زنده موندم.. بعد از چندین روز گرسنگی و راه رفتن بالاخره به مرز ترکیه رسیدم.. اونجا دستگیر شدم. بعد از کلی بازجویی وقتی فهمیدن از کجا اومدم، با خودشون گفتن ما هم بی نصیب نمونیم.. واسه چند ساعت با اون همه درد و عذاب، شدم برده جنسیِ چندتا آشغال مثله برادرت.. خلاصه زندگی یه لطف کوچیک در حقم کردو به بیمارستان منتقل شدم که بعد از کلی آزمایش متوجه شدن که ایدز دارمو حامله ام.. خوش بختانه بعد از چند روز به خاطر خونریزی، بچه سقط شد.. اما ایدز نه.. همیشه همراهمه.. و قرار نیست تا جون برادرتو نگرفتم، جونمو بگیره.. هر چند تو اصلا نمیفهمی، چون جای من نبودی.. دیدی، واسه ملاقات با برادرت باید این همه بها بدی.. من که میگم ارزششو نداره، حتی اگه دانیال هیچکدوم از اون کارها رو نکرده باشه و من در موردش بهت دروغ گفته باشم.. چون در هر حال، ماهیت این گروه عوض نمیشه..) کمی روی میز به ستم خم شد(اینو واسه خاتمه میگم.. اون برادر حیوونت.. واسه تو هم نقشه داشت.. یه شب تو مستی از رستگار کردنت، حرفایی میزد.. اما نمیدونم هنوز واسه انجام این ماموریت الهی زنده س یا نه..) از فرطِ گیجی توانایی حرف زدن نداشتم. صوفی ایستاد. کلاهش را روی سرش مرتب کرد و کیفِ قهوه ایی رنگ را روی دوشش انداخت ( من امشب از اینجا میرم.. خیلی چیزها رو واسه عثمان تعریف کردم. سوالی داشتی ازش بپرس..) یک قدم برداشت، اما ایستاد و برگشت ( راستی اگر دانیالو دیدی.. بهش بگو اگه فقط یه نفس، به زنده بودنم، مونده باشه.. زندگیشو میگیرم..) رو به عثمان پوزخندی صدا دار بر لب نشاند ( راستی ، اگه خدا رو دیدی، سلام منو بهش برسون.. بگو به اندازه تمام اشکهایی که ریختم ازش متنفرم.. بگو حتما انتقامِ التماسهایی که واسه نجات از اون دست حرومزاده، بهش کردم رو ازش میگیرم.. ) و رفت.. با چکمه های بلند و پاشنه دارش.. عثمان به موهایش چنگ زد و من به معده ام.. کاش خدا میمرد.. ادامه دارد... @manzoomeye_hosn
هدایت شده از مَنظومه یِ حُسن
🌿🍁شگفت از اشخاصی است که و از انبیا، و و از اعدا را در قید حیات می‌دانند، ولی وجود ذی‌وجود حضرت را منکرند؛ حال آنکه آن حضرت از انبیای سلف، افضل بوده و اوست ولد صاحب و . 🍂🍀شگفت‌تر آنکه برخی از اهل که خود را اهل معنا و می‌پندارند، بر این تصور قائل‌اند که در هندوستان برهمنان و جوکیان، و ریاضت‌کشانی هستند که به سبب حبس نفس و کم غذا خوردن سالیان متمادی عمر می‌کنند، با این وجود منکر حضرت حجت‌اند! 👤 📚 💠 @manzoomeye_hosn
هدایت شده از مَنظومه یِ حُسن
💠آیت الله ملکی تبریزی : 🔹ای سالک صائم ! مهم ترین چیزی که قبل از شروع در افطار و سحر و بعد از «بسم الله الرحمن الرحیم» باید خوانده شود ، سوره قدر است . 📚باده گلگون ‌، ص ۲۹۱ @manzoomeye_hosn
لب فرو بند از طعام و از شراب سوی خوان آسمانی کن شتاب 📖 #مثنوی_مولانا @manzoomeye_hosn
🔴حواس خود را جمع كنيد! 👌👈يا اَ يُّهَا الَّذينَ آمَنوا عَلَيْكُمْ أَنفُسَكُمْ لا يَضُرُّكُم مَن ضَلَّ إِذَا اهْتَدَيْتُمْ إِلَى اللّه ِ مَرْجِعُكُمْ جَميعا فَيُنَبِّئُـكُم بِما كُنتُمْ تَعْمَلونَ؛ 🔶🔶اى كســـانى كـه آورده ايد! مراقب خود باشيد كه اگر شديد، [گمراهى] كسانى كه گــــمراه شده اند، به شما زيانى نمى رساند. بازگشت همه شما به سوى خداست و شما را در به آنچه كرده ايد آگاه مى سازد. 📙سوره المائده، آيه 105 @manzoomeye_hosn
پیامبر اکرم ص ❤ بهترین عمل در ماه رمضان ترک گناه است 🍃 🔸 امالی شیخ صدوق ص ۹۵ 🔶 @manzoomeye_hosn
💠امام علی علیه السلام: 🔸در شگفتم از مردمى که از ترس اذیت شدن،از غذا پرهیز میکنند چگونه از ترس آتش،از گناهان پرهیز نمیکنند؟! 📚میزان الحکمه حدیث ۶۷۴۸ @manzoomeye_hosn
🌙 ✨امام صادق (ع) فرمود: 👈 خواب شخص روزه دار عبادت است 👈 خاموشی اش تسبیح است، 👈 عملش مقبول درگاه خداوند، 👈 دعایش مستجاب است. 📚من لایحضر الفقیه جلد 2 صفحه391 @manzoomeye_hosn
🍂الهى در ذات خودم متحیرم تا چه رسد در ذات تو...🍃 📚الـهـے نامہ 👤علامہ حســن زاده آملـے @manzoomeye_hosn
🌹دعای روز چهارم ماه مبارك رمضان 💠 اَللّـهُمَّ قَوِّنى فيهِ عَلى اِقامَةِ اَمْرِكَ وَاَذِقْنى فيهِ حَلاوَةَ ذِكْرِكَ وَاَوْزِعْنى فيهِ لاَِدآءِ شُكْرِكَ بكَرَمِكَ وَاحْفَظْنى فيهِ بِحِفْظِكَ وَسَِتْرِكَ يا اَبْصَرَ النّاظِرينَ ✅ خدايا نيرو ده مرا در اين ماه براى برپا داشتن فرمان و دستورت ✅ و بچشان به من شيرينى ذكرت ✅ و به من ياد ده در اين ماه طرز بجا آوردن سپاسگزارى خود را به بزرگواريت ✅ و نگاهم دار در آن به نگهدارى و محافظت خود ♦️ اى بيناترين بينايان. 🙏التماس دعا @manzoomeye_hosn
📛 دو سوره در قرآن، با کلمه "ویل" شروع شده است 📛 "ویل" یکی از هست، و آن دو آیه اینها هستند: 💠 ویل للمطففین ♦️وای بر 💠 ویل لکل همزه لمزه ♦️وای بر ✅اولی در مورد . ✅دوم در مورد . مراقب هر دو باشیم @manzoomeye_hosn
🌺 امام جعفر صادق علیه السلام: هرکس که در روز بسیار گرم برای خدا روزه بگیرد و تشنه شود خداوند هزار فرشته را می گمارد تا دست بر چهره او بکشند و او را بشارت دهند تا هنگامی که افطار کنند. 📚 کافی ج۴ ص ۶۴ ☄ همچنین فرمودند: هر کس یک روز از ماه رمضان را بدون عذر بخورد ، روح ایمان از او جدا می شود. 📚 وسایل الشیعه ج۷ ص۱۸۱ 🆔 @manzoomeye_hown
مَنظومه یِ حُسن
#فنجانی_چای_با_خدا 🌹قسمت سی و دو نمیتوانستم باور کنم. یعنی اصلا نمیخواستم که باور کنم. با تمام تو
🌹قسمت سی و سه درد، آه از نهادم بلند کرد. سرم را روی میز گذاشتم.  ذهنم همچون، شکمِ زنی پا به ماه، عرصه ی لگد هایِ پی در پی و بی نظمِ جنینِ افکارم بود. نمیدانستم دقیقا باید به چه چیز فکر کنم.. دانیال.. صوفی.. داعش.. پیوستن به گروه.. پیدا کردن برادر.. جنایت.. و یا حتی مادر.. تمرکز نایاب ترین کلمه ممکن در لغتنامه ی آنیِ آن لحظاتم بود. گرمایِ دست عثمان را روی شانه ام حس کردم (سارا خوبی؟ بازم درد داری؟) خوب نبودم.. هیچ وقت خوب نبودم.. اصلا حالِ خوب چه مزه ایی داشت؟ به جایش تا دلت بخواهد خسته بود. به اندازه تمامِ آدمهای دنیا.. انقدر که اگر میخوابیدم ، اصحاب کهفی دیگر، رقم میخورد در تاریخِ آینده دنیا.. عثمان که جوابی نشنید، ایستاد، میز را جمع کرد و رفت. سرم را روی دستانم به سمت شیشه باران خورده چرخاندم. چقدر آدمها از پشتِ این شیشه های خیس و بخار گرفته، واقعی تر به نظر میرسیدند. پر پیچ و تاب، درست عینِ  ذاتشان.. صدای عثمان را شنیدم، از جایی  درست بالای سرم ( واست جوشنده آوردم.. بخور.. اما از من میشنوی حتما برو پیش دکتر.. انقدر از کنار خودت ساده نگذر.. وقتی تو واسه خودت وقت نمیذاری.. انتظار داری دنیا برات وقت بذاره؟؟)  گرما لیوان را کنار موهایم حس میکردم ( بلند شو سارا.. بلندشو که یخ کنه دیگه فایده ایی نداره..) سرم را بلند کرد. یکی از عکسهای دانیال روی میز جا مانده بود. همان عکسِ پر خنده و مهربانش کناره صوفی.. عکس را به لیوانِ سرامیکی و مشکی رنگه، جوشانده تکیه دادم. باورِ حرفهای صوفی در خنده ی چشمان دانیال نمی گنجید.. مگر میشد این مرد، کشتن را بلد باشد؟؟ عثمان رو به رویم نشست. درست در جای صوفی با همان لحن مهربان و آرامش ( چرا داری خودتو عذاب میدی؟ چرا نمیخوای قبول کنی که دانیال خودش انتخاب کرده؟ سارا.. دانیال یه پسربچه نبود.. خودش خواست.. خودش، تو رو رها کرد.. اون دیگه برادرِ سابقِ  تو نیست.. صوفی رو دیدی؟ اون خیلی سختی کشیده.. خیلی بیشتر از منو تو.. همه ی اون بلاها هم به واسطه دانیال سرش اومده.. دانیال عاشقِ صوفی بود.. کسی که از عشقش بگذره، گذشتن از خواهر براش مثه آب خوردنه، اینو باور کن.. با عضویت تو اون گروه تمام زندگیتو میبازی.. چیزی در مورد زنان ایزدی شنیدی؟؟ در مورد خرید و فروششون تو بازار داعش به گوشت خورده؟؟ نه.. نشنیدی.. نمیدونی.. سارا، چند وقت پیش با یه زن و شوهر اهل موصل آشنا شدم. زن تعریف میکرد که وقتی شهر رو اشغال کردن، شوهرش واسه انجام کاری به کردستان عراق رفته بود. داعش زمانی که وارد شهر میشه تمام زنهای ایزدی رو اسیر میکنه و مردهاشونو میکشه. و بعد از بیست روز زندانی شدن تو یه سالن بزرگ و روزانه یه وعده غذا، همه اون زنها و دخترها رو واسه فروش به بازار برده ها میبرن. اون زن میگفت زیباترین و خوشگلترینها رو واسه مشترهای پولدارِ حاشیه خلیج فارس کنار میذاشتن. هیچکس هم جز اهالی ترکیه و سوریه و کشورهای حاشیه خلیج فارس اجازه نداشتن بیشتر از سه برده بخرن .. اون زن تعریف میکرد که به دو مرد فروخته شد و بعد از کلی آزارو اذیت و تجاوز، تونست فرار کنه و خودشو به شوهرش برسونه. ساراجان.. حرفهای من، صوفی، اون دختر آلمانی، این زن ایزدی.. فقط و فقط یه چشمه از واقعیت ها و ماهیت این گروهه.. سارا زندگی کن.. دانیال از تو گذشت.. توام بگذر..) خیره نگاهش کردم ( تو چی؟؟ از هانیه میگذری؟؟ ) فقط در سکوت نگاهم کرد.. حتی  صدای نفسهایش هم سنگین بود. اگر دست و پا میگذشت، دل نمیگذشت.. سکوتش طولانی شد (عثمان جواب منو ندادی.. پرسیدم توام از هانیه میگذری؟؟) چشمانش شفاف شد، شفافتر از همیشه و صدایی که خمیدگی کمرش را در آن دیدم ( راهی جز گذشتن هم دارم؟؟) راست میگفت.. هیچ کداممان راهی جز گذاشتن و گذشتن نداشتیم.. و من، دلم چقدر بهانه جو بود.. بهانه جوی مردی که از عشقش گذشت.. سلاخی اش کرد.. و مرده تحویل زمین داد.. همان برادری که رهایم کرد و در مستی هایش به فکر رستگاریم در جهاد نکاح بود.. الحق که خواهری شرقیم.. عثمان را در برزخ سوال و جوابش با غلظتی از عطر قهوه، رها کردم و سلانه سلانه، باران را تا خانه همقدم شدم.. خانه که نه.. سردخانه ی زنده گان. در را باز کردم. برقها خاموش بود و همه جا سکوت.. حتی خبری از مادر تسبیح به دست هم نبود. به زندان اتاقم پناه بردم. افکارم سر سازش نداشت. ساعتها گذشت و صدای گریه های معمول و آرام مادر بلند شد. گریه هایی که هرگز برای مهم نبود ادامه دارد... @manzoomeye_hosn
💢عارف حسرت از دست رفتن چیزی جز یادِخدا را نمی خورد؛ زیرا جز خدا را نمی بیند؛ وبرای امور دیگر که فانی اند، متأسّف نمی شود : کُلُّ شَیْءٍ هَالِکٌ إلَّا وَجْهَهُ . 📚هزار و یک کلمه‌‌، ج 5 ص 30 👤علامه حسن زاده آملی @manzoomeye_hosn
💢عارف باللّه آیت الله میرزا جواد آقا ملکی تبریزی (ره) : 🔸ای سالک راه قرب ! در روایت است که «هیچ مؤمنی روزه نمی گیرد و در موقع سحری و افطارش سوره ی [اِنّا اَنزلناه] را نمی خواند ، مگر اینکه ما بین افطار و سحر ، مانند کسی است که در راه خدا به خون خودش غلطیده باشد.» 📕منبع : المراقبات ، ج ۲ ، ص ۲۹ ، به نقل از باده گلگون ، ص ۳۱۳ @manzoomeye_hosn
💠دعای روزپنجم ماه مبارک💠 اللهمّ اجْعَلْنی فیهِ من المُسْتَغْفرینَ واجْعَلْنی فیهِ من عِبادَكَ الصّالحینَ القانِتین واجْعَلْنی فیهِ من اوْلیائِكَ المُقَرّبینَ بِرَأفَتِكَ یا ارْحَمَ الرّاحِمین. خدایا قرار بده در این روز از آمرزش جویان و قرار بده مرا در این روز از بندگان شایسته و فرمانبردارت و قرار بده مرا در این روز از دوستان نزدیكت به مهربانى خودت‌ اى مهربان‌ترین مهربانان. 🙏التماس دعا @manzoomeye_hosn
🌹🌹امیرمومنان در نامه۶۱- به کمیل بن زیاد نوشتند: پس از ياد خدا و درود! ✨ سستي انسان در انجام كارهايي كه بر عهده اوست، ✨و پافشاري در كاري كه از مسوليت او خارج است، ✨نشانه ناتواني آشكار، و انديشه ويرانگر است. ✨ اقدام تو به تاراج مردم (قرقيسا) در مقابل رها كردن پاسداري از مرزهايي كه تو را بر آن گمارده بوديم و كسي در آنجا نيست تا آنجا را حفظ كند، ✨ و سپاه دشمن را از آن مرزها دور سازد، انديشه اي باطل است. ✨ تو در آنجا پلي شده اي كه دشمنان تو از آن بگذرند و بر دوستانت تهاجم آورند، ✨نه قدرتي داري كه با تو نبرد كنند، و نه هيبتي داري از تو بترسند و بگريزند، نه مرزي را مي تواني حفظ كني، ✨و نه شوكت دشمن را مي تواني درهم بشكني، نه نيازهاي مردم ديارت را كفايت مي كني، ✨ و نه امام خود را راضي نگه مي داري. @manzoomeye_hosn