هدایت شده از گنجینه شهدای جهان اسلام (عاشقان شهادت)
🔸عبدالحسین، اول در سبزی فروشی🌿 کار می کرد و مدتی هم در شیر فروشی بود. اما #زود از آنجا بیرون آمد
🔹مےگفت: سبزی فروش #آشغال تحویل مردم می دهد و شیرفروش آب💧 قاطی شیر میکند و می فروشد!
🔸خیلیها به او گفتند که اگر این کارها را نکنی #رشد نمی کنی! و او هم می گفت: نمیخواهم رشد کنم😕
🔹یک روز صبح از خانه بیرون رفت.
و شب که برگشت، متر #بنّایی و کمی
وسایل خریده بود صبح رفت برای کار بنّایی
🔸وقتی آمد خیلی خوشحال بود! ده تومان #مزد گرفته بود! به بچه نان🍞 که می داد، میگفت: از صبح تا الان #زحمت کشیده ام! بخور! #نان_حلال_است. بالاخره هم بنّا شد.
📚کتاب: خاکهای نرم کوشک
#شهید_عبدالحسین_برونسی🌷
اجتماع بزرگ عاشقان شهادت 🌸
@asganshadt
هدایت شده از جانِ عالَم بَر لَب آمد
⚠️هیئتی که ذکر #مهدی عج الله تعالی فرج الشریف نباشد باطل است..
#استاد_رائفی_پور
▪️تصویر باز شود..👆👆👆
#عزاداریم_نذر_ظهور_مهدیست
▪️يا رب الحسين بحق الحسين
▪️إشف صدر الحسين #بظهور_الحجة
هدایت شده از امامزاده سلطان سید علی نائین علیه السلام
9. منبر امامزاده. نقش الگو.mp3
15.13M
🏴🏴🏴🏴🏴محرم
🎤الگوی معیت با امام.
🎤به نظر شما اگر همه سخنان قمر بنی هاشم علیه السلام را جمع کنیم چند صفحه می شود؟ چرا؟
🎤برخی از ویژگی های کلیدی ابا الفضل العباس علیه اسلام
https://eitaa.com/yaran135
#منبر_امامزاده
هدایت شده از امامزاده سلطان سید علی نائین علیه السلام
💊💉💊💉💊💉
برژينسکي سياستمدار کهنه کار و مشاور امنيت ملي سابق امريکا:
« از فکر کردن به حمله پيش دستانه عليه تأسيسات هسته ای ايران اجتناب کنيد و گفتگوها با تهران را حفظ کنيد، بالاتر از همه بازی طولانی مدتی را انجام دهيد، چون زمان، آمارهای جمعيتی و تغيير نسل در ايران به نفع رژيم کنونی نيست»
💊💉💊💉💊💉
قرص ها و آمپولهای ارزان قیمت سقط جنین آمریکایی با شبکه توزیع گسترده، عامل سقط جنین در ایران و کشتار خاموش ایرانیان.
#جنگ_جمعیتی
هدایت شده از امامزاده سلطان سید علی نائین علیه السلام
بسم الله الرحمن الرحیم
اعظم الله اجورنا و اجورکم بمصابنا بالحسین علیه السلام و جعلنا الله و ایاکم من الطالبین بثاره مع ولیه الحجة بن الحسن المهدی عجل الله تعالی فرجه
پخش مقتل خوانی در رواق فاطمیه رأس ساعت 11 صبح
اطلاع رسانی شود
هدایت شده از امامزاده سلطان سید علی نائین علیه السلام
✊ ما تا آخر ایستادهایم
📖 نیروهای ما در عملیات عاشورا در محاصره بودند. وقتی همه راهها و تلاشها برای نجاتشان به بنبست ختم شد، فرمانده تیپ با بیسیم به آنها اعلام کرد: «ما دیگه نمیتونیم برای شما کاری کنیم. خودتون هر طور صلاح میدونید اقدام کنید ...» شاید این بدین معنی بود که بروید اسیر شوید تا جان خود را حفظ کنید. نمیدانستم بچهها با شنیدن این پیام، چه واکنشی از خودشان نشان خواهند داد. چند لحظه بعد، از کنار سنگر دوباره صدای بیسیم را شنیدم: «ما مقاومت میکنیم و هرگز تسلیم نمیشیم.» بعد هم صدای بیسیم قطع شد. برای یک لحظه سکوت مرگباری در سنگر حاکم شد و انگار پیام آخر بچهها مرتب توی گوشم تکرار میشد. زمان زیادی نگذشت که صدای شلیکهای پیاپی دشمن به گوشمان رسید. ... بیرحمانه به بچههای ما حمله کردند، ولی دیگر بچهها نه آبی داشتند، نه غذایی و نه مهماتی. تاب مشاهده شهادت بچههای لبتشنه را نداشتم ...
👈ادامه این خاطره در کتاب #دوشکاچی
🎙خاطرات #علی_حسن_احمدی
📒انتشارات #سوره_مهر
📍 #دفاع_مقدس #کرمانشاه #تیپ_نبی_اکرم #میمک #عملیات_عاشورا #شیار_نی_خزر #مقاومت
🌐 لینک خرید اینترنتی کتاب👇
https://sooremehr.ir/book/3321
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🇮🇷 @dooshkachi
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
هدایت شده از امامزاده سلطان سید علی نائین علیه السلام
•┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈•
💫آقا سلام می دهـم از جان و دل بہ شما...
💫تا اینڪہ بشنــوم "و علیڪ السلام" را...
💚"الســـلام علیڪـــ یا بقیة الله"💚
💫اللّٰھـُــم ؏ـجِّل لِوَلیڪَ الفَرَج💫
@zendegiyemahdavi
•┈┈••✾• 🌸 •✾••┈┈•
هدایت شده از دنیای آشپزے 🥘
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این پسره بچه چند روزیه فضای مجازیو منفجر کرده با مداحیش
@maadahi
#درخواست_فاحشگی
#ﺩﺧﺘﺮ ﺟﻮﺍﻧﯽ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺗﺎ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻪ #ﻓﺎﺣﺸﮕﯽ (ﺯﻧﺎ) ﺍﺟﺎﺯﻩ ﺩﻫﺪ. ﻣﺎﺩﺭ ﺁﮔﺎﻩ ﺩﺭ ﺻﺪﺩ ﻧﺼﯿﺤﺖ ﺩﺧﺘﺮﺵ ﺑﺮﺁﻣﺪ ﭼﺮﺍ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺧﻮﺍﺳﺘﻪ، ﺍﺯ ﻧﻈﺮ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﯽ ﺍﻣﺮﯼ ﻧﻨﮕﯿﻦ ﻭ ﺍﺯ ﻧﻈﺮ ﺩﯾﻨﯽ ﻧﯿﺰ ﺣﺮﺍﻡ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﭼﻨﯿﻦ ﺷﺨﺼﯽ ﺭﺍ ﻫﺮ ﭼﻨﺪ ﮐﻪ ﺩﺍﺭﺍﯼ ﺯﯾﺒﺎﯾﯽ ﻭ ﺛﺮﻭﺕ ﺑﺎﺷﺪ، ﺍﺯ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺳﺎﻗﻂ ﻣﯽﮔﺮﺩﺍند.
ﺍﻣﺎ ﺩﺧﺘﺮ ﺑﺮ ﺭﺃﯼ ﺧﻮﺩ ﭘﺎﻓﺸﺎﺭﯼ ﻧﻤﻮﺩ.
ﻣﺎﺩﺭ ﺑﺎ ﺍﺻﺮﺍﺭ ﺩﺧﺘﺮﺵ ﻣﻮﺍﻓﻘﺖ ﮐﺮﺩ ﺍﻣﺎ ﺑﻪ ﭼﻨﺪ ﺷﺮﻁ؛ ﺍﮔﺮ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺷﺮﻃﻬﺎیی ﻣﺎﺩﺭ ﭘﯿﺮﻭﺯﺷﺪ، ﭘﺲ ﺍﺧﺘﯿﺎﺭﺵ ﺩﺭ ﺩﺳﺖ ﺧﻮﺩﺵ ﻣﯽﺑﺎﺷﺪ.
ﺷﺮﻁ ﺍﻭّﻝ ﻣﺎﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺩﺧﺘﺮﺵ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺻﺒﺤﮕﺎﻩ ﺩﺭ مقابل #ﻗﺼﺮ_ﺣﺎﮐﻢ ﺑﺎﯾﺴﺘﺪ ﻭ ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﺣﺎﮐﻢ ﺍﺯ ﻗﺼﺮ ﺧﺎﺭﺝ ﻣﯽﺷﻮﺩ ﻭ ﺍﺯ مقابل اش ﻣﯽﮔﺬﺭﺩ، ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺯﻣﯿﻦ ﺑﯿﻨﺪﺍﺯﺩ؛ ﮔﻮﯾﺎ ﮐﻪ بیهوﺵ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺳﭙﺲ ﺑﻨﮕﺮﺩ ﮐﻪ ﭼﻪ ﭼﯿﺰﯼ ﺑﺮﺍﯾﺶ ﺭﺥ ﻣﯽﺩﻫﺪ.
ﺩﺧﺘﺮ ﺷﺮﻁ ﻣﺎﺩﺭ ﺭﺍ ﭘﺬﯾﺮﻓﺖ ﺗﺎ ﺑﺒﯿﻨﺪ ﭼﻪ ﻣﯽﺷﻮﺩ. ﺍﻭ ﺻﺒﺢ ﺭﻭﺯ ﺑﻌﺪ مقابل ﻗﺼﺮ ﺣﺎﮐﻢ ﺭﻓﺖ ﻭ ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﺣﺎﮐﻢ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺷﺪ، ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ بیهوشی ﺯﺩ ﻭ ﺑﻪ ﺯﻣﯿﻦ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ. ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﺣﺎﮐﻢ ﺑﻪ ﺳﻮﯾﺶ ﺷﺘﺎﻓﺖ ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺯﻣﯿﻦ ﺑﻠﻨﺪ ﮐﺮﺩ ﻭ ﻫﻤﻪ ﺑﺎ ﺍﻫﺘﻤﺎﻡ ﺯﯾﺎﺩ ﺩﻭﺭ ﻭ ﺑﺮﺵ ﺟﻤﻊ ﺷﺪﻧﺪ.
ﺩﺧﺘﺮ ﺟﻮﺍﻥ ﺗﻈﺎﻫﺮ ﮐﺮﺩ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻫﻮﺵ ﺁﻣﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﺯ ﺣﺎﮐﻢ ﺳﭙﺎﺳﮕﺰﺍﺭﯼ ﻧﻤﻮﺩ ﻭ ﺷﺘﺎﺑﺎﻥ ﺍﺯ ﺁﻥﺟﺎ ﺩﻭﺭ ﺷﺪ ﺗﺎ ﺑﻪ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﺧﺒﺮ ﺩﻫﺪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ ﺍﻭّﻝ ﭘﯿﺮﻭﺯ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ ﺩﻭﻡ ﭼﻪ ﺑﺎﺷﺪ؟ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﺑﻪ ﺍﻭ ﮔﻔﺖ: ﻓﺮﺩﺍ ﻫﻢ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﻫﻤﺎﻥﺟﺎ ﺑﺮﻭﯼ ﻭ ﺍﯾﻦ ﻧﻤﺎﯾﺸﺖ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺧﺮﻭﺝ ﺣﺎﮐﻢ ﮐﻪ ﺍﺯ ﭘﯿﺸﺖ ﻣﯽﮔﺬﺭﺩ، ﺍﺟﺮﺍ ﮐﻨﯽ. ﺩﺧﺘﺮ ﭼﻨﯿﻦ ﮐﺮﺩ، ﺍﻣﺎ ﻧﺘﯿﺠﻪﺍﺵ ﺑﺎ
ﻧﺘﯿﺠﻪﯼ ﺩﯾﺮﻭﺯﯼ ﻓﺮﻕ ﻣﯽﮐﺮﺩ؛ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺭ ﺣﺎﮐﻢ ﺑﻪ ﺳﻮﯾﺶ ﻧﺮﻓﺖ، ﺑﻠﮑﻪ ﻭﺯﯾﺮ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺯﻣﯿﻦ ﺑﻠﻨﺪ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺩﻭﺭ ﻭ ﺑﺮﺵ ﺑﺮﺧﯽ ﺍﺯ ﻣﺤﺎﻓﻈﺎﻥ ﺟﻤﻊ ﺷﺪﻧﺪ ﻭ ﺣﺎﮐﻢ ﺍﺻﻼً ﺑﻪ ﻭﯼ ﺗﻮﺟﻬﯽﻧﮑﺮﺩ!
ﺩﺧﺘﺮ ﺑﺎﺯ ﭼﻨﯿﻦ ﻭﺍﻧﻤﻮﺩ ﮐﺮﺩ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻫﻮﺵ ﺁﻣﺪﻩ ﻭ ﺍﺯ ﻭﺯﯾﺮ ﺗﺸﮑﺮ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺭﻓﺖ ﺗﺎ ﻭﺍﻗﻌﻪ ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ ﺩﻭﻡ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﺧﺒﺮ ﺩﻫﺪ. ﺑﺎﺯ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ ﺳﻮﻡ ﭘﺮﺳﯿﺪ ﻭ ﺟﻮﺍﺏ ﻣﺎﺩﺭ ﻫﻤﯿﻦ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﻓﺮﺩﺍ ﻫﻢ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺧﺮﻭﺝ ﺣﺎﮐﻢ ﭼﻨﯿﻦ ﮐﻨﯽ!
ﺭﻭﺯ ﺑﻌﺪ ﻫﻢ ﺩﺧﺘﺮ ﭼﻨﯿﻦ ﮐﺮﺩ ﻭ ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺯﻣﯿﻦ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ، ﻓﺮﻣﺎﻧﺪهٔ ﻣﺤﺎﻓﻈﺎﻥ ﺁﻣﺪ ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺭﺍﻩ ﮐﻨﺎﺭ ﺯﺩ ﻭ ﺭﻫﺎﯾﺶ ﻧﻤﻮﺩ ﻭ ﺑﻪ ﺟﺰ ﭼﻨﺪ ﻧﻔﺮﯼ ﻫﯿﭻ ﮐﺲ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﻧﯿﺎﻣﺪ ﻭ ﺍﯾﻦﻫﺎ ﻫﻢ ﺯﻭﺩ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺗﺮﮎ ﮐﺮﺩﻧﺪ. ﺩﺧﺘﺮ ﺑﻪ ﺳﻮﯼ ﻣﺎﺩﺭ ﺑﺎﺯﮔﺸﺖ ﻭ ﺁﻥﭼﻪ ﺭﺍ ﭘﯿﺶ ﺁﻣﺪﻩ ﺑﻮﺩ، ﺑﺎ ﻧﻮﻋﯽ ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ ﻭ ﺣﺴﺮﺕ ﺑﺎﺯﮔﻮ ﻧﻤﻮﺩ ﻭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﭘﺮﺳﯿﺪ: ﺁﯾﺎ ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ ﺑﻪ ﭘﺎﯾﺎﻥﺭﺳﯿﺪﻩ ﺍﺳﺖ؟
ﻣﺎﺩﺭ ﮔﻔﺖ: نخیر ﺩﺧﺘﺮﻡ! ﻓﺮﺩﺍ ﻫﻢ ﺍﺯ ﺗﻮ ﻣﯽﺧﻮﺍﻫﻢ ﮐﻪ ﭼﻨﯿﻦ ﮐﺎﺭﯼ ﺭﺍ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺩﻫﯽ ﻭ ﺩﺭ ﺁﺧﺮ ﻣﺮﺍ ﺍﺯ ﺁﻥﭼﻪ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﻣﯽﺍﻓﺘﺪ ﺑﺎ ﺧﺒﺮ ﮐﻨﯽ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺁﺧﺮﯾﻦ ﺭﻭﺯ ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ ﺍﺳﺖ!
ﺩﺧﺘﺮ ﭼﻨﺎﻥ ﮐﺮﺩ ﮐﻪ ﻣﺎﺩﺭ ﮔﻔﺘﻪ ﺑﻮﺩ؛ ﺍﻣﺎ ﺍﯾﻦ ﺩﻓﻌﻪ ﮔﺮﯾﺎﻥ ﺑﻪ ﻧﺰﺩ ﻣﺎﺩﺭ ﺁﻣﺪ ﮐﻪ ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ ﺭﻭﺯ ﺁﺧﺮ ﺑﺮﺍﯾﺶ ﺳﺨﺖ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ؛ ﭼﺮﺍ ﮐﻪ ﮐﺴﯽ ﺑﻪ ﻧﺰﺩﯾﮑﺶ ﻧﯿﺎﻣﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺗﺎ ﺍﻭ ﺭﺍ ﮐﻤﮏ ﮐﻨﺪ، ﺑﻠﮑﻪ ﺑﺮﺧﯽ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻣﺴﺨﺮﻩ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻭ ﺑﺮﺧﯽ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﺪ ﮔﻔﺘﻪ ﻭ ﻋﺪﻩﺍﯼ ﺑﺎ ﭘﺎﻫﺎﯾﺸﺎﻥ ﺍﻭ ﺭﺍ ﮐﻨﺎﺭ ﺯﺩﻩ ﺑﻮﺩند.
ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻟﺤﻈﻪ ﻣﺎﺩﺭِ ﻓﻬﻤﯿﺪﻩ ﺑﻪ ﺩﺧﺘﺮﺵ ﮔﻔﺖ: ﻋﺎﻗﺒﺖ ﺯﻧﺎ ﻫﻤﯿﻦ ﺍﺳﺖ؛ ﺩﺭ ﺍﺑﺘﺪﺍ ﻫﻤﻪ ﺍﺯ ﺍﺷﺮﺍﻑ، ﺛﺮﻭﺗﻤﻨﺪﺍﻥ ﻭ…ﭘﯿﺸﺖ ﻣﯽﺁﯾﻨﺪ، ﺍﻣﺎ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﭼﻨﺪ ﺭﻭﺯﯼ ﺍﺯ ﺁﻥ ﮔﺬﺷﺖ، ﻫﻤﻪ ﺍﺯ ﺗﻮ ﻣﺘﻨﻔﺮ ﻣﯽﺷﻮﻧﺪ، ﺑﻠﮑﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻣﺴﺨﺮﻩ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ.
ﮐﺮﺍﻣﺖ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺭﻓﺘﻪﺍﺕ ﻫﺮﮔﺰ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺑﺎﺯﻧﻤﯽﮔﺮﺩﺩ، ﺣﺘﻰ ﭘﺴﺖﺗﺮﯾﻦ ﻣﺮﺩﻡ ﻫﻢ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺑﺎﺩ ﻣﺴﺨﺮﻩ ﻣﯽﮔﯿﺮند؛ ﺑﺎ ﻭﺟﻮﺩ ﺁﻥ ﻫﻨﻮﺯ ﻫﻢ ﻣﯽﺧﻮﺍﻫﯽ ﺯﻧﺎ ﮐﻨﯽ ﻋﺰﯾﺰﻡ؟!
ﺩﺧﺘﺮﺟﻮﺍﻥ ﻋﻘﻞ ﻭ ﻫﻮﺷﺶ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﯾﺎﻓﺖ ﻭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ ﻓﻬﻤﯿﺪﻩﺍﺵ ﺳﭙﺎﺳﮕﺰﺍﺭﯼ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﻣﻤﻨﻮﻧﻢ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺩﺭﺳﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺩﺍﺩﯼ، ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﻗﺴﻢ ﮐﻪ ﻫﺮﮔﺰ ﺯﻧﺎ ﻧﺨﻮﺍﻫﻢ ﮐﺮﺩ ﮔﺮﭼﻪ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﻭ ﺯﻣﯿﻦ ﺑﺮ ﺳﺮﻡ ﻓﺮﻭﺩ ﺁﯾﻨﺪ؛ ﭼﺮﺍ ﮐﻪ ﺯﻧﺎ، ﺫﻟﺖ، ﭘﺴﺘﯽ ﻭ ﺣﻘﺎﺭﺗﯽ ﺑﯿﺶ ﻧﯿﺴﺖ.
@maralpoe
#سقراط
روزی سقراط حکیم مردی را دید که خیلی ناراحت و متاثر بود.
علت ناراحتی اش را پرسید:
شخص پاسخ داد:
در راه که می آمدم یکی از آشنایان را دیدم. سلام کردم.
جواب نداد و با بی اعتنایی و خودخواهی گذشت و رفت و من از این طرز رفتار او خیلی رنجیدم.
سقراط گفت: چرا رنجیدی ؟
مرد با تعجب گفت:
خوب معلوم است که چنین رفتاری ناراحت کننده است.
سقراط پرسید:
اگر در راه کسی را می دیدی که به زمین افتاده و از درد به خود می پیچد.
آیا از دست او دلخور و رنجیده می شدی؟ مرد گفت:
مسلم است که هرگز دلخور نمی شدم. آدم از بیمار بودن کسی دلخور نمی شود.
سقراط پرسید:
به جای دلخوری چه احساسی می یافتی و چه می کردی؟
مرد جواب داد: احساس دلسوزی و شفقت و سعی می کردم طبیب یا دارویی به او برسانم.
سقراط گفت: همه این کارها را به خاطر آن می کردی که او را بیمار می دانستی.
آیا انسان تنها جسمش بیمار می شود ؟
و آیا کسی که رفتارش نا درست است، روانش بیمار نیست؟
اگر کسی فکر و روانش سالم باشد هرگز رفتار بدی از او دیده نمی شود؟
بیماری فکری و روان نامش "غفلت" است. و باید به جای دلخوری و رنجش نسبت به کسی که بدی می کند و غافل است دل سوزاند و کمک کرد و به او طبیب روح و داروی جان رساند.
پس از دست هیچ کس دلخور مشو و کینه به دل مگیر و آرامش خود را هرگز از دست مده.
بدان که هر وقت کسی بدی می کند در آن لحظه بیمار است...
@maralpoe