eitaa logo
مردان خدا 📿
380 دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
902 ویدیو
60 فایل
مردان خدا کسانی که زندگی شان الگویی برای جویندگان حقیقت است. انبیاء ، علما ، شهدا ، صالحین و خوبان‌ عالم با ما همراه باشید 🥀🍀🌻🌹🌼 http://eitaa.com/joinchat/2035810317C9e86d81327
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از کاروان انقلاب
Roghayeh-Ahangaran02.mp3
2.31M
نوحه شنیدنی در مورد حضرت رقیه (س) با صدای حاج صادق آهنگران عنوان: من کیستم دیوانه رقیه / کنج دلم شد خانه رقیه  👊 @dolate_enghelabi
دعای ماه صفر 📿 @mardane_khoda
🌹  از یادگاران دوران دفاع مقدس بود که یک ماه پس از بازنشستگی از خدمت ، به‌صورت داوطلبانه و به درخواست خود به‌عنوان معاونت عملیات گردان 24 بعثت به مناطق جنگی اعزام شد و با انجام عملیات مهم و حساس توانست نقش مهمی در پیروزی جبهه ایفا کند. این رزمنده رشید اسلام که در مدت سه‌ ماهه حضور خود در این جبهه خدمات ارزشمندی را در پیروزی عملیات‌های مختلف انجام داد و سرانجام مورد شناسایی گروهک‌های تروریستی قرار گرفته و به ضرب گلوله تک‌تیرانداز به فیض عظمی شهادت نائل آمد. شهید مدافع حرم در تاریخ ۱۳ فروردین ماه ۱۳۹۵ در سوریه و در دفاع از حرم حضرت زینب(س) به درجه رفیع شهادت رسیدند. شادی روح مطهر ایشان و همه شهدای عزیز مدافع حرم صلوات 📿 @mardane_khoda
🌹  از یادگاران دوران دفاع مقدس بود که یک ماه پس از بازنشستگی از خدمت ، به‌صورت داوطلبانه و به درخواست خود به‌عنوان معاونت عملیات گردان 24 بعثت به مناطق جنگی اعزام شد و با انجام عملیات مهم و حساس توانست نقش مهمی در پیروزی جبهه ایفا کند. این رزمنده رشید اسلام که در مدت سه‌ ماهه حضور خود در این جبهه خدمات ارزشمندی را در پیروزی عملیات‌های مختلف انجام داد و سرانجام مورد شناسایی گروهک‌های تروریستی قرار گرفته و به ضرب گلوله تک‌تیرانداز به فیض عظمی شهادت نائل آمد. شهید مدافع حرم در تاریخ ۱۳ فروردین ماه ۱۳۹۵ در سوریه و در دفاع از حرم حضرت زینب(س) به درجه رفیع شهادت رسیدند. شادی روح مطهر ایشان و همه شهدای عزیز مدافع حرم 📿 @mardane_khoda
🇮🇷❤️دعا کنید به سوریه بروم ❤️🇮🇷 خاطرات همسر شهید ماشاءالله شمسه تسنیم: چه شد که برای دفاع از حرم داوطلب شد؟ بیش از یک سال بود که تحولات سوریه را از طریق اخبار دنبال می‌کرد. می‌دید که نیرو به سوریه اعزام می‌کنند و همیشه می‌گفت که «من هم می‌خواهم بروم» و چون امکان اعزامش در موقع خدمت نبود همواره عنوان می کرد که «می‌خواهم بعد از بازنشستگی کارهای اعزام را انجام دهم و بروم». هر کس را هم که می‌دید به او می‌گفت که «شما دعا کنید کار من درست شود و به سوریه بروم». خیلی مشتاق بود و به بچه‌ها می‌گفت که «سر نمازهایتان برای من هم دعا کنید که کارم درست شود و به منطقه اعزام شوم». تسنیم: چرا این‌قدر علاقه به رفتن سوریه داشت؟ آنجا چه چیزی داشت که او را جذب می‌کرد؟ شهید شمسه می‌گفت که «ما در زمان امام حسین(ع) نبودیم و الآن چندین سال است برای ایشان عزاداری می‌کنیم، در حال حاضر خواهرش به مدافع حرم نیاز دارد، به ما نیاز دارد، باید از تجربه‌های خود در سوریه برای این امر خطیر استفاده کنیم». تسنیم: شما مخالفتی با رفتن شهید شمسه به سوریه نداشتید؟ اوایل مخالف بودم اما وقتی گفت که «حضرت زینب نیاز به یاری دارد» دیگر نتوانستم با او مخالفت کنم. 📿 @mardane_khoda
مردان خدا 📿
🇮🇷❤️دعا کنید به سوریه بروم ❤️🇮🇷 خاطرات همسر شهید ماشاءالله شمسه تسنیم: چه شد که برای دفاع از حرم
خاطرات همسر شهید ماشاءالله شمسه قسمت دوم👇👇👇 و ارتباط می‌گرفتند مخصوصاً دخترانم خیلی ارتباط نزدیکی با پدرشان داشتند و با عروسم هم خیلی صمیمی بود. گوش به فرمان رهبری تسنیم: دیدگاه شهید شمسه درباره ولایت‌فقیه چه بود؟ رهبر انقلاب را خیلی دوست داشت از آن دوست داشتن‌هایی که واقعاً حاضر بود خود را فدایی ایشان کند و این را در عمل ثابت کرد. هنگامی‌ که می‌خواستیم خانه‌تکانی ایام عید انجام دهیم می‌گفت: «همه خانه را زیر و رو کنید ولی آن قاب عکس آقا بر روی دیوار را اصلاً دست نزنید». هر وقت می‌خواست جمله‌ای از رهبر معظم انقلاب نقل کند جمله خود را با «آقا امر کردند» آغاز می‌کرد و گوش‌ به‌ فرمان آقا بود و به ما تأکید می‌کرد در راهپیمایی‌ها و مشارکت‌های سیاسی- اجتماعی کشور حضور فعال داشته باشیم و نماز جمعه‌ها را خالی نگذاریم و هر چه امام و رهبر می‌گفتند حاجی آماده اجرا بود. تسنیم: خصوصیت منحصربه‌فرد شهید شمسه چه بود؟ رفتارش با همه خوب بود اهل صله‌رحم بود جمعه‌ها هر وقت فرصتی می‌یافت به سرکشی اقوام دور و نزدیک می‌رفت. رفتارش جوری بود که کسی از او دلخور نمی‌شد. برای رفع مشکلات غریبه و آشنا پیشگام بود و به بستگان خیلی سر می‌زد و می‌گفت که «شاید مشکلی داشته باشند که بتوانیم به آن‌ها کمک کنیم».  دعا کنید به سوریه بروم تسنیم: چه شد که برای دفاع از حرم داوطلب شد؟ بیش از یک سال بود که تحولات سوریه را از طریق اخبار دنبال می‌کرد. می‌دید که نیرو به سوریه اعزام می‌کنند و همیشه می‌گفت که «من هم می‌خواهم بروم» و چون امکان اعزامش در موقع خدمت نبود همواره عنوان می کرد که «می‌خواهم بعد از بازنشستگی کارهای اعزام را انجام دهم و بروم». هر کس را هم که می‌دید به او می‌گفت که «شما دعا کنید کار من درست شود و به سوریه بروم». خیلی مشتاق بود و به بچه‌ها می‌گفت که «سر نمازهایتان برای من هم دعا کنید که کارم درست شود و به منطقه اعزام شوم». تسنیم: چرا این‌قدر علاقه به رفتن سوریه داشت؟ آنجا چه چیزی داشت که او را جذب می‌کرد؟ شهید شمسه می‌گفت که «ما در زمان امام حسین(ع) نبودیم و الآن چندین سال است برای ایشان عزاداری می‌کنیم، در حال حاضر خواهرش به مدافع حرم نیاز دارد، به ما نیاز دارد، باید از تجربه‌های خود در سوریه برای این امر خطیر استفاده کنیم». تسنیم: شما مخالفتی با رفتن شهید شمسه به سوریه نداشتید؟ اوایل مخالف بودم اما وقتی گفت که «حضرت زینب نیاز به یاری دارد» دیگر نتوانستم با او مخالفت کنم. "شهادتت مبارک" تسنیم: خبر شهادتش چطور به شما رسید؟ 15 فروردین روز تولدش بود. می‌خواستم بروم برای تولدش شیرینی و شکلات بخرم چون گفته بود دلم می‌خواهد امسال جشن تولد خیلی خوبی بگیرم. بچه‌ها که جشن تولد می‌گرفتند به شوخی می‌گفت که «من هم‌ دلم می‌خواهد امسال تولد خوبی بگیرم». روز تولدش به دخترم گفتم من می‌روم تا برایش شکلات و شیرینی بگیرم بعد آمدم بیرون که بردار شوهرم تماس گرفت و گفت کجایی؟ گفتم می‌خواهم بروم بیرون، گفت نه بمان من به آنجا می‌آیم. وقتی آمد گفت که با من تماس گرفتند و گفتند حاجی مجروح شده و در خرم‌آباد بستری‌شده می‌خواهیم به آنجا رفته و به او سر بزنیم. وقتی گفت خرم‌آباد با خودم گفتم معمولاً اگر مجروح بشوند آن‌ها را به تهران می‌برند و مشکوک شدم اما به یادم آمد موقع رفتنش خیلی اصرار می‌کرد که اگر خبر شهادتم رسید و یا مجروح شدم تا مطمئن نشدید عکس‌العملی نشان ندهید. به برادرشوهرم گفتم مطمئنی مجروح شده؛ دیدم همه گریه می‌کنند برادرش ناراحت شد و به‌ یک‌ باره گفت نه مجروح نشده گفته‌اند شهید شده؛ وقتی مطمئن شدم گفتم: شهادتت مبارک؛ آرزویش بود و به آرزویش هم رسید.  تسنیم: قبل از رفتنش چه توصیه خاصی به شما می‌کرد؟ هر بار که می‌رفت می‌گفت: «شاید این بار آخر باشد. اگر خبر شهادت من را شنیدید با بی‌تابی خود دشمن را شاد و خوشحال نکنید که دشمن بگوید من این بلا را سرشان آوردم». تسنیم: از او می‌خواهم با همسرش درد و دل کند او می‌گوید: چه باید به او بگویم جز اینکه همه خانواده تو را دوست دارند و مطمئن هستیم هنوز هم تو با ما هستی. در طول این مدت نبودنش وقتی تنها می‌شوم با اینکه شهادتش را تبریک گفتم به او می‌گویم که "بی‌وفا رفتی مرا تنها گذاشتی" از او می‌خواهم شفاعتم کند.   منبع: خبرگزاری تسنیم 📿 @mardane_khoda
مردان خدا 📿
🇮🇷❤️دعا کنید به سوریه بروم ❤️🇮🇷 خاطرات همسر شهید ماشاءالله شمسه تسنیم: چه شد که برای دفاع از حرم
عاشقانه‌هایش با همسر شهیدش آن‌ چنان ساده و صمیمی است که نمی‌توانی آن‌ها را در قالب کلمات و جملات ادبی بیان کنی و ترجیح می‌دهی با همان ادبیات باصفایی که خودش تعریف می‌کند نقل کنی. گاه‌گاهی در حین صحبت‌هایش سربه‌زیر افکنده و آرام با دستمالی که در دست دارد قطرات اشکی که در گوشه چشمش جمع شده را پاک‌کرده و زیر لب با خود تکرار می‌کند "شهادتت مبارک" آن‌چنان ملموس و باصفا این جمله را ادا می‌کند که با خودم می‌گویم محضر شهید نشسته‌ایم و این بانوی صبور این مهم را به عینه درک می‌کند.  قاب عکس رهبر معظم انقلاب را که بر روی دیوار خانه نقش بسته است با دست‌نشانمان می‌دهد و می‌گوید: «حاجی علاقه خاصی به رهبر داشت موقع خانه‌تکانی می‌گفت: هر چه را که می‌خواهید جابه‌جا کنید اختیار دارید اما دست به این قاب عکس آقا نزنید. خیلی شاد و مهربان بود آن‌ قدر که وقتی از مأموریت‌هایش برمی‌گشت نبودنش از یادمان می‌رفت و دیگر دلمان نمی‌آمد با همه مهربانی‌هایش و رسیدگی به ما به او غر بزنیم که چرا همیشه نیست. گفت‌وگوی تفصیلی او با تسنیم را در ادامه می‌خوانید: تسنیم: از ماجرای ازدواجتان با شهید شمسه بگویید؟ من و همسرم هر دو اهل روستای سراب زارم بروجرد بودیم و آشنایی دورادوری با هم داشتیم. وقتی به خواستگاریم آمد در بحبوحه جنگ بود و آن زمانی بود که به جبهه می‌رفت. مادرم می‌ترسید و می‌گفت ممکن است در این جبهه رفتن‌هایش شهید شود اما او در جواب مادرم گفت: «هیچ‌کس نمی‌داند در آینده چه پیش می‌آید، شاید ما این لیاقت را نداشته باشیم». در 28 آبان ماه سال 66 ازدواج کردیم و یک هفته بعد به منطقه کردستان اعزام شد و پس‌ از آن بارها به صوت متناوب به مناطق جنگی غرب کشور مانند ایلام اعزام شد. تسنیم: اولین فرزندتان در چه سالی متولد شد؟ آقا بشیر اولین فرزندم در سال 67 زمانی که پدرش در مناطق عملیاتی غرب کشور بود به دنیا آمد، فرزند دومم اسما سال 68 و دختر دومم سال 70  در خرم‌آباد به دنیا آمد. تسنیم: در رفت و آمدهای شهید شمسه به مناطق جنگی ترس شهادت ایشان را نداشتید؟ ترس را همیشه داشتم اما هیچ‌وقت مانع نمی‌شدم چون خیلی علاقه داشت آن زمان هم جنگ بود و همه می‌رفتند و کسی ممانعت نمی‌کرد ما هم به این امر رضایت داشتیم چون وظیفه‌ای بر عهده همه بود اما در عین‌ حال نگران بودیم و آمادگی هم داشتیم که هر خبری را دریافت کنیم. حاجی بیشتر وقت‌ها در مأموریت بود حتی وقتی هم پیش ما در بروجرد بود زیاد خانه نبود اگر برای یک روز هم بود صبح به مأموریت می‌رفت و غروب برمی‌گشت. تسنیم: با سه فرزند دست‌تنها و نبودن همسرتان برایتان سخت نبود؟ سخت بود بارها به او می‌گفتم اما در جواب به من می‌گفت: «ما سربازان امام زمان هستیم، نمی‌توانیم همیشه در خانه بمانیم» و از همان ابتدا سودای دفاع از کشور و سربازی اسلام را داشت. تسنیم: در طول مدت زندگی مشترک خود چه نکته بارزی از همسر شهید خود بیشتر به یاد دارید؟ علاقه زیادی به جمهوری اسلامی و رهبر معظم انقلاب داشت. همیشه تأکید می‌کرد باید پشتیبان ولایت‌فقیه باشیم و وقتی به او می‌گفتیم دیگر وقت بازنشستگی شما رسیده می‌گفت: «یک پاسدار هیچ‌وقت بازنشسته نمی‌شود مخصوصاً در حال حاضر و در این شرایط ما باید پشتیبان رهبر باشیم». مأموریت‌هایی هم که می‌رفت همواره وقتی از ما خداحافظی می‌کرد و می‌رفت به ما می‌گفت که «ممکن است دیگر برنگردم و این بار آخر باشد». تسنیم: اگر بخواهید یک خصوصیت منحصربه‌فرد اخلاقی‌ همسر خود را نام ببرید چه می‌گویید؟ بسیار اهل محبت به خانواده بود. هر وقت از مأموریت برمی‌گشت نبودنش را با کارها و رفتارش با بچه‌ها برایمان جبران می‌کرد و در کارهای خانه خیلی کمک می‌کرد. مأموریت‌هایش از یک روز و یک هفته تا 10 روز بود اما همیشه پیگیر احوال خانواده بود و هر وقت هم که تماس می‌گرفت می‌گفت: «کمبودی ندارید». وقتی از مأموریت برمی‌گشت و ما ابراز دل‌تنگی و خستگی می‌کردیم با شوخی و خنده ما را قانع می‌کرد و آن‌قدر شاداب و سرزنده بود که سختی‌های نبودنش را فراموش می‌کردیم. تسنیم: رابطه شما با همسرتان چگونه بود؟ خیلی با هم صمیمی بودیم آن‌ قدر که رابطه ما در فامیل مثال‌زدنی بود چون رفتارش به‌گونه‌ای بود که اصلاً نمی‌گذاشت کسی از او ناراحت شود وقتی مشکلی بود با ما صحبت می‌کرد و با مهربانی خود ما را توجیه می‌کرد تا ناراحتی ما برطرف شود. تسنیم: اهل گردش و تفریح هم بود؟ خیلی زیاد اهل گردش و تفریح بود وقتی می‌آمد باوجود خستگی راه ما را به مناطق گردشگری شهر و یا خانه فامیل و آشنایان برای سرکشی می‌برد. تسنیم: رابطه شهید با فرزندانش چگونه بود؟ رابطه او با فرزندانش فراتر از پدر و فرزندی بود و بسیار با فرزندانش صمیمی بود وقتی به خانه می‌آمد فرزندانم همه حرف‌های خود در خانه و بیرون از خانه را برای پدرشان تعریف می‌کردند. خیلی با همدیگر راحت بودند حتی فرزندانم با حاجی بیشتر از من صمیمی بودند
عاشقانه‌هایش با همسر شهیدش آن‌ چنان ساده و صمیمی است که نمی‌توانی آن‌ها را در قالب کلمات و جملات ادبی بیان کنی و ترجیح می‌دهی با همان ادبیات باصفایی که خودش تعریف می‌کند نقل کنی. گاه‌گاهی در حین صحبت‌هایش سربه‌زیر افکنده و آرام با دستمالی که در دست دارد قطرات اشکی که در گوشه چشمش جمع شده را پاک‌کرده و زیر لب با خود تکرار می‌کند "شهادتت مبارک" آن‌چنان ملموس و باصفا این جمله را ادا می‌کند که با خودم می‌گویم محضر شهید نشسته‌ایم و این بانوی صبور این مهم را به عینه درک می‌کند.  متن مصاحبه 👇👇👇👇👇 Sokhann.blog.ir
 چند تا سرباز، از قرارگاه ارتش مهمات آورده اند. دو ساعت گذشته و هنوز یک سوم تریلی هم خالی نشده، عرق از سر و صورتشان می ریزد.  یک بسیجی لاغر و کم سن و سال می آید طرفشان.  خسته نباشیدی می گوید و مشغول می شود.  ظهر است که کار تمام می شود . سربازها پی فرمانده می گردند تا رسید را امضا کند.  همان بنده ی خدا، عرق دستش را با شلوار پاک می کند، رسید را می گیرد و امضا می کند.   📿 @mardane_khoda
هدایت شده از " تــبیـیـــن ؟! "
🔰سرلشکر سلامی: ظرفیت انهدام رژیم صهیونیستی فراهم است فرمانده کل سپاه: 🔹ما امروز «هم قدرت تهاجم داریم و هم قدرت مقاومت»، ما امروز در هر اندازه، با هر شدت، دقت و در هر مساحتی می توانیم به دشمن هجوم ببریم و قدرت ما معتبر است. 🔹راهبرد مقاومت فعال امروز دشمنان را دچار سکون و فقدان اراده کرده و این معنای واقعی مرگ تدریجی یک امپراتوری است. 🔹ما در گام دوم انقلاب اسلامی ظرفیت انهدام رژیم جعلی صهیونیستی را فراهم کرده ایم، در گام دوم باید این رژیم منحوس از جغرافیای عالم حذف شود و این مهم دیگر آرمان و رویا نبوده و هدفی دست یافتنی است. 🔹دشمنان ما دیگر قدرت ارعاب ندارند و مجبورشده اند از فضای راهبردی به سطوح عملیاتی مستقیم تغییر حالت دهند. #پیش_بسوی_فتح_الفتوح #نابودی_اسراییل #وعده_الهی ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ 💠 @tabyyn313 ✔️ ناگفته ها را اینجا بخوانید☝️
هدایت شده از کاروان انقلاب
Roghayeh-Ahangaran02.mp3
2.31M
نوحه شنیدنی در مورد حضرت رقیه (س) با صدای حاج صادق آهنگران عنوان: من کیستم دیوانه رقیه / کنج دلم شد خانه رقیه  👊 @dolate_enghelabi
آیت الله مجتهدی: ❗️ 🍃سجده گناهان را می ریزد. روایت است که انسان به سجده برود و مدتی در سجده باشد "شکراً لله و الهی العفو" بگوید ، مخصوصا در نماز شب ، ده دقیقه ، یک ربعی در سجده باشد ، حس می کند وقتی که به سجده می رود ، سبک می شود . آن حالت سبکی بر اثر ریخته شدن گناهان است. همانطور که باد در فصل پاییز برگ درختان را می ریزد ، سجده هم گناهان را می ریزد. 📿 @mardane_khoda
حرم مطهر (س) -دمشق حضرت رقیه(س) خیلی مظلومه! همین که تصور می کنی یه دختر کوچیک سه چهارساله برا باباش بی تابی کنه و سر باباش رو بیارن براش، دل آدم سخت می شکنه 😭😭😭 لعنت بر یزید و خاندانش 
یا رقیه بنت الحسین
امامزاده کوچک و با کرامت تصویر زیبایی از حرم مطهر حضرت رقیه (س) و ضریح متبرک دردانه امام حسین (ع) در دمشق سوریه 📿 @mardane_khoda
Mansouri-Ey-Baghri-Ghan-Roghaya.mp3
4.46M
نوحه ترکی با نوای مرحوم حاج محمدباقر منصوری سالروز شهادت ؛زهرای سه ساله تسلیت باد. 📿 @mardane_khoda
✍سبک زندگی شهدا 🔆می گفت ، من راضی نیستم شما برای پیشبرد کارها دست به هر کاری بزنید ! ، کارها تمام شدنی نیست ، نشنوم کسی در اجرای کاری بکند ! ، من به شما می گویم که من آن کار را تایید نمی کنم ، اصلا هر کاری که باشد را تایید نمی‌کنم !! 📕 امام سجاد و شهدا ، ص26 📿 @mardane_khoda
هدایت شده از کانال دوست
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕌خاطراتی شیرین از مرحوم حجت‌الاسلام والمسلمین کافی ره راجع به «پیاده‌روی اربعین» #اربعین #حجةالاسلام_کافی #پیاده_روی
شهید "حسین علی‌قلی‌نژاد" سمت چپ تصویر حسین عاشق سیدالشهدا(ع) بود، همیشه برای امام‌حسین(ع) نوحه می‌خواند و صدایش را ضبط می‌کرد؛ او خیلی دوست داشت شهید شود، برای خدا رفت و شهید هم شد؛ من از شهادت حسین ناراحت نشدم، الان که پیکر حسین شناسایی شده است، خیلی خوشحالم. خاطرات 📿 @mardane_khoda
شهید تفحص: حسین علی‌قلی‌نژاد برادر شهید: حسین از سال 1360 تا 1363 در جبهه حضور داشت و در عملیات‌های والفجر1، مسلم‌ابن‌عقیل(ع)، خیبر و بدر شرکت کرد. او در عملیات‌ خیبر از ناحیه پهلو مجروح شد، همچنین در عملیات مسلم ابن‌عقیل(ع)، با موج خمپاره ضربه مغزی شد، و یک ماه بیهوش بود؛ حسین با توجه به عشقی که در وجود او بود، وقتی توانست سرپا بایستد دوباره به رفت. در اولین مجروحیت، یک ماه گم شده بود ، بعد از یک ماه خانواده‌های مجروحین که پیش او رفته بودند، متوجه می‌شوند حسین نمی‌تواند صحبت کند، یک کاغذ برای او می‌آورند و حسین روی کاغذ می‌نویسد "پایگاه ابوذر"،  با پیگیری‌هایی که صورت گرفت شناسایی شد؛ او را به تهران منتقل کردند و یک ماه تمام مادر، پرستار حسین بود. * آیا حسین می‌دانست که زندگی‌اش ختم به شهادت می‌شود؟ مادر شهید: آخرین جمعه‌ای که در تهران حضور داشت، رفت، وقتی که برگشت، گفت: مامان، این آخرین نماز جمعه‌ای است که من شرکت می‌کنم؛ با خودم گفتم شاید چون آخرین نماز جمعه سال است، دارد این حرف را می‌زند، اما حسین حرف دلش را زد؛ حسین رفت و شهید شد، همانگونه که گفت، آخرین نماز جمعه‌ای بود که شرکت کرد. برادر شهید: اعزام حسین و داماد خانواده‌­ی ما به منطقه به این صورت بود: با اعزام حسین به منطقه، دامادمان به تهران برمی‌­گشت. ایشان تعریف کرد: قبل اعزام، حسین به او گفته است که شش ساعت دیگر به می‌رسد، یعنی حسین، ساعت شهادتش را اعلام کرد و دقیقاً در همان ساعت هم شهید شد. 📿 @mardane_khoda
🌷شهید "حسین علی‌قلی‌نژاد" 🌷 حسین عاشق سیدالشهدا(ع) بود، همیشه برای امام‌حسین(ع) نوحه می‌خواند و صدایش را ضبط می‌کرد؛ او خیلی دوست داشت شهید شود، برای خدا رفت و شهید هم شد؛ من از شهادت حسین ناراحت نشدم، الان که پیکر حسین شناسایی شده است، خیلی خوشحالم. برادر شهید: حسین از سال 1360 تا 1363 در جبهه حضور داشت و در عملیات‌های والفجر1، مسلم‌ابن‌عقیل(ع)، خیبر و بدر شرکت کرد. او در عملیات‌ خیبر از ناحیه پهلو مجروح شد، همچنین در عملیات مسلم ابن‌عقیل(ع)، با موج خمپاره ضربه مغزی شد، و یک ماه بیهوش بود؛ حسین با توجه به عشقی که در وجود او بود، وقتی توانست سرپا بایستد دوباره به جبهه رفت. در اولین مجروحیت، یک ماه گم شده بود، بعد از یک ماه خانواده‌های مجروحین که پیش او رفته بودند، متوجه می‌شوند حسین نمی‌تواند صحبت کند، یک کاغذ برای او می‌آورند و حسین روی کاغذ می‌نویسد "پایگاه ابوذر"،  با پیگیری‌هایی که صورت گرفت شناسایی شد؛ او را به تهران منتقل کردند و یک ماه تمام مادر پرستار حسین بود. * آیا حسین می‌دانست که زندگی‌اش ختم به شهادت می‌شود؟ مادر شهید: آخرین جمعه‌ای که در تهران حضور داشت، نماز جمعه رفت، وقتی که برگشت، گفت: مامان، این آخرین نماز جمعه‌ای است که من شرکت می‌کنم؛ با خودم گفتم شاید چون آخرین نماز جمعه سال است، دارد این حرف را می‌زند، اما حسین حرف دلش را زد؛ حسین رفت و شهید شد، همانگونه که گفت، آخرین نماز جمعه‌ای بود که شرکت کرد. برادر شهید: اعزام حسین و داماد خانواده‌­ی ما به منطقه به این صورت بود: با اعزام حسین به منطقه، دامادمان به تهران برمی‌­گشت. ایشان تعریف کرد: قبل اعزام، حسین به او گفته است که 6 ساعت دیگر به شهادت می‌رسد، یعنی حسین، ساعت شهادتش را اعلام کرد و دقیقاً در همان ساعت هم شهید شد. * حسین در چه عملیاتی به شهادت رسید؟ برادر شهید: او در تاریخ 1363/12/22 در به شهادت رسید، و خبر شهادت را 10 روز بعد به ما اعلام کردند. یکی از همرزم‌های حسین که در منطقه عملیاتی بدر با ایشان بود، تعریف کرد: بعد از شهادت، حسین را در کنار تپه‌­ای می­‌گذارند، پلاک و ساعت حسین را باز می­‌کنند و پتو روی او می­‌کشند تا در فرصتی مناسب او را به عقب برگردانند، اما با توجه به پاتک شدید دشمن، اوضاع منطقه جوری می­‌شود که رزمنده­‌ها توان برگرداندن شهدا را نداشتند و جنازه­‌ی حسین در آن منطقه باقی می‌­ماند. * با توجه به وابستگی شدیدی که نسبت به حسین داشتید، چگونه رضایت شما را برای رفتن به جبهه جلب کرد؟ مادر شهید: آن زمانی که تصمیم گرفت به جبهه اعزام شود، این موضوع را با من در میان گذاشت، من گفتم: زمانی که امام‌حسین(ع) به کربلا رفت، بعضی‌ها بعد از شهادت ایشان گفتند: کاش می‌توانستیم با ایشان همراه باشیم، الان مثل زمان امام‌­حسین(ع) است و باید حسین راه امام­‌حسین(ع) را برود. حسین همیشه به من ‌می‌گفت: مامان من برم جبهه؟ بعد از پیگیری‌های حسین بهش گفتم: برو، نامه آورد و امضا زدم و رفت. 🌷🌷🌷🍀🍀🍀🌻🌻🌻🌷🌷🌷 💠برادر شهید: خصوصیات حسین مانند دیگر شهدا است، از لحاظ مکتبی و اعتقادی به گونه‌­ای بود که هئیت و مسجد را رها نمی­‌کرد، حتی نماز شب او ترک نمی­‌شد. حسین اعتقاداتش خیلی قوی بود، مثلاً زمانی که با نامحرم صحبت می­‌کرد، سرش پایین بود و به چشم نامحرم نگاه و دقت نمی­‌کرد، شاید اگر بعد از رفتن می­‌پرسیدیم که او چه کسی بود؟ می­‌گفت: نمی‌­دانم، او را نشناختم. وقتی در خانه از کسی صحبت می­‌کردیم، حسین می‌­گفت: پشت سر کسی صحبت نکنید و وقتی دوباره تکرار می­‌شد، از خانه بیرون می­‌رفت. حسین حقوقش را نمی‌گرفت و می‌گفت: برای حقوق به جبهه نمی‌روم، من برای دین و مکتبم به به جبهه اعزام می‌شوم. شهدای ما زمانی که در جبهه می­‌جنگیدند، به دنبال مال دنیا نبودند، بلکه هدفشان اطاعت از ائمه(ع) و رهبر بود، که البته با شهادت به این مهم دست پیدا کردند. هیچ­کس به رزمندهای جبهه کمک نکرد و این رزمندگان دستشان را جلو کسی دراز نکردند، و به هدفشان که دفاع از آب و خاک ایران در مقابل بیگانه بود، رسیدند. قهرمان­‌های ما شهدایند، ما هم مثل شهدا باید دستمان را جلو اجنبی دراز نکنیم و روی پا خود بایستیم، اینگونه به هیچ­کس محتاج نمی‌شویم، حتی می‌­توانیم با اتکا به خود اختراع هم داشته باشیم و به دیگران هم کمک کنیم؛ این راه شهداست و هر کس این کار را انجام دهد اجر شهید را می­‌برد. ما باید پیرو خط رهبری باشیم، ایشان راه را درست فهمیده­‌اند، حقیقت را درست می‌­گویند، اما بعضی از افراد سعی دارند همانگونه که جام زهر را به امام(ره) دادند، در مقابل رهبرانقلاب همین رفتار را انجام دهند؛ اما ما از اول پای انقلاب و امام(ره) بوده‌­ایم، الان هم پای رهبر می‌­مانیم. 📿 @mardane_khoda
هدایت شده از مهدیه امام زمان(عج)
آقا میرزا محمد اصفهانی میگوید: شبی درخواب امام حسن مجتبی(ع) را دیدم که به من فرمود: روی منبرها به مردم بگویید که توبه کنند و برای فرج حضرت حجت(عج) دعا نمایید و بدانید این دعا مثل نماز میت واجب کفایی نیست بلکه مانند نمازهای یومیه برتمام مکلفین واجب است. 📚ملاقات با امام زمان(عج)،ص۸۷ اللهم عجل لولیک الفرج
*به محض بیکاری، ما باید رابطه‌مان را با قرآن روز به‌ روز مستحکم‌تر کنیم. در قرآن بخوانید. حتی در هنگام بیکاری، چنانچه مختصر فراغتی پیدا می‌کنید، خودتان را به قرآن وصل کنید. هر روز مقداری قرآن بخوانید و آن را فرا بگیرید. 📿 @mardane_khoda
5acd186c38239423a6f4a398_-6707205021263237218.mp3
11.18M
دلم خونه امشب غریبونه امشب امون از دل زینب(س) مجید بنی فاطمه 📿 @mardane_khoda