eitaa logo
مردان خدا 📿
381 دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
904 ویدیو
60 فایل
مردان خدا کسانی که زندگی شان الگویی برای جویندگان حقیقت است. انبیاء ، علما ، شهدا ، صالحین و خوبان‌ عالم با ما همراه باشید 🥀🍀🌻🌹🌼 http://eitaa.com/joinchat/2035810317C9e86d81327
مشاهده در ایتا
دانلود
سردار خط شکن ماووت شهید ملک محمد آدینه وند 🌹 پس از عملیات کربلای ۵ لشگر ۵۷ ابولفضل (ع) در اوایل سال ۶۶ به جبهه شمال غرب کردستان نقل مکان کرد و در سد بوکان مستقر شد و از آنجا به مناطق عملیاتی کردستان عراق برای عملیات و پدافند اعزام می شدند. در همین ایام چند نفر از دوستانش از جمله محمد میرزا سلیمی نژاد، بساط شهمرادی و صید علی یاری پور ( محمدی نیا) به عنوان پاسدار در گردان محبین لشگر ۵۷ ابوالفضل(ع) ماندگار شدند و با پایان ماموریت به سپاه کوهدشت برنگشتند. در این دوره ی فعالیت در جبهه به عنوان معاون و بعدا به عنوان فرمانده گروهان یکم (گروهان خط شکن) گردان محبین در عملیات نصر ۴ حضوری فعال و شجاعانه داشتند. شهید ملک محمد آدینه وند در این عملیات که در خرداد ماه سال ۶۶ به آزاد سازی شهر ماووت عراق انجامید از خود دلیری و شجاعت بی نظیر نشان داد . به نقل از آقای حاج محمد اکبری نسب که از هم رزمان شهید در عملیات مذکور بودند: نیمه های شب برای شروع عملیات نصر۴ به خط مقدم رسیدیم، منتظر رسیدن سایر گردان هایی که در سمت راست ما باید وارد عمل می شدند شدیم و تخریب چی ها هم معبر را باز کردند که عراقی ها در این حین متوجه حضور ما شده بودند و یک تیربارچی عراقی مسیر را با آتش شدید سد کرده بود و به شدت تیراندازی می کرد. چند نفر جلو رفتند تا او را از کار بیندازند که شهید شدند، از جمله شهید علی بازوند از نیروهای رومشگان که شجاعانه در میان روشنایی منورها جلو رفت و تیربار چی عراقی او را به شهادت رساند و در همین اثنا که گردان زمین گیر شده بود شهید ملک محمد آدینه وند که سمت معاون گروهان اول (گروهان خط شکن) گردان محبین را بر عهده داشت با شجاعت تمام از سمت راست جلو رفت و در میان آتش شدید دشمن آن تیربارچی را هدف قرار داد و از کار انداخت و مسیر را باز کرد که پس از آن سنگر های عراقی فتح شد و تا صبح شهر ماووت عراق به تصرف در آمد. آزادسازی ماووت با تدبیر این سردار خط شکن که علی وار شجاعت ها و رشادت های فراوانی را از خود نشان داد انجام شد و این جوهره واقعی مجاهدت و ایثار و شجاعت کم کم برای شهادت و پیوستن به فرمانده واقعی لشکرش، ابوالفضل العباس(ع) آماده می شد. shahidd.blog.ir/post/1117 📿 @mardane_khoda
شهید ملک محمد آدینه وند shahidd.blog.ir/post/1117 خاطراتی از شهید : اینجا 📿 @mardane_khoda
شهید اسدمراد بالنگ shahidd.blog.ir/post/1118 📿 @mardane_khoda
هدایت شده از کاروان انقلاب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
توصیه های کار آمد شهید بهشتی در خصوص «عفاف و حجاب» در چارچوب رعایت «حدود الهی» و نحوه امر و نهی و اجرای قانون 🇮🇷 @karvane2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نماهنگ شهید ابوالفضل راه چمنی 🔆رمز بین شهید ابوالفضل راه چمنی با همسرش به نقل از همسر شهید: «همیشه با او شوخی می‌کردم و می‌گفتم: «اگه شربت شهادت آوردند نخوری، بریز دور! یادمه یک بار به من گفت: «اینجا شربت شهادت پیدا نمی‌شود، چه کار کنم؟» گفتم: «کاری ندارد، خودت درست کن، بده بقیه هم بخورند.» خندید و گفت: «اینطوری خودم شهید نمی‌شوم، بقیه شهید می‌شوند». 📿 @mardane_khoda
شهید علی محمد آدینه وند شهدای کوهدشت لرستان shahidd.blog.ir/post/792
شهید علی احمد مومنی 🌹 نام پدر: عین الله محل تولد: کوهدشت ، لرستان تاریخ تولد: 1343/06/03 تاریخ شهادت: 1364/05/24 محل شهادت: چنگوله - ایلام شهیدی که به امام اهانت نکرد و در اسارت به شهادت رسید shahidd.blog.ir/post/1121 📿 @mardane_khoda
شهید محمد هیثم التمیمی - کودک فلسطینی 📿 @mardane_khoda
شهید شاهمراد محمدی 🌹 تاریخ تولد : ۱۳۳۸ج محل تولد:گراب کوهدشت تاریخ : ۱۳۶۶/۰۸/۲۹ محل شهادت : ماووت عراق عضویت: بسیج عملیات: نصر ۸ مزار : کوهدشت ، گراب ، روستای باباگردعلی خاطراتی از سردار شهید ملک محمد آدینه وند: عاقبت در همان عملیات نصر ۸ در تاریخ ۱۳۶۶/۰۸/۲۹ در حالی که ذکر صلوات بر محمد و آل محمد بر زبان داشتند و مکررا قمر بنی هاشم، حضرت عباس را صدا می زدند به شهادت رسیدند. در ضمن در همان روز و در آن عملیات خواهر زاده متدین و با اخلاصش، شهید شاهمراد محمدی نیز به شهادت رسیده بودند. طوری تعریف می کردند که شهید محمدی نیز همانند مولایش حسین (ع) بر اثر اصابت تیر مستقیم سرش از تنش جدا شده بود. shahidd.blog.ir/post/1123 📿 @mardane_khoda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☑️خاطره‌های شهدا باید با زبان هنر زنده نگه داشته شود من یک خطابی بکنم به کسانی که اهل هنرند، اهل رسانه‌اند، اهل نگارشند، قلم به دستند، شاعرند، نقاشند، هنرمندند. این خاطره‌ها را با زبان هنر بایستی نگه دارند. البته کارهای خوبی در این سالهای آخر اتفاق افتاده است، انجام گرفته است، خوب است این کتابها و بعضی از فیلمها، بعضی از کارهای هنری که انجام گرفته با ارزش است باید سپاسگزاری کنیم اما نسبت به آنچه که باید اتفاق بیفتد کم است ما تعداد شهدایمان زیادند هر کدام از اینها یک دنیایی هستند، هر کدام از اینها موضوع یک کار هنری با ارزشند، یا موضوع کار چند کار هنری؛ میشود فیلم ساخت، میشود کتاب نوشت، میشود نقاشی کرد درباره‌ی اینها، اینها را معرفی کرد به نسل جوان. این وظیفه‌ی ماست. شما همسران شهید، پدر شهید، مادر شهید، اگر مراجعه کردند و خواستند که شما مصاحبه کنید امتناع نکنید. 📿 @mardane_khoda
🟠 «هو الحي» و لا تقولوا لمن يقتل في سبيل الله اموات بل احیاء ولکن لا تشعرون. کسی را که در راه خدا کشته شد، مرده نپندارید، بلکه او زنده جاوید است ولیکن شما این حقیقت را نخواهید یافت سوره آل عمران ، آیه ١٤٠-١٣٩ از بنده خواسته شده خاطره ای از سردار شهید حمیدرضا ابراهیمی نقل کنم. کاش قلمی داشتم تا عبارات را با جوهر روح و روان آدمی بر صفحه کاغذ می چرخاند و کلماتی در صندوقچه بیان که در هیچ گنجینه ای از لغات ناب و شیوای فارسی یافت نمیشد اما چه کنم که دست روزگار ما را با پای لنگ ادبیات به وادی خاطره نویسی از حمید کشانده . خدا کند دست حمید همچون روزهای سخت جنگ در این وادی نیز دستگیرم گردد. بقول خواجه خوش سخن حافظ شیراز : ما در درون سینه هوایی نهفته ایم بر‌ باد اگر رود دل ما زان هوا رود آشنایی اینجانب با سردار شهید حمیدرضا ابراهیمی به دوران مدرسه و نوجوانی بر میگردد. این آشنایی با حضور در مراسمات مذهبی ، مسجد ، بسیج ، سپاه و نهایتاً حضور در جبهه های جنوب به رفاقتی ناگسستنی مبدل گشت. اوایل سال ۱۳۶۲ بنده به همراه برادران حاج بهروز باقری و شهدای عزیز حمید سوری و حجت ا... سرتیپ نیا به جبهه های جنگ در غرب کشور (استان کردستان ) اعزام شدیم. آن زمان شهید حمید در دوره آموزش نظامی جهت عضویت در سپاه مشغول بودند. بعد از اتمام دوره آموزش با اصرار اینجانب و دیگر دوستانی که به اسامی آنها اشاره شد، شهید در واحد آموزش نظامی بسیج و با همراهی شهدای گرانقدر مرتضی حسن پور و حسن رضا یوسف زاده مشغول گردید سال ۶۲ به خاطر حضور پررنگ احزاب و گروهک های ضد انقلاب در روستاهای بوکان و گاهاً قسمتهایی از شهر ایجاد درگیری‌های مکرر با نیرو های مدافع شهر اعم از سپاه ، ژاندارمری و شهربانی را به دنبال داشت در اولین حضور عملیاتی شهید حمید و با همراهی شهید یوسف زاده و شهید حسن پور و همچنین تعدادی از پیشمرگه های کرد مسلمان ، مشغول گشت و سرکشی از نیروهای کمین خودی بودیم که در خیابان کمربندی بوکان با یک یل (دسته) از نیروهای حزب دموکرات برخورد که منجر به درگیری مسلحانه شدید در آن حوزه گردید. بعد از ساعتی اکثر نیروهای ضد انقلاب کشته و مابقی متواری گردیدند. رشادت بی باکی و دلاوری شهید حمید در این درگیری منجر به محبوبیت و مقبولیت ایشان در بین اکراد همراه نظام و بسیجیان و پاسداران و نیز شناخته شدن وی به عنوان فردی دارای تفکر ، توان و تحلیل نظامی با شهامتی بی نظیر در لحظات بحرانی گردید. پس از این جنگ مالامال از عشق و تفکر بود که اطرافیان و دوستان حمید پی برند در سینه خاموش این نوجوان آرام و بی ادعا قلب شیر می تپد. روزها سپری می شد و حمید در مدرسه ،جنگ مشق تجربه می‌نوشت تا پس از مدتی با فرماندهی زنده یاد قربانعلی رنجبران فرمانده عملیات تیپ بوکان دسته‌ای متشکل از حدود ۲۲ نفر از جنگجویان تواب و پیشمرگه کرد از جمله علی کاکولا زاده (معروف به علی شوانه ) ، سالار کاکایی ( به قول حمید سالار جنگ)، محمد بایزیدی (معروف به محمد فشنگ ) و همچنین رزمندگان عثمان سواره ، عمر خضری ، علی یاسین پرست، مصطفی یکشوه‌ای و زنده یاد حسن شاهی و تعدادی دیگر از برادران پیشمرگه کرد که متأسفانه بدلیل گذشت زمان ، اسامی آنها در خاطرم نیست - جهت انجام عملیات‌های ویژه به منظور انهدام تیم‌های حزبی دموکرات و کومله در منطقه تشکیل گردید. دلاوری، نبوغ جنگی معرفت و صمیمت خاص حمید منجر گردید تا تیم مورد اشاره که از استقلالی نسبی برخوردار بودند و فرامین فرمانده تیپ بوکان (سردار صفرزاده، سپس سردار صلاحی و نهایتاً سردار باقری) جهت اجرا مستقیماً به آنها ابلاغ می‌شد. گرایشی معرفتی و همیشگی به وی پیدا کنند، بطوریکه سخن حمید برای آنان سرمشقی از امید و پیروزی بود و در اجرای آن تلاشی دوچندان به کار می بستند. سال ۶۳ حمید طرحی ارائه نمود مبنی بر شناسایی پایگاههای دشمن در منطقه شامل نقاط ضعف و قوت تعداد نفرات ، ساعات عبور و مرور میانگین سنی نیروها ، شناسایی مخبرین و... لازم به ذکر است حمید در این طرح بصورت میدانی و بازدید فیزیکی از منطقه فعالیت جدی و مستمر می نمود. ادامه دارد ... اصل خاطره و تصاویر در اینجا shahidd.blog.ir/post/1128 📿 @mardane_khoda
🔴 خاطره ای از شیر دلاور لرستان حمیدرضا ابراهیمی شبی با همراهی شهید حسن پور، شهید حمید و تیم اکراد پیشمرگه ، به منظور اجرای عملیات ضربتی با هیز پیشوا (گردان حزب دموکرات مهاباد) در روستای قالوشی‌خان از توابع بوکان درگیر شدیم. در این درگیری برادر عزیز ، شجاع و همراه همیشگی حمید، مرتضی حسن پور به فیض شهادت نایل آمد. در اوج درگیری ، یک آن حمید جنازه مرتضی را به کناری کشید و در زیر نور ماهتاب بر جنازه او گریست و به من سفارش کرد نزد جسد بمانم تا برگردد. در این حین از بالای یکی از پشت بام‌ها نارنجکی به طرفمان پرتاب و دقیقاً سمت چپ جنازه شهید حسن پور منفجر گردید که آثار ترکش آن در عکسهای ثبت شده از جنازه آن شهید بزرگوار کاملاً مشهود است در اثر این انفجار چند عدد ترکش نیز به اعضای بدن من و حمید اصابت که مجروحیت و خونریزی را بدنبال داشت . حمید بدلیل نبود فرصت و با بهره گیری از شجاعت بی مانندش بدون اعتنا به جراحات و با تمام قدرت، عامل پرتاب نارنجک را که از اعضا حزب دموکرات بود به رگبار بست و جنازه وی پس از سقوط از پشت بام ساختمان مشرف به محل استقرار ما متلاشی گردید. پس از این واقعه حمید که رفیق لحظه های سختی و تنگنا بود، دست چپ مرا با سرعت و قدرتی وصف ناشدنی کشید و از مهلکه به در برد. نقشه بعدی او که همواره بر مبنای تسلط کامل بر دشمن پی ریزی می‌شد ، در کوتاه‌ترین زمان ممکن طراحی و اجرا گردید با پوشش یکدیگر وارد خانه ای شدیم که محل کمین و تجمع حدود ۱۰ نفر از اعضا حزب دموکرات بود. حمید با شجاعت بی نظیرش به محض ورود به محوطه ساختمان و با به رگبار بستن دشمن ؛ تعدادی از آنها را به هلاکت رسانده و تعدادی را نیز مجروح نمود. باقیمانده دشمن که از این تک بی نظیر انفرادی و حمله متهورانه هاج و واج مانده بودند فرار را بر قرار ترجیح داده و از محل حادثه گریختند. بعد از شکست سخت دشمن در روستای قالوشیخان و جمع آوری اجساد و غنایم ، صبح على الطلوع همراه بقيه پیشمرگه های کرد به پایگاه خودمان در شهر بوکان بازگشتیم در واقع شجاعت بی بدیل ، عشق به میهن ، قدرت و ابتکار عمل و طراحی جنگی حمید در لحظات بحرانی ، کلید این پیروزی بود و به همگان اثبات شد حمید فرمانده‌ای عاشق و عاقل است و آمیزه ای از تدبیر و عمل را در دفاع از خاک میهن به کار می‌بندد. همین اقدام مدبرانه حمید و ایمان قلبی نیروهای سپاهی و پیشمرگه‌های کرد به وی منجر شد تا عملیاتی در سطحی وسیع تر و بر مبنای شناسایی و به هلاکت رساندن اعضا کادر حزب کومله در منطقه ، طراحی و اجرایی گردد. اجرای این عملیات تا اسفند ماه سال ۶۴ با ثبت موفقیت‌های بی نظیر ادامه یافت و در سال ۶۵ با حضور سردار حاج حسن باقری فرمانده تیپ -بوکان و مدیریت جنگی بی نظیر ایشان تکمیل گردید. *** 🟡دلنوشته اجازه دهید به زبان خودم برایتان بگویم من ساکن سرزمین جنگ بودم ، ادبیات جنگی نمیدانم داریوش گراوند، برادر حقیر شما و فرزند ایران اسلامی ده سال در هوای حمید نفس کشید در آینه اشکهایش منعکس شد و پس از گذر سالها و در روزمرگی‌هایش، با حمید عالمی دارد. از کلمه توصیف ، بیزارم چرا که هیچگاه حق حمید را ادا نکرد. حسرت آن را میخورم ، عمری با حمیدی به سر بردم که در ناب‌ترین و آرام‌ترین خلوت‌هایش حضور یافتم و او را نیافتم. من هنوز نمیدانم جنگاوری که در روشنای روز زهره بر شیران می درید چگونه در فراخنای شب کنج خلوت می‌گرفت و چونان اسیران، دست به دامان گریه می‌شد. از سفری می آیم که ارمغانش نبات ناب اشک است و مرور خاطراتش حمید و حمید و حمید.... دل بسی خون به کف آورد ولی دیده بریخت الله الله که تلف کرد و که اندوخته بود؟ اصل خاطره و تصاویر در اینجا shahidd.blog.ir/post/1128 📿 @mardane_khoda
خاطره ای از شجاعت شهید حمیدرضا ابراهیمی ، دلاور لرستان متن اصلی خاطره و تصاویر در اینجا shahidd.blog.ir/post/1128 📿 @mardane_khoda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از کاروان انقلاب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فیلم ارسالی از مسجدالحرام صبح امروز ان شاءالله نصیبتون بشه 🇮🇷 @karvane2
شهید حسین دیبایی 🌹 فرزند : حسن محل ولادت : بروجرد تاریخ ولادت: ۱۳۴۸/۰۶/۱۵ تاریخ شهادت : ۱۳۶۵/۰۳/۰۲ محل شهادت : حاج عمران مزار شهید : گلزار شهدای شهر بروجرد - استان لرستان پانزدهم شهریور ۱۳۴۸، در شهرستان بروجرد به دنیا آمد. پدرش حسن، سرایدار مدرسه بود و مادرش مریم نام داشت. تا دوم راهنمایی درس خواند. خیاط بود. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. دوم خرداد ۱۳۶۵، در حاج‌عمران عراق بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. مزار او در زادگاهش واقع است. shahidd.blog.ir/post/1132 📿 @mardane_khoda
زندگی نامه روحانی شهید غلامرضا دانش آشتیانی🌹 نام پدر : ابوالفضل تاریخ تولد : جمعه ۱ فروردین ۱۳۰۹ محل تولد : آشتیان سن هنگام شهادت: ۵۱ سال تاریخ شهادت: هفتم تیر ۱۳۶۰ به همراه شهید بهشتی و ۷۲ تن تحصیلات : علوم حوزوی ،‌ دکترای خارج فقه و اصول،‌ الهیات و فقه و مبانی حقوق اسلامی از دانشگاه تهران ▫️ویژگی های اخلاقی و شخصیتی : ـ ساده زیستی ـ قناعت پیشه ـ خودساختگی ـ محقق و پوینده علم و دانش ـ مقاوم در برابر مصائب ـ ارزش گذاری به نیروهای مخلص و متخصص ـ راز داری ـ تلاشگر در مسیر هدف ـ صداقت در همه زمینه ها ـ خدمتگزاری به مستضعفان ▫️ تعبد در راه الله و عبادت عاشقانه و اخلاص از سجایای این روحانی جلیل القدر بود. او به نیایش در برابر درگاه خداوند عشق می ورزید و در نیمه های شب با تهجد، دل را با راز و نیاز به محضر حضرت احدیت جلا و صفا می داد. زندگی نامه مفصل در اینجا shahidd.blog.ir/post/7 📿 @mardane_khoda
نامه شهید دانش آشتیانی به دخترش غلامرضا دانش آشتیانی در سال 1309 (هـ .ش) در شهر آشتیان، شهری که اهالی آن به پرهیزگاری و پویندگی علمی و اخلاقی موصوف هستند دیده به جهان گشود. نوزادی که بعدها نه تنها در آسمان شهرستان آشتیان بلکه سراسر ایران به خوبی درخشید. ایشان در حادثه هفتم تیر سال ۶۰ به همراه شهید بهشتی و ۷۲ تن از یاران امام به شهادت رسید. نامه شهید آشتیانی به دخترش بسمه تعالی مریم (فاطمه) عزیزم اولین گفتاری است که با زبان قلم با تو در میان میگذارم و راز دل خود را که از کانون مهر و محبت سرچشمه گرفته و مشعل‌های سوزان آن درد و رنج فراق را نصیبم ساخته است با تو میگویم . دختر عزیزم این را بدان که این مهر و محبت و این علاقه و الفت را خدای توانا در دل و کانون حیات بشر قرار داد تا در نتیجه افراد انسان باهم هماهنگ شوند و با بکار بستن دستورهای حیات بخش خویش مردان صالح و زنانی مظهر عفاف گردند . یعنی من بکوشم و از روی علاقه به تو تو را چنان تربیت کنم که خانمی پرهیزکار و گوهری گرانبها گردی تا دامن پربهایت فرزندان امانت و راستی و فضیلت و درستی تربیت کند. خلاصه آنکه تو نمونه از فضیلت و انسانیت از من به یادگار بمانی و از خود هم فرزندان شایسته ثمر دهی. بگذرم این رشته مهر و محبتی که خدای مهربان در دلم گذارده و در اثر جدائی تو مرا در رنج انداخته برای چنین هدف بزرگی است . تو خود این را بدان و این مختصر نامه پدر را با خود از دوران کودکی و اولین وحله زندگی به یادگار داشته باش و به گوش دل بسپار تا چون بزرگ شدی یادگاری از من نزد تو باشد و همیشه در آن اندیشه کنی و از آن پند بگیری. این علاقه من به تو دوامی ندارد و تا زمانی رشته دل من را با تو و هرکس دیگر پیوند میدهد و ما را به یکدیگر نزدیک نگه می دارد که آن خدای عزیز را فراموش نکنی و خشنودی و خیرخواهی او را در نظر داشته و فرمانهای سعادت بخش وی که در وحله اول نسبت به تو شناسایی او و پرستش وی و رعایت عفت و اطاعت از شوهر است به کار بندی تا در نتیجه بکار بستن دستورهای خدا از لذت و آسایش آن برخوردار گشته و دریابی که دین خدا از روی علاقه ای است که او به تو دارد و از علاقه پدر و هرکس دیگر به تو بیشتر است . خواهان سعادت و عزت تو و همه پدر مهربانت غلامرضا دانش آشتیانی ۱۳۳۲/۶/۵ شمسی به تاریخ ۱۸ ذی الحجه الحرام ۱۳۷۲ قمری (عید سعید غدیر) shahidd.blog.ir/post/7 📿 @mardane_khoda
هدایت شده از اشعار فاطمی
🌸🍀🌹🌻 رهبر امین 🌻🌹🍀🌸 شعری در وصف رهبر عزیزم 🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴 رهبر من نور چشمان من است  عشق او آیین و ایمان من است ذوالفقار  حیدری در دست  او  طاعتش میثاق و پیمان من است سیدی از نسل پاک فاطمه(س)  هم ز نسل شیر یزدان من است در ولایت ، وارث  آل نبی  (ص)  جانشینی از  امامان من  است همچو مه  تابد  به قلب  شیعیان  نائب  خورشید پنهان  من  است در هدایت  سوی حق  آرد   مرا  این هدایت سمت قرآن من است دوستانش دوست می دارم همی  دشمن او دشمن  جان  من  است آنکه   مهر  او  ندارد   در  وجود  بی گمان هم کیش نادان من است در سخن چون ابر ، می بارد به دل  در  کویر خشک ، باران  من است در حضورش موج دریا  دیده ام  در کلامش راحت جان من است در نگاهش غرق دریا می شوم  واژه هایش درّ و مرجان من است قلب  تارم  را  صفایی  می دهد  جامع فکر  پریشان  من  است  من مرید  آن  یل   وارسته ام  او  مراد و پیر عرفان  من است  بوی یوسف می دهد پیراهنش  گرچه خود یعقوب کنعان من است من چو سنگم او چو کوه بیستون  من چو مورم او سلیمان من است من چو بلبل ، او چو باغ پر زگل  من چو برگ ، او سرو بستان من است  نام  او  ورد  زبانم  روز   و  شب  عشق او درد است و درمان من است آرزوی  دیدنش   دارم  به    دل   در فراقش شهر زندان من است ای خوش آن روزی که بینم رهبرم  ساعتی در خانه  مهمان  من است هرگز ای یاران دعایش می کنید  شب نمازش ذکر یاران  من  است روی خوبش با دو چشمت دیده ای  چهره اش چون ماه تابان من است  غرق  دریای  تهاجم  را  چه  غم  ناجی  کشتی  ز طوفان من است  گر چه دشمن نقشه ها دارد بسی  حامی او  حی سبحان من است       در  امانت  او ‹‹  امین  ››  انقلاب  در شجاعت شیر میدان من است  راه  او  باشد  ره  پیر خمین (ره)  رهرو راه  شهیدان من است  افتخار  ما    بُود ‹‹  سید  علی ››  سرور من جان جانان من است  چون فقیه و عالم است و دین شناس  مرجع تقلید  دوران من  است   روز ششم  ماه  تیر از سال شصت  رهبرم جانباز  ایران  من  است  ای  خداوندا نگهدارش  تو  باش  چون دعای او نگهبان من است   شعر امروزم که وصف رهبر است  بهترین اشعار  دیوان من است  پیروانش نی به پاکستان و هند در فلسطین است و لبنان من است  گوئیا مهدی(عج) چنین گوید که او  بهترین اصحاب و یاران من است    ‹‹ امین ›› تخلص شعری مقام معظم رهبری است.  (سلامتی وجود نازنینش صلوات) 🍀🌹🌻🌺🍁🌷🌸💐🍃🌻🌹 🌸🌼🍀 @fatemi84 Fatemi84.blog.ir
هدایت شده از اشعار فاطمی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سرود زیبای ولایت رهبر من نور چشمان من است متن اصلی شعر در اینجا: 🌸🌼🍀 @fatemi84 Fatemi84.blog.ir