eitaa logo
مردان خدا 📿
389 دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
975 ویدیو
62 فایل
مردان خدا کسانی که زندگی شان الگویی برای جویندگان حقیقت است. انبیاء ، علما ، شهدا ، صالحین و خوبان‌ عالم با ما همراه باشید 🥀🍀🌻🌹🌼 http://eitaa.com/joinchat/2035810317C9e86d81327
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید «یداله میرزایی» دوازدهم آذر ۱۳۲۷، در شهرستان خرم آباد به دنیا آمد. پدرش نورالله (فوت۱۳۳۷) و مادرش عشرت نام داشت. تا پایان دوره کارشناسی در رشته حسابداری درس خواند. حسابدار بود. ازدواج کرد و صاحب یک پسر شد. بیست و سوم بهمن‌ماه ۱۳۵۷، در زادگاهش هنگام تظاهرات علیه رژیم شاهنشاهی بر اثر اصابت گلوله به سر، شهید شد. مزار او در همان شهرستان واقع است. shahidd.blog.ir/post/1586 📿 @mardane_khoda
برادر شهید یداله میرزایی از شب و روز شهادت برادرش اینگونه روایت می‌کند: صبح روز بیست و دوم بهمن‌ماه 1357 بعد از بیرون آمدن از خانه با بچه‌های محل به طرف زندان شهر رفتیم. می‌گفتند، مردم زندانیان را آزاد کرده‌اند. داخل زندان جسته گریخته درگیری‌هایی بوجود آمد خیلی از کسانی را که به سوی مردم شلیک کرده بودند و مردم دقیقا آنها را می‌شناختند، توسط مردم دستگیر شدند. افسری به نام قهرمانی که خیلی باعث اذیت و آزار مردم شده بود، همان روز جلوی در اصلی زندان کشته شد. بعد از اینکه تمام زندانیان را آزاد کردند مردم محوطه زندان را ترک کرده و به طرف خانه‌هایشان رفتند. من و برادرم نیز به خانه آمدیم و مشغول خوردن ناهار بودیم که یکی از بچه‌ها در زد و گفت رادیو دارد اطلاعیه پخش می‌کند و می‌گوید هرچه سریعتر خودتان را به ژاندارمری برسانید. ناهار را رها کرد و به سوی ژاندارمری رفتیم. خیلی شلوغ بود، تمام مردم آنجا ریخته بودند. فرمانده ژاندارمری تیمسار خزائی گفته بود که من تا آخرین لحظه از رژیم دفاع می‌کنم و از همبستگی با مردم امتناع کرده بود. حتی با مذاکرات چند تن از روحانیت محل هم راضی نشده بود و در واقع مسبب اصلی این کشت و کشتار ژاندارمری همین فرمانده بود که آخرش هم فرار کرده و معلوم نشد به کجا رفت. من و برادرم از کوچه پس کوچه‌های منطقه چهارراه فرهنگ از پشت بام‌ها خودمان را به نزدیکترین خانه‌ای که بر ژاندارمری مسلط بود رساندیم. این ساختمان دو طبقه در قسمت راست میدان ژاندارمری قرار داشت و خیلی موقعیت خوبی داشت. از طرف ژاندارمری با تیر بار و تفنگ به سوی مردم شلیک می‌شد، تیراندازی خیلی شدید بود. مردم به خاطر شور و هیجان زیاد و عشق و علاقه به امام خمینی (ره) و انقلاب از اینکه انقلاب پیروز شده بود و رژیم شاه سرنگون گردیده بود به فکر مال و جان نبودند و نمی‌توانستند قبول کنند که کسی مثل فرمانده ژاندارمری جلویشان بایستد. موقعیت خوب منزل باعث شد چند نفر دیگر با کوکتل با ما بپیوندند و پارک موتوری ژاندارمری را به آتش بکشند. بعد از آتش گرفتن چند خودرو و بلند شدن دود و ترس و وحشت پرسنل ژاندارمری مردم به داخل ژاندارمری هجوم بردند و ژاندارمری را تصرف و کلیه نیروهای آن را کشته و مجروح یا دستگیر کردند. بعد از این ما بودیم که صحنه‌ها را مشاهده کنیم، چون برادرم تیر خورده و تیر به سرش اصابت کرد. من با درخواست کمک کردن و تقاضای آمبولانس توسط شخصی بنام صحبت اله معینی برادرم را به پائین آوردیم و سپس وی را داخل آمبولانس گذاشتیم و پس از انتقال به بیمارستان به اطاق عمل بردیم اما دکتر اعلام کرد که دیر شده و فایده‌ای ندارد. من با چشم گریان از آن شلوغی بیمارستان گذشتم و به طرف خانه رفتم که این خبر را به پدر و مادرم بدهم، چون شهید فرزند بزرگ منزل بود و او را خیلی دوست داشتند. وقتی به منزل مراجعه کردم کسی در خانه نبود و بعداًمشخص شد که آنها قبلاً مطلع شده و مردم به آنها گفته بودند که احتمالاً هر دو پسرت شهید شده‌اند. شادی روح شهید و همه شهدا صلوات 🍀 shahidd.blog.ir/post/1586 📿 @mardane_khoda
هدایت شده از اشعار فاطمی
خداوندا به حق نور دینت  رسول رحمـةً لِلْعـالمینـت   گناه اهل ایمان را ببخشا روا کن حاجت اهل یقینت عید سعید مبعث بر شما مبارک باد 🌺🍀🌼 🌸🌼🍀 @fatemi84 Fatemi84.blog.ir
24.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 مردم لرستان را در ۲۲ بهمن ببینید 😊👏👏👏👏👏✊💪 حضور پرشور و پرافتخار در راهپیمایی ۲۲ بهمن 🌾 🌼 @karimeh
هدایت شده از اشعار فاطمی
کسی به هیبت آن سرو  راست قامت نیست به حسن خلق و  وفاداری و شهامت  نیست نشان عشق تو ای جان دو دست افتاده است توسل همه  عالم  بجز به  نامت  نیست 🌺ولادت حضرت اباالفضل العباس علیه السلام و روز جانباز مبارک‌ باد 💐 🌸🌼🍀 @fatemi84 Fatemi84.blog.ir
21-shahid-toorajizadeh4(www.rasekhoon.net).mp3
7.02M
دعای کمیل با صدای شهید محمد رضا تورجی زاده کانال شهید علی آقا عبداللهی 👇 @shahidaghaabdoullahi ╰═━⊰🍃🌸✨🌸🍃⊱━═╯
🌹۲۹ بهمن ۶۱ -سالروز شهادت رزمنده نوجوان، علیرضا محمودی 🌿 آرام بخواب بسیجی! .... دقایقی قبل از شهادت. عکاس: "محمود حاج محمدی" "علیرضا محمودی پارسا" ۲۳ تیر ۱۳۴۸ دیده به جهان گشود. در دیماه ۶۱ عازم جبهه شد و از آنجا بمنطقه عملیاتی فکه رفت. باوجودی که ۱۳ سال بیشتر نداشت،در گردان شهادت بفرماندهی برادر "صیاد محمدی" در عملیات والفجر مقدماتی در فکه شرکت کرد او یک بار مجروح شد و در بیمارستان به علت جراحت شدید از ناحیه صورت و گلو بستری بود ولی بمحض بهبودی نسبی، مجددا به جبهه رفت او سرانجام در روز ۲۷ بهمن ۶۱ بر اثر اصابت خمپاره از ناحیه شکم و سینه به شدت مجروح شد و به بیمارستان آیت‌الله کاشانی اصفهان اعزام گردید. وی پس از تحمل دو روز درد شدید، در نیمه شب جمعه ۲۹ بهمن ۶۱ در حالی که حضور مقدس حضرت اباعبدالله (ع) را بربالین خود احساس می‌کرد و بر ایشان سلام می‌داد، جان خود را تقدیم جانان کرد ✍فراری از وصیت شهید: "پدر و مادر عزیزم، می دانم که برای من سختی های زیادی دیده اید و بی خوابی ها کشیده اید. من شما را خیلی دوست داشته و دارم، ولی بدانید که من خدا و اسلامم را از شما بیشتر دوست دارم." 🌷رزمنده نوجوان بسیجی، علیرضا محمودی ▫️متولد کرج -سال۱۳۴۸ بدنیا آمد، سال۶۱ به جبهه رفت، یعنی۱۳سالش بود. کمتر از یک سال بعد در عملیات والفجر مقدماتی بشهادت رسید.‌ ‌🔹دفعات حضور در جبهه: ۴ بار 🔸 دفعات جانبازی: ۱ بار - منطقه سومار‌‌ 📷عکس فوق (بالا سمت چپ) او را نشان می دهد که اسلحه‌اش را به آغوش کشیده و از فرط خستگی در کنار «شنی» تانک، آرام خوابیده 📿 @mardane_khoda
هدایت شده از کاروان انقلاب
💙💚💛❤️❤️🤎💛💚💜 ولادت حضرت علی اکبر علیه السلام و روز جوان مبارک باد 🌺🍀🌼 🇮🇷 @karvane2
هدایت شده از کاروان انقلاب
با آل علی هرکه درافتاد ور افتاد 🤔 🇮🇷 @karvane2
شهید احمدقلی زرینی بساطی شهدای لرستان shahidd.blog.ir/post/25 📿 @mardane_khoda
هدایت شده از مردان خدا 📿
از خاک تا افلاک 🌹 خاطره ای از یک شهید بسیجی در شلمچه اواخر سال ۶۵ جوانی بلند قد و درشت اندام، با چشمانی نافذ، از بسیج الشتر به مناطق جنگی اعزام شده بود تا به قول خودش ادای تکلیف کند؛ دست قضا او را به شلمچه رسانده بود تا ما هم افتخار آشنایی با او را داشته باشیم... جوانی با نشاط و شوخ طبع که در آن گلوله باران بی امان شلمچه (که اگر برای گرفتن وضو از سنگرهای حفره روباهی اش خارج می شدی، باید با دوستانت خداحافظی می کردی، چرا که احتمال بازگشت مجدد به جمع آنان، هیچ تضمینی نداشت) هر روز عادت داشت تا به یکایک سنگرهای گردان شهداء در خط مقدم (روبروی پتروشیمی عراق) سرکشی کند و احوال همه را بپرسد... در یکی از روزها اما "احمد زرینی" حالش با تمام روزها فرق می کرد... در حالی که طبق روال از دوستان در سنگرها دیدار می کرد، دیگر آن شوخ طبعی همیشگی را نداشت و خبری از شادی و خنده نبود... احمد آن روز خیلی جدی شده بود و در بازدید از سنگرها، ضمن سلام و احوالپرسی، یک جمله ترکیبی را هم به احوالپرسی هایش اضافه کرده بود: "بچه ها، مرا حلال کنید؛ من فردا عصر شهید می شوم!" 🤔 شوخ طبعی همیشگی احمد باعث می شد تا همه در جواب این درخواست، به او بگویند: "برو بابا، توام ما رو مسخره کردی..." احمد اما خیلی جدی درخواست خود را تکرار می کرد و راهی سنگرهای بعدی می شد، در حالی که هیچکس او را جدی نگرفت... نمی دانم چرا این جمله احمد مثل زنگ توی گوشم طنین انداخته بود... عصر روز بعد، صدای آژیر آمبولانس توجه ما را به خود جلب کرد... گلوله خمپاره ۶۰ (معروف به خمپاره نامرد) احمد را دریافته و در میان خاک و خون، او را از خاک به افلاک رسانده بود... امدادگران با برانکارد نتوانستند کاری از پیش ببرند، چرا که پیکر "احمد زرینی" چنان قطعه قطعه شده بود که فقط باید با کیسه جمع می شد... پیکر احمد را جمع کردند و بردند... و آن روز خورشید شلمچه آرام آرام غروب کرد و جمع یاران، شبی تاریک و اندوهگین را در فراق عزیزشان سپری کردند... نقل خاطره از برادر "سیدحجت الله موسوی زاده" رزمنده و جانباز دفاع مقدس- بروجرد عکس و مشخصات شهید در اینجا👇👇 Shahidd.blog.ir/post/25 📿 @mardane_khoda
هدایت شده از مردان خدا 📿
شهید احمدقلی زرینی بساطی 🌹 نام پدر: عزیزقلی تاریخ تولد: ۱۳۴۴/۰۷/۰۵ شمسی محل تولد: الشتر -بساط آباد تاریخ شهادت : ۱۳۶۵/۱۲/۰۵ شمسی محل شهادت : شلمچه (خرمشهر) دلیل شهادت : اصابت خمپاره دشمن بعثی گلزار شهدا: روستای بساط آباد شهرستان سلسه استان لرستان Shahidd.blog.ir/post/25 📿 @mardane_khoda