eitaa logo
مردان خدا 📿
389 دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
938 ویدیو
61 فایل
مردان خدا کسانی که زندگی شان الگویی برای جویندگان حقیقت است. انبیاء ، علما ، شهدا ، صالحین و خوبان‌ عالم با ما همراه باشید 🥀🍀🌻🌹🌼 http://eitaa.com/joinchat/2035810317C9e86d81327
مشاهده در ایتا
دانلود
زیارت قبول کربلایی ها 🍀🌼🍀🌼 التماس دعا 📿 @mardane_khoda
رفع درد و اندوه از پیغمبر اكرم(صلی الله علیه و آله) روایت شده است كه فرمودند: ذكر "لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظیم" گنجى از گنج‌هاى بهشت است و آن باعث شفا یافتن از نود و نه درد است كه آسان‌ترین آنها غم و اندوه است. مستدرك الوسایل ، ج 1، ص 395. 📿 @mardane_khoda به
دفع بلا و رفع غم و غصه امام صادق (ع ) فرمودند: کسى که در هر روز صد بار بگوید: 🔸لا حول و لا قوة الا بالله 🔸 خداوند هفتاد نوع بلا را از او دور مى‌گرداند که کمترین آنها غم و غصه است . ثواب الاعمال ، ص ۳۴۹ 📿 @mardane_khoda
هدایت شده از  نهج البلاغه 🇮🇷
#نهج_البلاغه ✨وَاحْذَرْ صَحَابَةَ مَنْ يَفِيلُ رَأْيُهُ وَيُنْکَرُ عَمَلُهُ فَإِنَّ الصَّاحِبَ مُعْتَبَرٌ بِصَاحِبِه✨ 💠از همنشينى با کسى که فکرش ضعيف و عملش زشت است بپرهيز، زيرا معيار سنجش شخصيت هر کس، يارانش هستند. 📚 #نامه ۶۹ @nahjol_balagheh
هدایت شده از نماز شب خوانها
آیةالله میرباقری: ⏰ آدم باید برای نفْس خودش نقشه بکشه، و الّا نفْس برای شما نقشه می کشه. اگر سر شب نخوابی نمیذاره سحر پا بشی. چه هوس بی خودیه، آدم دلش میخواد سحر بلند بشه ولی سر شب نمیخوابه. 🦋 خدای متعال می فرماید میل به خوب شدن را خیلی ها دارند. میل که به درد نمیخوره، اراده لازمه. اگر آدم اراده داره باید مقدماتشو درست کنه. سر شب آدم بخوابه دیگه. ⏰ با نفْسش آدم اگر کلک نزنه اینجوریه. سر شب بخوابی، غذا کمتر بخوری، بهش وعده خواب بعد از طلوع آفتاب بدی، که این نفس قانع بشه، وگرنه نمیذاره برای نماز شب بیدار بشید. 🌸️ آثار نمازشب . ☀️ پاک شدن گناهان . 🔸یکی از آثار نماز شب پاکی روح از آلودگی گناه می‌باشد. 🔸در جلد سوم کافی صفحه ۲۶۶ در ذیل آیه‌ی شریفه‌ی «إِنَّ الْحَسَنَاتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئَاتِ»(سوره‌ی هود، آیه‌ی ۱۱۴) حضرت می‌فرمایند: 🔸«صلوة المؤمن باللّیل تذهب بما عمل من ذنبٍ بالنّهار»؛ یعنی انسانی که سحرخیز باشد و نماز شب بخواند، آن گناهانی که در روز انجام داده پاک می‌شود.🤗 @namazshabkhanha
امام (ره) فرمود: «من امید داشتم که این مرحوم (حاج آقا مصطفی) شخص خدمت گزار و سودمندی برای اسلام و مسلمین باشد، ولی «لا رادَّ لَقضائِهِ وَ اِنَّ اللّهَ لَغَنیٌ عَنِ العالمین». امام بسیار به ایشان اعتماد و اعتقاد داشت و در سال 1345 فرمود: «او در سنی که هست، از زمانی که من به سن او بودم، بهتر است.» اما این فقط اعتقاد پدرش نبود. خیلی از علماء به آینده سید مصطفی امیدوار بودند. از جمله آیت الله بهاءالدینی(ره) که درباره ایشان فرمود: «آیت اللّه حاج آقا مصطفی خمینی دانش های عقلی و نقلی و سیاست اسلامی و دینی را در جوانی یاد گرفته و به جایی رسیده بود که از نخبگان زمان ما، بلکه عصرها و زمان ها، بود. درست گفتار و نیک سیرت بود. با کمال زیرکی و هوشیاری به نفوس آگاهی داشت. در انقلاب اسلامی و حوادث آن نقش بسیار ارزنده ای داشت».(دیدار آشنا، شماره 121) در سایه خاطرات «مراد از نورِ چشمی که در صدر ورقه نوشته ام، فرزند بزرگم، آقا مصطفی خمینی است و اوصیه بتقوی الله و اطاعة امره و ارجو منه الدعاء فی الحیوة و الوفاة». روح الله الموسوی الخمینی تاریخ شهادت : اول آبان ۱۳۵۶ _ نجف اشرف 📿 @mardane_khoda
هدایت شده از مردان خدا 📿
هرچه هست در خانه امام حسین است يکي از علماي بزرگ قم که امام جماعت صحن کربلاي آقا ابا عبدالله عليه السلام بودند ميفرمودند پيرمرد مجردی در کربلا بود به نام حاج عباس رشتی که خيلی به امام حسين عليه السلام علاقه داشت. عشق امام حسين عليه السلام او را به کربلا کشيده بود و زندگي خيلی ساده‎ای داشت يک اتاقی هم اجاره کرده بود گاهی کارهای دستی انجام ميداد. مثلا يک چيزی خريد و فروش ميکرد. يک کارش خدمت به مجالس امام حسين عليه السلام بود و آب به عزاداران ميداد. اين پيرمرد زيلوهای حرم را جمع ميکرد و پهن ميکرد و براي نمازجماعت خيلی هم سرحال و بانشاط بود. روز شهادت يکي از امامان عليهم السلام از خانه بيرون آمدم در بين راه يکي از وعاظ کربلا به من گفت حاج عباس رشتی مريض و در حال جان دادن است و در کربلا غريب است اگر ميشود از ايشان عيادتی داشته باشيد و ما چهار نفر بوديم وارد اتاق شديم ديديم لحاف و تشک و پتوی کهنه‎ای رويش کشيده و يکی از رفقايش هم از او پرستاری ميکند. حاج عباسی که هر وقت ما را ميديد سلام ميکرد دست به سينه ميشد خيلي سر حال بود اما ديديم الان در رختخواب افتاده و در حال جان دادن است ديگر نه ميتواند بنشيند نه ميتواند جواب سلام بدهد. حالش خيلی وخيم و در حال سکرات مرگ است دور بسترش نشستيم و به رفقا گفتم لحظه آخر خيلی مهم است که به چه حالت بميرد عبرت بگيريم به اين واعظ گفتم که الان فرصت خوبی است تا يک روضه برای امام حسين عليه السلام بخوانيم. واعظ گفت چشم و شروع کرد: السَّلامُ عَلَيْكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ هنگام روضه خواندن همه با چشم خود ديديم حاج عباس پتو را کنار زد و بلند شد و مودب نشست حالا ما هم داريم با تعجب نگاه ميکنيم رويش را به طرف راست چرخاند و شروع به گريه کرد و گفت السَّلامُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ قربان قدمهايتان من پيرغلام چه لياقتی داشتم که به عيادت من بياييد السَّلامُ عَلَيْكَ يا امِيرَ الْمُؤْمِنِينَ السَّلَامُ عَلَيْكِ يَا فَاطِمَةُ الزَّهْرَاءُ همين طور سلام داد تا رسيد به امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشريف به آقا هم سلام داد گفت قربانتان بروم من کجا عيادت شما و از همه تشکرکرد و بعد دراز کشيد مثل اينکه صد سال است که مرده باشد نه قلبش کار ميکند نه نبضش کار ميکند و به رحمت خدا رفت. بعد از اينکه به رحمت خدا رفت من به رفيقش گفتم اين پير غلام امام حسين عليه السلام بوده امام حسين عليه السلام به او نظر کرده و قبولش کرده است چهارده معصوم عليهم السلام به ديدارش آمده است. بايد مثل يک مرجع تقليد تشييع جنازه اش کنيم. گفت ما آمديم به منزل به وعاظ گفتيم که بالا منبر بگوييد به علمای نجف گفتيم که درستان را تعطيل بکنيد به بازاريها گفتيم بازار را ببنديد به هيئتيها گفتيم که فردا بايد يک دسته‎ای مثل عاشورا برای يک عاشق امام حسين عليه السلام راه بندازيد ميگفت کربلا يک حالت عجيبی پيدا کرده بود هيئتها مي آمدند به سروسينهاشان ميزدند چون براي همه جريانش را گفته بوديم. يا حسين يا حسين ميگفتند گريه ميکردند براي يک غلام غريب امام حسين عليه السلام غوغا شد. در حوزه هم براي حاج عباس مجلس ختم گرفتيم. يک آيت اللهي در کربلا بود به نام آيت الله سيبويه عموی آيت الله سيبويه‎ای که در زمان ما بودند پيرمردی بود حدود نود سال ايشان هم در مجلس ختم شرکت کرد. به من فرمودند که منبر ختم اين آقا را من ميروم، همه تعجب کردند. ايشان عصازنان آمدند در پله اول منبر نشستند بعد از قرائت قرآن گفت که مردم ميدانيد که من اهل منبر و سخنراني نيستم ولي آمده ام جريانی از حاج عباس رشتی که برايتان بگويم. گفت که وقتی فلانی به من زنگ زد و گفت من در موقع جان دادن کنار بسترش بودم و چهارده معصوم به ديدنش آمدند؛ وقتی تلفن را قطع کردم خيلی گريه کردم دلم شکست که من اينقدر در حوزه بودم در حرم آقا امام جماعت بودم نکند من را قبول نکرده باشند من به حال خودم گريه کردم خسته شدم خوابم برد خواب ديدم حاج عباس در باغی از باغهای بهشت است خيلی سرحال و خوشحال جوان و زيبا. گفتم حاج عباس چطوری! گفت وقتی که من را در قبر گذاشتيد قبر من وسيع و باز شد نورانی شد ديدم آقا اباعبدالله الحسين عليه السلام تشريف آوردند فرمود تو غلام من بودی من را آورد در اين باغي که ميبيني از باغهای برزخی است اين باغ را به من مرحمت کردند. فرمودند حاج عباس همين جا باش در قيامت هم ميآيم تو را ميبرم در بهشت کنار خودم قرار ميدهم. بعد گفت آقاي سيبويه برو به مردم بگو هر چه هست در خانه سيدالشهدا عليه السلام است. جای ديگر خبری نيست کل الخير في باب الحسين هر خيری است در خانه امام حسين عليه السلام است. 📿 @mardane_khoda
babolharam Narimani.mp3
15.59M
😔گوش ندی عمرتو حدر دادی😳 دلم فقط به این خوشه پیاده کربلا برم به خاطر خوبات آقا بزار منم حرم برم 💠 سینه زنی شور زیبا 💠 ویژه 🎤🎤 سید رضا نریمانی 📿 @mardane_khoda
مسجد النبی در غم و اندوه ۲۸صفر رحلت پیغام دار آخرین، خاتم نبوت را نگین، حضرت رسول واپسین، عینیت قرآن کریم، حضرت رسول اکرم صلی‌الله علیه و آله بر مسلمانان جهان تسلیت باد. پیامبر اکرم (ص) پس از بیست و سه سال دعوت و مجاهدت و ابلاغ پیام الهی و پس از فراز و نشیب­ های فراوان در راه انجام رسالت بزرگ خویش، سرانجام در روز دوشنبه، بیست و هشتم ماه صفر یازدهم هجرت پس از چهارده روز بیماری و کسالت، رحلت فرمودند و در هجرۀ مسکونی خویش در جوار مسجدی که تأسیس کرده بود، به خاک سپرده شد.  لقد کان لکم فى رسول اللَّه اسوة حسنة لمن کان یرجوا اللَّه و الیوم الآخر و ذکر اللَّه کثیرا» (احزاب /۲۱)  «مسلماً رسول خدا براى شما سرمشق نیکویى است، براى آن‏ها که امید به رحمت خدا و روز رستاخیز دارند و خدا را بسیار یاد می کنند.» 👊 @dolate_enghelabi
⚫️⚫️مسجد النبی در غم و اندوه ⚫️⚫️ پیامبر در بستر بیماری آرمیده است، با وجود بیماری، خود گاه و بیگاه به مسجد می آمد و با مردم نماز می گذارد. در یکی از روزها که حضرت علی(علیه السلام) و فضل بن عباس زیر بغل های مبارک پیامبر را گرفته بودند تا به مسجد ببرند در حالی که پاهای مبارکشان بر روی زمین کشیده می شد به مسجد آمدند و بالای منبر رفته و فرمودند: ای گروه اصحاب چگونه پیغمبری بودم برای شما؟  آیا خود به نفس نفیس جهاد نکردم در میان شما؟ آیا دندان پیشین مرا نشکستند؟ آیا جبین مرا خاک آلود نکردند؟ آیا خون بر روی من جاری نکردند تا آنکه ریش من رنگین شد؟ ... صحابه گفتند: بلی یا رسول خدا به تحقیق که صبر کننده بودی برای رضای خدا و نهی کننده بودی برای خدا. پیامبر (ص) فرمود: حق تعالی حکم کرده است و سوگند یاد نموده است که نگذرد از هیچ ظالم و ستمکاری. پس سوگند میدهم شما را به خدا که هرکس از جانب من به او ظلمی شده بگوید و قصاص کند که قصاص در دنیا نزد من محبوب تر است از قصاص عقبی و در حضور گروه ملائکه و انبیاء.  همه گریستند، شدت اندوه به حدی است که احدی دم نمی زند. ناگهان مردی از انتهای مجلس برخواست، او کسی جز سوادة بن قیس نبود. گفت: ای رسول خدا، پدر و مادرم به فدایت. هنگامی که از طائف می آمدی من به استقبال تو آمدم. در حالی که بر ناقه خشمگین خود سوار بودی، چوب دست خود را بالا بردی تا بر مرکب خود بزنی ولی بر شکم من فرود آمد. در این هنگام پیامبر دستور داد: بلال برود همان چوب دست را بیاورد. لحظاتی بعد چوب دست پیامبر در دستان قیس بود و پیامبر آماده برای قصاص. نفس ها در سینه حبس شده، همه مات و مبهوت قیس را می نگرند، خدایا او می خواهد چه کند؟ ناگهان آن مرد سینه و شکم پیامبر را بوسید و گفت: ای خدا من به سینه پیامبر برای ایمنی از آتش دوزخ پناه می برم.  در این هنگام پیامبر فرمود: خداوندا! تو عفو کن سوادة بن قیس را همچنان که او از پیامبر تو گذشت. آری، بدین سان پیامبر به همه درس بزرگی را آموخت و به سختی و کشان کشان به منزل بازگشت. اضطراب و دلهره سراسر مدینه را فرا گرفته بود. یاران پیامبر با دیدگانی اشک بار و دلهایی آکنده از اندوه در خانه پیامبر گرد آمده بودند، گزارش هایی که از داخل خانه به بیرون می رسید از وخامت حال آن حضرت حکایت می کرد. گروهی از یاران و علاقمندان به حضرت ختمی مرتبت، در صدد زیارت آن ماه دل آرا بر آمدند اما وخامت حال حضرت اجازه دیدار را میسر نمی کرد. در تمام روزهایی که پیامبر در بستر بیماری بود فاطمه(سلام الله علیها) در کنار پیامبر نشسته و لحظه ای از ایشان دور نمی شد.  ناگهان پیامبر به دختر جگرگوشه خود اشاره کرد که جلو بیاید تا با او صحبت کند. فاطمه (سلام الله علیها) قدری خم شد و سر را نزدیک برد و آنگاه پیامبر با او به طور آهسته سخن گفت: وقتی که سخن پیامبر به پایان رسید، زهرا (سلام الله علیها) سخت گریست و سیلاب اشک ازدیدگان او جاری گشت. پس از لحظاتی پیامبر بار دیگر به زهرا اشاره کرد و آهسته با او سخن گفت، این بار زهرا (سلام الله علیها) با چهره ای باز و قیافه ای خندان و لبانی متبسّم سر برداشت. این حالت حضرت زهرا(سلام الله علیها) تعجب و شگفت حاضران را برانگیخت. از ایشان علت را جویا شدند اما حضرت فرمود: تا پیامبر زنده اند راز ایشان را فاش نمی کنم. اما پس از درگذشت پیامبرحضرت زهرا(سلام الله علیها) آن راز را فاش نمود که پیامبر به رحمت خدا می رود و اولین کسی که به او ملحق می شود دخترش فاطمه (س) است. لحظات آخرین به سرعت سپری می شد، پیامبر چشمان مبارک را گاهی می بست و گاهی به سختی باز می کرد و بعد از مدت کوتاهی دوباره پلک های مبارک را بر روی چشمان خود می کشید. عرق سردی بر جبین مبارک  پیامبر (ص) نشسته است، در این هنگام حالت احتضار در وجود مقدس پیامبر نمایان گشت و درحالی که سر مبارکشان در آغوش حضرت علی(علیه السلام) بود، فرشته قابض ارواح ظاهر گشت و پس از عرض سلام و با کسب اجازه از رسول گرامی اسلام، روح ایشان را با خود به ملکوت اعلی برد، پیامبر آرام آرام چشمان مبارک خود را بر روی هم گذاشتند و با قلبی اندوهگین از نافرمانی امت و نگران از آینده اهل بیتش از این دیار فانی رخت بربست و به جوار حق تعالی شتافت. شادی روح مطهرش سه بفرستید (ص) 📿 @mardane_khoda