#صبحتبخیرمولایمن
سلام بر تو ای مولایی که
در برابر کلام نافذت،
همه دلیل ها رنگ می بازد؛
سلام بر تو و بر روزی که
برهان های محکمت،
جایی برای تردید
باقی نخواهند گذاشت...
#الّلهُمَّ_عَجِّلْ_لِوَلِیِّکَ_الْفَرَج
#روزتونمهدوی
@MarefatEmam🏴
معرفت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
. 🔆 #نگین_آفرینش 📌سعد ابن عبدالله قمی به محضر امام حسن عسکری برای طرح سوالات و دریافت پاسخ آن ها
.
🔆 #نگین_آفرینش
وقتی حسین (ع)را یاد می کرد بغض گلویش را می فشرد . خداوند او را از داستان حسین آگاه کرد و فرمود :
کهیعص(رمز این داستان است )
📌کاف رمز کربلا
📌ها رمز هلاکت خاندان او
📌یا کنایه از نام یزید که جفا کننده به حسین (ع)
📌و عین اشاره به عطش و تشنگی او دارد
📌صاد نشانه صبر و استقامت امام حسین (ع)
السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین......
#نگین_آفرینش_یک ( قسمت 9⃣
@marefatEmam🏴
مداحی آنلاین - ما را ز هجر رویت خانه خراب کردی - حمید علیمی.mp3
6.09M
#امام_زمان(عج)
🌷ما را ز هجر رویت خانه خراب کردی
🌷دل را اسیر زلف پر پیچ و تاب کردی
🎤 #حمیدعلیمی
@MarefatEmam🏴
💠همه چیز فدایِ انجام تکلیف..
🔰حضرت آیت الله خامنهای:
🔆زینب کبری سلامالله علیها ناگهان در مقابل یک تکلیفِ بزرگِ آنی و خطرناک قرار گرفت که آن عبارت بود از رفتن به سمت کربلا. همه چیز تحتالشّعاع این قضیه قرار گرفت... در حالی که زینب کبری سلامالله علیها، رهبر این حرکت هم نبود. اما رهبر آن حرکت از او خواست و او هم بیقید و شرط، اطاعت کرد: تصمیم گرفت، به راه افتاد، و همه چیز -حتّی خانواده - را رها کرد.
‼️عجیب این است! حضرت زینب، خانه و شوهر و زندگی و همه چیز را برای انجام این تکلیف بزرگ و فداکارانه که حیات اسلام به آن وابسته بود و بایستی انجام میگرفت، رها کرد. این ها، آن شاخص های برجستهاند. ۱۳۷۴/۰۷/۱۲.
#حضرت_زینب (س)
@MarefatEmam🏴
AUD-20200617-WA0024.mp3
12.99M
📖 قرائت #زیارت_عاشورا
🚩 روز یازدهم
🔘شروع چله : روز عاشورا🏴
🔹 به نیابت از قمر بنی هاشم(ع)
🔶به نیت فرج و لبیک به مهدی صاحب الزمان(عج)✋
🏴 محرم ۹۹
@MarefatEmam
📌 اَسبَت را کجا پنهان کردی؟
▪️ تا اینجای کار که همه چیز خوب پیش رفته است؛ هم از کسی که دوستش دارم دفاع کردم و هم خطری مرا تهدید نمیکند؛ حتی اگر خطری هم در کار باشد، راهِ فرار را میدانم. «ضحاک بن عبدالله مشرقی» از کسانی بود که در واقعهی عاشورا حضور داشت اما... او حضور و حمایتی موقت و مشروط به امام حسین پیشنهاد داده و برای فرار، اسبش را در میان خیمهها پنهان کرده بود. گویا از همان اول، قصد ماندن نداشت.
▫️ مبادا ما هم برای پایِ کار #امام_زمان بودن، شرط و شروط بگذاریم! شرطهایی مانند: تا وقتی که خانواده، جان یا مال و آبرویم به خطر نیفتند؛ تا وقتی که احساس کنم مفید هستم و یا تا وقتی که تعدادمان کم نشود و... . اینها شاید توجیهاتِ خوبی باشند، اما کربلا هم پُر از توجیهاتِ قابل ملاحظه بود که نتیجهاش زیانکار شدنِ توجیه کنندگان شد.
▪️ برای پای کارِ امام بودن و ماندن، باید #امام_زمان، از همهی علایقَت عزیزتر باشد؛ سخت است، اما عاشقی سختی را لذت بخش میکند؛ همانطور که تیر خوردن، باعث لبخندِ سعید بن عبدالله شد و مرگ برای قاسم بن الحسن همچون عسل شیرین بود.
برگرفته از کتاب 📚👇
📎 #توجیه_المسائل_کربلا
@MarefatEmam🏴
#رمان_محمد_مهدی 18
🔰روز اول مدرسه بود و شور و حال و هوای همیشگی این روز
اکثرا در حال گریه کردن بودن ، خب براشون سخت بود که باید چندین ساعت از خانواده دور باشن ، عادت هم نداشتن
اما #محمد_مهدی بدون گریه ، تو صف ایستاده بود و خلی ذوق داشت کلاسها شروع بشه
سنش کم بود، اما اینقدر خوب تربیت شده بود که عاشق یادگیری علم بود
💠 پدرش بهش یاد داده بود که هرچقدر مردم به علم اهمیت ندن، آدم عالم راه خودش رو پیدا میکنه و علم آموزی درست در راه خدا ، رزق و روزی خودش رو هم همراهش میاره
#محمد_مهدی تنها نبود ، همراه پسر دائی خودش می رفت مدرسه ، سعید
دائی #محمد_مهدی ، آقا منصور بود ، آدم مذهبی ای بود ، اما از اون مذهبی هایی که...
از اون هایی که فقط از اسلام ، نماز و روزه رو یاد گرفته بودن، اما اخلاق ، هیچی
اما عمل صالح ، هیچی
کمک به دیگران ، هیچی
بسیار هم سخت گیر بود و خشک ! فقط حرف خودش رو قبول داشت ،
فکرش رو بکنین ! رفت مکه اما همسرش رو نبرد !
گفتن بهش تو که پول داشتی ، چرا زنت رو نبردی؟
میگفت زنها به استطاعت فکری نرسیدن برن حج !
👈 یعنی در این حد خشک و بی روح و البته متعصب بی سواد !
همون آفت همیشگی دین ، خشک مذهبهای بی سواد بی فکر !
✳️ آقا هادی همیشه باهاش بحث می کرد ، اما گوش این آقا منصور به این حرفها بدهکار نبود
میگفت من قرائت خودم از دین رو دارم و به تفسیر کسی نیاز ندارم
🌀 روز اول مدرسه با معرفی خانم معلم حمیدی به بچه ها و آشنایی ابتدایی بچه ها با همدیگه تمام شد
اما #محمد_مهدی اون روز تمام حواسش به یکی از همکلاسی هاش بود...
ادامه دارد...
✍️ احسان عبادی
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
https://eitaa.com/joinchat/3127574580C37cbd922fa