هدایت شده از |عـلویـات|
از امیرمومنانعلیهالسلام پرسیدند:
#شبقدر واقعی،
کدام یک از شب هاست؟!
حضرت از گفتن جواب طفره رفت؛
و فرمود:
تردید ندارم که خداوند
به شما نظر رحمت و عنایت دارد که،
شب قدر را مخفی کرده است!
اگر آن را اعلام میکرد
در همان شب به عبادت میپرداختید
و در شبهای دیگر
عبادت را ترک میکردید.
_ من هم به خواستِ خدا
دربارهی بهرهبرداری شما
از شبهای دیگر،
امیدوارم شما را محروم نکنم...!
@alaviaat | شرحنهجالبلاغه،ج۲۰،ص۱۵۴
بودنش برای خودش سخت است و نبودنش برای ما..
نفری یک 'امّن یُجیب' بخوانید هم اثر دارد.
"
لابد شما هم خیلی 'شهیدآوینی' را دوست میدارید. جملات نقضی که در وصف شهدا دارد، تابلوهای راهیاننور که غالبا تعابیر اوست، حتی صدای ملکوتیاش که پخش میشود و ما با آن زار زار گریه میکنیم. خیلی از جوانها حتی آقای 'آسدمرتضی' را الگو قرار دادهاند و خیلی تلاش میکنند شبیه او باشند.
اینها اما همه مربوط به بعد از شهادت اوست. آوینیِ قبل از شهادت، اینقدرها هم محبوب نبود؛ جسارت است! ملعونِ بعضیها هم بود.. مثل خیلیهای دیگر: مثل بهشتی، مثل مطهری، مثل.. مثل.. بِلاتشبیه، مثل امیرمؤمنان علیهالسلام!
تا پیکر بیجان آوینی، نمازِ رهبرمعظم را به خودش ندید، خیلی از مذهبیها دوزاریشان نیفتاد که آوینی که بوده اصلا! اینها را همین مَجلَد میگوید..
من با این کتاب، هزاربار با او خوندل خوردم و تازه ،ذرهای، دانستم شهیدسیدمرتضیآوینی کیست.
گویی دلهای مؤمنان تا به خون تغسیل ننماید، طهارت نیابد..
[ از نشر معارف؛ و با تهیه و تنظیم دفتر مطالعات جبههی فرهنگی انقلاب اسلامی است ]
#کُتُب
کاش هرآنچه عقل میفرمود، دل نیز به همانْ حکم و رضا میداد. هوای نفس را کدام بیابان، کدام خرابه، کدام پرتآبادی بیندازیم که خلاص بشویم؟!
بنا بود این یک ماه، خودمان را بهتر بشناسیم. این خودِ آموزش دیده را. حالا دانستیم که چه ها در وجودمان نشسته.
"
بله! 'محفل' بسیار اثرگذار بود و محبوب دل ما جوانها شد؛ همینطور است.
اما همانطور که 'محفل' شایستهی تقدیر است، نیازمند نقد و بررسی هم هست. و همانطور که 'معلی' نیازمند بررسی و نقد است، لایق تقدیر هم هست.
نگاه و تحلیل صفر و صدی تا این اندازه در هر کانال و رسانه، خیلی هم رشددهنده نیست بلکه تخریبکنندهست! البته اگر هدف و دغدغه رشد دادن باشد واقعا...
"
"
وقتی کل ساختمان لرزید، وقتی با هراس از خواب پریدیم، وقتی تپش قلبمان از شماره دررفته بود، وقتی نور قرمز در آسمان دیدیم و هنوز نمیدانستیم چه خبر است، یادم به این افتاد که "نعمتانِ مجهولتان: الصّحة و الأمان".
با حسنظن، نگرانیها را هم به پای همین میگذاریم! اما خدانکند تا وقتی جنگ، در سرزمین دیگری است، برایمان چندان مهم نباشد ولی وقتی پای خودمان به میان آمد، جنگْ بد و زشت و خانمانسوز و فلان و بهمان باشد! خدانکند.
May 11
مَرقومه
• مثل آدمها •
کبوترهای حرم، کبوتر نیستند فقط.
خوب که نگاه میکنی، توی نخ یکیشان که میروی و با نگاهْ دنبالش میکنی، میبینی که انگار خودش یکنفر است؛ یک آدم.
بعضیهایشان دور تا دور حرم میچرخند، مثل بچههای کمصبرِ کنجکاو که یکجا بند نمیشوند. بعضیهایشان میآیند و میروند؛ همین که میدانند آب و دانهشان محفوظ است برایشان بس است. وقتی چیزی میخواهند پیدایشان میشود، سیر و سیراب که باشند پی خوشیشان را میگیرند، بی امام! مثل بعضی از ما آدمهای منفعتطلب.. بعضیهایشان یکخط درمیان سمت گنبد میروند و میآیند، مثل باباهای کمحوصله، یا ما آدمهایی که: "سرراه، مشهد هم سری بزنیم".
بعضیها اما فقط جَلد نه، چسب گنبدند! نوکش را بگیری، دُمش را بگیری گنبد را چسبیده، با کس دیگری هم کاری ندارد. راه دوری نرویم، مثل دل مامانها وقتی حرم میآیند. که دوست دارند کتابمناجات را بچسبند و دو دقیقه از جهان-و خصوصا بچهها- آسوده باشند.
این یکی را میبینی؟ همین که روی بند و ریسهها مینشیند. نه روی جلو رفتن دارد و نه دلِ عقبنشستن. مینشیند خیره به زائرها. با خودش بقبقویی میکند، گاهگاهی چشمان لرزان پُر شرمی به طلاکاریهای گنبد میاندازد، و او فقط بستنشین است. نه مناجات بلد است و نه شیدایی. اما نمیداند از کجا، کِی و چطور، جَلد بامی شدهاست...
دوباره نگاه کن. این یکی را دیدی؟ همین که روی بند و ریسهها مینشیند. عاقبت هم هردفعه بال و پرش را به نگاهی نوازش میکنند و نسیم محبت میفرستند و ... پرواز!
[امامِ این حرم همهی کبوترهایش را دوست دارد.]
- عکس متعلق به "العتبة الرضوية المقدسة"