eitaa logo
مرکا
260 دنبال‌کننده
4.4هزار عکس
3.4هزار ویدیو
18 فایل
دوست داری مسائل سیاسی، فرهنگی، اجتماعی ومعرفتی همه رایک جا داشته باشی؟ https://eitaa.com/marka39 وارد زیلینک زیرشو👇👇👇 https://zil.ink/marka39 ارتباط با ادمین @marka25
مشاهده در ایتا
دانلود
مرکا: کانال خبری .فرهنگی .سیاسی. اجتماعی https://eitaa.com/markaa
مرکا: کانال خبری .فرهنگی .سیاسی. اجتماعی https://eitaa.com/markaa
مرکا: کانال خبری .فرهنگی .سیاسی. اجتماعی https://eitaa.com/markaa
🔰علم بدون تهذیب و تعهّد، بی‌فایده است 💢این دو مرکز هم می‌تواند مرکز تمام گرفتاریهای بشر باشد و هم می‌تواند مرکز تمام ترقیات معنوی و مادی بشر باشد. #علم و عمل، علم و تعهد به منزله دو بال هستند که با هم می‌توانند به مراتب ترقی و تعالی برسند. 📅امام خمینی(ره) | ۲۷ آذر ۱۳۵۹ ✅ @EMAM_COM
http://sapp.ir/marka39 کانال متنوع سیاسی.فرهنگی.اجتماعی.خبری مرکا👆👆👆👆👆
7.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
http://sapp.ir/marka39 کانال متنوع سیاسی.فرهنگی.اجتماعی.خبری مرکا👆👆👆👆👆
مرکا: مرکا: کانال خبری .فرهنگی .سیاسی. اجتماعی https://eitaa.com/markaa
مرکا: مرکا: کانال خبری .فرهنگی .سیاسی. اجتماعی https://eitaa.com/markaa
مرکا: مرکا: کانال خبری .فرهنگی .سیاسی. اجتماعی https://eitaa.com/markaa
باورکن متن قشنگ تره خاطره ای زیبااززندگی شخصی دکتر الهی قمشه ای: هفت یا هشت ساله بودم، به سفارش مادرم برای خرید میوه و سبزی به مغازه محل رفتم. اون موقع مثل حالا نبود که بچه رو تا دانشگاه هم همراهی کنن! پنج تومن پول داخل یه زنبیل پلاستیکی قرمز رنگ که تقریباً هم قد خودم بود با یه تکه کاغذ از لیست سفارش... میوه و سبزی رو خریدم کل مبلغ شد 35 زار. دور از چشم مادرم مابقی پول رو دادم یه کیک پنج زاری و یه نوشابه زرد کانادا از بقالی جنب میوه فروشی خریدم و روبروی میوه فروشی روی جدول نشستم و جای شما خالی نوش جان کردم. خونه که برگشتم مادر گفت مابقی پولو چکار کردی؟ راستش ترسیدم بگم چکار کردم، گفتم بقیه پولی نبود... مادر چیزی نگفت و زیر لب غرولندی کرد منم متوجه اعتراض او نشدم. داشتم از کاری که کرده بودم و کسی متوجه نشده بود احساس غرور می‌کردم اما اضطراب نهفته ای آزارم می‌ داد. پس فردا به اتفاق مادر به سبزی فروشی رفتم اضطرابم بیشتر شده بود. که یهو مادر پرسید آقای صبوری میوه و سبزی گران شده؟ گفت نه همشیره. گفت پس بقیه پول رو چرا به بچه پس ندادی؟ آقای صبوری که ظاهراً فیلم خوردن کیک و نوشابه توسط من جلو چشمش مرور میشد با لبخندی زیبا روبه من کرد وگفت : آبجی فراموش کردم ولی چشم طلبتون باشه. دنیا رو سرم چرخ می‌خورد اگه حاجی لب باز میکرد و واقعیت رو می گفت به خاطر دو گناه مجازات می شدم، یکی دروغ به مادرم یکی هم تهمت به حاج آقاصبوری! مادر بیرون مغازه رفت. اما من داخل بودم. حاجی روبه من کرد و گفت: این دفعه مهمان من! ولی نمی دونم اگه تکرار بشه کسی مهمونت میکنه یا نه؟! 👇👇
ولی نمی دونم اگه تکرار بشه کسی مهمونت میکنه یا نه؟! بخدا هنوزم بعد ۴۴ سال لبخندش و پندش یادم هست! بارها باخودم می گم این آدما کجان و چرا نیستن؟ چرا تعدادشون کم شده آدمهایی از جنس بلور که نه تحصیلات عالیه امروزی داشتن ونه ادعای خواندن كتاب های روان‌شناسی و نه مال زیادی داشتن که ببخشند؟ ولی تهمت رو به جان خریدن تا دلی پریشون نشه وآبرویی نریزه...! 💝💝💝💝💝💝💝💝💝💝💝💝