مرکز اسناد انقلاب اسلامی قم
سلسله نشست شب های حوزه شهید بهشتی و روحانیت معاصر با ارائه حجت الاسلام اسدپور دکتر حسین زاده شنبه
📌در اولین جلسه از شبهای حوزه مطرح شد؛
🔻نسبت شهید بهشتی و روحانیت معاصر
📝اولین جلسه از سلسلهنشستهای شبهای حوزه به همت مرکز اسناد انقلاب اسلامی قم و نشریهی حوزه برگزار شد. در این نشست با محوریت بررسی ایدهها و اقدامات تحولی شهید بهشتی پیرامون روحانیت و حوزهی علمیه، حجت الاسلام امین اسدپور و آقای حسینزاده به ایراد سخنان خود پرداختند.
🔗اینجا بخوانید:
https://irdc.ir/0002N9
قمه زنی در اصفهان و فتوای حاج شیخ عبدالکریم حائری.روزنامه اطلاعات دی ماه ۱۳۰۶
@markazasnadqom
📌قاتلی با شلوار مخملی، پیراهن سفید
🔹یکی از روزهای تیر ماه ۱۳۵۸ بود، از مسجد، تک و تنها، در هوای گرم، خیلی آرام میآمدم به طرف کوچه سوم، که یک طرفش به کوچه مسجد و یک طرفش به کوچه ابن سینا میخورد (منزل ما در کوچه ابن سینا واقع است). هیچ کس در کوچه نبود. دیدم جوانی حدود ۱۶،۱۷ سال، از پشت سر من میآمد. کوچه را طی کرد تا سر کوچه. نگاهی به دو طرف کوچه کرد و برگشت، تا رسید مقابل من. همینطور نگاهش میکردم، هیچ احتمالی به ذهنم نرسید. حتی نگاه کردم که این بچه کیست که من تا به حال او را ندیدهام ظاهر مذهبیای هم نداشت؛ شلوار مخملی پوشیده بود و پیراهن سفید و قد کوتاهی داشت. وقتی رسید جلوی من، دیدم دست کرد در جیبش و هفت تیرش را در آورد. تازه من فهمیدم که مقصودش چیست.
🔸خشاب تفنگ را جلوی خود من گذاشت. ایستادم و خواستم با او صحبت کنم و ببینم حرفش چیست، شاید اشتباه گرفته یا حرفی دارد. همین که ایستادم که صحبت کنم، او به طرف من نشانه گرفت. دستم را که به طرفش بردم که چرا میخواهی بزنی، شلیک کرد.
🔹یک تیر به دستم خورد. تیر دوم از بالای عمامهام رد شد و خورد به دیوار. تیر سوم خورد به پای راستم (که حالا در پای راستم یک میله هست). پایم شکست و نشستم. داد زدم که؛ «مردم بیایید». او مسلط بر من بود، چون کوچه کوچک بود و هیچکس در آن نبود. فقط در پشت دری که من جلویش افتاده بودم زنی گریه میکرد. ولی کسی هم در را باز نکرد. فهمیده بوده که این حادثه اتفاق افتاده. چهارمین تیر به شریان من خورد و خون جاری شد. مجموعاً پنج گلوله زد، که یکی به دیوار خورد و چهار تا به من اصابت کرد. پیشخدمتی داشتم که در حیاط، باغچه را آب میداد. از بس من صدا کردم، آمد به کوچه و وقتی او آمد، ضارب در رفت.پنجاه روز در بیمارستان پارس بودم... از سینه به پایین توی گچ بودم.
📷اطلاعیه گروه فرقان پس از ترور سید رضی شیرازی
https://t.me/maasqom/38
@markazasnadqom
20M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
واکنش آیت الله محفوظی نسبت به مصاحبهکننده مرکز اسناد که از عنوان آیت الله العظمی برای ایشان استفاده کرد.
آیت الله محفوظی شب گذشته ۲۰ شهریور ۱۴۰۳ در سن ۹۶ سالگی چشم از جهان فرو بست.
@markazasnadqom
📌اگر سینما این است ، چیز خوبی است!
🔸عموی من ، آیت الله[سید هدایت الله] تقوی شیرازی آن قدر مرید داشت که موقع عید فطر شمشیر می بست می رفت توی صحرای دولاب نماز می خواند.توی صحرای دولاب می رفت چون جمعیت آن قدر زیاد بود که توی مسجد جا نمی گرفت...آدم بسیار پاک و فوق العاده درستی بود ...همین عمویم را بردم سینما یعنی توی استودیوی خودم برایش فیلم موج و مرجان خارا را نشان دادم.
🔹[ابتدا که از پدرم و عموی دیگرم و ایشان برای دیدن فیلم دعوت کردم] این عموی ام که آیت الله بود گفت: من نمیام . گفتم شما بالاخره رهبر مسلمین هستید.بیاید تماشا کنید.ببینید کار بد چه جوری است! و فیلم آتش و موج و مرجان و خارا را برای شان گذاشتم.
🔸خیلی کیف کرد و گفت: اگر سینما این است خیلی خوب است .گفتم: نمی خواهم گمراهت کنم همه ی سینما این طوری نیست .سینمای خوب داریم و سینمای بد هم وجود دارد.
📚ابراهیم گلستان ؛ نوشتن با دوربین . ص۱۲۱. به نقل از ماهنامه فیلم، شماره ۵۸۱، اسفندماه ۱۳۹۹
تصویر: ایت الله تقوی شیرازی در مسیر صحرای دولاب محل اقامه نماز عید فطر
به مناسبت ۲۱ شهریور روز ملی سینما
@markazasnadqom
📌امضاء روی برگه قرمز
ترور مرحوم محتشمی پور به روایت رونن برگمن
به بهانه ترور پیجری اسرائیل در لبنان
🔸ناهوم ادمونی ریس موساد در پایان سال ۱۹۸۳ برگه قرمز را برای امضا به ییتژآک نخستوزیر اسراییل ارایه کرد...اسم روی برگه قرمز علیاکبر محتشمیپور سفیر ایران در سوریه بود. او به صور رسمی یک دیپلمات بود... اسراییل برای اساس قانون از هدف قراردادن مقامات رسمی دولت ها اجتناب میکرد... اما اتفاقی باید میافتاد تا حزب الله را متوقف کند. فردی مهم باید کشته میشد. این چنین بود که شامیر در نهایت برگه قرمز را امضا کرد
🔹به روحانی شیعهای به نام علیاکبر محتشمیپور یکی از نزدیکترین یاران آیتالله خمینی در سالهای تبعید ماموریت داده شد تا انقلاب را گسترش دهد...این اتفاق باعث شد که پای انقلابیون به پایگاههای آموزشی جنبشهای آزادی بخش مسلمان در منطقه خصوصا فلسطین باز شود
🔸اولین مساله، دستیابی به محتشمی پور بود. او وقتش را در تهران یا دمشق میگذراند که هر دو پایتخت کشورهای هدف بودند و به جز در موارد استثنایی، کیدون عملیاتی در آنجا انجام نمی داد و کیزریا قرار نبود قتل هدفمند انجام دهد. هر دو پایتخت عرصه هایی به شدت مشکل بودند و پلیس و سرویس های امنیتی بدگمانی نسبت به اسراییلی ها داشتند. به علاوه، این سفیر همواره با محافظی مسلح و راننده همراهی میشد.هر پیشنهادی که شامل نزدیک شدن به محتشمی پور یا اماکنی که او اغلب در آنجا حضور داشت، شلیک به او، کار گذاشتن بمب یا مسموم کردن او، به علت نگرانی از دستگیری ماموران رد شد.
🔹فوریه ۱۹۸۴، بسته بزرگی به سفارت ایران در دمشق تحویل داده شد که ظاهرا توسط انتشاراتی مشهوری در لندن که مالک آن ایرانی ها بودند، پست شده بود. پذیرش سفارت دید این بسته، علامت «مخصوص جناب آقای سفیر» دارد و آن را به دفتر محتشمی پور در طبقه دوم فرستاد. منشی سفیر آن را باز کرد و جعبه مقوایی را دید که شامل کتابی عالی در مورد مکان های مقدس شیعه در ایران و عراق است. او نگاهی به جلد آن انداخت و آن را به اتاق سفیر برد.
🔸محتشمی پور کتاب را باز کرد و انفجار رخ داد. این انفجار باعث آسیب به یکی از چشمانش، یکی از دستان و اکثر انگشتان دست دیگرش شد. این انفجار باعث شد او یکی از چشمانش را به کلی از دست بدهد.
🔹هدف عملیات قتل هدفمند، کشتن شدن است. چیزی به نام نیمه مرده وجود ندارد. اگر سوژه زنده بماند، به این معنی است که شکست خورده ایم.
رونن برگمن ، «برخیز وبی درنگ بکش» ص۲۴۵
https://t.me/maasqom/44
@markazasnadqom
فروشگاه کتاب مرکز اسناد انقلاب اسلامی(شعبه قم) افتتاح شد.
مجتمع ناشران.طبقه همکف.پلاک ۴۲
@markazasnadqom
📌یک جعبه طلا در دست های خالی!
🔳به بهانه دوم مهرماه سالروز فاجعه منا و شهادت مظلومانه آیت الله مؤیدی
🔸يک روز وقتي وارد قصر فيروزه شدم بچهها آمدند گفتند جعبهاي را در خانه آتابای پيدا کرديم که داخل آن پر از طلا و چيزهاي قيمتي است. من نگاه کردم ديدم چيزهايي که داخل جعبه است قابل توجه است. لذا تصمیم گرفتم آنها را همين طوري نزد امام ببرم...
🔹 جعبه را عقب ماشين ايشان گذاشتيم و به طرف منزل امام حرکت کردیم...امام در اتاقشان در حال تماشاي تلويزيون بودند و جريانات و قضاياي روز را زير نظر داشتند. من جعبه طلا و جواهرات را خدمت امام گذاشتم و عرض کردم اينها را ما از قصر فيروزه به دست آورديم و به فکرمان رسيد که نزد شما بياوريم. ايشان دستور دادند که بگذاريد آنجا. من نیز جعبه را همان جايي که امام گفته بود گذاشتم و بعد دو باره نشستم و مختصري از قضاياي قصرفيروزه را به عنوان گزارش به ايشان گفتم.
🔸 گفتم که تعدادي پاسدار و کميتهاي آن جا در اختيار ما هستند که براي حقوقشان نياز به پول داريم. حضرت امام هم نامهای برای دکتر ابراهيم يزدي که آن موقع معاون آقاي بازرگان بودند، نوشتند؛ به اين مضمون که ايشان خدمت شما ميآيد، بودجهاي را که نياز دارد در اختيارشان قرار دهيد. من هم نامه را برداشتم و نزد آقاي دکتر يزدي رفتم ، ايشان هم مرا به يک نفر ديگر حواله دادند، آن شخص هم به يک نفر ديگر حواله داد. نشان به آن نشان که تا الان هم هنوز دستور امام اجرا نشده است. البته من ديگر اين ماجرا را خدمت امام گزارش نکردم. چون نميتوانستم به امام بگويم که دستور شما را اجرا نکردهاند.
🔹بالاخره مجبور شدم که دست خالي برگردم. چون ديدم اينها پولي در اختيار ما نميگذارند. از رسانهها شنيده بودم که امام فرمودهاند افراد ميتوانند در اين خصوص از سهم امام استفاده کنند. براي همين به مسجد آمدم و اعلام کردم کساني که سهم امام و وجوهات بدهکارند نزد من بياورند تا بتوانم به دستور امام حقوق اين افرادي را که به عنوان پاسدار هستند بدهم. خب مقداري پول به عنوان سهم امام افراد آوردند و ما توانستيم حقوق اين افراد را بدهيم.
📚مهاجر الی الله، خاطرات شهید آیت الله محمد رضا مؤیدی نشر مرکز اسناد انقلاب اسلامی ص229
@markazasnadqom
فرودگاه بریتانیا در اراضی کشاورزی قمیها!
۲۸ اردیبهشت ۱۳۲۳
#اسناد_قم
@markazasnadqom
📌به بهانه درگذشت پژوهشگر برجسته و نویسنده ادبیات کودک و نوجوان
🔻ساواک: نوشتههای محمود حکیمی اکثرا مضره و زمینهساز است
📝از جمله کتابهایی که در دوران مبارزه علیه رژیم پهلوی حساسیت ساواک را برمیانگیخت آثار محمود حکیمی بود. استقبال از کتب حکیمی به گونهای بود که در اغلب نقاط کشور حتی در دوردستترین شهرها از مرکز آثار او مخاطبان خود را داشت. این مسئله وقتی مهمتر مینماید که مبارزان مشهور سیاسی که تحت تعقیب ساواک نیز قرار داشتند با آثار حکیمی آشنا بودند؛ آثاری که به گفته ساواک «مضره و زمینهساز» است.
#اسناد
🔗اینجا بخوانید:
https://irdc.ir/0002R7