🔸به قلم شهیده فائزه رحیمی
راه شهادت اینک بعد از چندین سال در این سرزمین ادامه دارد و خالی از لطف نیست که اشارهای به شهادت دو پاسداری داشته باشیم که در این روز های پایانی سال از بین ما پرکشیدند و خدایی شدند امید آنکه در پی فرعیات دنیا خودمان را گم نکنیم بتوانیم به توصیه شهید کاظمی مبنی بر اینکه همچون یک شهید زیست کنیم و شهید زنده باشیم عمل کنیم.
شهیده دانشجومعلم فائزه رحیمي ✨
#پویشوصیتنامهخوانی🪴
📍کنگره ملی شهدای دانشجو معلم استان مرکزی
#کنگره_شهدا_دانشجو_معلم
#بسیج_دانشجویی_فرهنگیان_استان_مرکزی
🆔 @basij_cfu_zka
((در ظلمت این مسیر غوغا کردی))
با خونِ خود این عشق هویدا کردی
همراه تمامیِ شهیدان بودی
دلدادگی و عشق تو معنا کردی
تو قافله سالار زمانم بودی
با خون خود این مسیر زیبا کردی
با جان خود ای عشق چه ها کردی تو
شوری به جهان وای تو بر پا کردی
با شهد شهادت چقَدَر زیبایی
((در ظلمت این مسیر غوغا کردی))
🖤شعر از حدیث بیگی دانشجوی پردیس زینب کبری (س) اراک
📌کنگره ملی شهدای دانشجو معلم استان مرکزی
بسم رب شهداء و الصدیقین
آن یک نفر
آرام ، آرام در میان مسیر گلزار درحال حرکت بودیم
نگاه به چهره ها که میکردیم
یکی غرق در خودش بود و یکی چشمانش برق میزد ، یکی شوق دیدار مزار حاج قاسم را داشت و یکی خودش را برای عهد بستن با سردار آماده میکرد
غرق در چهره کودکانی بودیم که سربازان آینده این مرز و بوم هستند که ناگهان !
صدایی آمد....
ترس تمام وجودمان را فرا گرفتُ ، گویی کوهی از امید در ما فرو ریخت و تک تک سلول هایمان از ترس لرزید
نباید گریه میکردم ...
نباید !
در آنجا کودکانی بودند که نگاهشان به ما بزرگ تر ها بود
کمی بر خودمان مسلط که شدیم و به سمت جنگل های اطراف رفتیم
گویی وارد یک فیلم سینمایی شده بودیم
حال و هوای عجیبی بود ، گویی در هوا ، گرد ترس و نگرانی پخش کرده بودند
نمیدانم ...
خدارا شکر کنم که زنده ام و فرصتی دوباره برای زندگی دارم ، یا نمیدانم از خدا گله کنم که چرا من نه ...
چرا من شهید نشده ام
اما این را خوب میفهمم این یک فرصت دوباره بود ،فرصتی برای بهتر شدن ..
فرصتی برای جبران ....
وارد ورزشگاه که شدیم
از تمام پردیس ها بودند ،از همان اول
از ما میپرسیدند
فائزه رو دیدید ؟
از فائزه خبری دارید ؟
اما کسی خبری نداشت ...
کسی نمیدانست ، آخرین نفری که به دنبال دانشجو ها بود تا کسی جا نماند ، خودش کجا مانده !
در این میان یک چیز بیشتر از همه ما را نگران میکرد
کسی داخل گروه پیام داد
کسی از دانشجویان نسیبه خبر داره ؟
گفتیم :
همه هستند به جز یک نفر
آن یک نفر ، کجاست ؟ چرا نمی آید ؟
چرا تلفنش را جواب نمیدهد!
ساعتی گذشت و نگرانی خانواده فائزه بیشتر شد ...
ساعتی گذشت و دلهره و ترس را میشد در تک تک چهره های دوستان فائزه دید
ساعتی گذشت ، که خوابگاه را ماتم فرا گرفت و خبر شهادت فائزه آمد ...
صدای گریه و فغان خوابگاه را فرا گرفته بود
فرقی بین کسی که فائزه را میشناخت با کسی که نمیشناخت وجود نداشت ، همه گریه میکردند گویی عزیز خود شهید شده
یکی ، یک گوشه نشسته بود آرام آرام گریه میکرد
عده ای گوشه ای نشسته بودند و برای دل مادر فائزه قرآن میخوانند
مادری که کادو روز مادرش ، از این پس او را مادر شهیده فائزه رحیمی خوانده شدن ، بود
و دوستانش...
همسفرانی که اینبار به جای خاطره خوش
باید با خود اشک و آه و جای خالی فائزه را به سوغات می برندند
فائزه رفت ....
فائزه پر کشید و رفت ..
فائزه ای که خودش پای کار ، شهدا بود
شهید شد ...
فائزه ، ۱۰۳۰ امین شهید دانشجو معلم کل کشور شد ، انگار کنگره شهدای دانشجو معلم همین یک دانه گل را نیز داشت تا تکمیل تر گردد
فائزه خود یک الگویی تازه شد
فائزه رفت
تا تلنگری برای نه تنها ما دانشجو معلمان بلکه تمامی انسان ها باشد ....
تلنگری که از دنیا چه میخواهیم ؟
چه میخواهیم کنیم ؟
چگونه میتوانیم درس ایثار و فداکاری را به دانش آموزان مان یاد دهیم ؟
نمیدانم الان به دانشجو معلمان تبریک بگویم یا تسلیت !
فقط این را میدانم مسئولیتمان بیشتر شد !
این را میدانم باید بیشتر روی خود کار کنیم
برای شهید شدن ، اول باید شهید بود
📌کنگره ملی شهدای دانشجو معلم استان مرکزی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 #هماکنون | *انتظار دانشجویان برای ورود پیکر مطهر دانشجومعلم شهیده فائزه رحیمی*
📍فرودگاه مهرآباد
✔️رستا، رسانه تعلیم و تربیت ایران
Rastakhabar.ir
@rastaa_news