eitaa logo
|🟥🟥🟥 مرصاد 🟥🟥🟥|
2.6هزار دنبال‌کننده
99.7هزار عکس
65.3هزار ویدیو
411 فایل
بصیرت تشخیص حق از باطل نیست بصیرت تشخیص حق از حق نماست 🔴 هدف کانال مرصاد جهادتبیین براساس رهنمودهای مقام معظم رهبریست. @marsad ➤‏჻჻჻✺ 🔴 مشتاقانه پذیرای انتقادات سازنده شمائیم: https://eitaa.com/sa_re_mi
مشاهده در ایتا
دانلود
شب جمعه که شود جرم و خطا می بخشند دست خالی نرو با شوق بیا می بخشند این کریمان همه احوال مرا می پرسند این کریمان همه عصیان مرا می بخشند ثروتِ فقر که دارم همه سرمایه ام است اغنیا را به نیاز فقرا می بخشند رزق ما را برسانید ز بازار نجف از همان سفره که نعمت به گدا می بخشند مطمئناً سببش یک نظر فاطمه است قطره اشکی که بر این بی سروپا می بخشند ای گنهکار بیا و به خودت سخت نگیر مثل فطرس به تو هم بال دعا می بخشند یازده ماه اگر بار گناه آوردی آخر ماه خدا آنهمه را می بخشند نوکری گریه کنان گفت اباعبدالله کِی به ما تذکره ی کرببلا می بخشند مادرت گفت فدای لب عطشان حسین همه را بین فغانش به خدا می بخشند : 💔 در جوار حرمش هرکه دعاگوست، بگو جای ما در وسط صحن فقط گریه کند ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، 🌷🌷 .
هدایت شده از خ. پاسندی
از دست هجر، دلهره دارم، چه می شود❓ آقا بگو که آخر کارم چه می شود❓ یابن الحسن سیاه شده زندگی، اگر... پایان دهی بر این شب تارم، چه می شود❓ چیز زیادی از تو نمی خواهم ای کریم بنشینی از کرم به کنارم، چه می شود❓ بی ارزشم قبول ولی لطف کن بیا... هنگام مرگ سوی مزارم، چه می شود❓ نذرم نشد ادا که شوم زائر رضا با این بساط، قول و قرارم چه می شود❓ دلتنگ کربلا شدم و جنة الحسین سر روی مرقدش بگذارم چه می شود❓ لطفی کن و مرا برسان زیر قبه اش با هیچ چیز کار ندارم چه می شود❓ جانم فدای دلهره ی غریب می گفت: جسمِ بی سر یارم چه می شود❓ از من مخواه شمر که لب تر کنم به آب یاد لبان خشک نگارم چه می شود❓ با ضرب تازیانه مرا می بری ولی ظالم بگو به من، کس و کارم چه می شود❓ : 💔 شعرم نفس بریده به لکنت رسیده است ای شرح اضطراب دلـم، جمعه شد بیا سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، آدینتون معطر بنام 🌷 .
هدایت شده از خ. پاسندی
دلم گرفته بهانه، سلام شاه نجف كه قبله گاه دلم، گشته بارگاه نجف تمام صحن علی، بوی فاطمه دارد شمیم سیب بیاید، میان راه نجف صفای هر سحرش، گریه بر غم زهراست به گوش میرسد آرام سوز و آه نجف قدم زده دل شب، در میان نخلستان امان ز كوفه و خونابه های چاه نجف قرار ما همه باب الرضا همان جایی كه سوی شاه خراسان بُوَد نگاه نجف قسم به نم نم اشكم، پس از اذان صبح چقدر بوی حسین میدهد پگاه نجف : دستِ خودم که نیست دلربا شده دل شب به شب برای تو تنگ است سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، روزتون معطر بنام 🌷 .
مادرم در حرمت بین دعا گفت حسین پدرم وقت زیارت بخدا گفت حسین یک نفر در پس دیوار بقیع گفت حسین دیگری درحرم کرب و بلا گفت حسین تربتت گرد شفا و تو طبیب جانها شاه هستی و ببین باز گدا گفت حسین نوکری که به دلش داغ زیارت ماند و ناامید از همه و از همه جا گفت حسین نوکری که به غم عشق تو بیمار شد و بین آن روضه به امید شفا گفت حسین و نمازش که به یاد حرمت میشکند چون به هررکعت خودجای خدا گفت حسین نوکری که سرخود را ز غمت بشکسته نوکری که وسط هروله ها گفت حسین و همان کس که دگربار سفر را بسته با تعجب پدرش گفت کجا گفت حسین صحن سقا، حرم عشق، دم شش گوشه زیر آن قبه و در شور و نوا گفت حسین و همان کس که کنار حرمت جان داد و و همان تک نفس خاتمه را گفت حسین و شب اول قبرش که رسید اربابش نوکرایستاد و به اوگفت شما؟ گفت حسین : 💔 شب جمعه است دلم دوروبر کرببلاست حسرت پیر غلامت، سفر کرببلاست ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ .
باز هم نوکر پر درد سرت آمده است پدر کشور مایی، پسرت آمده است مادرم گفت سلامت برسانم آقا مادرم گفت بیایم و بمانم آقا مادرم گفت بگویم که مرا راه دهی مادرم گفت به من اشک دهی آه دهی رد نکن دست مرا نوکری‌ام در خطر است و دعاهای پدر مادری‌ام در خطر است به کسی ربط ندارد که گدایت هستم که دِلِ سوخته‌ام را به ضریحت بستم به کسی ربط ندارد که گنهکارم من که فقط چشم به دستان شما دارم من پایِ پرونده‌ام امضای تو را میخواهد و دِلِ سوخته دیدار رضا میخواهد ای که از عرش خدا پرچمتان بالاتر من ندیدم بخدا از تو کسی آقاتر : چهارشنبه است ودلم سمت شما افتاده عطرصحن رضوی کل فضا افتاده درو دیوار دلم آینه کاری شده است روی باب الحرَمش نام رضا افتاده سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، 🌷
هدایت شده از خ. پاسندی
جمع ما جمع است در اطراف اين در دورهم كس نديده تا به حال اينقدر نوكر دورهم دانه پاشيده يقينأ صاحب اين خانه كه جمع كرده اين قدر يكجا كبوتر دورهم اكثر اوقات ما در روضه ها طی ميشود جمع كرده عاشقان را شاه بی سر دورهم هر كجا كه پرچمی نصب است با نام حسين می نشينند عاشقان با ديده ی تر دورهم پس به عشق آن علی های حسين ابن علی هی سما كرديم ما با ذكر حيدر دورهم گاه گاهی ميشويم از هم جدا چون بچه ها بچه ها را می نشاند باز مادر دورهم وعده ی ما كربلا، باب الحسين، پائين پا تا بسوزيم از مصيبت های اكبر دورهم : 💔 شب جمعه حرم یــار برای دگـران خوشی لحظه ی دیدار برای دگـران منم و روضه ی گودال و دلی غمدیده چشم بستم به نسیمی ز دعای دگـران ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، 🌷
هدایت شده از خ. پاسندی
بی تو چقدر غصه به عالم اضافه شد باران گرفت و بر دل من غم اضافه شد بالا گرفت دردم و بر زخم انتظار با دست مهربان تو مرهم اضافه شد میخواستم به یاد تو باشم شبانه روز اما بر اضطرارِ دلم کم اضافه شد لعنت به نفْس ِ شعله وری که تمام عمر هم بست دست و بال مرا، هم اضافه شد اصلا برای گریه ی بر داغ دیدنت بر چشم ِ کعبه، چشمه ی زمزم اضافه شد با دست کردگار به خیلِ زنان اگر- -یک زن به نام ِ حضرت مریم اضافه شد تنها بهانه بود که عیسی بیاورد اینگونه در سپاه تو آدم اضافه شد ذکر «بنفسی أنت» به روی لبم نشست در قلب من هوای تو هردم اضافه شد این هفته هم به جمعه رسید و نیامدی😭 بر غیبتت دوباره گمانم اضافه شد : 💔 ترسم که شعر مزار من این شود: او هم جمال یوسف زهرا ندید و رفت😭 سلام عليكم و رحمة الله، آدینتون معطر بنام 🌷 .
هدایت شده از خ. پاسندی
یکه بود و بی حریف، این شد که لشگر باب شد لشگری را کشت، جنگ نابرابر باب شد تیغ بر کف با نقابی از دل لشگر گذشت در عرب، تشبیه ابروها به خنجر باب شد هیبتش را چون موذن داخل محراب دید ابتدای هر اذان الله اکبر باب شد شیعیان توحیدشان را در ولایت یافتند در نماز این شد که بعد از حمد، کوثر باب شد اصلا از وقتی که فهمیدیم کوثر با علیست ختم قرآن بین ما از جزء آخر باب شد گفت پیغمبر انا علمٌ علیٌ بابها در مدینه ناگهان سوزاندن در باب شد😭 هرچه را شد باب کردند، آخرش اما چه شد؟ آخرش حیدر امیرالمومنین ارباب شد : بده برگ امانت را، بزن امضا زیارت را نجف ایوان طلایت را، امیرالمومنین حیدر سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، روزتون معطر بنام 🌷 .
هدایت شده از خ. پاسندی
هردم به آخرین سخنت گریه میکنم یاد غروب و زخم تنت گریه میکنم یکدم بیا ببین که فتادم زپا حسین دائم به غصه و محنت گریه میکنم پیراهنت به سینه گرفتم بیا ببین بر خون روی پیرهنت گریه میکنم یادم نمی رود که چه دیدم به قتلگاه با یاد دست و پا زدنت گریه میکنم در زیر آفتابم و یاد تن توأم از طرز زیر و رو شدنت گریه میکنم شد بوریا کفن به تن نعل خورده ات هر لحظه من،بر آن کفنت گریه میکنم کی میرود، زخاطر من مجلس شراب بر چوب دشمن و دهنت گریه میکنم : عمرم تمام و مدح تو مانده ست ناتمام معنای عشق ست والسلام سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، 🌷
هدایت شده از خ. پاسندی
باز هم نوکر پر درد سرت آمده است پدر کشور مایی، پسرت آمده است مادرم گفت سلامت برسانم آقا مادرم گفت بیایم و بمانم آقا مادرم گفت بگویم که مرا راه دهی مادرم گفت به من اشک دهی آه دهی رد نکن دست مرا نوکری‌ام در خطر است و دعاهای پدر مادری‌ام در خطر است به کسی ربط ندارد که گدایت هستم که دِلِ سوخته‌ام را به ضریحت بستم به کسی ربط ندارد که گنهکارم من که فقط چشم به دستان شما دارم من پایِ پرونده‌ام امضای تو را میخواهد و دِلِ سوخته دیدار رضا میخواهد ای که از عرش خدا پرچمتان بالاتر من ندیدم بخدا از تو کسی آقاتر : چهارشنبه است ودلم سمت شما افتاده عطرصحن رضوی کل فضا افتاده درو دیوار دلم آینه کاری شده است روی باب الحرَمش نام رضا افتاده سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، 🌷
هدایت شده از خ. پاسندی
تنهاترین امام زمین، مقتدای شهر تنها چه میکنی؟ تو کجایی؟ کجای شهر؟ وقتی کسی برای تو تب هم نمی کند دیگر نسوز این همه آقا به پای شهر تو گریه میکنی و صدایت نمی رسد گم می شود صدای تو در خنده های شهر تهمت، ریا و غیبت و رزق حرام و قتل ای وای من چه می کشی از ماجرای شهر دلخوش نکن به خودت بیا با این همه گناه نگیرد دعـای شهر اینجا کسی برای تو کاری نمی کند فهمیده ام که خسته ای از ادعای شهر گاه از نبودنت مثلا گریه می کنند شرمنده ام، از این همه کذب و ادای شهر هر روز دیده می شوی اما کسی تو را نشناخت ای غریبه ترین آشِنای شهر ، گریه ی بی اختیار من آقا دلـم گرفته شبیه هوای شهر : 💔 افسوس میخورم که غایبم از انتظار تو شرمنده بی سلام رد شده ام از کنار تو سلام عليكم و رحمة الله، آدینتون معطر بنام 🌷
گرچه در مظلومیت احساس غربت می‌کنیم‌ میرسد از راه، روزی که قیامت می‌کنیم ‌میرسد روزی که می‌سازیم، صحنت را حسن؟ بعد از آن درباره‌اش هر روز، صحبت می‌کنیم از مزارت گَردِ غم یک روز، جارو می‌شود خاکهای روی آن را مُهر تربت می‌کنیم ما حصارِ ظلم رااز دورِ قبرت می‌کَنیم زائرانت رااز این دیوار، راحت می‌کنیم عاقبت یک روز، از درگاهِ پرچمِ گنبدْ طلایت را زیارت می‌کنیم عاقبت یک روز، رو به گنبدت میایستیم دست بر سینه به تو عرض ارادت می‌کنیم لذتِ بوسیدنِ دستِ ضریحت را حسن با تمام ساکنان عرش، قسمت می‌کنیم : حسن امام من است و منم گدای حسن تمام هفته فـدای دوشنبه های حسن سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، 🌷 .