eitaa logo
|🟥🟥🟥 مرصاد 🟥🟥🟥|
2.6هزار دنبال‌کننده
99.7هزار عکس
65.4هزار ویدیو
411 فایل
بصیرت تشخیص حق از باطل نیست بصیرت تشخیص حق از حق نماست 🔴 هدف کانال مرصاد جهادتبیین براساس رهنمودهای مقام معظم رهبریست. @marsad ➤‏჻჻჻✺ 🔴 مشتاقانه پذیرای انتقادات سازنده شمائیم: https://eitaa.com/sa_re_mi
مشاهده در ایتا
دانلود
📙 داستان کوتاه حضرت معصومه علیهاالسلام 🇮🇷 امام کاظم علیه السلام ، ۳۷ تا بچه داشتند . 🇮🇷 که دوتای آنها ، 🇮🇷 از زنی به نام نجمه خاتون بودند . 👈 یکی امام رضا شد ودیگری حضرت معصومه . 🇮🇷 نام حضرت معصومه ، فاطمه بود . 🇮🇷 امام کاظم ، دو دختر دیگه هم داشتند 🇮🇷 که نامشان فاطمه بود 🇮🇷 و از زنان دیگرش بودند . 🇮🇷 به خاطر همین به حضرت معصومه ، 🇮🇷 که از همه آنها بزرگتر بود 🇮🇷 فاطمه کبرا می گفتند . 🇮🇷 لقب معصومه را ، برادرشان امام رضا ، 🇮🇷 به ایشان دادند . 🇮🇷 حضرت معصومه ، هم دختر امام بود 🇮🇷 هم خواهر امام ( امام رضا علیه السلام ) 🇮🇷 و هم عمه امام ( امام جواد علیه السلام ) 🇮🇷 امام رضا علیه السلام ، 🇮🇷 ۲۵ سال از خواهرشان بزرگتر بودند 🇮🇷 چون سال ۱۴۸ به دنیا آمدند 🇮🇷 و حضرت معصومه نیز ، 🇮🇷 در سال ۱۷۳ به دنیا آمد . 🇮🇷 حضرت معصومه ، شش ساله بود 🇮🇷 که پدرشان امام کاظم علیه السلام ، 🇮🇷 به دستور هارون بدجنس ، زندانی شدند . 🇮🇷 حضرت معصومه ، از همان شش سالگی ، 🇮🇷 تحت تربیت و سرپرستی امام رضا قرارگرفت 🇮🇷 امام کاظم ، بعد از مدتی آزاد شدند . 🇮🇷 و دوباره به دستور هارون ، زندانی شدند 🇮🇷 وقتی حضرت معصومه ده ساله شدند 🇮🇷 پدرشان در زندان هارون ، شهید شدند . 🇮🇷 در سال ۲۰۰ هجری قمری ، 🇮🇷 حضرت معصومه ، ۲۷ ساله شده بود 🇮🇷 حاکم آن زمان ، مامون عباسی بود 🇮🇷 پادشاهی ظالم ، قاتل و بدجنس . 🇮🇷 که امام رضا را ، به زور و اجبار ، 🇮🇷 از وطن و خانه و خانواده اش ، جدا کرد . 🇮🇷 و با نامه ها و پیام های تهدیدآمیزش ، 🇮🇷 امام رضا را به خراسان دعوت کرد . 🇮🇷 به دروغ ، در نامه ها برای امام می نوشت : 🔥 که من دلم برایت تنگ شده 🔥 تو پسرعموی من هستی ، تو عزیز من هستی 🔥 بیا تا خودت پادشاه شوی و... 🇮🇷 اما این حاکم بدجنس ، 🇮🇷 در دلش می خواست امام رضا را بکشد . 🇮🇷 امام ، از سر مجبوری ، دعوتش را پذیرفت . 🇮🇷 و با کاروانی که مامون فرستاده بود 🇮🇷 به خراسان و مشهد ، سفر کرد . 🇮🇷 اما حضرت معصومه ، تنها شد . 🇮🇷 خیلی دلش برای برادرش تنگ شده بود . 🇮🇷 هر شب ، به یاد برادرش گریه می کرد . 🇮🇷 یک سال گذشت 🇮🇷 و هیچ خبری از امام رضا نشد . 🇮🇷 حضرت معصومه دیگر طاقت نیاورد . 🇮🇷 بار سفر بست و با چند نفر از برادرانش ، 🇮🇷 چند زن ، چند نفر از پسر عموهایش ، 🇮🇷 و با خدمتکارانش ، به ایران سفر کرد . 🇮🇷 و به شوق دیدار بهترین برادر دنیا ، 👈 عازم خراسان شد . 🇮🇷 وقتی که به ساوه رسیدند . 🇮🇷 ماموران خبیث مامون ، 🇮🇷 به کاروان حضرت معصومه حمله کردند . 🇮🇷 و بیشتر همراهان او را به شهادت رساندند . 🇮🇷 حضرت معصومه هم به سختی بیمار شد . 🇮🇷 اما ترس از ندیدن برادرش ، 🇮🇷 و ترس از حمله دوباره ماموران ، 👈 او را بیمارتر می کرد . 🇮🇷 در اینجا به یاد پدرش افتاد که می گفت : 🕌 ما در قم ، 🕌 شیعیان و طرفداران خیلی خوبی داریم 🇮🇷 به خاطر همین ، از همراهانش پرسید : 🕌 از این مکان تا قم ، چقدر راه است ؟ 🇮🇷 همراهانش گفتند : ده فرسخ 🇮🇷 حضرت معصومه به همراهانش دستور داد 🇮🇷 تا به طرف قم حرکت کنند . 🇮🇷 خبر آمدن حضرت معصومه ، 🇮🇷 به مردم قم و پسران سعد رسید . 🇮🇷 همگی با گل و شیرینی ، 🇮🇷 به استقبال حضرت معصومه رفتند . 🇮🇷 پیرمردی به نام موسی بن خزرج ، 🇮🇷 به کاروان رسید 🇮🇷 و خوش آمدگویی گرمی کرد . 🇮🇷 سپس شتر حضرت را گرفت 🇮🇷 و به خانه خودش برد . 🇮🇷 و با کمال افتخار ، 🇮🇷 از این بانو ، پذیرایی نمود . 🇮🇷 اما بعد از ۱۷ روز ، 🇮🇷 به خاطر دوری و دلتنگی از برادرش ، 🇮🇷 و از دست دادن همراهانش ، 🇮🇷 و غم و اندوه و گریه بسیار ، از دنیا رفتند . 🌷
📙 داستان کوتاه حضرت معصومه علیهاالسلام 🇮🇷 امام کاظم علیه السلام ، ۳۷ تا بچه داشتند . 🇮🇷 که دوتای آنها ، 🇮🇷 از زنی به نام نجمه خاتون بودند . 👈 یکی امام رضا شد ودیگری حضرت معصومه . 🇮🇷 نام حضرت معصومه ، فاطمه بود . 🇮🇷 امام کاظم ، دو دختر دیگه هم داشتند 🇮🇷 که نامشان فاطمه بود 🇮🇷 و از زنان دیگرش بودند . 🇮🇷 به خاطر همین به حضرت معصومه ، 🇮🇷 که از همه آنها بزرگتر بود 🇮🇷 فاطمه کبرا می گفتند . 🇮🇷 لقب معصومه را ، برادرشان امام رضا ، 🇮🇷 به ایشان دادند . 🇮🇷 حضرت معصومه ، هم دختر امام بود 🇮🇷 هم خواهر امام ( امام رضا علیه السلام ) 🇮🇷 و هم عمه امام ( امام جواد علیه السلام ) 🇮🇷 امام رضا علیه السلام ، 🇮🇷 ۲۵ سال از خواهرشان بزرگتر بودند 🇮🇷 چون سال ۱۴۸ به دنیا آمدند 🇮🇷 و حضرت معصومه نیز ، 🇮🇷 در سال ۱۷۳ به دنیا آمد . 🇮🇷 حضرت معصومه ، شش ساله بود 🇮🇷 که پدرشان امام کاظم علیه السلام ، 🇮🇷 به دستور هارون بدجنس ، زندانی شدند . 🇮🇷 حضرت معصومه ، از همان شش سالگی ، 🇮🇷 تحت تربیت و سرپرستی امام رضا قرارگرفت 🇮🇷 امام کاظم ، بعد از مدتی آزاد شدند . 🇮🇷 و دوباره به دستور هارون ، زندانی شدند 🇮🇷 وقتی حضرت معصومه ده ساله شدند 🇮🇷 پدرشان در زندان هارون ، شهید شدند . 🇮🇷 در سال ۲۰۰ هجری قمری ، 🇮🇷 حضرت معصومه ، ۲۷ ساله شده بود 🇮🇷 حاکم آن زمان ، مامون عباسی بود 🇮🇷 پادشاهی ظالم ، قاتل و بدجنس . 🇮🇷 که امام رضا را ، به زور و اجبار ، 🇮🇷 از وطن و خانه و خانواده اش ، جدا کرد . 🇮🇷 و با نامه ها و پیام های تهدیدآمیزش ، 🇮🇷 امام رضا را به خراسان دعوت کرد . 🇮🇷 به دروغ ، در نامه ها برای امام می نوشت : 🔥 که من دلم برایت تنگ شده 🔥 تو پسرعموی من هستی ، تو عزیز من هستی 🔥 بیا تا خودت پادشاه شوی و... 🇮🇷 اما این حاکم بدجنس ، 🇮🇷 در دلش می خواست امام رضا را بکشد . 🇮🇷 امام ، از سر مجبوری ، دعوتش را پذیرفت . 🇮🇷 و با کاروانی که مامون فرستاده بود 🇮🇷 به خراسان و مشهد ، سفر کرد . 🇮🇷 اما حضرت معصومه ، تنها شد . 🇮🇷 خیلی دلش برای برادرش تنگ شده بود . 🇮🇷 هر شب ، به یاد برادرش گریه می کرد . 🇮🇷 یک سال گذشت 🇮🇷 و هیچ خبری از امام رضا نشد . 🇮🇷 حضرت معصومه دیگر طاقت نیاورد . 🇮🇷 بار سفر بست و با چند نفر از برادرانش ، 🇮🇷 چند زن ، چند نفر از پسر عموهایش ، 🇮🇷 و با خدمتکارانش ، به ایران سفر کرد . 🇮🇷 و به شوق دیدار بهترین برادر دنیا ، 👈 عازم خراسان شد . 🇮🇷 وقتی که به ساوه رسیدند . 🇮🇷 ماموران خبیث مامون ، 🇮🇷 به کاروان حضرت معصومه حمله کردند . 🇮🇷 و بیشتر همراهان او را به شهادت رساندند . 🇮🇷 حضرت معصومه هم به سختی بیمار شد . 🇮🇷 اما ترس از ندیدن برادرش ، 🇮🇷 و ترس از حمله دوباره ماموران ، 👈 او را بیمارتر می کرد . 🇮🇷 در اینجا به یاد پدرش افتاد که می گفت : 🕌 ما در قم ، 🕌 شیعیان و طرفداران خیلی خوبی داریم 🇮🇷 به خاطر همین ، از همراهانش پرسید : 🕌 از این مکان تا قم ، چقدر راه است ؟ 🇮🇷 همراهانش گفتند : ده فرسخ 🇮🇷 حضرت معصومه به همراهانش دستور داد 🇮🇷 تا به طرف قم حرکت کنند . 🇮🇷 خبر آمدن حضرت معصومه ، 🇮🇷 به مردم قم و پسران سعد رسید . 🇮🇷 همگی با گل و شیرینی ، 🇮🇷 به استقبال حضرت معصومه رفتند . 🇮🇷 پیرمردی به نام موسی بن خزرج ، 🇮🇷 به کاروان رسید 🇮🇷 و خوش آمدگویی گرمی کرد . 🇮🇷 سپس شتر حضرت را گرفت 🇮🇷 و به خانه خودش برد . 🇮🇷 و با کمال افتخار ، 🇮🇷 از این بانو ، پذیرایی نمود . 🇮🇷 اما بعد از ۱۷ روز ، 🇮🇷 به خاطر دوری و دلتنگی از برادرش ، 🇮🇷 و از دست دادن همراهانش ، 🇮🇷 و غم و اندوه و گریه بسیار ، از دنیا رفتند . 🌷
حضرت معصومه سلام الله علیها ✅ مدح و میلادیه شهر قم بو گجه اولوب چراغان عرش و فرشی دوتوبدی نور یزدان قلبه صفاسن_خانم درده دواسن_خانم دامنیوی دوتوبدی شیعه عاجزانه برات کربلا بیزه ویر عیدیانه معصومه جان معصومه جان معصومه جان خانم یا معصومه ----------------- موسیه جعفرین بالاسی گلدی البشاره،ئورک صفاسی گلدی قلبه صفاسن_خانم درده دواسن_خانم دامنیوی دوتوبدی شیعه عاجزانه برات کربلا بیزه ویر عیدیانه معصومه جان معصومه جان معصومه جان خانم یا معصومه ---------------— ای امام رضایه روح و ریحان او گوزل مقدمیوه شیعه قربان قلبه صفاسن_خانم درده دواسن_خانم دامنیوی دوتوبدی شیعه عاجزانه برات کربلا بیزه ویر عیدیانه معصومه جان معصومه جان معصومه جان خانم یا معصومه ----------------- گوزیاشی عاشقان یوزه الللر عاشقان بقیع،قوما گلللر قلبه صفاسن_خانم درده دواسن_خانم دامنیوی دوتوبدی شیعه عاجزانه برات کربلا بیزه ویر عیدیانه معصومه جان معصومه جان معصومه جان خانم یا معصومه ✍️ بهلول حبیبی زنجانی
⭕️زیارت (سلام الله علیها) 🔻در عجبم که اسلام را دینی ضد زن معرفی می‌کنند و این واقعیت بزرگ را سانسور می‌کنند که همه بزرگان، همه علما و همه مراجع برای تقرب به خدا به زیارت یک بانو می روند... 🌺 بر همه دختران سرزمینم مبارک 🌺
دخترت را نوازش کن! 💠 نوازش کردن فرزند یکی از مستحبات بزرگ است؛ به خصوص نسبت به دختران [در این باره] روایت داریم. روح دختر خیلی لطیف است، احتیاج به نوازش دارد...دختر شیرینی زندگی‎اش را آغوش مادرش می‎بیند. بهترین دوست خودش را مادرش می‎بیند...اگر مشکلی هم برایش پیش بیاید اول به مادرش می‎گوید. ۱۳۹۴/۰۳/۰۲ 🌸
➕داستان کرامت حضرت معصومه "علیهاالسلام"|قسمت دوم 🌼شیفت خدمتم بود و توی صحن عتیق روبروی ایوون طلا داشتم زائرا رو راهنمایی میکردم که یه روحانی با حالتی مستاصل اومد سمتمو بعد از سلام و علیک، گفت یه خواهشی دارم ازتون. میشه بیای و سفارش منو به خانم بکنی که مشکلمو حل کنه؟ 🌸به خاطر روحانی بودنش، اول حیا کردم و امتناع کردم اما بعد که اصرار حاج آقا رو دیدم قبول کردم و همراهش رفتم کنار ضریح. به خانم عرض کردم: بی بی جان ایشون مشکلی دارن و منِ روسیاه رو بخاطر این که خادم شما هستم واسطه قرار دادن. منم به عنوان خادم و نوکرتون، ازتون می خوام که مشکل این آقا رو حل کنید. حاج آقا ازم تشکر کرد و رفت. 🌼چند روز بعد همون روحانی با یه دختربچه، پرس و جو کنان منو پیدا کرد و اومد پیشم. تا به من رسید با خوشحالی بغلم کرد و ازم تشکر کرد. فهمیدم که مشکلش حل شده. کنجکاو شدم و ماجرا رو پرسیدم. 🌺اشاره ای به دختربچه همراهش کرد و گفت ما ساکن تهرانیم. این دخترمه و پارسال توی تصادف از کمر به پایین فلج شد. خیلی دوا و دکتر کردیم و نتیجه نگرفتیم. دکترا هم دیگه جوابش کردن. تو این مدت خیلی اومدم قم که شفای بچه مو بگیرم اما خبری نمیشد. تا این که دفعه پیش به دلم افتاد یکی از خادمای بی بی رو واسطه قرار بدم و اینم نتیجه اش ... دخترم صحیح و سالم. . 🌼خیلی احساس غرور کردم و به خودم بالیدم که نوکریِ چنین خانم بزرگواری رو می کنم... ┄┄┅┅•➰🍃🌸🍃➰•┅┅┄┄
➕داستان کرامت حضرت معصومه "علیهاالسلام"|قسمت اول 🌸 مدتی بود درد کلیه داشتم و اهمیتی نمی دادم. تا این که دردش خیلی شدید شد و رفتم دکتر. بعد از انجام آزمایشات و گرفتن عکس، معلوم شد کلیه ام سنگ سازه و یه سنگ خیلی بزرگ تو کلیه ام هست که با دفع طبیعی از بین نمیره. دکترا گفتن حتما باید عمل یا سنگ شکن بشه. 🌺 من هم که وضع مالی خوبی نداشتم و از عهده هزینه عمل بر نمی اومدم فعلا دست نگه داشتم. 🌼 نوبت شیفت خدمت افتخاری ام تو حرم بود. قبل شیفت وضو گرفتم که برم سر پستم. چشمم افتاد به گنبد حضرت معصومه علیها السلام. دلم شکست. تو دلم گفتم : بی بی جان. من که جز تو کسی رو ندارم. خودتم می دونی که پول عمل رو ندارم. خودت یه کارش بکن! لباس خادمی رو پوشیدم و رفتم سر پستم. 🌸 چند روز گذشت و کم کم دردم آروم شد. رفتم پیش دکتر که گفت اگه واقعا درد نداری یعنی سنگ دفع شده اما امکان نداره سنگ به اون بزرگی دفع شده باشه. مجدد برام یه سری آزمایش و سی تی نوشت. آزمایشات رو که انجام دادم و دکتر دید، در کمال ناباوری گفت که خبری از سنگ توی کلیه نیست! 🌺 اونجا فهمیدم که بزرگترین دردهای عالم رو هم که داشته باشی تو حرم این خانم درمان میشه!