~🕊
[خندھ و جنگ!
با هم سـازگاࢪۍ نداࢪند
اما شـوخے و خندھ از وجوھ غاݪب
فࢪهنگ جبھھ هاۍ ما بود ツ]☘️-
#صبحټونبھزیبایـےݪبخندشـھدا🧡
#دݪاټون_شـھدایـے✨⚘
.
.
🌱|@martyr_314
•••••
{ يَـا مَنْ يُعـِزُّ مَنْ يَشـَاء }
ای آنکــه عـزیـز مےڪند
هر ڪسے را که بخواهد
#جوشن_ڪبیر
🌱|@martyr_314
~🕊
⚘در جلسهای که با نیروهای حزبالله داشتیم،
در اتاقی دور میزی بزرگ نشسته بودیم که ذوالفقار، مسئول و یکی از فرماندهان نیروهای حزبالله وارد شد.
به من اشاره کرد و پرسید: اسمت چیه؟
حسن که بغلدست من بود گفت: با من هستین؟ گفت: نه. بغلیت رو میگم.
⚘همه تعجب کرده بودند. من گفتم: کمیل.
بعد چیزی به مترجم گفت که متوجه آن نشدم. مترجم رو به من گفت: ایشون میگن تو شهید میشی!
⚘بعد ذوالفقار به عکسهایی که روی دیوار اتاق بود اشاره کرد و گفت: من به همه اینا گفتم شهید میشن و شدن. من از خجالت سرم را پایین انداختم. همه داشتند با هم پچپچ میکردند.
بعد هم پرسید: توی تیم هجوم هستی؟
مترجم گفت: آره، از بچههای شناساییه.
دوباره گفت: مطمئن باش در هجوم اول شهید میشی
⚘با شنیدن این حرفها دیگر دل توی دلم نبود.
از اینجا به بعد جلسه را اصلا نفهمیدم چطور گذشت.
جلسه که تمام شد رفتم پیش ذوالفقار. بهش گفتم: اگه شهید نشم، میام پیشت و ازت شکایت میکنم و یقهات رو میگیرم!
مترجم که حرفهایم را برایش ترجمه کرد، خندید. گفت: من و تو هر دو شهید میشیم..
#شهید_سعید_علیزاده♥️🕊
#سالروز_شهادت✨
🌱|@martyr_314