#شهیدانہ
یکی از همکلاسی هایم بود که
قبل از ماهم جبهه آمده بود ولی اینبار
بهش اسلحه نمی دادند،
بعدا فهمیدیم موجی بوده و
میترسیدند مسلحش کنند.
خودش رفته بود یک لوله اگزوز
پیدا کرده بود،زده بود به خط!
چندتا عراقی هم اسیر کرده بود،
با همان لوله اگزوز!
از اسرا که جریان را پرسیدیم گفتند:
«فکر کردیم سلاح جدید است،
تسلیم شدیم.»
🌱|@martyr_314
~🕊
🌴#برگیازخاطرات✨
🌿حـفظ بیت المال...
✨همیشه مواظب بودکه ذره ای از مال بیت المال برای امورشخصی استفاده نشود....
✨برای انجام فعالیتهای رزمی بسیج ؛رزمایش داشتیم. قرارشدمن وپویا،برای انجام کارها ماشینی ازبخشداری بگیریم
✨پویاماشین راتحویل گرفت.درب ماشین افتادگی داشت وسپرش هم شکسته بودماشین رابه تعمیرگاه بردتاتعمییرش کندسپرش راهم عوض کرد.
✨به پویاگفتم "ماکه هنوزازماشین استفاده نکردیم !!"
پویاابرازداشت "ماشین برای بیت مال المال هست هرچه هم خرجش کنیم جای دوری نمیرود"
✍🏻به راویت دوست
#شهیدپویاایزدی
🌱|@martyr_314
~🕊
🌿#ڪݪام_شـھید💌
بگو بیسیم چی
بگو! برای مان
از نوایِ خوش الحان ملکوتیان
بگو قصهی شکرخند لب و
طنازی چشمانت را ...
ازتان دور افتاده ایم
گیر افتاده ایم ...
در گردابِ بدمستی خنیاگران دنیا
#شهیدمحمودقندهاری
🌱|@martyr_314
~🕊
🌴#برگیازخاطرات✨
🍃با اینکه پدرم از پیش ما رفت ولی حضورش را در جمع خودمان حس میکنیم. پدرمان اخلاق خوبی داشت و در هر زمینه به ما کمک می کرد، هر وقت به من سر می زد کمی یا کسری در زندگی من می دید بدون اینکه بگوید برایم تهیه می کرد و می آورد.
🍃خیلی ما را به نقاشی و خطاطی و مباحث هنری تشویق میکرد هر وقت میخواست برای مناسبتی مانند تولد هدیهای بدهد وسیله هنری مانند آب رنگ و... میگرفت.
🍃پدر هیچ وقت برای کارهای واجب ما را مجبور نمیکرد و در زمان تکلیف و سن بلوغ پدرم برایم یک سجاده و چادر خرید و هدیه داد که من خیلی خوشحال شدم. در عالم کودکی من حجاب را با هدیه پدرم آموختم.
✍🏻به راویت دختر
#شهیدعبدالکریماصلغوابش
🌱|@martyr_314