11.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شهدا را با خواندن زیارتنامه شان زیارت کنید .
🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ
🌷 اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ
🌷اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ
🌷 اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ
🌷 اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ
🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَهَ سَیِّدَهِ نِسآءِ العالَمینَ
🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ
🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ
🌷بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم
🌷وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم
وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا
🌷فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکم
شهید مدافع حرم ابوالفضل شیروانیان
تاریخ تولد: 28 شهریور 1362
محل تولد: اصفهان
هدف: دفاع از حرم زینبی
تاریخ شهادت: 23 آذر 92
زندگینامه شهیدابوالفضل شیروانیان
وی متولد سال 1362 و فرزند سردار سرتیپ پاسدار مجتبی شیروانیان مدیرکل بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس استان اصفهان است که از وی یک پسر چهار ساله به یادگار مانده است. شهید شیروانیان، از مدافعان حرم عقیله بنی هاشم حضرت زینب (س) بود که داوطلبانه و در هنگام مقابله با تروریستهای تکفیری در سوریه به شهادت رسیده رسید. مصاحبه با همسر شهید مدافع حرم ابوالفضل شیروانیان بوی عطر شهید، قبل از اعزام پاسدار حریم عشقند مرزداران بینشان عاشقی و آنها که جان را به تحفه نور میبخشند و لبخند الهی را از گوشه حرم زینبی از آن خود میسازند. آنجا حرم دلدادگی است و اینجا حریم یادسپاری و از این رو زین پس همسفر خاطراتی خواهیم شد از ماندگاران شهدای مدافع حرم که عطر حرم زینبی را برایمان تازه میسازند. همانا پیچک خاطراتی چنین درسآموز از مردانی الهی ما را به قلب زندگی رهسپار میکند و همراهی با نگاه مردانی که نگاهبان امنیت و استقلال کشور در آن سوی مرزها هستند، خوانش کتاب برجستهای است از متن زندگی. اولین دیدار با نفسهای همیشه زنده شهید مدافع حرم؛ ابوالفضل شیروانیان خواهد بود و گفتههای زهرا رشادی، همسر محترم ایشان یادآور روزهایی از بیقراری جوانی است که سودای پرواز به آسمان داشت. با این مقدمه سراغ پاسخهای همسر شهید در گفتوگو با خانم خدابخشدهقی میرویم؛ گفتنی است استفاده از این مطالب توسط رسانههای دیگر با ذکر منبع، صورتی ارزنده خواهد یافت. زهرا رشادی: چند هفته قبل از رفتن به آخرین سفرش به سوریه در هوای سرد آبان ماه با هم به گلزار شهدای اصفهان رفتیم، پاتوق همیشگیمان قطعه شهید خرازی بود. ارادت خاصی به شهید حاجحسین خرازی داشت. کنار قبر شهید چند دقیقهای نشستیم. همان جا که نشسته بود گفت: «زهرا این قطعه آرامگاه من است، بعد از شهادتم مرا اینجا به خاک میسپارند.» نمیدانستم در برابر حرف ابوالفضل چه بگویم. سکوت همراه بغض را تقدیم نگاهش کردم. هر بار که به ماموریت میرفت، موقع خداحافظی موبایل، شارژر موبایل یا یکی از وسایل دمدستی و ضروریاش را جا میگذاشت تا به بهانه آن بازگردد و خداحافظی کند. اما دفعه آخر که میخواست به سوریه برود حال و هوای بسیار عجیبی داشت. همه وسایلش را جمع کردم. موقع خداحافظی بوی عطر عجیبی داشت. گفتم «ابوالفضل چه عطری زدی که اینقدر خوشبو است؟» گفت «من عطر نزدهام!» برایم خیلی جالب بود با اینکه عطری به خودش نزده اما این بوی خوش از کجا بود. آن روز با پدر و مادرش به ترمینال رفت. مادرشان میگفتند وقتی ابوالفضل سوار ماشین شد بوی عطر عجیبی میداد، چند مرتبه خواستم به پسرم بگویم چه بوی عطر خوبی میدهی اما نشد و پدرشان هم میگفتند آن روز ابوالفضل عطر همرزمان شهید را میداد و بوی عطرش بوی تابوت شهدا بود. موقع خداحافظی نگاه آخرش به گونهای بود که احساس کردم از من، مهدی پسرمان و همه آنچه متعلق به ما دوتاست دل کنده است. گفتم «ابوالفضل چرا اینگونه خداحافظی میکنی؟ نگاهت، نگاه دل کندن است» شروع کرد دل مرا به دست آوردن و مثل همیشه شوخی کرد. گفت: «چطور نگاه کنم که تو احساس نکنی حالت دل کندن است؟!» اما هیچ کدام از این رفتارهایش پاسخگوی بغض و اشکهای من نبود. وقتی میخواست از در خانه برود به من گفت «همراه من به فرودگاه نیا» و رفت. برعکس همیشه پشت سرش را نگاه نکرد. چند دقیقه از رفتنش گذشت. منتظر بودم مثل همیشه برگردد و به بهانه بردن وسایلش دوباره خداحافظی کند. انتظارم به سر رسید. زنگ زدم و گفتم این بار وسیلهای جا نگذاشتهای که به بهانهاش برگردی و من و مهدی را ببینی. گفت «نه عجله دارم، همه وسایلم را برداشتم» 13 روز بعد از اینکه رفته بود، شنبه صبح بود تلفن زنگ زد، ابوالفضل از سوریه بود. شروع کردم بیقراری کردن و حرف از دلتنگی زدن. گفت: «زهرا جان ناراحت نباش، احتمال بسیار زیاد شرایطی پیش میآید که ما را دوشنبه برمیگردانند. شاید تا آن روز نتوانم با شما صحبت کنم، اگر کاری داری بگو تا انجام بدهم، یا حرف نگفتهای هست برایم بزن.» ترس همه وجودم را گرفت، حرفهایش بوی حلالیت و خداحافظی میداد. دوشنبه 24 آذر ماه همان روزی که گفته بود قرار است برگردد، برگشت؛ معراج شهدای تهران، سهشنبه اصفهان و چهارشنبه پیکر مطهر ابوالفضل کنار قبر شهید خرازی آرام گرفت.
آرزویی که با عمل به وصیتنامه شهدا برآورده شد(حدیث دشت عشق)
امروز هشتمین سالگرد شهادت شهید مدافع حرم ابوالفضل شیروانیان است. این شهید، شهریور سال 1362 متولد شد. شهید شیروانیان در رشته ریاضی فیزیک دیپلم گرفت و بعد از آن در رشته فنی پنوماتیک که مربوط به مهندسی تعمیر و نگهداری ماشینآلات زرهی و سنگین بود، دورهای20 ماهه را تحت لیسانس یکی از شرکتهای آلمانی گذراند. سال ۹۱ صحبت از جبهه مقاومت شد. شیروانیان با بیتابی میگفت، «من احساس وظیفه میکنم و باید اکنون به سوریه بروم، آدم نمیتواند قبول کند، زنده باشد و شیعه و حرم حضرت زینب(س) مورد تعرض، توهین و بیحرمتی قرار گیرد؟!» با شرح تخصصها و پیگیریهای مستمرش مرداد ۱۳۹۲ اعزام شد. پس از ۳۵ روز بازگشت؛ اما دیگر ابوالفضل سابق نبود. مرتبه دوم پاییز ۱۳۹۲ اعزام شد و در بیست و سومین روز از آذر همان سال به آرزوی خود رسید. از ابوالفضل یک فرزند پسر به نام «محمدمهدی» به یادگار مانده است. پیکر مطهر این شهید مدافع حرم در گلستان شهدای اصفهان آرام گرفته است. یکی از دوستان شهید مدافع حرم شیروانیان در مصاحبهای گفته بود: «پاتوق همیشگیاش گلستان شهدا بود. زندگینامه شهدا را میدانست و همیشه سعی میکرد به وصیت شهدا عمل کند. صدق و راستی خصلت ابوالفضل بود. وقتی به قاب عکس دوست شهیدم مینگرم و خاطراتمان را دوره میکنم به این فکر میافتم که شهدا همینگونه به شهادت نرسیدند و ابوالفضل به واسطه قلب مهربانی که داشت و دل رئوفش به این جایگاه رسید.»
ادای تکلیف با عمل به وصیت نامه شهدا/ عروج عاشقانه ابوالفضل در سجده گاه شهادت
پاتوق همیشگی اش گلستان شهدا بود. زندگی نامه ی شهدا را می دانست و گاهی بین حرفهایش مثال میزدو همیشه سعی می کرد به وصیت شهدا عمل کند. صدق و راستی جز خصایلی از ابولفضل بود که هرگز حتی سر مصلحتهای ساختگی، ترک نمی شد.

تاریخ انتشار: 10:14 - یکشنبه 1395/12/1
به گزارش صاحب نیوز؛ مقام معظم رهبری می فرمایند: «شهیدی که در سوریه، عراق و در هر مکان و زمانی شهید شده باشد، همانند این است که جلوی در حرم امام حسین(ع)شهید شده است. چرا که اگر این شهیدان نبودند، اثری از حرم اهل بیت (ع)نبود.»
ابوالفضل، در آخرین روزهای شهریور ماه سال 1362 در شب عید قربان متولد شد.
خانواده ابوالفضل به خاطر کار پدر، ساکن سیستان و بلوچستان شده بودند. نام ابوالفضل را پدرش انتخاب کرد تا دیگران هم یاد بگیرند و نام فرزندشان را علمدار حسین (ع) بگذارند.
پدر در دوران جنگ در جبهه بود و ابوالفضل با مادر و خواهرهایش،اهواز زندگی می کردند.
صدای گلوله های جنگ آوایی بود که ابوالفضل با گوش جان می شنید و این چنین بزرگ شد.
از خصوصیات برجسته ابوالفضل غیرت بی مثالش بود. همیشه سفارش به حجاب می کرد و می گفت : “اگه می خواهید قیامت،جلوی حضرت زهرا ( س ) رو سفید باشین،نباید گوش به حرف دیگران بدید و روی مد رفتار کنید. نباید بگید عرف جامعه فلان حرف رو می گه، همون کار رو بکنین.”
شهید شیروانیان در رشته ریاضی فیزیک دیپلم گرفت و بعد از آن در رشته ی فنی پنوماتیک که مربوط به مهندسی تعمیر و نگهداری ماشین آلات زرهی و سنگین بود، دوره ای 20 ماهه را تحت لیسانس یکی از شرکت های آلمانی گرفت.
آقا ابوالفضل برای ازدواج خواهرشان به مشهد رفته بودند.رو به گنبد آقا امام رضا (ع) نشسته بودند و با چشمانی گریان با امام هشتم درد و دل می کردند.
” دوست ندارم پا به هر خانه ای بگذارم و به هر دلیلی نه بشنوم یا نه بگویم. با رضایت خودتان،همه چیز را درست کنید ”
و این اولین نقطه تفاهم با همسرشان برای شروع زندگی مشترکشان بود، چرا که ایشان هم از حضرت معصومه (ع) چنین درخواستی را داشتند.
آرزوی شهادت در نگاه پدر و پسر در این خانواده موج می زد. نه تنها پدر بلکه پسر هم تنها هدفش از زندگی این بود که روزی عاقبتش ختم به شهادت شود.
جواب بی تابی های همسر را در برابر این آرزو، تنها با یک جمله می داد و آرامَش می کرد که” اگر روزی شهید شوم، خدا کفیل خانواده شهداست ”
تنها یادگار شهید ابوالفضل شیروانیان، فرزندش محمد مهدی است. که بی تاب پدر است و هر روز را با نگاه و سلامی به قاب عکس بابا شروع می کند.
تا اینکه شهید شیروانیان با درخواست های بسیار عازم سوریه شد و نامش را در بین مدافعان حرم بی بی حضرت زینب (س)نوشت و در تاریخ 24آذرماه سال 92با گلوله ای از پشت سر به جمع شهدای مدافعان حرم پیوست.