🥀🌴🌹🕊🌹🌴🥀
#عاشقانه_های_شهدا
#شهید خدا را ديد
اما من ! هوا را....
#شهید عاشقي كرد و پرواز نمود
اما من ! هوس بازي كردم و در جا ماندم
#شهید برنده شد از رفتنش
و من شرمنده از بودنم
#شهدا به خون پاک تان قسم تان
میدم ! که دعا کنید
راه را ؛ به اسم شما
اشتباه طی نکنیم
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
🥀 🕊🌹
🌹🕊🌴🌹🌴🕊🌹
#در_محضر_شهدا
#سردار_دلها
#سپهبد_شهید
#حاج_قاسم_سلیمانی
ما نیاز داریم که بگوییم حضرت اباعبدالله الحسین (علیه السلام) چگونه حرکت کرد و چگونه جنگید؛ اصحاب ایشان چگونه ایثار و فداکای کردند؟ انقلاب ما اگر حسین (علیه السلام) را نداشته باشد در جنگش باخته است.
همانطور که امام حسین (علیه السلام) در صحرای کربلا با ۷۲ نفر در مقابل لشگر ۴۰هزارنفره دشمن در محاصره نظامی، اقتصادی و... بود، امروز هم جنگ ما همان وضعیت را دارد.
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
🌹 🌴🌹
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹
#در_محضر_شهدا
#شهید_والامقام
#ابوالحسن_نظری
اول ازدواج شناخت زیادی از او نداشتم.
یک روز، #بشقاب از دستم افتاد و شکست.
دست و پایم را گم کردم.
تکههای بشقاب را دور ریختم و فکرهای جور واجوری درباره برخورد #ابوالحسن از ذهن گذراندم.
این ماجرا را دو ماه پنهان کردم ، اما عذاب وجدان داشتم.
یک روز با ناراحتی گفتم : "میخوام موضوعی رو بگم اما میترسم ناراحت بشی ." دو زانو رو به رویم نشست و گفت : "مگه چی شده؟"
گفتم: "فلان روز یک بشقاب از دستم افتاد و شکست ." منتظر ادامه حرفم بود ، گفت : "خب بعد چی شد؟"
با تعجب گفتم : "هیچی دیگه ، شکستهها رو ریختم دور که تو نبینی و دعوام کنی ."
#خندهاش فضای اتاق را پر کرد و گفت : "همين؟! فدای سرت!" .
نفس راحتی کشیدم .
خندهاش را خورد و با #جدیت گفت : "هر وقت از فرمان #خدا سرپیچی کردی ناراحت باش که چه جوری باید جواب خدا رو بدی ."
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🥀🕊🌹
قـرارگـاه شـهـدا 🇮🇷🇱🇧🇵🇸
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀
#داستان_آشنایی_من
#با_دوست_شهیدم
به نام خدا
نوجوان بودم که یه شب خواب عجیبی دیدم، خواب یه مکان ولی نمیدونستم کجاست؟ خواب یه مسجد، سربند، پرچم ایران....هیچوقت نتونستم بفهمم اون مکان کجا بود
سالها گذشت و اون خواب رو فراموش کردم
تااینکه اردویی از طرف بسیج به منطقه هویزه برای یادمان #شهدا برگزار شد .
اوایل شدید مخالف این اردو بودم و نمیخواستم برم، دلم دیدن منطقه فکه و شلمچه رو میخواست نه هویزه رو
فرمانده بسیج از یه طرف و خانوادم از طرف دیه اصرار بر رفتن من به این اردو داشتن، همه چیز خیلی سریع اتفاق افتاد، انگار به این سفر دعوت شده بودم
وقتی به خودم اومدم خودمو توی اتوبوس دیدم که به سمت هویزه در حرکت بودیم ، حس عجیبی داشتم
به شهر هویزه که رسیدیم مارو به سمت سالنی راهنمایی کردن
برنامه های مختلفی اجرا شد که هرکدومش یجوری دل آدمو میلرزوند ... تا اینکه آقایی که مشغول گفتن خاطره از #شهدا بود یه چیزی گفت که منو تو فکر برد
گفت : شماهایی هم که اینجا نشستین دعوت شده هستین ، دعوت نامتونو #شهدا امضا کردن
این حرفا واسم تازگی داشت ، دوست داشتم بدونم کدوم #شهید منو دعوت کرده به هویزه ...
بعد از اتمام مراسم به سمت مزار #شهدا رفتیم، چند قدمی بیشتر از سالن مراسم فاصله نداشت ، توی ذهنم دو تا ابهام وجود داشت
یکی مزار #شهید_حسین_علم_الهدی کجاست و دومی کدوم #شهید دعوتنامه منو امضا کرده ؟؟
به دور و اطرافم مدام نگاه می کردم و دنبال مزار شهید علم الهدی میگشتم و از هرکی میپرسیدم آدرس درستی بهم نداد
تااینکه رسیدیم به جاییکه بدون کفش وارد محوطه میشویم
همونجا از بچه های بسیج جدا شدم و سعی کردم خودم تنهایی دنبال #مزار_شهید بگردم
یهوویی حس کردم نوری از یه نقطه زمین روی من افتاده ، متوجه نبودم نور چیه و از کجاست ، بی محل به نور دنبال قبر #شهید_حسین_علم_الهدی می گشتم ، نوشته روی قبرهارو می خووندم و از کنار تک تک #شهدا می گذشتم و نور هم همونجور روی من بود و با حرکت من حرکت می کرد
حس خیلی عجیبی داشتم .
تااینکه طرف مسجد رفتم ولی باز اونجا هم نبود، صدای اذان ظهر از مسجد بلند شد، ناراحت بودم از اینکه جواب سوالامو نگرفته بودم به مسجد نگاه می کردم
به خودم گفتم #شهید_حسین_علم_الهدی که راضی نیست من نمازمو دیر بخوونم ، ازدحام جمعیت توی مسجد زیاد بود
از سکوی مسجد اومدم پایین ، با ناراحتی کنار قبری ایستادم و به مسجد و حیاط نگاه می کردم تا جایی برای نماز پیدا کنم
ناگهان چشمم خورد به نوشته روی قبری که کنارش ایستاده بودم :
#شهید_محمد_حسین_علم_الهدی
بخودم گفتم نه این اون #شهید نیست
اون آقا گفت #حسین_علم_الهدی ولی این #محمد_حسین_علم_الهدی است
یه چیزی تو دلم بهم جواب داد مگه چن تا #شهید_حسین_علم_الهدی اینجا هست؟
همون لحظه نشستم کنار مزارش
دلم می خواست داد بزنم ، گریه کنم با صدای بلند و بگم این #شهید زنده است ، بخدا زنده است
حالا فهمیده بودم که منبع نور از کجا بود .
فهمیده بودم که کی دعوتناممو امضاء کرده بود .
بالای سر #شهید_علم_الهدی نماز خووندم ، بعد نماز سمت چپمو نگاه کردم ...
خدای من ...
این همون ...
این همون خوابیه که سالها پیش دیده بودم... سربند ، مسجد ، پرچم ، ...
#شهید_علم_الهدی جوری ازم استقبال کرد که منو شرمنده خودش کرد و از اون سال به بعد با کمال میل هرسال به اردوی #یادمان_شهدا می روم .
درپناه خدا موفق باشین
#یا_زهرا
شما میهمانان عزیزِ #شهدا هم اگر دوست #شهید دارید، داستان نحوه آشنائی خود با #شهید را بنویسید و برای ما ارسال کنید تا در کانال مخابره شود .
🌹 🕊🥀
chekasi-az-jang-khaste-shode-ast-03.mp3
336K
🎙 #شهیدمرتضی_آوینی:
📢"دشمنان انقلاب بدانند وقتی ما از جانمان گذشتیم
دیگر هیچ راهی برای تسلط بر ما ندارند."
🌹🌹🌹🌹🌹
ما این سخن را از پدر شهید حسن بهمنی آموختیم
كه آن روز در میان صف طویل بسیج اصناف ك
ه با كاروان ششم راهیان كربلا عازم جبهههای نبرد بودند به او برخوردیم.
او شادمانه و مصمم
با ارادهای كه از جوانمردی اصحاب عاشورایی سیدالشهدا (ع) تجلی گرفته بود به ما گفت:
ما باید برویم تا اسلام و خط امام بماند.
🌹🌹🌹🌹🌹
"دشمنان انقلاب بدانند وقتی ما از جانمان گذشتیم
با ما هیچ كاری نمیتوانند بكنند"
#خادمین_شهدا_خراسان_جنوبی
☘
💐میگفت یه شهید انتخاب کنید برید دنبالش، بشناسیدش، باهاش ارتباط برقرار کنید، شبیهش بشید، حاجت بگیرید...
#شهید_مصطفی_صدرزاده🌷
☘
5.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تو هیچ نگفتی زهراجان... 💔🥀
👤 #کلیپ احساسیِ "حوریه انسیه" با نوای حاج عبدالرضا #هلالی تقدیم نگاهتان
◽ #حضرت_زهرا ؛ #فاطمیه
(:_۲۰۲۲_۱۲_۰۳_۲۰_۱۷_۱۳_۲۶۵.mp3
1.66M
"کیه به غیر از توُ ،
همش به فکرِ نوکرش باشه
سید رضا نریمانی
شبکه ی ضریح تو...
تلویزیون و آنتن نمی خواهد !
یک دل میخواهد و... یک سلام !
حتی از راه دور...
سلام آقای دلتنگی های من !
#صلی_الله_علیک_یااباعبدالله