eitaa logo
قـرارگـاه شـهـدا 🇮🇷🇱🇧🇵🇸
1.3هزار دنبال‌کننده
42.1هزار عکس
18.3هزار ویدیو
373 فایل
•°| بسم رب الشهدا و الصدیقین |•° روزبه‌روز باید یاد شهدا و تکرار نام شهدا و نکته‌یابی و نکته‌سنجی زندگی شهدا در جامعه‌ی ما رواج پیدا کند. لینک ناشناسمون↯ https://harfeto.timefriend.net/17341777457867
مشاهده در ایتا
دانلود
احذَر مُجالَسَةَ قَرينِ السُّوءِ فَإنَّهُ يُهلِكُ مُقارِنَهُ وَ يُردي مُصاحِبَهُ از همنشينى با دوست بد، دورى كن كه همدمش را تباه و همراهش را خوار مى كند . 📚 غررالحکم ، حدیث 2599
🕊🥀🌹🌴🌹🥀🕊 💐 مبادا در دنيا به هواي نفستان دل بسته و فقط به فكر دنیا باشيد . از شما مي خواهم كه تقوا را پيشه كار خود كنيد و تقوا را فراموش نكنيد و هر كاري را انجام مي دهید ، رضاي خدا را در آن بيابيد و بعد انجام دهيد و هميشه هدفتان الله باشد و مبادا از خدا غافل شوید . 🌹 🌴 🌹 🌹 🕊🌹🌴
💐🍀🌺🌼🌺🍀💐 رهبر من بسان یک شیر است نطق گویای او چو شمشیر است تاکه او هست به دل هراسی نیست صاحب بینش است و تدبیر است ای حسود از حَسد گردی کور بعد پیر خمین علی پیر است سلامتی و تعجیل در فرج و سلامتی نائب بر حقش 🌺 💐🍀
🌴🕊🌹🥀🌹🕊🌴 یک سالی از مشترکمان می گذشت که یکی از دوستانش دعوت کرد، خانه شان گفته بود ( یک مهمانی ساده گرفتیم به مناسبت سالگرد ازدواجمان ) همراه و دختر چهل روزه مان رفتیم از در که وارد شدیم، فهمیدیم آن جا جای ما نیست . خانم ها و آقایان نشسته بودند و خوش و بش می کردند از سر اجبار و به خاطر تعارف های صاحب خانه رفتیم نشستیم ، ولی نتوانستیم آن را تحمل کنیم . خدا حافظی کردیم و آمدیم بیرون پیاده راه سمت خانه ناراحت بود . بین راه حتی یک کلمه هم حرف نزد قدم هایش را بلند بر می داشت که تر برسد به خانه که رسیدیم دیگر طاقت نیاورد زد زیر مدام خودش را سرزنش می کرد که چرا به آن رفته کمی که آرام شد، گرفت سجاده اش را گوشه ای پهن کرد و ایستاد به تا نزدیک صبح صدایش را می شنیدم می خواند و اشک می ریخت آن شب خیلی از دوستانش آنجا ماندند . برای شان مهم نبود که شاید راضی نباشد . ولی همیشه یک بود ، حتی در مبارزه با راوی : 🌴 🌹🕊
قـرارگـاه شـهـدا 🇮🇷🇱🇧🇵🇸
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 گذری بر زندگی #حر_انقلاب_اسلامی #شهید_والامقام #شاهرخ_ضرغام #قسمت_هفدهم 🍁چشمان #شاهرخ يک
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 گذری بر زندگی 🍁جلسه اون روز با نماینده ساواک که تمام شد ، همه گنده لاتها پول خوبی از ساواک گرفتن ، اما گفت : بايد فکر کنم ، بعداً خبر ميدم . بعد هم به من گفت : الان محرم ، مردم عزادار (ع) هستند . من بعد عاشورا خبر ميدم . عاشق (ع) بود . از دوران کودکي علاقه شديدي به آقا داشت . 🍁اين محبت را از مادرش به يادگار داشت .راه اندازي هيئت با کمک دوستان ورزشکار ، عزاداري و گريه براي سالار شهيدان ، آن هم قبل از انقلاب از برنامه هاي محرم او بود . هر سال در روز عاشورا به هيئت جواد الائمه در ميدان قيام ميآمد . بعد همراه دسته عزادار حرکت ميکرد . پيرمرد عالمي به نام حاج مسئول و سخنران هيئت بود و را هم خيلي دوست داشت . 🍁درعاشوراي سال پنجاه و هفت ، ساواک به بسياري از هيئت ها اجازه حرکت در خيابان را نميداد . اما با صحبتهاي ، دسته هيئت جواد الائمه مجوز گرفت . مياندار دسته بود . محکم و با دو دست سينه مي زد . نمي دونم چرا اما اونروز حال و هواي با سالهاي قبل بسيار متفاوت بود . موقع ناهار ، حاج آقا تهراني کنار نشسته بود . بعد از صرف غذا ، مردم به خانه هايشان رفتند . 🍁حاج آقا با شروع به صحبت کرد . ما چند نفر هم آمديم و در کنار حاج آقا نشستيم . صحبتهاي او به قدري زيبا بود که گذر زمان را حس نميکرديم . اين صحبتها تا اذان مغرب به طول انجاميد . بسيار هم اثر بخش بود . من شک ندارم ، اولين جرقه هاي هدايت ما در همان عصر عاشورا زده شد . آن روز ، بعد از صحبتهاي حاج آقا و پرسش هاي ما ، حُـرّ ديگري متولد شد . آن هم سيزده قرن پس از عاشورا ، حُرّي به نام ضرغام براي نهضت عاشورائي حضرت امام (ره) ... 🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀
🌴🥀🕊🌹🕊🌴 صدای اذان شنیده شد ، خدمتگزار وارد اتاق شد و گفت : غذا آماده است ، سرد می‌شود ، اگر اجازه می‌فرمایید بیاورم . فرمودند : خیر بعد از نماز ، وقتی كه خدمتگزار از اتاق خارج شد ،‌ ایشان با چهره‌ای متبسم و دلی آرام خطاب به من فرمودند : عهد كرده‌ام هیچ وقت قبل از نماز ناهار نخورم اگر زمانی ناهار را قبل از نماز بخورم باید یك روز روزه بگیرم . 🥀 🌹🌷
🌴🌹🕊🥀🕊🌹🌴 یڪ بار خیلی از بچه‌ها ڪار ڪشید . فرمانده دستہ بود . شب براش جشن پتو گرفتند . حسابی ڪتڪش زدند ، هم نامردی نڪرد ، بہ تلافی اون جشن پتو ، نیم‌ ساعت قبل از وقت صبح ، گفت . همہ بیدار شدند خوندند . بعد از فرمانده گروهان دید همہ بچه‌ها خوابند . بیدارشون ڪرد و گفت گفتند چرا خوابید ؟ گفتند ما خوندیم . گفت الآن گفتند ، چطور خوندید ؟ گفتند اذان گفت ! هم گفت : من برای شب اذان گفتم نہ صبح ! شادی روح و 🌹 🕊🥀
🌹🕊💐🕊💐🕊🌹 بعد از شهادت ، بی قراری ما بیشتر شده بود . چون درفاصله نیم متری بود لحظه که متوجه بی قراری ما شده بود،با حالت طنز می گفت نگران نباشید،من چیزیم نمی شه، آقا روح الله اگه شد، بخاطر این بود که درشت اندام بود . اگه مثل من لاغر بود، تیر از کنارش رد می شد . می دونستیم چقدر از رفتن دوستش ناراحته و اینارو برای آروم کردن ما می گه 🥀🕊🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بــرای دیده شدن تلاش بیجا نکن به کمال که برسی خواه ـ ناخواه دیده خواهی شد.... ای
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️میدونے مُد روز چیه⁉️ این روزها درآوردن اشڪ مهدے فاطمه مُد شده😔