eitaa logo
قـرارگـاه شـهـدا 🇮🇷🇱🇧🇵🇸
1.3هزار دنبال‌کننده
41.7هزار عکس
18.1هزار ویدیو
368 فایل
•°| بسم رب الشهدا و الصدیقین |•° روزبه‌روز باید یاد شهدا و تکرار نام شهدا و نکته‌یابی و نکته‌سنجی زندگی شهدا در جامعه‌ی ما رواج پیدا کند. لینک ناشناسمون↯ https://harfeto.timefriend.net/17341777457867
مشاهده در ایتا
دانلود
قـرارگـاه شـهـدا 🇮🇷🇱🇧🇵🇸
باید که پیش دلبرم یه روزی رو سفید شم روضه منو عوض کنه تا آخرش شهید شم...
گرچه‌ دنیا چنین‌ پُر آشوب‌ است در کنـار تـو جـای مـا خوب است گـوشـه‌ ی‌ کشــتـی‌ حسـیـنـیـم‌ و گـوشـه‌ ی‌ چشـم نـاخـدا را شکـر❤️ 🥀🍃
🕯🕯🕯🕯🕯🕯🕯🕯🕯
🇮🇷🌺🇮🇷🍀🇮🇷🌺🇮🇷 لیسَ الأعمى مَن یعْمى بَصرُهُ ، إنَّما الأعمى مَن تَعْمى بَصیرتُهُ . كور آن نیست كه چشمش نابینا باشد بلكه كور واقعى آن كسى است كه دیده بصیرتش كور باشد . 📚 کنزل العمال 🇮🇷 🇮🇷🌺
🥀🌴🕊🌹🕊🌴🥀 💐 افرادی که در ارگانها خدمت می کنند مواظب باشند که کارشان فقط جنبه خدایی داشته باشد و از هر گونه ناقصی در کارتان گریزان باشید که فقط اعمال مومنین و متقین قابل قبول درگاه خداوند متعال است . 🌹 🌴 🌹 🌹 🥀 🕊🌹
قـرارگـاه شـهـدا 🇮🇷🇱🇧🇵🇸
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 گذری بر زندگی #حر_انقلاب_اسلامی #شهید_والامقام #شاهرخ_ضرغام #قسمت_بیستم_و_ششم 🍁هر کدام
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 گذری بر زندگی 🍁مرتب مے گفت : من نمے دونم ، بايد هر طور شده کلہ پاچہ پيدا کنے !گفتیم: آخہ آقا تو اين وضعیت غذا هم درست پيدا نمےشہ چہ برسہ بہ کلہ پاچہ !؟ بالاخره کلہ پاچہ فراهم شــد . گذاشتم داخل يک قابلمــہ ، بعد هم بردم مقرّ و نيروهاش . فکر کردم قصد و خوردن کلہ پاچہ دارند . 🍁 رفت ســراغ چهار کہ صبح همان روز گرفتہ بودند . آنہا را آورد و روے زمين نشــاند . بعد شروع بہ صحبت کرد : خبر داريد ديروز فرمانده يکے از گروهان هاے شــما اسير شد . با علامت ســر تأیيد کردند . بعد ادامہ داد : شــما متجاوزيد . ما شما را مےکشيم و مےخوريم !! مترجمے هم صحبت هاے را بہ عربے ترجمہ مےکرد . ترســيده بودند و گريہ مےکردند . 🍁 رفت و زبان کلہ را از قابلمہ در آورد و گفت : فکر مےکنيد شــوخے مےکنــم ؟! اين چيه !؟ زبان ! چی ؟! زبان ! دوباره ادامہ داد : اين زبان فرمانده شماست !! بعد زبان خودش را هم بيرون آورد و نشانشــان داد و گفت: شما بايد بخوريدش ! من و بچــه هاے ديگہ مرده بوديم از خنده . 🍁وقتے حسابے ترسيدند خودش آن را خورد ! بعد رفت سراغ چشم کلہ و حسابے آنها را ترسوند . ســاعتے بعد در کمال تعجب هر چہار را آزاد کرد . ازش پرسیدم : اين کلہ پاچہ ، ترسوندن ، آزاد کردنشون !؟ براے چے اين کارها رو کردے ؟! 🍁 خنده تلخے کرد و گفت : ببين ، دشــمن از ما نمے ترســه ، مےدونہ ما قدرت نظامے نداريم . نيروے نفوذے هم خيلے زياده . ما بايد يہ ترسے تو دل نيروهاے مےنداختيــم . مطمئن باش قضيہ کلہ پاچہ خيلے سريع بين نيروهاے پخش مےشہ !!! ... 🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀
💐🌴🌺🌼🌺🌴💐 یعنی تابع محض علی یعنی رهبرم سیدعلی 💐 سلامتی و تعجیل در فرج و سلامتی نائب بر حقش 🌼🌺💐
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹 مهم ترین جاذبه‌ای که این جوان ها را به سمت خود می‌کشاند، جاذبه‌ی است. جاذبه‌ی یعنی حیات ابدی . یعنی همین که امام (ره) فرمودند : ما از درک مقام عاجزیم همین بس که آنها عند ربهم یرزقونند که پای همه می‌لنگد در تفسیر و تحلیل و فهم این آیه. اشتیاق به جاذبه‌ی کوچکی نیست. این تیز هوشی می خواهد، این یک عامل بزرگ و جذاب است ، مثل یک مدار مغناطیسی عظیم است . انسان های مستعد را به سمت خود می‌کشد ، این کاری به فرمان حکومتی ندارد ... 🥀 🕊🌹
💐🌺🌴🌸🌴🌺💐 گیریم که جنگ جملی هست یک فتنه ی بین المللی هست ما تجربه کردیم که در لحظه ی تا رهبر ما هست 💐 💐 سلامتی و تعجیل در فرج و سلامتی نائب بر حقش 🍀 🌺💐
🕊🌹🌴🥀🌴🌹🕊 بعد از آموزش های سخت، پایین کوه که میرسیدیم، حاج احمد خرما گرفته بود دستش،به تک تک بچه ها تعارف میکرد. وقتی بر میداشتم، گفتم: "مرسی برادر!" گفت: "چی گفتی؟!" فهمیدم چه اشتباهی کردم؛ اما دیگر دیر شده بود! ظرف خرما را داد دست یکی دیگه، گفت: "بخیز! "تو اون سرما، تو برف، بیست متر سینه خیز برد. دیگه توان نداشتم، ولو شدم. گفت: "باید بری." ضربه ای به پشتم زد که ... بعداً به حاج احمد گفتم به خاطر یک کلمه،برای چی منو زدین؟ گفت: ما رژیم طاغوتی رابا فرهنگش بیرون کردیم، ما خودمون فرهنگ داریم، زبان داریم. شما نباید نشخوارکننده کلمات اجانب باشید. به جای این حرف ها بگو خدا پدرت رو بیامرزه! 🌹🌴🥀
🕊🌹🥀🌴🥀🌹🕊 خداوند ا!‌ ای قادر عزیز و‌ای رحمان رزّاق ، پیشانی شکر شرم بر آستانت می‌سایم که مرا در مسیر فاطمه اطهر و فرزندانش ، در مذهب تشیّع "عطر حقیقی اسلام " قرار دادی و مرا از اشک بر فرزندان علی بن ابیطالب و فاطمه اطهر بهره‌مند نمودی ... 🕊 🥀🌹
🌹🌴🥀🕊🥀🌴🌹 باید اذعان کرد ، ، فردی بسیار باغیرت بود . برای وی بسیار سخت بود در عملیاتی که با فتح همراه نبود و ناچار می‌شد به نیروهایش دستور عقبگرد دهد، عقب‌نشینی کند . یادم می‌آید در « کربلای ۴ » پس از دو ساعت از آغاز درگیری ، متوجه لو رفتن منطقه شدیم و به دنبال آن ، دستورهای لازم برای عقب ‌نشینی یگان‌ها را صادر کردیم و لشکرها موظف شدند تا پیش از روشن شدن هوا به مقرهای اصلی خود برگردند ، اما ‌زیر بار نرفت ، چون برایش بسیار سخت بود . او حتی با تعدادی از یارانش به رودخانه زد و از آنجا عبور کرد و قصد داشت انفرادی با دشمن بجنگد و البته تا وسط روخانه اروند هم رفت ، اما برای جلوگیری از ایجاد احساس تمرد ، بازگشت . تصویر فوق مربوط به شب عملیات کربلای ۴ بندر خرمشهر ساختمان گمرک و شادی روح و 🥀 🌴🌹