eitaa logo
قـرارگـاه شـهـدا 🇮🇷🇱🇧🇵🇸
1.3هزار دنبال‌کننده
41.7هزار عکس
18.1هزار ویدیو
367 فایل
•°| بسم رب الشهدا و الصدیقین |•° روزبه‌روز باید یاد شهدا و تکرار نام شهدا و نکته‌یابی و نکته‌سنجی زندگی شهدا در جامعه‌ی ما رواج پیدا کند. لینک ناشناسمون↯ https://harfeto.timefriend.net/17341777457867
مشاهده در ایتا
دانلود
💐🌺🌼🍀🌼🌺💐 نام عملیات : رمز عملیات : یا یا منطقۂ عملیاتی : نوع عملیات : هدف : پاڪسازی سلاح : و بســــم الله . . . فرا رسیدن مبارک باد . 💐 🌼🌺
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹 وقتے ضارب رو زد و ما اون رو به گوشه ای از خیابون کشیدیم ، یک پیرمرد اومد گفت : خوب شد همینو می خواستی؟ به تو چه ربطی داشت که دخالت کردی؟ با همان بدن بی جان گفت: حاج آقا فکر کردم شماست، من از شما دفاع کردم. سالروز امر به معروف و نهی از منکر را گرامی می داریم 🌹 🕊 🌹 🥀🌴
💐🍀🌺🌼🌺🍀💐 كی شود از تو بيايد خبری جان برسداين شب ما را سحری جان ز فراق رخ تو تا به سحر ناله زنم ناله دلشدگان را اثری جان آه و افسوس که عمرم به فراق تو گذشت حاصلم نیست بجز چشم تری جان مادرت گفت میان در و دیوار بیا که مرا حاصل خون پسری جان بین چه سان دشمن رخ من کرده کبود که چنین تیره نگشته قمری جان صورت نیلی خود را ز پو شاندم تا نبیند ز کبودی اثری جان 🌺 💐🌼
💐🍀🌺🌼🌺🍀💐 كی شود از تو بيايد خبری جان برسداين شب ما را سحری جان ز فراق رخ تو تا به سحر ناله زنم ناله دلشدگان را اثری جان آه و افسوس که عمرم به فراق تو گذشت حاصلم نیست بجز چشم تری جان مادرت گفت میان در و دیوار بیا که مرا حاصل خون پسری جان بین چه سان دشمن رخ من کرده کبود که چنین تیره نگشته قمری جان صورت نیلی خود را ز پو شاندم تا نبیند ز کبودی اثری جان 🌺 💐🌼
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹 خـدایـا... بگیـر از مـن آن چـه که را می گیـرد از مـن ... این روزهــا عجیب دلم به سیم خـاردار هـای گیـــر کرده است ... را گفتنـد : یا علـی ما فعلتَ حتی نصیرَ علیـاً ؟! چه کردی که شدی !؟ فرمود : إنّی کنتُ بوابّــــــاً لقلبــی! نگهبـــان بودم... حتی اگـر بـه خط هـم رسیدی، آنجـا بـرای شـروعی مجـدد اســت... شادی روح و 🌹 🕊🌹
قـرارگـاه شـهـدا 🇮🇷🇱🇧🇵🇸
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 حضرت جواد علیه السلام بین رزمندگان به عنوان علی اکبر امام رضا علیه السلام معروف بود و ایامی که به حضرت جواد (ع) در جبهه مشهور بود حال و هوای دیگری داشت. بعد از عملیات‌ها که خدمت امام رضا علیه السلام می‌رفتیم غوغایی بود. حرم را برای رزمندگان قرق می‌کردند و بچه‌ها از ورودی‌های صحن گوهرشاد، بطوری که وقت تشرف روبری حضرت باشند وارد حرم می‌شدند، مقابل ضریح زانو می‌زدند و از امام رئوف می‌خواستند به جان جوادش از خدا بخواهد برگه شهادتشان امضا شود. یکی از پدر‌های شهدا که خودش از پیرغلامان و روضه‌خوان‌های امام حسین علیه السلام است تعریف می‌کرد که در همسایگی منزل مادر شهرری مسجد جوادالائمه علیه السلام قرار دارد. این مسجد با منزل ما چند قدم بیشتر فاصله نداشت. پسرم بی‌مزار برای آخرین باری که به جبهه می‌رفت، من و مادرش از زیر قرآن ردش کردیم و رویش را بوسیدیم. او با دوستانش به سمت انتهای کوچه می رفت و دل ما را هم با خودش می‌برد. مادرش چادر به سر کرد و دنبالش راه افتاد. هرچه می‌گفت: مادرجان برگرد، او گوشش بدهکار نبود تا اینکه مادر به رسید مقابل در مسجد جوادالائمه علیه السلام. این بار هم اصرار کرد مادر جان برگرد من مقابل دوستانم خجالت می‌کشم که شما به زحمت افتادی و دنبال من می آیی، من دیدم مادرش از مقابل مسجد جلو‌تر نرفت و جوانش را به جوان امام رضا علیه السلام سپرد. رفت و در فروردین سال ۶۲ در عملیات والفجر یک به رسید و پیکرش در رمل‌های فکه برجای ماند و مادرش هر وقت مقابل مسجد جوادالائمه (ع) می‌رسید یاد آخرین دیدار با می‌افتاد و هنوز چشم به راه است که ما برگردد . راوی : 🌹🕊🌹
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹 مهمان بانوی دو عالم چند روز قبل از ، من كه در خارج از كشور به سر می‌بردم ، خواب عجیبی دیدم. درخواب دیدم كه تمام كوچه‌مان را كرده و دیوارهایش را از پوشانده‌اند . خانم جلوی در خانه ایستاده‌اند و مردم بین خودشان نُقل پخش می‌كنند . دریافتم كه شاید برای اتفاقی افتاده است و همینطور هم بود . چند روز بعد از ایران تماس گرفتند و خبر او را به من رساند. سال 1362 و عملیات والفجر 2 بود ، كه زخمی شده بود ، در آخرین لحظات به سختی ، خودش را به بیسیم عراقی‌ها رسانده، آن را با جوید تا مانع ارتباط آنان با عقبه گردد . پس از قطع سیم كه دشمن متوجه این كار شد ، او را به بسته ، راهی دیار گرداند . به خاك سپرده شد. راوی : 🌹 🕊 🌹 🥀🕊
💐🌴🌺🍀🌺🌴💐 شب عروسی هنگام برگشتن ازاتلیه ، آقا به من گفتند اگر موافق باشید قبل از رفتن پیش مهمانها ، اول برویم خانه خودمان و رابا هم بخوانیم ، یک دونفره و این هم درحالی بود که مرتب خانوادهامون به ایشان می زدند که چرا نمی آیید ، مهمانها منتظرند ، من هم گفتم قبول ، فقط آنها باشما ایشان هم گفتند مشکلی موبایلم را برای یک ساعت می گذارم روی صدا تا متوجه نشویم بعد با هم به پر از مهر و رفتیم و بعد از نماز به پیشنهاد ایشان یک عاشورای دلچسب دو نفره خواندیم و بنای زندگیمان را با بنا کردیم و به عقیده من این زیارت عاشورایی بود که تا حالا خوانده بودم و من شب بیشتر به اخلاص و معنویت پی بردم و خواندن کار همیشگی بود . و شام با تمام وجودشان می خواندند و سفارششان هم به من همین بود که هیچ موقع خواندن را فراموش نکن که من هرچه دارم از همین است ، حتی از هم که تماس می گرفتند مرتب این موضوع را یادآوری می کردند . 🌺 💐🌼
قـرارگـاه شـهـدا 🇮🇷🇱🇧🇵🇸
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 گذری بر زندگی #حر_انقلاب_اسلامی #شهید_والامقام #شاهرخ_ضرغام #قسمت_بیستم_و_پنجم 🍁بہ دستور
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 گذری بر زندگی 🍁هر کدام از کسانے کہ بہ گروه آدم خوارها ملحق مےشدند ماجراهائے داشــتند . مثلا قبل از انقلاب هم دانشجو بود و بہ زبان انگليسے مسلط بود . جذب شده بود . بعدها مواد را ترك كرد و بہ يكے از رزمندگان خوب و شــجاع تبديل شد . در عمليات كربلاے پنج به رسيد . 🍁شــخص ديگرے بود كه براے دزدے از خانہ هاے مردم راهے شده بود . او با آشنا مےشود و رفاقت او با به جائے رسيد كہ همہ كارهاے گذشتہ را كنار گذاشت . او به يكي از رزمندهہاے خوب گروه تبديل شد . در گروه همہ جور آدمی بود . مثلا شخصے بود کہ فارغ التحصيل از آمريکا بود . افراد بے نمازے بودند که در همان گروه بہ تبعیت از نماز خوان شدند تا افراد شب خوان . 🍁اکثر نيروهایے کہ جذب گروہ مےشدند وارد گروه آدم خوارها مےشدند . وقتے براے جماعت مي رفت همه ے بچہ ها بہ دنبالش بودند . امام جماعت ما بود . دعاے و دعاے را از حفظ مےخواند و حال معنوے خوبے داشت. در شرايطے که کسے از اون بچہ ها بہ فکر نبودند ، به دنبال اين فعاليتہا بود و خوب نتيجہ ميگرفت . 🍁در همان روزها پســركے بہ نام حدود همیشہ با بود . مثل فرزندے كه همواره با پدرش باشد . با تعجب گفتم رضا پسر شماست ؟ خندید و گفت : نه این پسر همون مهین خانم هست که توی کاباره پل کارون بود . آخرین بارے کہ براش خرجے بردم گفت : رضا خیلے دوست داره بره و پسرش را بہ من سپرد ، من هم آوردمش . ... 🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀
قـرارگـاه شـهـدا 🇮🇷🇱🇧🇵🇸
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹 🌷 #شناخت_لاله_ها 🌷 #دانشمند_هسته_ای #شهيد_والامقام #مصطفی_احمدی_روشن تاریخ تولد : ۱۳۵۸/۰۶
🌴🌹🕊🌷🕊🌹🌴 گذری کوتاه بر زندگی در ۱۷ شهریور سال ۱۳۵۸ در روستای سنگستان استان همدان متولد شد. وی دوران کودکی خود را در خانواده ای فقیر گذراند. خانواده وی در محله ای واقع در پشت امامزاده یحیی همدان به نام محوطه آقاجانی بیگ و در خانه ی اجاره ای و قدیمی، با امکاناتی اندک زندگی می کردند . پدر وی راننده مینی بوس بود و در دوران جنگ تحمیلی عراق علیه ایران سال های بسیاری را به مبارزه با دشمن بعثی پرداخت. وی تحصیلات خود را در زادگاه خویش آغاز کرد. دوره تحصیلی راهنمایی را با رتبه عالی از مدرسه خیام همدان فارغ التحصیل شد و به دبیرستان ابن سینا رفت. هشتاد و پنجمین دبیرستان ابن سینای همدان است. پس از آن نیز در آزمون سراسری سال ۷۷ شرکت کرد و وارد دانشگاه صنعتی شریف تهران شد و سپس در سال ۸۱ از این دانشگاه فارغ التحصیل شد. وی دانش آموخته رشته مهندسی پلیمر از دانشگاه صنعتی شریف بود. با سن پایین حدود ۳۲ سال، دارای مقالات متعدد علمی در رشته پلیمر بود. وی در سال ۱۳۸۰ و در دوران تحصیل خود در این دانشگاه در پروژه ساخت غشاهای پلیمری برای جدا سازی گازها که برای اولین بار در کشور انجام می شد، همکاری داشت. او همچنین دارای چندین مقاله ISI به زبان های انگلیسی و فارسی بود و در زمان شهادت دانشجوی دکترای دانشگاه صنعتی شریف و از نخبگان این دانشگاه به شمار می رفت که مسئولیت معاونت بازرگانی سایت هسته ای نطنز را نیز به عهده داشت. به گفته دوستانش وی شخصی ولایتمدار و از شاگردان آیت الله خوشوقت استاد اخلاق تهران بود. شخصی شوخ و باصفا و در عین حال مدیری جدی و قاطع. سرانجام این مرد الهی در ۲۱ دی ۱۳۹۰ پس از خروج از منزل در ساعت ۸:۳۰ صبح توسط یک موتورسیکلت سوار با چسباندن یک بمب مغناطیسی در خیابان گل نبی تهران، میدان کتابی شد. از یک فرزند به نام به یادگار مانده است. 🌹🌷🌴
یا صاحب الزمان ادرکنی ولا تهلکنی آقا تو را قسم به ظهور کن شرمنده به خون پاک ظهور کن آقا به چهره غمناک ونگران مادران توراقسم به مادر ظهور کن آقا توراقسم به بغض های ترک خورده به بهانه ی یتیمان بی پناه ظهور کن آقا تورا قسم به مدافعین حرم و یا به بی حرم ظهور کن آقا تو را قسم به چشمانِ تر وخیس به شرم و حیای همسر ظهور کن آقا تو را قسم به سرِ بالایِ نیزه به صوتِ قرآنِ ظهور کن آقاشرم دارم که بگویم ز برای گرفتن گوشواره ها ظهور کن آقا تو را قسم به ناله های میان کوفیان و شامیان ظهور کن آقا تو را قسم.......نمیخواستم بگویم ولی تو را قسم به چادر ظهور کن آقا تو را قسم به دستان بسته ی مولا به سینه ی سوخته و ظهور کن آقا تو را قسم به صورت سیلی خورده تو را قسم به بازو و پهلوی شکسته ی ظهور کن چه بگویم که دگر بیتی نمانده است آقا تو را قسم ....تو را قسم....تو را قسم به و ولی برسان..... خودت را به داد 🌼 💐🍀